تبیان، دستیار زندگی
آیا حافظ مصرع «الا یا ایّها الساقى ادر کأساً و ناولها» را از حافظ تضمین کرده است؟ توضیحات شهید مطهری پیرامون این مسئله را بخوانید.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نظرشهید مطهری در مورد اشعار یزید

آیا حافظ مصرع «الا یا ایّها الساقى ادر کأساً و ناولها» را از حافظ تضمین کرده است؟ توضیحات شهید مطهری پیرامون این مسئله را بخوانید.

بخش ادبیات تبیان
حافظ

نقل است که حافظ مصرع «الا یا ایّها الساقى ادر کأساً و ناولها» را از دیوان اشعار یزید تضمین کرده است. استاد شهید مرتضی مطهری در کتاب «عرفان حافظ» به‌طور مستدل درباره این ادعا توضیح داده است. این کتاب مجموع سخنرانی‌های آیت‌الله مطهری در پنج جلسه کنفرانس با موضوع حافظ است که در سال 1350 در دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران ایراد شده بود. محتوای این کتاب نشان‌دهنده میزان بالای دقت و نکته‌سنجی ایشان در انجام تحقیقات است و روح عرفان در سراسر کتاب جریان دارد.

توضیحات استاد مطهری پیرامون مبحث ذکرشده از کتاب «عرفان حافظ» را در ادامه مطالعه می‌کنید:

در جهان اسلام اول کسى که در شعر خودش مفاهیم معنوى و مذهبى و اخلاقى را به‌مسخره گرفت و بى‌‏پرده دم از لذت و عیش و شراب و شاهد و اینها زد و مقصود او هم جز همین امور ظاهرى نبود یزیدبن معاویه است و آنچه که اروپایی‌ها آن را «اپیکوریسم» مى‌‏نامند مسلمین باید «یزیدى‌‏گرى» بنامند؛ چون اول کسى که این باب را در جهان اسلام فتح کرد یزید بود. البته مى‏‌دانید که یزید شاعرى فوق‌العاده زبردست بوده؛ خیلى شاعر بلیغى بوده و دیوانش هم شنیده‌‏ام چاپ شده و معروف است که قاضى ابن‌خلّکان معروف که از علماى بزرگ اسلام و مورخ بزرگى است و کتابش جزو اسناد تاریخى دنیاى اسلام است و خودش مرد ادیبى هم هست؛ شیفته فوق‌العاده شعر یزید بوده؛ به خود یزید ارادتى نداشته ولى به شعر یزید فوق‌العاده ارادتمند بوده؛ و در اشعار یزید همین مضامین تحقیرِ هرچه معنا و اخلاق و معانى دین و مذهب است در قبال لذات و بهره‌گیرى از طبیعت، در کمال صراحت آمده است؛ مثل این اشعارش که مى‏‌گوید:

مَعْشَرَ النِّدمان قوموا

وَ اسْمَعوا صَوْتَ الْاغانى‏

وَ اشْرَبوا کَأْسَ مُدامٍ‏

وَ اتْرُکوا ذِکْرَ الْمَعانى‏

مخصوصاً وقتى که به این امور دعوت مى‏‌کند توأم مى‏‌کند با نفى معانى.

شَغَلَتْنى نَغْمَةُ الْعیدانِ‏

عَنْ صَوْتِ الْاذانِ‏

وَ تَعَوَّضْتُ عَنِ الْحور

عَجوزاً فِى الدِّنانِ‏

اشخاصى که به مفاد عربى آگاه هستند مى‌‏دانند چه دارد مى‏‌گوید. حالا اندکى از آن را ترجمه مى‏‌کنم، مى‏‌گوید: «دوستان! ندیمان! بپاخیزید! صداى موسیقى را، اغنیه‌‏ها را گوش کنید! جام مى‏‌ دمادم بنوشید! و ذکر معانى و آن حرفهاى اخلاقى را رها کنید! من شخصاً کسى هستم که آواز عودها مرا از شنیدن آواز اذان بازداشته است و بجاى حورالعین که در بهشت وعده مى‏‌دهند؛ این پیرزنى را که در داخل خُم است انتخاب کرده‏‌ام.»، کلمه «عجوز» در زبان عربى کنایه از خمر کهنه آورده مى‏‌شود.

همین مضامینى که ما مى‏‌بینیم در کلمات عرفاى خودمان طعنه زدن به عبادت و مسجد و این‏ جور حرف‌ها زیاد پیدا مى‏‌شود؛ در مقابل عیش و نوشى که خود آنها مى‌‏گویند و در کلماتشان هست.

یا مثلاً بى‏‌دردى نسبت به اجتماع، که گور پدر اجتماع، هرچه بود بود: «وظیفه گر برسد مصرفش گل است و نبید» پولى برسد و ما برویم آنجا، گلى و نبیدى و از این حرفها، دیگر گور پدر دنیا، هرچه مى‏‌خواهد بر دنیا بگذرد.

...

اشخاصى که به مفاد عربى آگاه هستند مى‌‏دانند چه دارد مى‏‌گوید. حالا اندکى از آن را ترجمه مى‏‌کنم، مى‏‌گوید: «دوستان! ندیمان! بپاخیزید! صداى موسیقى را، اغنیه‌‏ها را گوش کنید! جام مى‏‌ دمادم بنوشید! و ذکر معانى و آن حرفهاى اخلاقى را رها کنید! من شخصاً کسى هستم که آواز عودها مرا از شنیدن آواز اذان بازداشته است و بجاى حورالعین که در بهشت وعده مى‏‌دهند؛ این پیرزنى را که در داخل خُم است انتخاب کرده‏‌ام.»، کلمه «عجوز» در زبان عربى کنایه از خمر کهنه آورده مى‏‌شود.

البته بعد هم شاعرهاى دیگرى به همین حال درآمدند. ابونُواس که یک شاعر اهوازىّ الاصل است و شاعر بسیار توانایى است؛ در عربى یک چنین شاعرى است.

اینها بعدها به‌اصطلاح جزو عمال شهوت و خلوت خلفا شدند، یعنى جزو وسایل و ابزارهاى عیش و نوش خلفا و اشراف و اعیان و رجال گردیدند؛ که وقتى مى‏‌خواستند دستگاه عیش و نوش داشته باشند از جمله کسانى که به آنها احتیاج داشتند ندیم‌ها، بذله‌گوها، شاعرها و کسانى بودند که مضمون‌هاى عالى و لطیف مى‌‏گویند براى اینکه عیش آنها را مکمَّل کنند.

آن مکتبى که حافظ را به‌نحو مادى تفسیر مى‏‌کند؛ مطابق آن از حافظ چنین شخصیتى بیرون مى‏‌آید و استفاده مى‏‌شود. اتفاقاً در حافظ یک برگه‌‏اى هست که این برگه هم این بیچاره حافظ را بیشتر متهم مى‏‌کند و آن این است که در یکى از غزلهایش که در ترتیب این دیوان (دیوان قزوینى) اولین غزل او قرار گرفته است؛ بلکه همان اولین بیتى که حافظ با آن شروع مى‏‌شود؛ یک مصراعش از یزید است:

الا یا ایّها الساقى ادر کأساً و ناولها

که عشق آسان نمود اول ولى افتاد مشکلها

مصراع اول مى‏‌گویند از یزید است، منتها مصراع او این‏‌جور بوده: «ادر کأساً و ناولها الا یا ایّها الساقى» و شعرش چنین است:

انا المسموم ما عندى بتریاق و لاراقی‏

ادر کأساً و ناولها الا یا ایّها الساقى‏

اینجا یک برگه یزیدى‏‌گرى علیه حافظ بیچاره درست مى‏‌شود و لهذا بعدها شعرا آمده‌‏اند بعضى عذر خواسته‌‏اند؛ بعضى دیگر به حافظ ایراد گرفته‌‏اند که "تو چرا این شعر را از یزید گرفته‌‏اى؟"، در این شرحى که «سودى» بر حافظ نوشته‏ مى‏‌گوید که اهلى شیرازى خواسته براى این امر عذرى از حافظ بیاورد؛ مى‏‌گوید:

خواجه حافظ را شبى دیدم به‌خواب

گفتم ‏اى در فضل و دانش بى‌‏هَمال‏

از چه بستى بر خود این شعر یزید

با وجود این‌همه فضل و کمال‏

گفت واقف نیستى زین مسئله

مال کافر هست بر مؤمن حلال‏

ولى کاتبى نیشابورى این حرف را قبول نکرده و به‌گونه دیگرى در واقع بر حافظ نقد کرده است؛ مى‏‌گوید:

عجب در حیرتم از خواجه حافظ

به‌نوعى کش خرد زان عاجز آید

چه حکمت دید در شعر یزید او

که در دیوان نخست از وى سراید

اگرچه مال کافر بر مسلمان‏

حلال است و در او قیلى نشاید

ولى از شیر عیبى بس عظیم است

که لقمه از دهان سگ رباید

بالاخره این یک شعر هم برگه‌‏اى شده براى یزیدى‏‌گرى در حافظ.

منبع: تسنیم