تبیان، دستیار زندگی
در مردادماه سال ۱۳۵۶، شاه که با نارضایتی روزافزون عمومی و مشکلات فراوان اقتصادی مواجه بود، هویدا را از سمت نخست وزیری برکنار و پست وزارت دربار را به وی داد و آموزگار را به جای وی نشاند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

چرا آموزگار نخست‌وزیر شد؟

در مردادماه سال ۱۳۵۶، شاه که با نارضایتی روزافزون عمومی و مشکلات فراوان اقتصادی مواجه بود، هویدا را از سمت نخست‌وزیری برکنار و پست وزارت دربار را به وی داد و آموزگار را به جای وی نشاند.

فرآوری: فهیمه السادات آقامیری-بخش تاریخ ایران و جهان تبیان

چرا آموزگار نخست‌وزیر شد؟

تحصیلات دانشگاهیش با جنگ جهانی دوم همراه شد

آموزگار در چهارم تیر ۱۳۰۲ شمسی در تهران متولد شد. پدرش حبیب‌الله‌خان که از قضات وزارت عدلیه رضاخان بود، هم در دوران سلطنت رضاخان و هم در دوره محمدرضا پهلوی عهده‌دار مسئولیت‌های مهمی بود؛ در مجلس مؤسسان عضویت داشت و در دوره‌های دوم و سوم مجلس سنا از اعضای آن بود. مدتی هم در کابینه حسین علاء وزارت فرهنگ را هدایت می‌کرد. جمشید آموزگار دوران ابتدایی و متوسطه را در تهران گذراند. تحصیلات دانشگاهی‌اش با جنگ دوم جهانی همزمان شد. او تحصیلات خود را در رشته‌های حقوق و اقتصاد دانشگاه تهران‌‌ رها کرد، راهی آمریکا شد و در رشته مهندسی راه و ساختمان در دانشگاه «کرنل»‌ (Cornnell) ادامه تحصیل داد. پس از اخذ کار‌شناسی مهندسی، فوق لیسانس خود را در رشته هیدرولیک از دانشگاه واشنگتن دریافت کرد و با ادامه تحصیل در همین رشته دکتری گرفت.

آموزگار در ۱۳۲۸ شمسی در سن ۲۶ سالگی به استخدام سازمان ملل درآمد و در زمینه مهندسی سدسازی‌، راهسازی‌، آبیاری و بهداشت‌، با این سازمان همکاری کرد. وی در اواخر اقامت خود در آمریکا همسر یهودی آلمانی‌تبار به نام «اولریش» برگزید، در سال ۱۳۳۰ به ایران بازگشت و دو سال بعد به استخدام وزارت بهداشت درآمد و معاون آن وزارتخانه در امور مهندسی بهداشت شد. در این سال‌ها حضور حبیب‌الله آموزگار در مجلس سنای دوم و سوم‌، نقش مؤثری در ارتقاء شغلی پسرش داشت‌.

وزیر کار در کابینه اقبال

آموزگار در ۹ شهریور ۱۳۳۷ در کابینه ترمیمی منوچهر اقبال وزیر کار شد. در دوره وی نخستین قانون کار ایران از تصویب مجلسین گذشت. سپس در ۹ آبان ۱۳۳۸ جای خود را به حسنعلی منصور داد و خود وزیر کشاورزی شد. از شهریور ۱۳۳۹ که دولت منوچهر اقبال برکنار شد تا آخر تیرماه ۱۳۴۱ دولت‌هایی به ریاست شریف امامی‌، علی امینی و اسدالله علم اداره امور کشور را به عهده داشتند. در این دولت‌ها، آموزگار نقش مهمی نداشت و هیچ سمت رسمی به وی واگذار نشد. در این دوره کشور درگیر مسائل عمده‌ای همچون نحوه اجرای لوایح شاه موسوم به لوایح «انقلاب شاه و مردم» بود. لوایحی که در پی مخالفت بسیاری از علما از جمله امام خمینی، حوادث ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ را به بار آورد.

پس از ترور منصور در اول بهمن ۱۳۴۳، امیرعباس هویدا به قدرت رسید. آموزگار در کابینه هویدا، ابتدا در پست وزارت بهداری ابقا شد و سپس برای مدت طولانی وزیر دارایی کابینه هویدا بود

با انتصاب حسنعلی منصور به مقام نخست‌وزیری‌، در هفدهم اسفند ۱۳۴۲، دوره فترت آموزگار از تصدی مقام‌های وزارت به پایان رسید و دوره طولانی و مستمر حضور وی در دولت تا پایان عمر حکومت پهلوی آغاز شد. حسنعلی منصور که از سال‌های ۱۳۳۸ و ۱۳۳۹، گروهی از نخبگان جوان تحصیلکرده در غرب را پیرامون خود جمع کرده بود و نام «گروه مترقی» بر خود نهاده بودند، توانست این نیرو‌ها را در آغاز دهه ۴۰ شمسی همگام با سیاست‌های دربار، تحت عنوان «حزب ایران نوین» سازماندهی و به عنوان یکی از جناح‌های سیاسی کشور مطرح نماید.

در این دوره هم آموزگار مانند گذشته از پشتیبانی اقبال برخوردار بود. توصیه دکتر منوچهر اقبال، مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران به مجلسین در حمایت از وزیر دارایی در پشتیبانی اکثریت نمایندگان از وزیر دارایی بی‌تأثیر نبود.

مشکلات عدیده اش در وزارت دارایی

اما آموزگار در وزارت دارایی با مشکلات عدیده‌ای مواجه بود و مدارک موجود نشان می‌دهد که گروه عمده کار‌شناسان و مدیران ارشد وزارت دارایی نسبت به اقدامات آموزگار در آن وزارتخانه اظهار نارضایتی می‌کردند و رشته تخصصی آموزگار را که هیدرولیک و بهداشت آب بود، برای اداره یک وزارتخانه مالی‌، مناسب نمی‌دانستند. شکوائیه‌ها و اعلامیه‌هایی از طرف کارمندان آن وزارتخانه در این دوران انتشار یافت که حاکی از سوءمدیریت‌، ارتشاء و سوءاستفاده در ادارات تابعه وزارتخانه از جمله اداره وصول و تشخیص مالیاتی بود.

در سال ۱۳۴۶ شمسی آموزگار در مقام یک کار‌شناس اقتصادی ایران به مجمع سالانه بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول راه یافت و در همانجا به ریاست مجمع سالانه بانک مذکور انتخاب شد. اما مسئولیت مهمی که موجب شهرت بین‌المللی آموزگار شد، ریاست هیأت نمایندگی ایران در اجلاسیه‌های اوپک بود. کارکرد این سمت در واقع از زمان ورود وی به جمع مشاوران شاه آغاز شد. با تأسیس سازمان کشورهای صادر کننده نفت (اوپک‌) در آغاز دهه چهل‌، برای تعیین قیمت و حجم تولید نفت توسط یازده کشور نفت‌خیز دنیا، آموزگار هم در جمع کسانی قرار گرفت که طرف مشاورت با شاه قرار می‌گرفتند. محمدرضا پهلوی‌ تصمیم‌گیری درباره نفت‌، امور خارجه و دفاع را در شخص خود متمرکز کرده بود و برای هریک از این زمینه‌ها، مشاورانی در اختیار داشت‌.

در هفتم اردیبهشت ۱۳۵۳ هویدا، نخست‌وزیر، در ترمیم کابینه یازده وزیر جدید معرفی کرد. در این تغییر آموزگار به وزارت کشور و سرپرستی سازمان امور استخدامی منصوب شد. پس از تأسیس حزب رستاخیز در سال ۱۳۵۴، آموزگار در سمت وزیر کشور و بعد در مقام مشاور اجرایی نخست‌وزیر مراتب حزبی را به سرعت طی کرد. در چهارم بهمن ۱۳۵۴ مسئول هماهنگی خدمات شهری در حزب شد و بالاخره در ششم آبان ۱۳۵۵، بعد از هویدا به عنوان دومین دبیرکل «حزب رستاخیز ایران» و مشاور نخست‌وزیر به کنگره حزب معرفی شد.

نخست‌وزیری و دبیرکلی رستاخیز با حکم شاه!

در ۱۶ مردادماه ۱۳۵۶، شاه که با نارضایتی روزافزون عمومی و مشکلات فراوان اقتصادی مواجه بود، هویدا را از سمت نخست‌وزیری برکنار و پست وزارت دربار را به وی داد و آموزگار را به جای وی نشاند. در واقع شاه بر آن بود که با طرح وعده «گسترش فضای باز سیاسی از طریق وارد کردن اعضای جدید و جوان کابینه» درصدد جلب نظر مخالفان برآید و درهمین خصوص دولت آموزگار را سکوی پرش به دوره «آزادی‌، پیشرفت و دموکراسی» اعلام کرد.

انتخابات ریاست‌جمهوری امریکا

انتخاب آموزگار به سمت نخست‌وزیری و قرار گرفتن وی به جای امیرعباس هویدا در این مسند معلول عللی چند بود. در واقع مجموعه‌ای از عوامل دست به دست هم دادند و باعث شدند گزینه جانشینی هویدا، که بیش از سیزده سال نخست‌وزیر محمدرضاشاه بود، جمشید آموزگار شود. بی‌شک یکی از این عوامل انتخابات ریاست‌جمهوری امریکا بود که در آن کاندیدای مورد حمایت شاه و هویدا شکست خورد و کارتر، که نماینده حزب دموکرات امریکا بود، به ریاست‌جمهوری برگزیده شد. این موضوع در گفت‌وگوی فردوست و هویدا پس از پیروزی کارتر مشهود است.

فردوست چنین روایت کرده است که ناگهان تلفن زنگ زد و هویدا گوشی را برداشت و مشخص شد که جیمی کارتر در انتخابات پیروز شده است. هویدا با ناراحتی گوشی را گذاشت و خطاب به من گفت: کارتر پیروز شده. باید چمدانها را بست و رفت. علت ناراحتی هویدا این بود که اردشیر زاهدی از زمانی که به سفارت در امریکا منصوب شد، محمدرضا را به سرمایه‌گذاری در انتخابات ریاست‌جمهوری امریکا ترغیب می‌نمود. محمدرضا نیز که دلار نفتی فراوان در اختیار داشت از سر غرور فریب او را می‌خورد و در انتخابات امریکا به نفع کاندیدای یک حزب وارد عمل می‌شد. یک بار در انتخابات امریکا این شیوه در پیش گرفته شد و زاهدی میلیونها دلار از محمدرضا دریافت کرد و ظاهرا به نفع ریچارد نیکسون، که مورد علاقه محمدرضا بود، خرج کرد، ولی در واقع بخش چشمگیری از این پول با علم تقسیم شد و خرج خوشگذرانیهای زاهدی در امریکا گردید. بااین‌حال تصادفا نیکسون در انتخابات پیروز شد و محمدرضا این پیروزی را به حساب خود و حمایتهایش از نیکسون گذاشت. این ماجرا سبب روابط حسنه نیکسون و محمدرضا شد، ولی نیکسون مدتی بعد در ماجرای واترگیت سقوط کرد و جرالد فورد جانشین او شد.

آموزگار در روز ۱۶ مرداد ۱۳۵۶ در پی برکناری امیرعباس هویدا از سوی محمدرضا شاه، حکم نخست‌وزیری را دریافت کرد.

در سال ۱۳۵۰ و در دومین اجلاسیه اوپک که آموزگار به ریاست آن انتخاب شده بود، قیمت نفت با چند برابر افزایش تصویب شد. این افزایش، که با ریاست آموزگار هم‌زمان شده بود، به عنوان پیروزی سران اوپک از جمله شخص آموزگار تلقی شد؛

پیروزی سران اوپک شهرت فراوانی برای آموزگار به همراه داشت‌. در واقع او خود را مدیری لایق نشان داده بود که توان تصمیم‌گیری و مدیریت در مواقع حساس را دارد.

در انتخابات بعد، باز علم و زاهدی همین نقشه را پیاده کردند و محمدرضا و هویدا را به نفع جرالد فورد، کاندیدای حزب جمهوری‌خواه، به معرکه انتخابات امریکا کشاندند و باز ده‌ها میلیون دلار برای زاهدی حواله شد. تصادفا این بار کارتر و دموکراتها پیروز شدند. این پیروزی موجبات ناراحتی محمدرضا و هویدا را فراهم کرد. آن دو خود را وارد معرکه انتخابات کرده و نارضایتی دموکراتها را سبب شده بودند. کارتر با چنین روحیه‌ای به ریاست‌جمهوری رسید و محمدرضا برای جلب رضایت او مجبور شد هویدا را برکنار کند و جمشید آموزگار را به نخست‌وزیری برساند. آموزگار نیز مدتها بود برای پست نخست‌وزیری تلاش می‌کرد و زمینه آن را نیز فراهم کرده بود.

چهره بین‌المللی جمشید آموزگار

اما انتخاب آموزگار به نخست‌وزیری دلایل دیگری نیز داشت. در سال ۱۳۵۰، آموزگار با حفظ سمت وزارت دارایی ریاست هیئت نمایندگی ایران را برای شرکت در دومین اجلاسیه اوپک از جانب شاه برعهده داشت‌. در این اجلاسیه که آموزگار به ریاست آن انتخاب شده بود، قیمت نفت با چند برابر افزایش به تصویب اجلاسیه رسید. این افزایش، که با ریاست آموزگار هم‌زمان شده بود، به عنوان پیروزی سران اوپک از جمله شخص آموزگار تلقی شد و این برای اولین بار بود که در شرایط خاص بین‌المللی‌، کشورهای صادرکننده نفت قادر شدند درباره نرخ نفت تصمیم بگیرند. از این پس آموزگار با حفظ سمت به عنوان رئیس هیئت ایرانی در اجلاسیه‌های سران اوپک شرکت می‌کرد. این دوران با افزایش تقاضای روزافزون غرب برای نفت و در نتیجه موفقیت اوپک در تعیین قیمت بر مبنای تقاضای نفت هم‌زمان بود که بی‌تأثیر از بحرانهای سیاسی و نظامی بین‌المللی نبود‌. این وضع شهرت فراوانی برای آموزگار به ارمغان آورد‌. در واقع او خود را مدیری لایق نشان داده بود که توان تصمیم‌گیری و مدیریت در مواقع حساس را دارد. مضاف بر این او از خود وجهه بین‌المللی مثبتی به جای گذاشته بود و شاه قصد داشت از این موضوع استفاده کند. در واقع محمدرضا که کشور را در وضعیت نامساعدی از لحاظ سیاسی و اقتصادی می‌دید، سعی داشت با انتخاب آموزگار کمی از وخامت اوضاع بکاهد و چهره بهتری از خود و نظام سیاسی‌اش به‌ویژه در بعد بین‌المللی نشان دهد.

مشکلات داخلی و انتخاب آموزگار

در همین حال باید به زمینه داخلی انتخاب آموزگار نیز اشاره کرد و اهمیت آن را برشمرد. پیش از آنکه آموزگار به نخست‌وزیری برسد، توانسته بود خود را به عنوان روشنفکر و طرفدار آزادی و دموکراسی نزد شاه و برخی از سیاسیون معرفی کند. وی همواره خود را طرفدار ایران و پیشرفت آن نشان می‌داد و تلاش می‌کرد به عنوان مدافع حقوق ایران در عرصه بین‌المللی مطرح شود.

در عین حال انتخاب آموزگار برای برعهده گرفتن پست نخست‌وزیری از چند جهت شایان تأمل است: نخست اینکه شاه وی را در سال 1356به عنوان شخصی که توانایی بهبود شرایط اقتصادی را دارد و برای خروج کشور از تورم و رکود سنگین برگزید. در کنار این مسئله با توجه به حجم گسترده اعتراضها و مخالفتها در کشور، محمدرضاشاه تصور می‌کرد که انتخاب آموزگار برای مسند نخست‌وزیری با توجه به وجهه مثبت بین‌المللی وی، موجب ایجاد فضای باز سیاسی در کشور خواهد شد و این مسئله در نهایت آرام شدن اوضاع را به ارمغان خواهد آورد. با این حال انتخاب آموزگار هیچ کدام از این دو هدف را برای شاه به ارمغان نیاورد. آموزگار ابتدا با دموکرات جلوه دادن کابینه خود از منتقدان خواست نظرات و نقدهای خود را مطرح کنند تا امکان حل آنها در فضایی آرام و دور از خشونت فراهم شود. نکته جالب در این خصوص دوگانه عمل کردن آموزگار بود؛ زیرا وی از طرفی با معترضان و روحانیان مذاکره می‌کرد تا ایشان را آرام کند و از طرفی نیز در رسانه‌های بین‌المللی قدرت این قشر از جامعه را بسیار ضعیف نشان می‌داد.

اظهرات آموزگار برای قیام و اعتراض مردم

همان زمان جمشید آموزگار در واکنش به اظهار نگرانی برخی محافل خارجی‌، در خصوص نفوذ گسترده مذهبی‌ها در میان مردم‌، ناباورانه قدرت آن‌ها را رو به زوال اعلام کرد. اما این تحلیل چندان واقع‌بینانه به نظر نمی‌رسید. پس از سخنرانی امام به مناسبت چهلم شهدای قم‌، مراسمی به‌‌ همان مناسبت در ۲۹ بهمن در شهر تبریز برگزار شد و مأمورین مسلح رژیم با حمله به مردم حادثه‌ای دیگر آفریدند. با شکل‌گیری قیام تبریز، در این شهر حکومت نظامی اعلام شد. از طرفی جمعی از روحانیت مبارز تهران با انتشار بیانیه‌ای از مبارزات مردم تبریز، خصوصاً در بزرگداشت چهلم شهدای قم تجلیل کردند و خواستار ادامه مبارزه تا پیروزی شدند.

آموزگار قیام مردم تبریز را برانگیخته دست بیگانگان شمرد و تظاهرکنندگان را از اهالی تبریز ندانست‌.

پس از آن شاه نیز حوادث تبریز را اتحاد نامقدس بین کمونیسم و اشخاص مرتجع اعلام کرد. آموزگار پس از بروز آرامش نسبی در خرداد و تیرماه ۱۳۵۷ در مصاحبه با روزنامه السیاسه با اطمینان بیان کرد: «آشوب‌هایی که در ایران روی داد، برای همیشه به پایان رسیده است‌» و به این طریق منکر وجود مشکلات اساسی در رژیم و مخالفت جدی مردم با برنامه‌ها و سیاست‌های رژیم سلطنتی شد.

آموزگار در مقابل اعتراض عمومی در سراسر کشور به علت ناتوانی در پاسخگویی به خواسته‌های مردم، از مقام نخست‌وزیری و دبیرکلی حزب رستاخیز استعفا داد. هفت روز پس از استعفای آموزگار، حزب رستاخیز متلاشی و مدتی بعد منحل شد. به دنبال آن آزادی احزاب‌، اعلام شد و استعفای آموزگار مورد پذیرش شاه قرار گرفت‌.

پس از آن واقعه، آموزگار عملاً از منظومه قدرت دربار خارج شد و از شاه به عنوان محور قدرت رژیم آرام آرام فاصله گرفت‌. پس از اینکه دولت ازهاری برای مهار انقلاب‌، تعدادی از دست‌اندرکاران دولت‌های گذشته از جمله هویدا نخست‌وزیر اسبق را دستگیر و به حبس فرستاد‌، آموزگار با اجازه شاه و دریافت گذرنامه سیاسی به بهانه بیماری همسرش از کشور خارج شد. در اوایل آذر ۱۳۵۷ نام آموزگار در فهرست ۱۴۴ نفری منتشره از سوی کارکنان بانک مرکزی بود که از کشور ارز خارج کرده بودند.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی‌

با پیروزی انقلاب اسلامی‌، نام جمشید آموزگار در فهرست اسامی ممنوع‌الخروج‌ها از کشور منتشر شد که از سال ۱۳۴۱ در کشور مسئولیت عالی‌رتبه داشتند. به دنبال آن اموال وی طبق حکم غیابی دادستانی انقلاب در فروردین ۱۳۵۸ به نفع بنیاد مستضعفان مصادره شد. آموزگار پس از ترک ایران ابتدا به ایالت فلوریدای آمریکا رفت‌، سپس در ایالت میامی نزد پدر زن یهودی خود مقیم شد و به همراه جهانگیر آموزگار که مدتی مسئولیت ریاست هیات نمایندگی اقتصادی ایران در امریکا را به عهده داشت‌، شرکتی ساختمانی تأسیس کرد.

در سال‌های نخست اقامت آموزگار در آمریکا، وی با باشگاه «پان امپریال» همکاری داشت‌، ارتشبد اویسی و اردشیر زاهدی از گردانندگان دیگر این کلوپ بودند. هدف این باشگاه تلاش برای اتحاد ایرانیان مقیم آمریکا و اروپا و اجرای طرح مبارزه با جمهوری اسلامی ایران بود. سرمایه این کلوپ از محل اجاره ساختمان بزرگ بنیاد پهلوی در نیویورک که از طرف شاه در اختیار هوشنگ رام‌، مدیرعامل فراری بانک عمران گذاشته شده بود، تأمین می‌شد. جمشید آموزگار، هوشنگ انصاری‌، جهانگیر آموزگار و فریدون هویدا که به «یاران اربعه» مشهور بودند مدیریت و پیگیری امور فرهنگی این مجموعه را در دست داشتند. بیان نظرات و بازگویی حوادث سیاسی‌، اقتصادی گذشته کشور در مطبوعات فارسی زبان خارج از کشور به همراه محمد باهری‌، هوشنگ نهاوندی‌، داریوش همایون و عبدالمجید مجیدی از دیگر اقدامات آموزگار بود.

منابع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران ، تاریخ ایرانی