گلوله تیربار دشمن وسط پیشانی دوستم گیر كرد
عملیات كربلای2 در دهم شهریورماه 1365 در منطقه حاج عمران انجام گرفت. هدف از این عملیات تسلط بر بلندیهای حساس منطقه و ضربه زدن به دشمن اعلام شده بود...
عملیات كربلای2 در دهم شهریورماه 1365 در منطقه حاج عمران انجام گرفت. هدف از این عملیات تسلط بر بلندیهای حساس منطقه و ضربه زدن به دشمن اعلام شده بود. روحالله گلیردی یكی از رزمندگان حاضر در این عملیات است كه در قالب نیروهای اطلاعات و عملیات تیپ ویژه شهدا در كربلای2 شركت میكند. سالروز آغاز این عملیات غرورآفرین را فرصتی دانستیم تا گفتوگوی كوتاهی با این رزمنده دفاع مقدس داشته باشیم.
چه زمانی وارد لشكر ویژه شهدا شدید؟
من سال 64 وقتی 19 سال داشتم وارد این لشكر شدم. البته آن زمان هنوز به لشكر تبدیل نشده بود و در قالب تیپ ویژه شهدا فعالیت میكرد. در قالب همین تیپ در عملیات مختلفی مثل والفجر9، كربلای2 و... شركت كردم.
زمان عملیات كربلای2 چه سمتی داشتید؟
آن زمان یكی از نیروهای اطلاعات - عملیات تیپ بودم. كار ما شناسایی محورهای عملیاتی بود. تقریباً یكی دو ماه قبل از شروع هر عملیاتی كارهای شناسایی را انجام میدادیم. در كربلای2 ما به نوعی كمك كننده لشكر قدس گیلان بودیم. بچههای اطلاعات - عملیات وقتی شناساییهای لازم را انجام میدادند، اطلاعات جمعآوری شده را به واحد طرح و عملیات میدادند و این واحد هم جمع بندیهای لازم را به فرماندهان ارائه میداد.
روند كار بچههای اطلاعات - عملیات چگونه بود؟ خاطرهای از عملیات شناسایی كربلای2 دارید؟
در عملیات والفجر9 هم در مقطعی كه كار گره خورده بود و بچههای اطلاعات - عملیات در پیدا كردن راهكار مناسب به مشكل برخورده بودند، خود شهید كاوه آمد و گفت با هم میرویم و راهكار را شناسایی میكنیم. همان شب مثل یك نیروی اطلاعاتی وارد عمل شد و شناسایی منطقه با موفقیت انجام گرفت. ایشان یك فرمانده همه فن حریف و واقعاً توانمند بود.
در این عملیات ما از اول غروب كمكم كارمان را شروع و به كانالها، میدانهای مین منظم و نامنظم، سیم خاردارهای دیواری و... دشمن نفوذ میكردیم. هدفمان شناسایی استعداد دشمن در منطقه بود. اما خب این كار سختیهای خودش را هم داشت. عراقیها معمولاً از ساعت دو یا سه بامداد میخوابیدند و این زمان بهترین وقت نفوذ به عمق خطوط دشمن بود. یكبار من به قدری به سنگرهای عراقی نزدیك شدم كه اگر هشدارهای یكی از دوستانم نبود شاید به اسارت دشمن در میآمدم. دوستم مجهز به دوربین مادون قرمز بود كه شب را مثل روز نشان میداد. ایشان سرباز دشمن را دید و به من هشدار داد. گاهی هم سربازهای دشمن بدون آنكه ما را ببینند خوف در دلشان میافتاد و شروع به تیراندازی بیهدف میكردند. یكبار یكی از عراقیها با تیربار گرینوفش بیهدف زمین و زمان را به رگبار بست. منطقه حاجعمران پر از درختچههای كوتاه بود. من و یكی از همرزمانم پشت یك درختچه پنهان شده بودیم كه به صورت اتفاقی گلولهای به كتف دوستم خورد. چون زخمش كاری نبود اعتنایی نكردیم و باز به راهمان ادامه دادیم، اما بار دیگر كه سرباز عراقی شروع به شلیك كرد، یكی از گلولههایش به درختی خورد و كمانه كرد و از شانس خورد وسط پیشانی یكی دیگر از بچهها. گلوله چون ضربه اولیهاش گرفته شده بود، در استخوان پیشانی دوستم گیر كرد و همان جا ماند. بنده خدا هنوز به هوش بود و از ما میپرسید چه بلایی سرش آمده است؟ ما هم نگفتیم گلوله در استخوان پیشانیات گیر كرده است. فقط گفتیم یك تكه از چوب درخت به سرت خورده و خون آمده است. با همین حرفها به عقب منتقلش كردیم و در بیمارستان گلوله را خارج كردند. خواست خدا بود كه شهید نشود و هنوز هم زنده و سلامت است.
از روند عملیات بگویید.
نیروهای اطلاعات - عملیات بعد از شناساییهای لازم مستقیم وارد عملیات نمیشدند، بلكه گردانها یا یگانهای شركت كننده را به راهكارهای شناسایی شده راهنمایی میكردند و در خود عملیات شركت نداشتند. برای آموزش یك نیروی اطلاعات- عملیات ماهها وقت صرف میشد و فرماندهان سعی در حفظ این نیروها داشتند، اما به هرحال ما در شب عملیات طبق وظایفمان گردانها را راهنمایی كردیم و شكر خدا كربلای2 موفقیتآمیز هم بود.
شهید كاوه فرمانده دلاور لشكر ویژه شهدا در كربلای2 به شهادت رسیده است، خاطرهای از این سردار شهید دارید؟
شهید كاوه یك انسان بسیار صبور و فرماندهی توانمند بود. اواخر سال 64 یكبار ایشان در پادگان شهید عبادت به اتاق اطلاعات- عملیات آمد و از من و دوستم شهید سهراب نجفی خواست تا ایشان را به حاج عمران و منطقه هزار قله مریوان ببریم. ما هم قبول كردیم اما چون راه را خوب بلد نبودیم كم مانده بود گم شویم. شهید كاوه فهمید اشتباه میكنیم و گفت راه را بلد هستید یا نه؟ دوستم رك و راست گفت نه انگار گم شدیم. هر كس دیگری جای ایشان بود شاید ناراحت میشد، اما شهید كاوه به خودش مسلط بود و به رویمان نیاورد. خلاصه یك ارتشی ما را دید و راه درست را نشان داد. در عملیات والفجر9 هم در مقطعی كه كار گره خورده بود و بچههای اطلاعات - عملیات در پیدا كردن راهكار مناسب به مشكل برخورده بودند، خود شهید كاوه آمد و گفت با هم میرویم و راهكار را شناسایی میكنیم. همان شب مثل یك نیروی اطلاعاتی وارد عمل شد و شناسایی منطقه با موفقیت انجام گرفت. ایشان یك فرمانده همه فن حریف و واقعاً توانمند بود.منبع: روزنامه جوان