تبیان، دستیار زندگی
در زمان های قدیم که وقتی بین دو کشور جنگی در می گرفت، دو سپاه روبه روی هم قرار می گرفتند و با هم جنگ تن به تن می کردند....
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تلاش گر

در زمان های قدیم که وقتی بین دو کشور جنگی در می گرفت، دو سپاه روبه روی هم قرار می گرفتند و با هم جنگ تن به تن می کردند.

تلاش گر

یک فرمانده ی جنگی در میدان جنگ دچار ترس و وحشت از دشمنانش شد و به جای آن که در مقابل دشمن مقاومت کند، شمشیر و سپرش را برداشت و از میدان جنگ فرار کرد و به یک خانه خرابه پناه برد و آن جا پنهان شد.

این فرمانده تا آن روز در هیچ جنگی شکست نخورده بود اما آن روز ناگهان از دشمن ترسید. او سخت نا امید و درمانده بود. در کنج خرابه نشسته و زانوی غم در بغل گرفته بود و بر بخت بدش نفرین می کرد و آه می کشید.

کنار دیوار شکسته یک لانه ی مورچه قرار داشت. مورچه ها مرتب و منظم و در حال حرکت و انتقال مواد غذایی به لانه بودند. فرمانده ناامید و نگران چشمش به آن ها افتاد و با نگاه کردن به مورچه ها کمی سرگرم شد.

یکی از مورچه ها دانه ی گندم بزرگی را با خود حمل می کرد و می خواست آن را داخل لانه ببرد. اما دانه مرتب از دهانش رها می شد و مورچه دوباره آن را به دهان می گرفت و به سوی لانه حرکت می کرد.

توجه فرمانده به آن مورچه جلب شد. دانه گندم بارها و بارها از دهان مورچه افتاد اما مورچه آن را رها نکرد و سرانجام با زحمت زیاد دانه را به لانه برد. فرمانده با مشاهده ی پشت کار و تلاش مورچه از خودش خجالت کشید. با خودش گفت این مورچه  ضعیف و ناتوان، دانه ی گندمی را که از خودش خیلی بزرگ تر بود به لانه رساند و از سنگینی بارش ناراحت نشد، اما من همین که چشمم به دشمن و سلاح های او افتاد، ترسیدم و میدان را خالی کردم.

حالا سربازانم بدون فرمانده در میدان جنگ چه می کنند؟ اگر آنها هم مثل من وحشت کرده باشند دشمن پیروز می شود و شهر و دیار ما را اشغال می کند. باید برگردم و با تلاش و پشتک ار بیش تری با دشمن بجنگم و اجازه ندهم شهر و دیارم به دست دشمنان بیفتد.

آن گاه به خدا توکل کرد. شمشیرو سپرش را برداشت. سوار اسبش شد و به میدان جنگ رفت. سربازانش را که داشتند پراکنده و تسلیم دشمن می شدند، جمع کرد و با کمک آن ها به دشمن حمله کرد. آن ها مردانه جنگیدند و دشمن را شکست دادند و از شهرشان بیرون کردند.

بعد از پیروزی در جنگ، فرمانده به سربازانش گفت که با دیدن تلاش و پشت کار مورچه ها، امیدش را به دست آورده و به میدان جنگ برگشته و با عشق و امید به مبارزه با دشمن پرداخته است.

koodak@tebyan.com

تنظیم: فهیمه امرالله- نویسنده: مهری طهماسبی دهکردی

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.