تبیان، دستیار زندگی

فاتحان قله‌ی غیرت، وفا و دینداری

با اندکی دقت و تأمل در ماجرا و حماسه ی شور انگیز عاشورا، به خوبی می توان صف کشی بین دو لشکر «خیر و شر» را به نظاره نشست، یک طرف این ماجرا سپاهی جهنمی با آرشیوی از رذایل و زشتی های اخلاقی و طرف دیگر سپاهی بهشتی با منظومه ای از صفات و ویژگی های اخلاقی و جوانمردی، یک طرف در اوج قله بی وفایی و نامردی، طرف دیگر اسوه وفا و پایمردی و دینداری، سپاهی که با خورشیدی تابناک همچون امام حسین(علیه السلام) به جنگ با تاریکی جهل، عناد و بی اخلاقی آمده بودند.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
علی بیرانوند- کارشناس حوزه/ بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان
فاتحان قله ی غیرت، وفا و دینداری
با اندکی دقت و تأمل در ماجرا و حماسه ی شور انگیز عاشورا، به خوبی می توان صف کشی بین دو لشکر «خیر و شر» را به نظاره نشست، یک طرف این ماجرا سپاهی جهنمی با آرشیوی از رذایل و زشتی های اخلاقی و طرف دیگر سپاهی بهشتی با منظومه ای از صفات و ویژگی های اخلاقی و جوانمردی، یک طرف در اوج قله بی وفایی و نامردی، طرف دیگر اسوه وفا و پایمردی و دینداری، سپاهی که با خورشیدی تابناک همچون امام حسین(علیه السلام) به جنگ با تاریکی جهل، عناد و بی اخلاقی آمده بودند.

 شکوه و آینه حیا و عفت را در سرزمین ظلم و بلا باید در سیمای ملکوتی زینب(سلام الله علیها) به نظاره نشست، این زن به یقین اگر مرد بود، در زمره ی یکی از شهدای والا مقام کربلا قرار می گرفت هر چند حیا و عفت او در اوج ظلم و ستم امویان مقامی بس والاتر از شهدا را به او عطا کرده بود؛ کما اینکه در منابع روایی از پدر بزرگوارش این چنین نقل شده است: «مَا الْمُجَاهِدُ الشَّهِیدُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَعْظَمَ أَجْراً مِمَّنْ قَدَرَ فَعَفَّ لَكَادَ الْعَفِیفُ أَنْ یَكُونَ مَلَكاً مِنَ الْمَلَائِكَة؛ اجر و پاداش جهاد كننده ‏اى كه در راه خدا كشته شود بیشتر نیست از كسی كه (بر حرام و ناشایسته) توانائى داشته باشد و عفّت و پاكدامنى بكار برد.»


سربازانی که تشنه نماندند

سپاه کوچک ولی پر جاذبه امام حسین(علیه السلام) در صحرای خشن و سوزان کربلا در خود سربازانی به یادگار داشت که در اوج وفاداری و پایبندی به اصول و ارزش های دینی و انقلابی به مصاف با جهل و بی غیرتی و نامردی آمده بودند؛ سپاهی که هر چند نفرات اندکی از یاران  با وفا را در خود به همراه داشت، ولی در برابر سپاه تا دندان مسلح یزیدیان، همچون کوهی استوار و با صلابت به حفاظت و نگهداری از خورشید ولایت و هدایت آمده بودند. سربازانی که واژه صبر، استقامت، وفاداری در برابر آنان کم آورده بود.

فاتحان قله ی وفا و دینداری

به راستی که یاران امام حسین(علیه السلام) بر پیمانی که با خدا و ولی او بسته بودند تا دم شهادت ایستادگی کردند و خود را مصداقی از آیه شریف کردند، آیه ای که به نقل از منابع روایی امام حسین(علیه السلام) چندین بار آن را برای یاران خود قرائت کردند[1]: «مِنَ الْمُؤْمِنینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى‏ نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدیلاً؛[احزاب، آیه 23] در میان مؤمنان مردانى هستند كه بر سر عهدى كه با خدا بستند صادقانه ایستاده‏ اند بعضى پیمان خود را به آخر بردند(و در راه او شربت شهادت نوشیدند)، و بعضى دیگر در انتظارند و هرگز تغییر و تبدیلى در عهد و پیمان خود ندادند.»
شاید به جرأت بتوان شب عاشورا را اوج وفاداری سربازان خورشید هدایت معرفی کرد، شبی که به نقل از منابع تاریخی امام حسین(علیه السلام) بیعت را از یاران خود برداشت و به آنان اجازه داد تا شبانه کاروان حسینی را ترک کنند و از مهلکه جنگ کناره گیری کنند. شیخ مفید در ارشاد، سخنان امام حسین(علیه السلام) را در شب عاشورا این چنین نقل کرده است:
«آگاه باشید من به همه شما رخصت رفتن دادم و حالا شما آزاد هستید و من بیعت خود را از شما برداشتم و به همه شما اجازه مى دهم که از این سیاهى شب استفاده کرده و هریک از شما دست یکى از افراد خانواده مرا بگیرد و به سوى آبادى و شهر خویش حرکت کند و جان خود را از مرگ نجات بخشد؛ زیرا این مردم فقط در تعقیب من هستند و اگر بر من دست بیابند با دیگران کارى نخواهند داشت ، خداوند به همه شما جزاى خیر و پاداش نیک عنایت کند.»[2]

بیعت وفاداری در شب میعاد

1-علمدار کربلا  سردار غیرت و وفاداری: قمر بنی هاشم این ماه و ستاره ی فروزان بنی هاشم، اولین کسی بود که در شب تاریک کربلا پیمان وفاداری خود را با امام حسین(علیه السلام) امضا کرد و فرمود: « لِمَ نَفْعَلُ ذَلِكَ لِنَبْقَى بَعْدَكَ لَا أَرَانَا اللَّهُ ذَلِكَ أَبَدا؛ ما چنین كارى نمى‏ كنیم و نمى ‏خواهیم پس از شما بجا بمانیم و هیچ گاه خدا ما را به چنین كیفیتى نبیند.»
2-سخن تاریخی زهیر: در اثبات وفاداری زهیر در شب عاشورا همین بس که آن شب در دفاع از امام حسین(علیه السلام) این چنین حماسی سخن گفت: «پس از او زهیر بن قین عرضه داشت سوگند بخدا دوست می داشتم كشته شوم دوباره زنده گردم و بهمین كیفیت هزار مرتبه كشته شوم و زنده گردم و خداى متعال بدین وسیله تو و جوانان اهل بیتت را از آسیب دشمنان نگه‏ دارى فرماید.»[3]
3-وفاداری عمربن قرظه انصاری، و سعید بن عبد الله: وفاداری این دو شهید کربلا که در هنگام نماز خود را سپر بلای امام حسین(علیه السلام) قرار داده بودند، نیز بی مثال است، آنها هنگامی که به علت شدت جراحت های تیر دشمن بر زمین افتاده بودند، به امام عرض می کردند آیا ما به عهد خود وفا کردیم، این رفتار یعنی دغدغه وفای به عهد تا لحظه جان دادن.[4]

 به جرأت بتوان شب عاشورا را اوج وفاداری سربازان خورشید هدایت معرفی کرد، شبی که به نقل از منابع تاریخی امام حسین(علیه السلام) بیعت را از یاران خود برداشت و به آنان اجازه داد تا شبانه کاروان حسینی را ترک کنند و از مهلکه جنگ کناره گیری کنند. شیخ مفید در ارشاد، سخنان امام حسین(علیه السلام) را در شب عاشورا این چنین نقل کرده است:

«آگاه باشید من به همه شما رخصت رفتن دادم و حالا شما آزاد هستید و من بیعت خود را از شما برداشتم و به همه شما اجازه مى دهم که از این سیاهى شب استفاده کرده و هریک از شما دست یکى از افراد خانواده مرا بگیرد و به سوى آبادى و شهر خویش حرکت کند و جان خود را از مرگ نجات بخشد.»

امام حسین(علیه السلام)، فاتح قله غیرتمندی

شکوه غیرت دینی را باید در سیمای امام حسین(علیه السلام) مشاهده کرد، جای جای زندگی امام حسین(علیه السلام) تبلور غیرت دینی است، تبلور غیرتمندی گاهی در رد بعیت با یزید جلوه گر می شود: «مِثلِی لا یُبَایِعُ بِمثلِه؛[5] شخصى مثل من با فردى مثل او بیعت نمى‏ كند.»، و گاه در قتلگاه که هنوز گوشه چشمان مبارکش به خیمه گاه دوخته شده که نکند کسی حریم آل طاها را هتک حرمت کند.[6]

زینب آینه تمام نمای حیاء و عفت

شکوه و آینه حیا و عفت را در سرزمین ظلم و بلا باید در سیمای ملکوتی زینب(سلام الله علیها) به نظاره نشست، این زن به یقین اگر مرد بود، در زمره ی یکی از شهدای والا مقام کربلا قرار می گرفت هر چند حیا و عفت او در اوج ظلم و ستم امویان مقامی بس والاتر از شهدا را به او عطا کرده بود؛ کما اینکه در منابع روایی از پدر بزرگوارش این چنین نقل شده است: «مَا الْمُجَاهِدُ الشَّهِیدُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَعْظَمَ أَجْراً مِمَّنْ قَدَرَ فَعَفَّ لَكَادَ الْعَفِیفُ أَنْ یَكُونَ مَلَكاً مِنَ الْمَلَائِكَة؛[7] اجر و پاداش جهاد كننده ‏اى كه در راه خدا كشته شود بیشتر نیست از كسی كه (بر حرام و ناشایسته) توانائى داشته باشد و عفّت و پاكدامنى بكار برد.»
پی نوشت ها:
[1]. تفسیر الصافی، ج‏4، ص181؛ تفسیر نور الثقلین، ج‏4، ص: 259.
[2]. الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج‏2، ص91. «وَ انِّى قَدْ اَذِنْتُ لَکُمْ فَانْطِلقُوا...»
[3]. وقعة الطف، ص199. «وَ اللَّهِ لَوَدِدْتُ أَنِّی قُتِلْتُ ثُمَّ نُشِرْتُ...»
[4].  لهوف، ص۱۰۷-۱۰۸.
[5].اللهوف على قتلى الطفوف، ترجمه فهرى، ص23.
[6]. اللهوف على قتلى الطفوف، ترجمه فهرى، ص120. « وَیْلَكُمْ یَا شِیعَةَ آلِ أَبِی سُفْیَانَ إِنْ لَمْ یَكُنْ لَكُمْ دِینٌ...»
[7]. نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص559.


 
مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.