تبیان، دستیار زندگی
واکاوی موقعیت های غیر قابل باور فیلم مهران مدیری.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : احمد رنجبر
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

چرا با «ساعت 5 عصر» همراه نمی شویم؟

واکاوی موقعیت های غیر قابل باور فیلم مهران مدیری.

احمد رنجبر- بخش سینما و تلویزیون تبیان
ساعت 5 عصر

پیش از آن لازم است یادآوری کنیم اگر «ساعت 5 عصر» را ندیده اند، ممکن است با خواندن این گزارش بخشی از قصه لو برود.

شخصیت مهرداد

موقعیت کاراکتر: مهرداد پرهام(سیامک انصاری) وکیل است و زندگی نسبتا مرفهی در یکی از محله های بالای پایتخت دارد. نامزدش (آزاده صمدی) برای ادامه تحصیل به فرانسه رفته. یک روز صبح از بانک به پرهام زنگ زده می شود که باید تا ساعت 5 عصر قسط وام خرید مسکن را واریز کنی و الا خانه ات مصادره می شود. او جلسه ای مهم دارد و برنامه اش را طوری می چیند که قبل از پنج به بانک برسد.

باورپذیری: مشکل اصلی «ساعت 5 عصر» به شخصیت پرهام بر می گردد. او وکیل است و به اقتضای شغلش باید آدمی رند باشد. در ادامه و شرح موقعیت ها پی خواهید برد که واکنش پرهام چه قدر خام دستانه است. اگر مدیری، شخصیت اصلی را آدمی پخمه ترسیم می کرد و یا بنای اتفاقات را بر موقعیت های کمدی می گذاشت، رفتار پرهام توجیه پذیر می شد.

شروع بحران

موقعیت کاراکتر: بحران اول در ابتدای داستان و با تماس از سوی بانک شکل می گیرد که می گوید موعد پرداخت قسط وام خرید منزل سر رسیده و اگر تا ساعت 5 عصر نپردازد،خانه مصادره می شود.

باور پذیری: خانه چه کسی برای یک روز تاخیر در پرداخت قسط مصادره شده؟ آقای وکیل چرا بیهوده نگران است؟ مهرداد عجله دارد اما همسایه ای نه تنها پول شارژ نمی دهد که ماشین اش را جلوی در پارکینگ گذاشته و تهدید کرده تا آب وصل نشود، آن را تکان نمی دهد. چانه زنی آقای وکیل بی فایده است و در نهایت مجبور می شود دو میلیون و هفتصد تومان هزینه شارژ را یک جا پرداخت کند. خب چه اصراری که با ماشین خودش به بانک برود؟وقتی اوضاع این گونه است چرا دربست نمی گیرد؟تازه باور چنین بلبشویی برای آپارتمانی در بالای شهر که پارکینگ اش پر است از ماشین های لاکچری سخت است.

گیر افتادن در بیمارستان

موقعیت کاراکتر: آقای وکیل پول شارژ را می دهد اما غائله نمی خوابد و در نهایت زخمی می شود. همسایه ها مجبورش می کنند با یک ماشین کرایه ای به بیمارستان برود. او از راننده می خواهد مسیرش را به سمت بانک کج کند اما باز هم بدشانسی می آورد. راننده که جوانی است کله شق، از حق تقدم خود نمی گذرد؛ دودش اما به چشم وکیل می رود.

باورپذیری: خانم بی اعصاب و شکاک اسپری فلفل به چشم وکیل می زند و راننده او را به بیمارستانی می آورد؛ یک بیمارستان عجیب و غریب که جا برای سوزن انداختن نیست. حالا چشم مهرداد پرهام باز شده و می تواند با دیدن اوضاع خود را به بیمارستانی آرام و درخور برساند. هم پولش را دارد و هم وقت او با ماندن در بیمارستان مملو از آدم هدر نمی رود. این کار را نمی کند. چرا واقعا؟

آشنایی با پیرزن

موقعیت کاراکتر: در بیمارستان همه جور آدمی یافت می شود. پیرزنی که همسرش فوت شده اما نمی داند چه کند از آقای وکیل کمک می خواهد و او «ناخواسته» هزینه دو میلونی را پرداخت می کند. این پایان مخمصه نیست، پرهام مجبور به تشخیص هویت مرد مرده می شود و چون نمی تواند به خواسته پیرزن نه بگوید با او به بهشت زهرا می رود.

باورپذیری: پرهام نمی دانسته همسر پیرزن مرده و طبعا از هزینه تسویه بی اطلاع بوده.ماجرای تشخیص جسد توسط پرهام آن هم از روی عکس قرار بوده به دوز شوخ فیلم کمک کند؟ اگر بله که این اتفاق رخ نداده. آقای وکیل قدرت نه گفتن ندارد؟ او پول بیمارستان را داده و حالا با وجدان آسوده می تواند تقاضای پیرزن برای همراهی او تا بهشت زهرا را رد کند. گیریم که دلش سوخت حالا که با آمبولانس نشد چرا با مترو به بهشت زهرا می رود؟ وکیل قصه ما که برای دیگران دست و دلباز است، چرا یک دربستی برای خود نمی گیرد؟

برخورد با مرد معتاد

موقعیت کاراکتر: در بهشت زهرا و موقع دفن مرد، باز هم گرفتاری های وکیل ادامه دارد. درمیان خیل فامیل مرد غریبه، اوست که باید توی گور برود و تلقین میت را بجا آورد. پول چند میلیونی ناهار را نیز خودش حساب می کند. خسته و نزار قصد بازگشت دارد که کنار بزرگراه یک پیکان جوانان گوجه ای رنگ جلوی پایش سبز می شود.راننده مرد معتادی است (امیر جعفری) که بخاطر مصرف بالای مواد مخدر تعادل روانی ندارد.

باورپذیری: حتی آن ها که از «ساعت 5 عصر» تعریف می کنند عقیده دارند، فصل مواجه پرهام با مرد معتاد ، بلا استفاده و اضافه است. دوز اتفاقات تخیلی در این فصل از فیلم به اوج می رسد و آخر سر معلوم نمی شود کارگردان قصدش از نمایش زندگی حاشیه نشین های پایتخت چه بوده؟ خواسته بگوید وکیل نیکوکار بجای رستگار شدن، اسیر مردی لایعقل شده؟ یا قصد داشته وکیل نازپرورده را با مردمانی رنج دیده آشنا کند؟

مورد استثنایی اعتراض خیابانی

موقعیت کاراکتر: مهرداد پرهام از محله پر از رعب و وحشت می گریزد اما نگو چند خیابان آن طرف تر، با کارگردانی مواجهیم که به شیوه مدنی دنبال احقاق حقوق شان هستند.(این مسافت کوتاه تعمدی است یا از روی حواس پرتی؟) کم کم اعتراض از شکل آرام بودن خارج می شود و پلیس ضد شورش ورود می کند. آقای وکیل هم میان پلیس و معترضان گیر افتاده.

باورپذیری: اوج هنر مهران مدیری در این اپیزود رقم می خورد. پرهام برای دو معترض زخمی تقاضای کمک دارد اما فریاد او و حالت دو انگشت(که گویی به نشانه پیروزی بالا رفته) سوژه عکاس می شود و مناسبت راه اندازی یک محاکمه دو نفره. مهران مدیری از همان ابتدا شکلی کاریکاتورگونه به این موقعیت داده. پرسش های خودش در نقش سوال کننده و جواب های پرهام آرام آرام به مخاطب حالی می کند که با موقعیت کمدی طرف است.

نکته مثبت فیلم مدیری

از خیلی قبل یعنی «ساعت خوش» رگه های دغدغه اجتماعی مهران مدیری قابل ردیابی است. او هر چه پخته تر و محبوب تر شد، وظیفه خود دید جامعه و آدم ها را به چالش بکشد که اوجش را در «دورهمی» شاهدیم. مدیری با چنین تفکر و هدفی «ساعت 5 عصر» را نوشته و ساخته. از این منظر فیلمش واجد تحسین است اما در پرداخت ، دوز کمدی را پایین آورده و بر اغراق افزوده. اگر دنیای خیالی«مادر قلب اتمی» یا «اژدها وارد می شود» را می پذیریم بخاطر زیر بنای سالم آن است و تعابیری که کارگردان رمزگشایی از آن ها را به خود مخاطب واگذار کرده. علاوه بر دغدغه اجتماعی،حسن دیگر «ساعت 5 عصر» نکات فنی آن مثل قاب بندی،میرانسن، فیلمبرداری و بازی سیامک انصاری است.