تبیان، دستیار زندگی
پایان بندی «عاشقانه» با انتقاد رسانه ها و بازیگر این سریال مواجه شده است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شوك منفی عاشقانه

پایان بندی «عاشقانه» با انتقاد رسانه ها و بازیگر این سریال مواجه شده است.

فرآوری: منیژه خسروی-بخش سینما و تلویزیون تبیان
عاشقانه

سریال «عاشقانه» به کارگردانی منوچهر هادی طی ماه‌های توزیعش با حاشیه‌های متعدیی مواجه بود که به اختلاف میان سرمایه‌گذران ربط داشت. این سریال در نهایت با پخش هفده قسمت به پایان رسید. اما پایان آن به دل غالب بیننده های این سریال ننشته.

آی سینما نوشته: وب‌سایت بی‌بی‌سی فارسی در گزارشی درباره تمام شدن ناگهانی سریال «عاشقانه»،گلایه‌های مهناز افشار از پایان‌بندی این سریال را منعکس کرده است. او از محدویت‌هایی مانند زمان، سانسور و مسائل مالی به عنوان عوامل چنین پایانی نام برده و گفته که سازندگان سریال برای فرار از سانسور مجبور به «خودسانسوری» شدند.در این گزارش بعد از اشاره به شتابزدگی پایان این سریال آمده است: «مهناز افشار بازیگر نقش گیسو در عاشقانه به بی‌بی‌سی گفت که خودش هم به عنوان یکی از عوامل این سریال معتقد است که پایان‌بندی کار مناسب نبوده است. خانم افشار با اشاره به اینکه پایان‎بندی بسیاری از سریال‌ها و فیلم‎های ایرانی دچار ضعف تعلیق است گفت عوامل متعددی در چگونگی تمام شدن یک فیلم یا سریال دخیل هستند. بازیگر نقش گیسو گفت در مورد عاشقانه هم محدودیت‌هایی مانند زمان، سانسور و مسایل مالی باعث شد که عاشقانه اینگونه تمام شود.»

این ستاره سینمای ایران که قبلا هم تجربه بازی در سریال‌های شبکه نمایش خانگی دارد، در ادامه انتقاد خود گفته است: «تغییر تصویر گیسو از چیزی که در ذهن مخاطب ساخته شده به کسی که ماموریت دارد فساد را در فعالیت‌های حاج یونس و پسرش کشف و برملا کند، در یک قسمت آن‌هم بعد از شانزده قسمت، نتیجه مطلوب ندارد.»

افشار همچنین گفته که سازندگان سریال «عاشقانه» برای فرار از سانسور، مجبور به «خودسانسوری» شده‌اند: «طبیعتا قصه، قصه روز و در ارتباط با طبقه‌ای است كه این لوكس بودن را لازم دارد. دغدغه‌های این طبقه هم قرار بود مطرح بشود، اما من هم با این که گریم زیاد بوده موافقم. به همین دلیل ما در قسمت‌های پایانی سریال، هم برای بهتر شدن و هم برای فرار از سانسورها خودسانسوری كردیم.»

روزنامه هفت صبح هم نوشته : گره افكنی سریال «عاشقانه» از قسمت اول ذهن مخاطب را قلقلك می داد تا هم قصه ها را پی گیری كند و هم منتظر گره گشایی ها باشد. در قسمت های ماقبل پایانی سرنوشت برخی كاراكتر ها مشخص شد و برخی نه. مثلا مرگ هدیه قابل حدس نبود و غالب مخاطبان انتظار پایانی شگفت داشتند.

بنای سریال«عاشقانه» بر اتفاقات غیر قابل پیش بینی نهاده شده بود ولی قسمت آخر بار دراماتیكی قصه كم و تا حدودی قابل حدس بود.«گیسو»زنده مانده، او دختر حاجی نیست و كارش تلكه كردن آدم های گردن كلفت است از آن طرف سهیل و پگاه آشتی می كنند، رابطه پیمان و درسا منجر به ازدواج می شود، رضا پی به ذات خبیث پدرش می برد... فشرده كردن همه اتفاقات در یك قسمت ضربه اساسی را به «عاشقانه» زده است.

حکایت پایان بندی

این روزنامه نقبی هم به پایان بندی سریال های شبکه خانگی زده که در ادامه می خوانیم.

شهرزاد 1/حسن فتحی/ 1395

توقع چه بود؟ مخاطب 27 قسمت با قصه های مختلف سر و كار داشت. از دلداگی فرهاد و شهرازد تا ازدواج اجباری شهرازد با قباد. جنگ بزرگ آقا با صاحبان قدرت و داستان های فرعی تر. در قسمت های ماقبل آخر،داستان حول سوء قصد به جان بزرگ آقا بود و جدال شیرین برای تصاحب دوباره قباد. بیننده منتظر بود بداند بالاخره سرنوشت این قصه چه خواهد بود.

چطور تمام شد؟ گره های اصلی قصه باز شد و اگر فصل دوم هم در راه نمی بود،‌ داستان ابتر نمی ماند. این بار قباد جلوی عمو می ایستد و همین غیظ بزرگ آقا و قلب دردش را باعث می شود. حشمت كمك نمی كند تا بمیرد و در همین لحظات ملتهب،راز این كه پدر قباد است را فاش می كند و او را به جانشینی بزرگ آقا مژده می دهد.

شاهگوش/داود میرباقری/1393

توقع چه بود؟ از زمانی كه یك پژو سبز لجنی در گرگ و میش یك روز كاری، رحمان كله پز را زیر گرفت، همه هم و غم رئیس كلانتری 100 ملت و مخاطبان «شاهگوش» یافتن قاتل بود. در قسمت ماقبل آخر با مشخص شدن ماهیت پسر سردار و مجری تلویزیون مخاطبان درصد قاتل بودن یكی از این دو را نزدیك به یقین می دانستند. بویژه آن كه سناریو به گونه ای چیده شده بود كه ارتكاب جرم این دو در شب حادثه طبیعی تر به نظر می رسید.

چطور تمام شد؟ در قسمت پایانی كسی متهم شد كه تا پیش از آن هیچ ردی از او در سریال نبود و در همه این مدت چند خیایان آن طرف كلانتری منتظر ماموران نشسته بوده. میرباقری هیچ تصویری از قاتل نشان نمی دهد و این پایان بندی صدای اعتراض خیلی ها را بلند كرد.

قلب یخی 3 / سامان مقدم/ 1393

توقع چه بود؟ محور داستان درباره شخصیت مرموزی به نام مهران (مهران مدیری) و سرك در نزدگی سایه (هدیه تهرانی)بود. هر بار از شخصیت ها رونمایی شد و كم كم دانستیم مهران پلیس است و پدر سایه (رضا كیانیان) عتیقه قاچاق می كند. طبعا انتظار مخاطب این بود كه خلافكارها بدست پلیس بیفتند و از فرجام رابطه سایه و مهران بدانند.

چطور تمام شد؟ در قسمت آخر بیننده پی برد كه دیبا (هانیه توسلی) دختر شیخ عرب است و واسطه او برای تصاحب عتیقه های ایرانی. سایه هم بالاخره از هویت مهران آگاه می شود و می داند او پلیس بین المللی است. پایان «قلب یخی 3» به سبك سریال های مهیج پلیسی به اندازه كافی هیجان و اتفاق دارد و اگر مقادیری شعار و بازی گل درشت مهران مدیری را نادیده بگیریم با پایانی جذاب روبرو می بودیم.

آسپرین/ فرهاد نجفی/ 1395

توقع چه بود؟ تنها سریال معمایی شبكه نمایش خانگی است و داستان آن درباره فعالیت های غیرقانونی چند مافیای دارو است. در هر قسمت داستان یكی از شخصیت ها باز شد و در نهایت دانستیم مهرداد ضیایی نقش مامور امنیتی را بازی كرده و مجید صالحی هم ماموری متمرد است. او به نیروی زیردستش اعتماد كامل دارد.

چطور تمام شد؟ ویژگی بارز «آسپرین» باز كردن همه كدهایی است كه از ابتدا در قصه جانمایی شده بود. این اتفاق در قسمت های ما بعد آخر به تدریج رخ داد و در قسمت پایانی روی دیگری از كاراكترها به تصویر كشیده شد. یعنی علاوه بر این كه قصه شخصیت ها به پایان رسید، عنصر غالفگیری هم در آن وجود داشت. با این حساب حتی اگر فصل دوم «آسپرین» ساخته نشود، تكلیف قصه در سری اول مشخص شد و در فصل بعد چیزهایی به آن اضافه می شود.

ابله/ كمال تبریزی/ 1393

توقع چه بود؟ راستش انتظار زیادی از پایان «ابله» نبود چرا كه سریال كمال تبریزی ابتدا قرار بود در 24 قسمت ساخته شود اما ضعف مفرط آن و عدم استقابل مخاطب باعث شد پرونده آن در 14 قسمت بسته شود. قسمت آخر هم با 75 روز فاصله نسبت به توزیع قسمت سیزدهم به بازار آمد. و از قسمت پنجم نشان داد داستانش لق است و دنیای سریال و شخصیت‌های کاریکاتورگونه «ابله» نمی تواند ذائقه مخاطب را تامین كند.

 چطور تمام شد؟ كارآگاه بازی ها در نهایت تمام شد و برخی قصه ها ناتمام ماند. کارگردان بجای روایت داستان ساده ، قابل فهم با شوخی های اندازه مُصر بود فضای شبه انتلکتوئل سریال را ادامه دهد و همین، ریزش بیشتر مخاطب را به همراه داشت.

عشق تعطیل نیست/ بیژن بیرنگ/ 1393

توقع چه بود؟ توقع این بود كه سریال ادامه پیدا كند!‌اما بعد از پنج قسمت پرونده «عشق تعطیل نیست» بسته شد. بیژن بیرنگ داستان سریالش را بر اساس قصه ای فانتزی بنا نهاده بود اما در دل این قصه، اتفاقات رئال و معمایی قرار داشت. پس بیننده منتظر بود بداند بالاخره كاراكتر مهناز افشار چرا قهر كرده و در مدت قهر كجا بوده!

چطور تمام شد؟ گفتیم كه سریال تمام نشد. ناتمام ماندن تنها «عشق تعطیل نیست» بشمار نمی رود، پیش از آن کارگردان به طور علنی بازیگران را عامل ضعف سریال دانسته بود و بلوایی به پا کرد. بیرنگ گفته بود علت اصلی بی کیفیتی سریال،‌حضور همزمان بازیگران سریال در چند پروژه همزمان است و همین مسئله باعث شده کاری که قرار بوده در مدت دو ماه؛ 12 قسمت از آن ساخته شود، فقط پنج قسمت آن به تولید رسیده است.

ساخت ایران/ محمد حسین لطیفی /1390

توقع چه بود؟ محمد حسین لطیفی داستان غلامحسین، دزد خرده‌پایی كه استعداد شگفت هم دارد را محور «ساخت ایران» قرار داد و بخش هایی از داستان را در لبنان روایت كرد. داستان از نظر حجم قصه كشش نداشت و مخاطب می دانست در قسمت پایانی چه اتفاقی خواهد افتاد اما شاهد چند شوك هر چند خفیف هم بود.

چطور تمام شد؟ غلامحسین (امین حیایی) در لبنان با جمشید (محمد رضا گلزار) آشنا می شود و داستان سرنوتشش در مرز شوخی و جدی روایت می شود. در قسمت آخر، هویت پیر مشخص می شود كه ایرانی است و ... دكتر افشار به ایران بازمی گردد تا آزمایشگاه خود را راه بیندازد. غلام بعد از دو سال حبس به تحصیل ادامه می دهد و در آزمایشگاه دكتر افشار مشغول كار می شود: یك پایان خوش و تا حدودی شعاری.


منابع: آی سینما/ هفت صبح/تبیان