تبیان، دستیار زندگی
عصر امام صادق علیه السلام همزمان بود با انتشار علوم اسلامی و انسانی از قبیل تفسیر، فقه، حدیث، کلام، انساب، لغت، شعر، طب، تاریخ، نجوم و غیر آن،
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شکوفایی بحث‏های کلامی در عصر امام صادق علیه السلام و علل آن (قسمت دوم)

ج) گسترش علوم و پیدایش افکار و آرای گوناگون

عصر امام صادق علیه السلام همزمان بود با انتشار علوم اسلامی و انسانی از قبیل تفسیر، فقه، حدیث، کلام، انساب، لغت، شعر، طب، تاریخ، نجوم و غیر آن،
شکوفایی بحث‏های کلامی در عصر امام صادق علیه السلام و علل آن (قسمت دوم)

عصر امام صادق علیه السلام همزمان بود با انتشار علوم اسلامی و انسانی از قبیل تفسیر، فقه، حدیث، کلام، انساب، لغت، شعر، طب، تاریخ، نجوم و غیر آن،و نیز پیدایش افکار و اندیشه‏های مختلف، به طوری که سبب پیدایش مذاهب اسلامی و مکاتب کلامی شده بود. در این عصر از یک سو کتب فلسفی و کلامی از یونانی به عربی ترجمه شد. و از سوی دیگر افکار الحادی و به اصطلاح زندیق مسلکی رواج شایانی یافته بود، این‏ها خود عواملی بودند که در آن فضای باز سیاسی، تضارب آرا و برخورد اندیشه‏ها را فراهم کرده و علما و اندیشمندان اسلامی و در راس آنان حضرت امام جعفر صادق علیه السلام را به دفاع از ارزش‏های علمی – اسلامی برانگیخته بود، زیرا خوف آن بود که صاحبان اندیشه‏های نادرست و سردمداران کفر و الحاد با رواج شبهات عقیدتی و ایجاد تفرقه و تشتت آرا کار نیمه تمام بنی‏امیه در محو کامل فرهنگ اصیل اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله را به اتمام رسانیده، و به اهداف پلید خویش جامه عمل بپوشانند.

آری، چنین عصری با چنین ویژگی‏هایی ضرورت ایجاد تحول بنیادین علمی – فرهنگی، همراه با تبیین مبانی اصیل اسلامی را ایجاب می‏کرد. برای همین بود که امام صادق علیه السلام جهاد همه جانبه‏ای را در سنگر فرهنگ و علوم اسلامی آغاز، و پرچم مبارزه فرهنگی را که پدر بزرگوارش امام باقر علیه السلام برافراشته بود بر دوش کشید.

امام جعفر صادق علیه السلام آموزگار بزرگ بشریت‏بود و با فضایل و سجایای بی‏مانند اخلاقی و کمالات والای انسانی در اوج قله شرف و مجد و عظمت قرار داشت.

هر چند در ساختمان بنای عظیم «مذهب جعفری اثنی عشری‏» پیشوایان پیش از او و پس از او نیز نقش داشتند، و از خود پیامبر صلی الله علیه و آله که شهر علم و دانش بود آغاز شده و با علی علیه السلام که دروازه آن شهر بود، و نیز امامان بعدی علیهم السلام تداوم یافت، لیکن تکمیل و تاسیس این بنای عظیم دینی – مذهبی (مکتب تشیع) به نام مبارک آن حضرت ثبت‏شده است.

در این‏جا چند نمونه از اعتراف دانشمندان مسلمان و غیر مسلمان را در باره شخصیت عظیم علمی امام جعفر صادق علیه السلام و نقشی که آن حضرت در تبیین مسایل دینی – اسلامی و تربیت‏شاگردان برجسته ایفا کرده است، می‏آوریم:

مالک بن انس، مؤسس مذهب مالکی در این باره می‏گوید:

در فضیلیت و دانش و عبادت و پرهیزکاری، بلند مرتبه‏تر از جعفربن محمد علیه السلام نه چشمی دیده و نه گوشی شنیده و نه به خاطر کسی خطور کرده است. (۱۸)

ابوحنیفه، بنیانگذار مذهب حنفی، که خود نیز از شاگردان امام جعفر صادق علیه السلام است، می‏گوید:

منصور خلیفه عباسی مرا گفت: هیچ می‏دانی که آوازه دانش و فضیلت جعفربن محمد علیه السلام در سراسر دنیای اسلام پیچیده و او را در میان مردم موهبتی عظیم است؟ سپس از من خواست که معضلات مهم فقهی و مشکل‏ترین مسایل علمی را تهیه و با او به مناظره برخیزم و مغلوبش کنم! من نیز چهل مساله بسیار دشوار فقهی و علمی را آماده [کردم] و به امر منصور، در مجلس با او به مباحثه و مناظره نشستم، او به یکایک پرسش‏هایم پاسخ داد. از آن پس دانستم که جعفربن محمد علیه السلام اعلم وافقه زمان است. (۱۹)

نویسندگان کتاب «مغز متفکر جهان شیعه‏» که دهها تن از دانشمندان غربی می‏باشند، در باره رنسانس علمی که توسط امام جعفر صادق علیه السلام به وجود آمده است، در این کتاب با باز کردن عنوانی در قالب این پرسش: آیا عصر تجدد در علم را جعفر صادق علیه السلام بوجود آورد؟ با بیان نمونه‏هایی از نظریات جدید آن حضرت در باره علوم جغرافیا، نجوم، فیزیک، شیمی وغیر آن اثبات می‏کند که آن حضرت عصر تجدد در علم را که اصطلاح امروزین آن در غرب «رنسانس علمی‏» است، به وجود آورده است. (۲۰)

«رونالدسن‏» خاورشناس معروف در باره شیوه درس امام صادق علیه السلام می‏نویسد:

او دارای مکتبی شبه سقراطی است! شاگردانش در پیشرفت علمی فقه و کلام سهم بسزایی داشتند، و دو تن از شاگردانش «مالک و ابوحنیفه‏» بودند که صاحب مذاهب فقهی گردیدند. یکی از شاگردان او به نام «واصل بن‏عطاء» (رهبر معتزله) در جدل و بحث، دیدگاه‏هایی از خود ارایه داد که سبب اخراج او از جلسه درس امام جعفر صادق علیه السلام گردید. (۲۱)

عبدالله بن مقفع و عبدالکریم بن ابی العوجاء، دو تن از زندیقان عصر، در مسجد الحرام به تماشای مردم ایستاده بودند. ابن مقفع به ابن ابی العوجاء رو کرده، و با اشاره به امام صادق علیه السلام می‏گوید:

از میان این جمع تنها این شیخ شایسته نام انسانی است! سپس شمه‏ای از فضایل علمی امام علیه السلام را برایش بازگو می‏کند.

ابن ابی العوجاء به سوی امام آمده و با او به بحث علمی می‏پردازد، و چون خود را در برابرش زبون و مغلوب می‏یابد، زبان به مدحش می‏گشاید! (۲۲)

امام جعفر صادق علیه السلام، مناظرات و مباحثات زیادی با علمای مذاهب و مکاتب ترتیب داده بود، و در این مناظرات (که برخی از آن‏ها بسیار طولانی است) برحسب درک و فهم مخاطبان و با استفاده از شیوه‏های گوناگون استدلال، به بحث و مناظره می‏پرداخت.

از جمله مناظرات آن حضرت، مناظرات متعددی است که با ابوحنیفه پیشوای مذهب حنفی انجام داده است، و در همه آن‏ها بر او چیره شده، و ابوحنیفه در برابر مقام بلند علمی آن حضرت زبان به عجز و ناتوانی گشوده است. (۲۳)

غرض امام از این مناظرات این بود که به ابوحنیفه و بلکه بالاتر به مردم مسلمان بفهماند کسی شایسته زعامت دینی و مقام پیشوایی بر مردم مسلمان است که بر تمام علوم اسلامی احاطه و بر اخبار غیبی نیز آگاهی داشته باشد. روشن است که چنین احاطه علمی و آگاهی‏های غیبی تنها اختصاص به کسانی دارد که از الهامات غیبی و افاضات خاص الهی برخوردار باشند، و چنین کسی در جهان، پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و ائمه اهل بیت او می‏باشند وبس.

از جمله کسان دیگری که امام جعفر صادق علیه السلام با آنان به بحث و مناظره نشسته است، گروهی از دانشمندان دهری مذهب مشهور به «زندیقان‏» یا «زنادقه‏» بوده‏اند. مهم‏ترین آن‏ها عبارت بودند از:

عبدالکریم بن ابی العوجاء، عبدالملک مصری، عبدالله بن مقفع، ابوشاکر دیصانی و تنی چند از طبیبان هندی در دربار عباسیان.

این افراد در بحث‏ها و مناظرات خود با امام پس از ساعت‏ها بحث و طرح پرسش‏هایی از محضر آن حضرت، جواب‏هایی مستدل و محکم دریافت می‏کردند، و در برابر عظمت علمی امام و منطق قوی او چاره‏ای جز تسلیم و تواضع نداشته‏اند. گرچه برخی از آن‏ها به خاطر عناد و لجاجتی که داشتند در برابر حق و حقیقت‏سرفرود نیاورده و مسلمان نشدند، ولی بسیاری از این گونه افراد در خلال بحث‏ها و مناظرات با امام وجدان خفته آن‏ها بیدار و راه حق را تشخیص می‏دادند وبه دست آن حضرت مسلمان می‏شدند؛ و حتی محمدبن مقلاص آن چنان مجذوب بیان امام علیه السلام و مقهور منطق قوی او شد که راه غلو را در پیش گرفت. (۲۴)

در این‏جا یک نمونه از بحث و مناظره امام صادق علیه السلام را از کتاب اهلیلجه که توسط مفضل بن عمر روایت‏شده است می‏آوریم. در این بحث امام شیوه مجادله با شکاکان و کسانی که در آغاز راه معرفت‏بوده‏اند را نشان می‏دهد.

امام در این مناظره، این گونه سخن را آغاز کرده و می‏پرسد:

به من بگو آیا به همه سوی جهان رفته‏ای و به پایان آن رسیده‏ای؟ آیا به پایان همین آسمانی که دیده می‏شود پا نهاده‏ای، یا به عمق زمین فرو رفته‏ای و در سرزمین‏های گوناگون گردش کرده‏ای؟ چه می‏دانی شاید آنچه را رد می‏کنی، نتوانسته‏ای با حواس خود بیابی و دانشت‏بدان نرسیده است، و هرگاه از در انکار به در آمدی، و به وادی شک پا نهاده‏ای، امید است که سرانجام به معرفت (خدا) دست‏یابی! (۲۵)

۵. نقش شاگردان امام صادق علیه السلام

یکی دیگر از عواملی که موجب شکوفایی علم کلام و سایر علوم اسلامی در عصر امام صادق علیه السلام شد، وجود شاگردان برجسته آن حضرت در این زمینه است. آن‏ها بخش مهمی از رسالت‏های علمی و فرهنگی امام صادق علیه السلام را بر دوش کشیدند، و به نشر آرا، افکار و نظریات مترقی و نوین آن حضرت در رشته‏های مختلف علوم و معارف اسلامی بویژه علم کلام پرداختند.

سیره پسندیده مردان بزرگ علم و اندیشه در نشر معارف بشری و انتقال آن به نسل‏های پس از خود علاوه بر تدوین و تصنیف کتب، تربیت‏شاگردان شایسته و اندیشمندان فرهیخته است. حضرت امام جعفر صادق علیه السلام نیز به عنوان یکی از بزرگ‏ترین آموزگاران جامعه بشری و از برترین فرهیختگان علوم اسلامی در این جهت موفقیت‏شایانی داشته و به خاطر موقعیت استثنایی زمانی و با استفاده بهینه و شایسته از فرصت طلایی به دست آمده، توانست‏شاگردان بسیاری را تربیت کند.

مجموع شاگردانی که از خرمن وجود این شخصیت کم‏نظیر در رشته‏های گوناگون علوم اسلامی و انسانی بهره‏ها بردند، بنابر برخی از اخبار و روایات از چهار هزار نفر بیش‏تر است. (۲۶)

از میان اصحاب و شاگردان امام صادق علیه السلام گروهی بودند که خود آن حضرت از آن‏ها به عنوان «متکلم‏» یاد کرده است. مانند هشام بن حکم، هشام بن سلام، حمران بن اعین، ابوجعفر احول معروف به مؤمن الطاق، و… (۲۷) .

۶. ترجمه آثار حکما و متکلمان بزرگ یونانی

از عوامل دیگری که موجب شکوفایی علم کلام در زمان امام صادق علیه السلام شده است، ترجمه کتب و آثار علمی حکما و متکلمان بزرگ یونانی به زبان عربی است. در محدوده جغرافیایی گسترده جهان اسلام و در میان مسلمانان، افراد فراوانی یافت می‏شدند که اهل فکر و مطالعه و تحقیق در آثار علما و حکمای مکاتب مختلف بودند و از چنان آزاد اندیشی در فراگیری علوم و معارف برخوردار بودند که فراتر از تحقیق و مطالعه در فرهنگ و عقاید سایر ملل و ادیان، به تعلیم و تدریس آثار علمی دیگر حکما و علمای مکاتب نیز همت گمارده بودند. این خود زمینه پیدایش «نهضت ترجمه‏» را فراهم کرد.

مورخان اسلامی در چگونگی رواج علوم و فنون یونان در جوامع آن روز و نیز چگونگی انتقال آن به جامعه اسلامی، چنین نوشته‏اند:

علوم و فلسفه در آتن توسط سقراط به افلاطون و ارسطو و سپس به دیگر حکمای بزرگ آن شهر تعلیم داده شد، و پس از مدتی تدریس و تعلیم آن در آتن به دیگر شهرها بویژه شهر اسکندریه در مصر منتقل گشت؛ و پس از آن در زمان خلیفه اموی «عمربن عبدالعزیز» از اسکندریه و مصر به دیگر شهرها و نقاط اسلامی بویژه به منطقه انطاکیه و نیز حران انتقال یافت.

یکی از کسانی که از او به عنوان نخستین مترجم این آثار یاد می‏شود خالدبن یزیدبن معاویه است. وی علاقه فراوانی به علم کیمیا داشته است. او به حکیم آل ابی سفیان شهرت داشت و مردی عالم و فاضل بود، و به علوم مختلف عنایت و عشق می‏ورزید.

خالدبن یزید فرمان داد تا گروهی از فیلسوفان یونان که در مصر ساکن بودند احضار شوند تا کتاب‏های کیمیا را از یونانی و قبطی به عربی ترجمه کنند. چنان که اشاره شد این نخستین بار بود که در جهان اسلام ترجمه کتاب از زبان یونانی به زبان عربی صورت گرفته است (۲۸) ، و پس از آن، کار ترجمه چنان رونق یافت، که به نام «نهضت ترجمه‏» معروف شده است.

علل فرعی رشد و شکوفایی علم کلام در عصر امام صادق علیه السلام

۱. نقش عمربن عبدالعزیز

عمربن عبدالعزیز، که در میان خلفای اموی چهره نسبتا خوبی داشته و مورخان از او به نیکی یاد می‏کنند؛ در مدت کوتاه خلافتش (۹۹- ۱۰۱ ه)، به اصلاحات سیاسی – اجتماعی و برقراری عدالت و رعایت انصاف در میان مردم دست زد. وی از مظالم و جفا کاری‏های فزون از شمار بنی‏امیه نسبت‏به اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله تا حد زیادی کاست و اندکی از حقوق از دست رفته و پایمال شده آنان را احیا نمود. او فدک را نیز به اهل بیت علیهم السلام برگردانید بدین سبب توجه مسلمانان و علما را به خود جلب کرد، تا جایی که برخی زبان به ستایش او گشودند.

دانشمند بزرگ معتزلی «عمروبن عبید» در باره‏اش گفته است:

عمربن عبدالعزیز خلافت را بدون استحقاق تصاحب کرد، ولی چون عدالت‏به خرج داد سزاوار آن شد. (۲۹)

او علاوه بر این که در جهت اصلاحات سیاسی – اجتماعی و آزادی‏های فردی گام‏هایی برداشت، در بعد فرهنگی و علمی هم اقداماتی نمود، از جمله این که نقل روایت از پیامبر صلی الله علیه و آله و کتابت آن را (که تا آن هنگام از سوی دیگر حکام بنی امیه ممنوع اعلام شده بود و به شدت از آن جلوگیری می‏شد) آزاد کرد (۳۰) . هم‏چنین به علما و فقها بویژه حضرت امام محمد باقر علیه السلام احترام و اکرام شایانی کرد. وی علاوه بر آن که خود شخصا با برخی از علما و گروه‏های مذهبی به مذاکرات علمی (بویژه کلامی – اعتقادی) می‏پرداخت‏برقراری جلسات علمی و مباحثات کلامی را هم آزاد اعلام کرد.

این اقدامات مترقی و خدا پسندانه او هم (بویژه آزاد گذاشتن نقل و کتابت‏حدیث) گامی مؤثر در جهت رشد و شکوفایی علوم اسلامی مخصوصا کلام محسوب می‏شود.

۲. گسترش قلمرو جغرافیایی اسلام و ازدیاد مسلمانان

گسترش قلمرو جغرافیایی اسلام و ازدیاد مسلمانان، موجب شد تا مردم این سرزمین‏ها بویژه مردم سرزمین‏هایی مانند ایران، هند، چین و… که دارای فرهنگ و تمدن کهن و ریشه‏دار بودند، به اسلام گرایش پیدا کنند و همراه با پرسش‏ها، اطلاعات و آگاهی‏های زیادی وارد حوزه تمدن و فرهنگ اسلام کردند به طور طبیعی این گسترش حوزه جغرافیایی اسلام و ازیاد مسلمانان با آن ویژگی که اشاره شد، تلاقی فرهنگ‏ها، تبادل و تعامل دانش‏ها، برخورد دیدگاه‏ها و تضارب آرا را در زمینه‏های گوناگون علمی – فرهنگی از جمله در زمینه حکمت، کلام و اعتقادات به دنبال داشته است. روشن است که این تلاقی فرهنگ‏ها و تضارب آرا و تعامل فکری، عامل مهمی در جهت رشد فرهنگی مسلمانان و شکوفایی و بالندگی علوم اسلامی بویژه علم کلام شده است. (۳۱)

۳. ظهور اختلافات مذهبی و پیدایش فرق اسلامی

گرچه ریشه عمده اختلافات مذهبی و پیدایش فرقه‏های اسلامی در یک نگرش تحلیلی و بررسی تاریخی، به اختلافات در برخی مسایل کلامی – اعتقادی بر می‏گردد که پیش‏تر اشاره شد، ولی در رویکردی دیگر به وقایع تاریخی – اسلامی و بررسی آن، به تاثیر گذاری عاملی دیگر (هر چند کم رنگ‏تر و ضعیف‏تر از عامل کلامی – اعتقادی) به نام عامل فقهی و اختلاف در فتاوای فقهی فقهای بزرگ مذاهب اسلامی پی می‏بریم. ریشه بسیاری از اختلافات مذهبی به اختلاف فقهای بویژه فقها مذاهب چهارگانه اهل سنت (حنفی، شافعی، مالکی، و حنبلی) و برخی فرق دیگر بر می‏گردد. یعنی تعدد آرای فقهی فقها زمینه‏ای شد، برای تعدد آرای کلامی و اعتقادی؛ زیرا آنان برای اثبات حقانیت آرای فقهی خویش و انطباق آن با موازین شرع درصدد یافتن مبانی کلامی اجتهاد بر آمدند و به توجیه عقلانی دیدگاه‏های فقهی خویش پرداختند.

مؤید گفتار ما این است که مذاهب مهم اسلامی در دوران امام صادق علیه السلام شکل گرفته است و گفتیم که این دوران، دوران تضارب آرا و مواجه شدن علما و فقها با پرسش‏ها و شبهات عدیده‏ای در زمینه‏های مختلف دینی و مذهبی بوده است که بخش مهمی از آن‏ها به پرسش‏ها و شبهات فقهی و مسایل فرعی و عملی اسلام بر می‏گردد. همان طور که اشاره شد پاسخ به این‏گونه پرسش‏ها و شبهات فقهی نیز در بسیاری از موارد (بویژه آن گاه که از فلسفه احکام پرسیده شود) نیازمند مبانی کلامی و توجیه عقلانی است. این خود زمینه رشد و باروری مسایل کلامی را فراهم کرده و عامل رونق یافتن آن شده است. (۳۲)

ادامه دارد...

قسمت اول

منبع: تبیان مبلغین