تبیان، دستیار زندگی

داستانِ میراثِ محتشم

تاریخ ادب و هنر عاشورایی از اینجا شروع می شود، از رستخیز شاعری که عاشورا را با زبان شعر، به تصویر می کشد. قصه و غصه کربلا به روایت محتشم کاشانی. داستان شعری که از فرش ادبیات تا عرش معنویت بالاتر رفته است.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
 
محتشم کاشانی

حسین جمالی فرد -بخش کتاب و کتابخوانی تبیان

به نظر شما آدمی چه باید بکند و چه ارثی از خود به جای گذارد تا نامش همیشه در تاریخ ماندگار شود و میراث زندگی اش جاودانه؟

چند دیوان و شاهنامه و کتاب شعر بنویسد تا یکی از ترکیب بندهایش پای ثابت مجالس روضه و نوحه بشود و کتیبه های شعرش روزها و شب ها در دیده عالم و آدم باشد. چه کند تا فقط مطلع ابیاتی که سروده، وِردِ زبان کودکانی شود که می خواهند با هیاتی ها و عزاداران هم نوا شوند و به قول معروف مداحان را تقلید کنند.چه عشق و ارادتی به صاحب شعر داشته باشد که هر مصراع نوحه اش، شورِشی در دل شنونده به پا کند. باید حدس زده باشید که از که و چه می گوییم.

از « باز این چه شورش است که در خلق عالم است ، باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است » می گوییم و از خالق آن یعنی محتشم کاشانی.

کمال‌الدین علی محتشم کاشانی شاعر ایرانی عهد صفویه و معاصر با شاه طهماسب اول بود. محتشم زاده کاشان بود، زندگی کرد و در همین شهر درگذشت. معروف ترین اثر وی دوازده بند مرثیه‌ای است که در شرح واقعه کربلا سروده است و نامش را برای همیشه در تاریخ ماندگار کرده است.

شعر محتشم فقط یک مکتوب شاعرانه نیست. بی اغراق نیست اگر بگوییم شعر محتشم سرآغاز هنر عاشورایی هم بوده است. اگر سری به راسته قلمکاران اصفهان بزنید، هیچ هنرمند قلمکاری را نمی یابیدکه تجربه چاپ کتیبه های معروف محتشم کاشانی را نداشته باشد. نه فقط در ایران، بلکه در کشورهای عربی مانند بحرین، یمن، حتی عربستان در حسینیه ها کتیبه های منقش به شعر محتشم زینت بخش مجالس مذهبی است.

در هنر خوشنویسی نیز همین قصه به شکلی دیگر ادامه دارد. لوح های خوشنویسی بسیاری از اساتید این هنر در موزه ها و نگارخانه های ایران و جهان به نمایش درآمده اند که سر مشق شان با مطلع «باز این چه شورش است» آغاز می شود.

فقدان برادر که محتشم بسیار با او مانوس بود و مرگ پدر و در کنار اینها زندگی ساده و شغل پدر که شَعربافی(پارچه بافی) در زمان صفویه بود در شاعرانگی او تاثیر بسیاری داشته است. عده ای از اهل ادب معتقدند ترکیب بندی که در اندوه مرگ برادر در دیار غربت(هندوستان) سرود، پیش زمینه ترکیب بند مشهورش درباره امام حسین(ع) بوده است.

آوازه ملک الشعرای کاشان لقبی که دختر شاه تهماسب اول به او داده بود، در 27 سالگی از کاشان فراتر می رود. شاعرانی که قصد اصفهان داشتند، در میانه راه چنان مجذوب شعر و شخصیت رییس انجمن اعران اصفهان قرار می گرفتند که در کاشان ماندگار می شدند.

مدح شاهان و سلاطین امری مرسوم میان بعضی شاعران بوده است.اما شاهان صفویه بر خلاف هم مسلکان خویش، از مدح اهل بیت(ع) بیشتر از مدح خودشان استقبال می کردند و به قول امروزی ها شعر ولایی را بیشتر می پسندیدند. همین وسواس و دقت نظر دربار بود که از ورود هر شعر و  نثری پرهیز می شد و قبل از هرچیز باید از فیلتری می گذشت. محنشم این وظیفه را برعهده داشت. آن هم نه در پایتخت آن روز یعنی اصفهان، بلکه در شهر ودیار خود یعنی کاشان.

یکی از نکات جالب توجه در زندگی محتشم این بود که وی برخلاف بسیاری از شعرا اهل سفر و سیاحت و سر زدن به بارگاه شاهان و سلاطین نبود. حتی در طول عمر خود یک بار هم به اصفهان پایتخت حکمرانی صفویه نرفت. به جای آن تنها یک بار به دیدار و دست بوسی بارگاه امام حسین (ع) رفت و یک زیارت مشهد.

محتشم کاشانی از نعمت فرزند بی بهره بود و تنهایی اش با شعر، وادارش کرد تا قصیده ای در مدح شاه تهماسب بسراید. چکامه ای که به امید صله و هدیه شاه تهماسب او را راهی اصفهان می کند، اما پاسخ متفاوت شاه او را منقلب می کند:« بهتر نیست به جای آنکه ما را مدح و ستایش کنی، هنر و ذوق شاعرانه خود را صرفِ مدح و منقبت و مرثیه سرایی برای اهل بیت کنی...»

انقلاب درونی و روحانی محتشم بعد از خواندن نامه روی می دهد. اتفاقی که باعث می شود، شعار محتشم درباره امام حسین(ع) و واقعه کربلا به عنوان مهم ترین و ارزشمندترین اثر و شعر عاشورایی به زبان فارسی در چهارصد سال اخیر شناخته شود.

«محتشم نادره مرثیه در اعصار است 

 وین یقین دار که قرینش به همه اقران نیست

به خدا قسم تا به ابد از کرب و بلا باید گفت

گرچه از هرچه اش آغاز کنی، پایان نیست»

 محتشم هرچه می کند و با کلمات بازی می کند، در سرودن شعر ناکام می ماند تا اینکه لحظه شهود و مکاشفه شاعرانه برای او رخ می دهد و کلمات خود، به سراغ شاعر قصه ما می روند. مطلع ترکیب بند سوزناک محتشم با یک سوال آغاز می شود و با آشوبی در دل شاعر ادامه پیدا می کند:

 باز این چه شورش است که در خلق عالم است

باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است

باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین

بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است

این صبح تیره باز دمید از کجا کزو

کار جهان و خلق جهان جمله در هم است

گویا طلوع می‌کند از مغرب آفتاب

کاشوب در تمامی ذرات عالم است

گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست

این رستخیز عام که نامش محرم است

در بارگاه قدس که جای ملال نیست

سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است

جن و ملک بر آدمیان نوحه می‌کنند

گویا عزای اشرف اولاد آدم است

تجربه محتشم در ترکیب بند و ترجیع بند دوازده بندی و حتی چهارده بندی را شاعران پس از او نیز داشتند اما هیچکدام به پای ترکیب بند محتشم نرسید. علاوه بر صنایع ادبی بکار رفته در بند بند ابیات، حالات روحانی و قدسی شعر او باعث جاودانگی آن شده است. گوشه هایی از وقایع تاریخی زندگانی اهل بیت، اشاره مستقیم به وقایع روز عاشورا، حزن و اندوه حاصل از آن، مراعات نظیر، توصیف و تشبیه های بی بدیل حماسه حسینی در مکان و زمان و ... در این مرثیه به چشم می خورد.

 میراث محتشم بی شک همین ترکیب بند مشهورش که نام او را در تاریخ زنده نگهداشته است. همین بس که محتشم نیز همچون برخی از شاعران و اهل ادب، پایان عمر و زندگی را در تنگدستی و تنهایی و بیماری سپری کرد. روزگاری که کَس نماند برای او.

خاموش محتشم که دل سنگ آب شد

بنیاد صبر و خانه طاقت خراب شد

خاموش محتشم که از این حرف سوزناک

مرغ هوا و ماهی دریا کباب شد

خاموش محتشم که ز ذکر غم حسین(ع)

جبریل را ز روی پَیمبر حجاب شد