نسبت پیامبر اکرم و امیرالمومنین علیهماالسلام
پیغمبر اکرم، صلّی اللّه علیه و آله، نسبت امیرالمؤمنین، علیهالسلام، را با خودشان به نسبتی كه جناب هارون با حضرت موسی داشت تشبیه کردهاند. این تشبیه بهخاطر آن است كه عربها بهسبب رابطه و معاشرت با یهودیان داستانهای زیادی دربارهی موسی و هارون شنیده بودند.
همانطور که پیش از این هم اشاره کردهایم یهودیها از سالهای دیرین بهانتظارِ حضرت محمد خاتم صلی الله علیه و آله در اطراف مدینه (یثربِ آنوقت) خانه و زمین و باغ خریده بودند و چشمبهراه آخرین پیامبر بودند. حضرت رسول صلی الله علیه و آله در تشبیه خود فرمودهاند الَّذی مَحَلُّهُ مِنّی مَحَلُّ هارُونَ مِنْ مُوسی اِلاَّ اَنَّهُ لا نَبِی بَعْدی.
در تشبیه همیشه باید مُشبَّهٌبه نسبتبه مُشبَّه آشناتر باشد برای مخاطبین. مثلاً وقتی میگوییم یار من به ماه میماند، یا یار من مثل ماه است، یارمان را به ماه تشبیه میكنیم؛ بهخاطر آنكه همه میدانند ماه چیست و شنوندهی سخن ماه را بهتر از یار ما میشناسد. وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله به امیرالمؤمنین علیه السلام میفرمایند اَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسى یعنی مردمی كه مخاطب سخن ایشان هستند موسی و هارون و نسبتشان را خوب میشناسند ، لذا چونین تشبیهی بهكار میبرند.
اما درعینحال حضرت صلی الله علیه و آله فرمودهاند اِلَّا اَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی. یعنی این شباهت در یک وجه و جهت است و آنهم وزارت و خلافت است و نه نبوت.
معمولاً وقتی كسی چیزی را به چیز دیگر تشبیه میکند این مشابهه یا بهعبارتی وجه شَبَه در یک یا چند ویژگی مشخص است و نه در همهی وجوه.
وقتی میگویند که فلانی به شیر میماند منظور این نیست که آن شخص از همهی جهات مثل شیر است. یعنی اینكه مثلاً دونده است، در بیشه زندگی میكند و شبها در خیابان میخوابد. مشابهت در اینها نیست، بلکه تشبیه فقط در شجاعت است. یا اگر گفته بشود یار من مثل ماه است معناش آن نیست که یار من شبها در آسمان است و چونینوچُنان، بلکه مراد این میشود كه او در زیبایی و روشنایی همچون ماه است.
حدیث ولایت
بعد حضرت رسول صلی الله علیه و آله میفرمایند وَ هُوَ وَلِیُّكُمْ بَعْدَ اللّهِ وَ رَسُولِه . بعد از خدا و رسولاش علی علیه السلام ولی شما است.
یکی از قرائنی که در آن واژهی ولی بهمعنای سرپرست و جانشین در همهی ابعاد آمده است همین عبارت است. اگر معنای ولایت فقط دوستی باشد و معنای ولی تنها دوست آنوقت دوستی یكسره بیمعنی میشود در قید بَعْدَ اللّهِ وَ رَسُولِه كه در این عبارت آمده است. مثلاً نگاه بكنید به این آیه كه وَ المُؤْمِنُونَ وَ المُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ اَوْلِیاءُ بَعْض . اینجا میشود معنی كرد كه مؤمنین و مؤمنات دوستان یكدیگر هستند. اما در این عبارت كه در خطابهی غدیر آمده است و خاصّه با توجه به قید بَعْدَ اللّهِ وَ رَسُولِه مشخص میشود كه معنای ولی دوست و داماد و اینچیزها كه بعضاً گفته میشود نیست، بلكه مراد از ولی سرپرست و اَوْلیبِتَصَرُّف است؛ آن مقام ویژه و استثنایی كه خداوند متعال به رسولش داده و بهوسیلهی حضرت رسول صلی الله علیه و آله سرایت داده است به ائمهی طاهرین، علیهمالسلام.
اگر لغت ولی كه اینجا آمده بهمعنای دوست باشد لاجرم مصداقهایی كه در عبارت برشمرده شده با هم جمع میشوند. یعنی همین حالا خداوند دوست ما است و پیامبر صلی الله علیه و آله هم دوست ما هستند و امیرالمؤمنین علیه السلام هم دوست ما هستند و ایضاً مؤمنین دوستمان هستند و الیآخر.
اما همین عبارت وَ هُوَ وَلِیُّكُمْ بَعْدَ اللّهِ وَ رَسُولِه گواه بر این مُدّعا است كه اینجا ولایت صرفاً بهمعنیِ دوستی نیست، بلكه سرپرستی معنا میدهد.
سپس پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله استدلال میکنند و دلیل میآورند از آیهی 55 سورهی مائده و میفرمایند وَ قَدْ اَنْزَلَ اللّهُ تَبارَكَ وَ تَعالی عَلَی بِذالِكَ آیَةً مِنْ كِتابِهِ (خداوند آیهای از کتاباش نازل کرد که:) اِنَّما وَلِیُّكُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ و یُؤْتونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ. ا
ین آیهی شریفه که در میان شیعیان و عامهی مسلمانان به «آیهی ولایت» معروف شده است از مهمترین و اصلیترین آیاتی است که استفاده میشود برای استدلال بهخاطر اثبات خلافت و جانشینی امیرالمؤمنین علیه السلام و اَولیبتصرّف بودن ایشان. نتیجتاً اینكه ولی، چنانكه در این عبارت از خطابهی غدیر آمده، بهمعنای اَولیبتصرّف است. یک دلیل همین است که اینجا بیان شد و دلیل دیگری را هم در ادامهی مباحث،مولا به معنی سرپرست در بخش چهارم، مطرح خواهیم کرد؛ آنجا كه چونین آمده است:
ثُمَّ قال: ایّها النَّاسُ، مَنْ اَوْلى بِكُمْ مِنْ اَنْفُسِكُمْ؟ قالوا: اَللّهُ و رَسُولُهُ. فَقالَ: اَلا مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلىٌّ مَوْلاهُ، اَللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ و عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ و اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ابتدا سؤال میکنند: اَیّها النَّاسُ، مَنْ اَوْلی بِكُمْ مِنْ اَنْفُسِكُمْ؟ و مخاطبها پاسخ میدهند كه اَللّهُ و رَسُولُهُ.
یا چُنانكه در بعضی نسخهها آمده است حضرت رسول صلی الله علیه و آله حاضرین را گواه میگیرند و از ایشان میپرسند: اَ لَسْتُ اَوْلَى بِكُمْ مِنْ اَنْفُسِكُم؟ اینجا واژهی اَوْلی آمده است. اَوْلی یعنی قریبتر، نزدیکتر. مراد اَوْلیبتصرّف است؛ یعنی اَوْلی در تصرف، اَوْلی در محبت و اَوْلی در اختیارات، و نه بهمعنای دوست.
و بعد وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله میفرمایند مَنْ كُنْتُ مَوْلَاه معلوم میشود این مولا مشتق از همان ولی است و ایندو یك معنا دارند؛ مولا یعنی همان اَولیبتصرّف.
البته بحث آیهی ولایت در تفاسیر شیعی بسیار مفصل و گسترده است. سُنّیها و مخالفین دراینباره دغدغههایی ساختهاند و اشکالاتی کردهاند که علمای شیعه، به تعلیمِ ائمهی معصومین، علیهمالسلام، به آنها جواب دادهاند و ردّشان كردهاند. در این آیهی شریفه معرکهای است از مباحث و آرا و با اینهمه از روشنترین آیاتی است که ائمه، صلواتاللّه علیهم اجمعین، به آن استدلال کردهاند. كما اینكه پیامبر صلی الله علیه و آله هم اینجا همین آیه را تلاوت كردهاند.
مهمترین نکتهی این آیه كه در این بحث بهكارِ ما بیاید استفاده از واژهی اِنَّما است که حصر را میرساند؛ یعنی ولی شما منحصراً همینها هستند.
درحالیکه اگر ولی بهمعنای دوست میبود آنوقت دوستان ما که تنها اینها نبودند. كسانِ بیشمارِ دیگری هم هستند كه اولیا و دوستهای ما هستند و البته كه شارع ما را از دوستی با ایشان منع نمیكند. نکتهی مهم دیگر آن است که برای اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا فقط یک بار لغت ولی آمده است.
این نكته معلوم میكند كه كیفیت ولایت، بهمعنای اَوْلیبتصرّفی، دربارهی همهی مصادیقی كه در آیه آمدهاند یکشكل است. با اینکه خداوند با آفریدگان و بندگاناش همسنخ نیست اما سرپرستی خدا و ولایتی که بهوسیلهی پیغمبر صلی الله علیه و آله و امامان، علیهمالسلام، اجرا میشود از یک سنخ است و آن در اَوْلیبتصرّف بودنِ ایشان جلوه میكند. بهخاطر همین است كه برای هرسه مصداقی كه در آیه برشمرده شده تنها یک واژهی ولی آمده است؛ اِنَّما وَلِیُّكُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا.
آیه ولایت
پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله در ادامه میفرمایند: وَ عَلِی ابْنُ اَبیطالِبٍ الَّذی اَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَی الزَّكاةَ وَ هُوَ راكِع، یُریدُ اللَّهَ، عَزَّ وَ جَلَّ، فی كُلِّ حالٍ.
نكتهای كه هست آنكه وَ الَّذینَ آمَنُوا جمع آمده اما مصداق آن یک نفر است و همانا تنها حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام را مراد میكند.
اصطلاحاً گفته میشود که قسمت اِنَّما وَلِیُّكُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا وصف مُقَوِّم نیست، بلکه وصف مشیر است؛ یعنی چونین توصیفی اشاره میکند به كسی در عالم خارج که شأنالنزول آیه است و ایشان امیرالمؤمنین علیه السلام هستند. یعنی آیه میگوید ایشان بوده كه چونین كاری كرده است.
مثل آن است كه زمانی گفته بشود هرکس پیراهن سفید بپوشد حقوق میگیرد و بار دیگر بگوییم آنكه حقوق میگیرد هماوست كه پیراهن سفید بر تن دارد.
پیراهن سفید در جملهی دوم وصف مشیر است، یعنی اشاره میکند به شخصی كه اینچونین وجود خارجی دارد. توصیفی كه در این آیهی شریفه داریم هم از مصادیق وصف مشیر است. پیامبر صلی الله علیه و آله میفرمایند که این الَّذی أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَیالزَّكاةَ و هُوَ راكِع یك نفر است و آن یكنفر حضرت علی ابن ابیطالب علیه السلام است که اَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَی الزَّكاةَ وَ هُوَ راكِع، یُریدُ اللَّهَ، عَزَّ وَ جَلَّ، فی كُلِّ حال. از آنها كه اشكال كردهاند در تفسیر این آیه برخی گفتهاند كه مُراد اگر یك نفر است پس چرا الذّین آمده و جمع بیان شده است. مرحوم علامهی امینی در کتاب الغدیر این تشكیكها را جواب میدهند. ایشان در جلد اول الغدیر 18 آیه از قرآن کریم جمعآوری کردهاند که افعال در این آیات جمع آمده اما منظور تنها یک فرد بوده است و بعد این مسأله را بهشكل مفصل توضیح دادهاند. مجموعاً این آیهی شریفه از جملهی آیاتی است که بسیار دربارهی آن بحث شده است و درنهایت آنچه از آن اثبات میشود اینكه بهخاطر حصر اِنّما كه آمده و نكتههای دیگری كه هست ولایت معنای دوستی نمیدهد.
وَ سَاَلْتُ جَبْرَئیلَ اَنْ یَسْتَعْفِىَ لِىَ (السَّلامَ) عَنْ تَبْلیغِ ذلِكَ اِلیْكُمْ، اَیُّهَاالنّاسُ، لِعِلْمى بِقِلَّةِ الْمُتَّقینَ وَ كَثْرَةِ الْمُنافِقینَ وَ اِدغالِ اللّائمینَ وَ حِیَلِ الْمُسْتَهْزِئینَ بِالْاِسْلامِ، الَّذینَ وَصَفَهُمُ اللَّهُ فى كِتابِهِ بِاَنَّهُمْ یَقُولُونَ بِاَلْسِنَتِهِمْ ما لَیْسَ فى قُلوبِهِمْ وَ یَحْسَبُونَهُ هَیِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظیمٌ.
(ای مردم، از جبرئیل خواستم که از خداوند متعال معافیّت مرا از تبلیغ این مأموریت تقاضا بکند. چون میدانستم که در میان مردم پرهیزگاران اندک و منافقان بسیارند و از مفسدهجویی گنهآلودگان و نیرنگبازی آنها که دین اسلام را به تمسخر و استهزا گرفتهاند آگاهی داشتم؛ همانها که خداوند در قرآن کریم چونین وصفشان کرده است: یَقُولُونَ بِاَلْسِنَتِهِمْ ما لَیْسَ فى قُلوبِهِمْ وَ یَحْسَبُونَهُ هَیِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظیم.)
نگرانی پیامبر صلی الله علیه و آله از کثرت منافقان
بعد پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله میفرمایند که از جبرئیل خواستهاند که خداوند ایشان را از این کار معاف بکند. لِعِلْمی بِقِلَّةِ الْمُتَّقینَ وَ كَثْرَةِ الْمُنافِقینَ.
یعنی پیامبر صلی الله علیه و آله به جبرئیل گفتهاند تا از خدا بخواهد که انجام این امر را از گردن ایشان بردارد. باز برخی اینجا اشکال وارد میکنند که پیامبر صلی الله علیه و آله چطور از امر خداوند استعفا کرد. باید دقت کرد که این استعفا یعنی آنکه خدایا، امرت را از من بردار؛ نه اینکه من دستورت را انجام نمیدهم.
و بعد علت استعفاشان را فرمودهاند كه بهخاطر آن است كه متقین کماند و منافقین و مستهزئین و دغلکاران زیادند و یَقُولُونَ بِاَلْسِنَتِهِمْ ما لَیْسَ فی قُلوبِهِم. پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله نفرمودهاند به جبرئیل كه بگو من امر خدا را اطاعت نمیکنم تا دلیل بر سرپیچیِ ایشان باشد، بلکه خواستهاند خداوند امرش را بردارد چون کار نمیشود و به فرجام نمیرسد . ایراد دیگری که وارد میکنند این است که میگویند پیغمبر صلی الله علیه و آله ترسیده بودند. ما میگوییم از چه باید ترسیده باشند. آیا از مُردن هراسیدهاند؟ خودشان که اعلام کردهاند این آخرینبار است که با مردم صحبت میكنند و آن آخرین حجشان بوده كه بهجا آوردهاند.
ایشان كه خود فرمودهاند چندوقتِ کوتاه بیشتر زنده نیستند. پس از مرگ نمیترسیدهاند. در طول بیستوسه سال گذشته هم که همهی اذیتها را دیده بودند.
پس ترسشان از چه بوده است؟ از اینکه کار محقَّق نشود! بگذارید مثال بزنیم. اگر نبود كه خداوند تضمین کرده باشد وَ اللَّهُ یَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ چهبسا اتفاقهای ناگواری كه میشد حین ابلاغ رسالت ایشان پیشآمد بكند. مثلاً ایدههای شیطانی به ذهن منافقین بزند تا مراسم را مختل بکنند؛ بروند از بیابان ده مار افعی پیدا بكنند و بیاورند و تا پیامبر صلی الله علیه و آله شروع به خطابه كردند مارها را بین جمعیت رها کنند تا سخنرانیِ ایشان ناتمام بماند و مردم همه متفرق بشوند.
مثل حالا كه وقتی میخواهند كسی را خراب بكنند بالای منبر صلوات میفرستند. یا اینكه میتوانستند جاهای مختلف در میان جماعت خودشان را به مردن بزنند و اینچونین جمعیت را پراكننده بكنند. اما با عنایتهای خداوند و با وجود اینکه منافقین دلشان نمیخواست پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله صحبت بکنند این نقشهها به ذهنشان نرسید و جلسه با حضور صدوبیستهزار مستمع و مخاطب تحقق پیدا کرد.
پیامبر صلی الله علیه و آله سخنانشان را مطرح کردند و با توجه به تکرارها برای مستمعین در جاهای مختلف كه دورتر بودند سخنرانیشان سه چهار ساعت بهدرازا كشید و امر خداوند محقَّق شد. نهایتاً پیامبر گفتند اَللَّهُمَّ اِنِّی اُشْهِدُكَ اَنِّی قَدْبَلَّغْتُ و هرآنچه را میبایست فرمودند و كار به انجام رسید.
اینها پاسخ است به اشکالاتی كه طرح میشود. جالب آنكه حتا بعد از این فراز از خطابه رسول خدا صلی الله علیه و آله میفرمایند که اگر میخواستند به منافقین اشاره بكنند میتوانستند؛ وَ لكِنِّی وَاللَّهِ فی اُمورِهمْ قَدْتَكَرَّمْتُ. یعنی در كارهای آنها از خود بزرگواری نشان دادهاند.
وَ كُلُّ ذلِكَ لایَرْضَى اللَّهُ مِنّى اِلاّ اَنْ اُبَلِّغَ ما اَنْزَلَ اللَّهُ اِلَىَّ، فى حَقِّ عَلِىٍّ، ثُمَّ تلا: (یا اَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ إِلَیْكَ مِنْ رَبِّكَ (فى حَقِّ عَلِىٍّ) وَ اِنْ لَمْتَفْعَلْ فَمابَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ.)
خطابهی حضرت رسول صلی الله علیه و آله ادامه دارد تا آنجا كه میرسند به آیهی تبلیغ . دربارهی آیهی تبلیغ مفصلاً در تفسیر المیزان بحث شده است .
خداوند آنگاه دربارهی دین اسلام راضی شد که این آیه را نازل فرمود و پیامبر صلی الله علیه و آله تلاوتاش كردند و ولایت به مردم عرضه گشت.
همانطور که ملاحظه میكنید عبارت فی حَقِّ عَلی بینالهلالین آمده است. یعنی این بخش در آیه نیست و توضیحی است كه پیامبر صلی الله علیه و آله آوردهاند.
ایشان آیه را تفسیر كردهاند. از مهمترین نكتهها و مراجع در مسألهی امامت همین است که در خطابهی غدیر جابهجا پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله اینگونه توضیح دادهاند که مثلاً این آیه دربارهی حضرت علی علیه السلام است، یا دربارهی دوستان امیرالمؤمنین علیه السلام است، یا این آیات و این کلمات دربارهی دشمنان علی علیه السلام است، یا دربارهی منافقین است. یعنی شخص پیامبر صلی الله علیه و آله این آیهها را به امیرالمؤمنین علیه السلام، دوستان ایشان و دشمنان شان تفسیر و تأویل کردهاند.
نکتهی بعد آن است كه پیامبر صلی الله علیه و آله در خطابهی غدیر همزمان دو کار مهم انجام دادهاند: اولاً بهشكل نظری اعلام کردهاند که حق تفسیر و تأویل آیات منحصراً برای ایشان و ائمهی معصومین، علیهمالسلام، است و علم تفسیر نزد ایشان است و نزد امیرالمؤمنین علیه السلام و ائمهی اطهار، علیهمالسلام، تا امام زمان، صلواتاللّه علیه. این مسأله را چندجا فرمودهاند. و دوم آنكه عملاً هم آیات را تفسیر كردهاند و ارتباط آنها را با ولایت فرمودهاند. از آن موارد یكی هم اینجا است؛ در عبارت فی حَقِّ عَلی كه میانهی آیه آوردهاند. یعنی هم نظراً فرمودهاند که حق تفسیر و تأویل قرآن از آنِ ما است و هم درعمل تقریباً صد آیه را در خطابه شان تأویل و تفسیر کردهاند و توضیح دادهاند که کدام آنها دربارهی امیرالمؤمنین علیه السلام و دوستان ایشان است و كدام دربارهی دشمنانشان و كدام دربارهی امامت.
داشتن خداوند متعال پیامبر صلی الله علیه واله را از مردم ایمن نگه می دارد بعد، آیهی تبلیغ را كه تلاوت كردهاند، تا آنجا كه میرسد به وَ اللَّهُ یَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ.
یعنی خداوند خود فرموده است كه پیامبر صلی الله علیه و آله را از خطراتی كه در این كار متوجهشان بوده است ایمن نگاه میدارد. كما اینكه ایشان در امان بودند و آنچه را كه باید ابلاغ كردند و امر خدا را به انجام رساندند. مرحوم علامهی عسكری نكتهی جالبی بیان میكردند. از ایشان پرسیده بودند چرا پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله علیرغم اینکه آن ملعون گفته بود اِنَّ الرَّجُلَ لَیَهْجُر وصیت و مطالب خود را ننوشتند. ایشان پاسخ داده بودند اگر پیامبر صلی الله علیه و آله وصیت شان را مینوشتند لامحاله بعضی از مردم بقیهی حرفها را هم که ایشان دربارهی امیرالمؤمنین علیه السلام فرموده بودند حمل به هذیان میکردند و میگفتند اینها را هم جعل کردهاند تا مؤیِّد آن هذیان باشد. پیغمبر صلی الله علیه و آله چیزی ننوشتند تا، به خیالِ باطلِ آنها، در حال هذیان چیزی نوشته نشده باشد؛ تا آنچیزها که در طول 23 سال پیامبریشان دربارهی امیرالمؤمنین علیه السلام و امامت گفته بودند بیاثر نشود. و نكتهی دوم آنكه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند قلم و دوات بیاورید تا چیزی برای شما بنویسم مبادا گُمراه بشوید، اما نیاوردند و نگذاشتند كه ایشان وصیتشان را بنویسند. اینجا خداوند ضمانت نکرده بود که تو اینرا هم بنویس و من حفظ اش میکنم.
ولی زمان ایراد خطابهی غدیر خدا ضمانت کرده بود که وَ اللَّهُ یَعْصِمُكَ مِنَ النّاس. یعنی خداوند ضامن شده است که وقتی اینکار را انجام میدهی هیچ آفت و آسیبی به تو نمیرسد و تو مأموریتات را به انجام میرسانی. همینطور هم شد و چون ضمانت و حفظ و نگاهداری خداوند بود پیامبر صلی الله علیه و آله برای صدوبیستهزار نفر سخنرانی کردند و تا آخر هم اتفاقی نیفتاد و دسیسه و مزاحمتی واقع نشد. سخنرانی پیامبر صلی الله علیه و آله هم كه تمام شد آمدند و گفتند بَخٍبَخٍ لَکَ یا علی.
اما در داستان قلم و دوات و به انجام رسیدنِ آن ضمانتی نبود از طرف خداوند. كما اینكه پیامبر صلی الله علیه و آله هم ننوشتند؛ فیالواقع نگذاشتند که بنویسند. اینها نکتههای ظریفی است كه لازم است بهشان اشاره بشود.
انتخاب امیر المومنین علیه السلام از طرف خداوند متعال
بعد تلاوت آیهی تبلیغ پیامبر صلی الله علیه و آله میفرمایند: مَعاشِر النّاس، ذلک فیه! یعنی این آیه دربارهی علی علیه السلام است.
معمولاً همهجا میگویند كه فلان رییسجمهور شخصِ بهمان را برای سمت معاونیاش انتخاب كرد. اینجا توفیر میكند؛ ما میگوییم پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام را از طرف خدا بهعنوانِ معاون خویش معرفی كردند. این نکتهی مهمی است.
جابهجای خطبهی غدیر و البته در جاهای دیگر حضرت صلی الله علیه و آله میفرمایند: بِاَمْرِ اللّه رَبّكم. یعنی آنچه میگویم به فرمان خداوندی است که پروردگار شما است. این نکتهی ظریفی است در فعالیتهای رسانهای، تبلیغاتی و حتا بازاریابی.
مثلاً فرض بگیرید نمایندهای از یک شرکت الكترونیكی پیش شما میآید تا كالایی را به شما معرفی بكند و شما را تشویق بكند تا آن را بخرید.
آیا اگر آنشخص به شما بگوید ما گروهی از فارغالتحصیلهای دانشگاه هستیم كه با هم شراكت كردهایم و هركداممان قطعهای از این محصول را ساختهایم بیشتر روی شما تأثیر میگذارد یا اینكه بگوید ما نمایندهی بزرگترین، قدیمیترین و شناختهشدهترین تولیدکنندهی لوازم الکترونیکی در ژاپن هستیم؟ مشخص است كه دومی تأثیرگذارتر از كار درمیآید. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله که امیرالمؤمنین علیه السلام را به جانشینی خود معرفی میکنند فیالواقع بهنمایندگی از خداوند متعال چونین میكنند که خالق هستی و فعّال مایشاء و ذوالجلال و الاكرام است. پس ما باید متوجه باشیم که این امر از جانب خداوند قادر متعال است.
رسول خدا میفرمایند: هُوَ اِمامُکُم وَ وَلیّکُم بِاَمْر اللّه. به فرمان خدا است كه علی علیه السلام ولی شما میشود؛ همان خدا كه پروردگار شما هم هست، با شما هم در ارتباط است و شما را هم اداره میکند. در آیات 49 و 50 سورهی طه، ضمن داستان حضرت موسی آمده است: قالَ فَمَنْ رَبُّکُما یا موسی، قالَ رَبُّنا الّذی اَعطی کُلَّ شَیْءٍ خَلقَه ثُمَّ هَدی. پروردگار ما همان است که هرکس و هرچیز را خلق کرده و سپس هدایت کرده است. یعنی در خطابهی غدیر پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله به مردم فرمودند که من از طرف چُونین پروردگاری این پیغام را به شما میرسانم؛ کسیکه انکارشُدنی نیست، بینهایت است و شما او را میشناسید، پروردگار شما هم هست.
مثل این میشود كه در مثالی که آوردهایم بگوییم مدیر شركتمان هم آقای الف است كه از دوستان و اقوام نزدیک شما هستند.
بهیقین دانستن این واقعیت برای شما علقهای ایجاد میكند به آن شركت و اعتبار بیشتری برایش قائل میشوید. از ترفندهای تبلیغات یكی همین است که ما کالا یا شرکت خودمان را به یک شرکت بزرگ و بینهایت نسبت بدهیم.
و السلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته.
خلاصه:
1- الَّذِی مَحَلُّهُ مِنِّی مَحَلُّ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلاَّ أَنَّهُ لانَبِی بَعْدی ؛ با توجه به سكونت یهودیان در یثرب، اعراب با حضرت موسی و حضرت هارون آشنا بودند. ای تشبیه بیانگر وزارت امیر مؤمنان بر پیامبر است.
2- وَهُوَ وَلِیُّكُمْ بَعْدَاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ؛ یكی از قرائنی كه نشان میدهد منطور از «ولی» ، سرپرست و اولی به تصرف است نه دوست؛ همین عبارت است. عبارت بَعْدَاللَّهِ وَ رَسُولِهِ بهوضوح بیانگر این مقصود است. زیرا در قرآن داریم {وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْض - مؤمنون و مؤمنات دوستان همدیگر هستند} و معنی ندارد دوستی با امیرمؤمنان به دوران پس از پیامبر محدود شود.
3- إِنَّما وَلِیُّكُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَالَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ و وَیُؤْتونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ ؛ این آیه دارای چند نكته است. اول اینكه آیه با إِنَّما آغاز شده كه حصر را میرساند؛ اگر ولی را به معنای دوست بگیریم بدیهی است كه دوستان ما منحصر در افراد توصیف شده در آیهی بالا نیستند. دوم اینكه تنها یك بار از واژه «ولی» استفاده شده كه هم سنخ بودن ولایت را در اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَالَّذینَ آمَنُوا ... میرساند؛ واضح است كه نسبت ولایت ما با خداوند منحصر در اولی به تصرف بودن پروردگار عالمیان است. سومین نكته به انواع وصف برمیگردد (مشیر و مقوّم)؛ واضح است كه چرایی ولی شدن گروه موصوف آیهی بالا به اقامهی نماز و پرداخت زكات در حین ركوع برنمیگردد، بلكه خداوند با این توصیفات (اشارات) در واقع ولی را به ما نشان میدهد. برخی اشكال كرده اند كه چرا برای یك نفر (امیر مؤمنان) صیغهی جمع آمده است؟ مرحوم علامه امینی در جلد اول كتاب الغدیر 18 آیه از قرآن را گرد آورده كه در ظاهر صیغهی جمع بهكار رفته است، اما در واقع مراد آیه یك نفر بودهاست.
4- وَ سَأَلْتُ جَبْرَئِیلَ اَنْ یَسْتَعْفِیَ لِیَ السَّلامَ عَنْ تَبلِیغ ذلِكَ إِلَیـْكُمْ – أَیُّهَا النَّاسِ - لِعِلْمی بِقِلَّةِ الْمُتَّقینَ وَكَثْرَةِ الْمُنافِقینَ ؛ استعفا در اینجا یعنی درخواست از خدای كه مرا از این كار معاف فرما؛ نه این كه – نعوذ بالله – من از انجام این كار استنكاف میكنم. ضمن اینكه پیامبر اینجا از جان خویش نترسیدهاند؛ زیرا خودشان در همین خطبه تصریح فرمودهاند این آخرین حج من است و بهاین زودی از میانتان میروم. پیامبر اینجا نگران توطئهها و حیلههای منافقین بودهاند كه مانع ابلاغ این پیام شوند.
5- یا أَیُّهَاالرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْكَ مِنْ رَبِّكَ - فی حَقِّ عَلِی - وَ انْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ ؛ پیامبر به صراحت در حین قرائت این آیه (عبارت فی حَقِّ عَلِی جزء آیه نیست) مصداق و غرض آیه را روشن فرمودهاند. پیامبر در چند فراز خطابه فرمودهاند حق و علم تفسیر و تأویل آیات قرآن نزد خودشان و جانشینانشان است؛ در چندین فراز هم به صراحت آیه را تفسیر فرمودهاند كه یك مورد آن همین آیه است. قسمت آخر این آیه كه به ضمانت خداوند برمیگردد. بد نیست این خطبه را با حدیث دوات و قلم مقایسه كنیم؛ در آنجا خداوند ضمانت ندادهبود و منافقین اجازه ندادند پیامبر فرمایششان را ابلاغ كنند؛ اما در اینجا خداوند ضمانت دادند و به رغم جمعیت 120000 نفری، پیام ابلاغ شد و مردم در انتها به امیر مؤمنان تبریك گفتند.
6- هُوَ اِمامُکُم وَ وَلِیُّکُمْ بِأَمْرِ اللّه ؛ یادآوری این نكته است كه من این ابلاغ را به امر خداوند انجام میدهم و تعیین جانشینم از سوی خدا بودهاست.منبع : خطابه ی غدیر