تبیان، دستیار زندگی
زنده یاد جهانگیر خان قشقایی است که درآستانه 40 سالگی،سر برآستان دانش وآموختن نهاد وپس از چندی درزمره فحول علمی زمانه خویش درآمد.جهانگیر خان بعدها استادِ نامدارانی چون آیت الله العظمی حاج آقاحسین بروجردی،شهید آیت الله سید
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نگاهی به زندگانی عارف بزرگ قشقایی

زنده یاد جهانگیر خان قشقایی است که درآستانه 40 سالگی،سر برآستان دانش وآموختن نهاد وپس از چندی درزمره فحول علمی زمانه خویش درآمد.جهانگیر خان بعدها استادِ نامدارانی چون آیت الله العظمی حاج آقاحسین بروجردی،شهید آیت الله سید حسن مدرس و...گشت واز طریق این یادگاران،نام خویش را در عرصه علم ودانش جاودانه ساخت.

فرآوری: فهیمه السادات آقامیری-بخش تاریخ ایران و جهان تبیان

نگاهی به زندگانی عارف بزرگ قشقایی

حکیم‌ و فقیه‌ و عارف‌ امامی‌ قرن‌ سیزدهم‌. وی‌ در ۱۲۴۳ در روستای‌ دهاقان‌، از توابع‌ شهرضا در اصفهان‌، به‌دنیا آمد پدرش‌، محمدخان‌ قشقایی‌ اصفهانی‌ درّه‌شوری‌، مردی‌ عالم‌ و صاحب‌ کمال‌ و از خانهای‌ دره‌ شور، از ایل‌ قشقایی‌ بود. مادرش‌ نیز از خان‌زادگان‌ سمیرم‌ اصفهان‌ و از ساکنان‌ دهاقان‌ بود و به‌ همین‌سبب‌ مردم‌ اصفهان‌، جهانگیرخان‌ را دهاقانی‌ نامیده‌اند.

جهانگیرخان‌ تا حدود چهل‌ سالگی‌، همانند پدرش‌، به‌ زندگی‌ عشایری‌ و دامداری‌ و کشاورزی‌ مشغول‌ بود. در سواری‌ و تیراندازی‌ مهارتی‌ چشمگیر داشت‌ و به‌ موسیقی‌ علاقه‌مند بود و گاه‌ تار می‌نواخت‌

مرا از خواب غفلت بیدار کردی...

بنابه نقل تمامی تذکره نویسان،مهم‌ترین تحول در زندگی حکیم متاله جناب جهانگیرخان قشقائی(اعلی الله مقامه الشریف) در چهل سالگی روی داد، سنی که عموماً سن بلوغ فکری و به کمال رسیدن عقل تلقی می‌شود. از امام صادق(ع) نقل شده است که مرد چون به چهل سالگی می‌رسد باید خود را دریابد، چون که دیگر مغرور نیست. به قول سعدی:« چو دوران عمر از چهل در گذشت/ مزن دست و پا  کابت از سر گذشت.»

انگیزه اصلی گرایش حکیم قشقائی به سلک اهل علم و معرفت، صفای باطن و فطرت پاک آن حکیم الهی است که اگر چنین نبود، امکان چنین تحولی در زندگی او ممکن نبود و اساساً کسانی در اثر امر به معروف، طریق حق و معروف را در پیش می‌گیرند که صاحب فطرت پاک هستند، و گرنه این امر بر جانشان گران می‌آید.

بلندای همت در40 سالگی

در بلندی همّت و بزرگ منشی حکیم قشقائی همین بس که بعد از چهل سالگی که قاعدتاً بخش اعظم نیروی جوانی از دست رفته و امکان تغییر و تحول در زندگی بسیار ضعیف شده است، با همتی کم‌‌نظیر گام در جاده علوم دینی می‌نهد و به جایگاهی می‌رسد که رسید. امام صادق(ع) می‌فرمایند:« ارزش هر کس به میزان علو طبع و همت اوست.» عبرت نائینی درباره تحول حیرت‌انگیز حکیم قشقائی می‌نویسد:« در جوانی به موسیقی علاقه داشت و چندی هم مشق تار کرد. سپس برای تکمیل این فن به اصفهان رفت و در آنجا از مدرسه صدر خوشش آمد و صبح و عصر به آنجا می‌رفت. روزی درویشی که در کنار مدرسه دکان داشت، ورا خواند و از وطن و حرفه و نسب او جویا شد. جهانگیرخان شرح حال خود را با او در میان گذاشت. درویش به او گفت:« گیریم که در این فن فرابی وقت شدی، مطربی بیش نخواهی بود.» جهانگیرخان گفت:« نیکو گفتی و مرا از خواب غفلت بیدار کردی. بگو چه باید کرد که خیر دنیا و آخرت در آن باشد؟» درویش می‌گوید:« به نظر می‌آید که فضا و هوای این مدرسه را پسندیده‌ای. در آنجا حجره‌ای بگیر و به درس مشغول شو.گویند که جهانگیر‌خان همواره می‌گفت که من از نفس آن درویش و به یمن راهنمائی او به مقصود رسیدم.»

مهدی بامدد نیز می‌گوید:

در یکی از تابستان‌‌ها که ایل قشقائی به سمیرم آمده بود، جهانگیرخان هم برای خرید مایحتاج زندگی به اصفهان می‌آید و تار خود را هم که خراب شده بود برای تعمیر نزد یحیی ارمنی، تارساز معروف مقیم جلفا می‌بردو این اوست که به او می‌گوید دنبال کار بهتری برو و علم بیاموز که از تار زدن بسیار بهتر است. این سخن در جهانگیرخان تأثیر می‌گذارد و در مدرسه صدر حجره‌ای می‌گیرد و با عشق و علاقه‌ای مفرط به تحصیل علوم دینی می‌پردازد و به مرتبه‌ای می‌رسد که از بزرگان حکما و فقها و مدرسین اصفهان می‌شود.

استادان حکیم درطریق تغییر

حکیم قشقائی در نیمه نخست عمر، شاخص‌ترین ثمره زندگی را کسب مال می‌دانست ولی در نیمه دوم روی به علم نهاد و تلاش کرد که از بقیه عمر خود نهایت استفاده را ببرد، از این روی به حلقه اهل علم درآمد که حاصل آن کسب علم و معرفت بود. زیبائی و حسن زندگی حکیم در این بود که مال را در جهت رفعت علم به کار گرفت و بخش اول زندگی را فدای نیمه دوم عمر کرد. امیرالمؤمنین(ع) فرمودند:« خیر آن نیست که مال یا فرزندانت زیاد شوند، بلکه خیر آن است که عمل صالح تو زیاد شود.»

حکیم قشقائی از محضر اساتید ارجمندی چند ادبیات عرب، حکمت، فلسفه، عرفان، فقه، اصول، ریاضی، هیأت و طب را آموخت و خود در تمام آنها استاد مسلم شد.

بزرگ‌ترین استاد حکیم قشقائی، فیلسوف بزرگ و علامه کبیر آقا محمدرضا قمشه‌ای است. وی از حکما و عرفای بزرگ اصفهان بود که فلسفه را با مشرب عرفان درآمیخته و با ذوق سلیم خود زینت بخشیده بود. او زمستان‌ها را در اصفهان به سر می‌برد و تابستان‌ها به قمشه می‌رفت. در اواخر عمر در تهران زندگی می‌کرد و به تدریس اسفار، مصباح‌الانس، شرح فصوص الحکم محیی‌الدین عربی و شرح اشارات پرداخت.

حکیم قشقائی که سال‌ها شاگرد ایشان بود، می‌نویسد:« به شوق استفاده از محضر حکیم قمشه‌ای به تهران رفتم و همان شب اول، خود را به محضر حکیم او رساندم. لباس‌هایش علمائی نبود و به کرباس فروش‌ها تعلق داشت.»

استاد با شاگرد خودقرار می‌گذارد که در محلی خارج از تهران و در قهوه‌خانه‌ای به او اسفار درس بدهد. جهانگیرخان اسفار را با خود می‌برد و می‌بیند که استاد در خلوتگاهی روی حصیری نشسته است. کتاب اسفار خود را باز می‌کند و می‌بیند که استاد کتاب را از حفظ می‌خواند و سپس مطلب را شرح می‌دهد. جهانگیرخان از شدت شوق و ذوق از خود بی‌خود می‌شود.

از دیگر اساتید حکیم قشقائی مرحوم حاج ملا حسینعلی توسیرکانی، محقق فقیه جامع‌الشرایط از شاگردان شیخ محمدتقی تهرانی است که حوزه درس او در اصفهان شهرت به سزا و حوزه علمیه بسیار قوی‌ای داشت و اکثر مردم مقلد او بودند.

استاد حکیم قشقائی حاج شیخ محمدباقر مسجد‌شاهی نجفی از علمای بزرگ اصفهان است. وی مقدمات علوم را در اصفهان فرا گرفت و پس از فوت پدر، به دستور مادر برای ادامه تحصیل به نجف رفت و از محضر بزرگان آنجا بهره جست و به مقام اجتهاد رسید و به اصفهان بازگشت. حکیم قشقائی در عقلیات و سطوح از محضر مرحوم ملاحیدر صباغ‌لنجانی بهره گرفت. آخوند ملاحیدر مشهور به صباغ از حکمای معقول و سال‌ها در مدرسه صدر به تدریس مشغول بود. وی فقیه و اصولی و ریاضی با حافظه‌ای قوی و زهدی مثال زدنی بود.

استاد شرعیات حکیم قشقائی، میرزامحمدحسن نجفی، عالم و فقیه نامور اصفهان و امام جماعت مسجد ذوالفقار بود.

حکیم قشقائی در فنون عقلی شاگرد میرزاعبدالجواد حکیم و ملااسماعیل درب‌کوشکی واحدالعین، صاحب حواشی شوارق بود.

حکیم قشقائی بر مسند تدریس

حکیم قشقائی پس از آنکه خود جامع معقول و منقول و به خصوص در حکمت سرآمد شد در مدرسه صدر به تدریس پرداخت و بسیاری از بزرگان علم و ادب در محضر درسش حضور پیدا کردند.

وی‌ حدود چهل‌ سال‌ در مدرسه‌ صدر اصفهان‌ به‌ تدریس‌ علوم‌ عقلی‌ پرداخت‌. وی‌ حکمت‌ را آمیخته‌ به‌ عرفان‌ و ممزوج‌ با فلسفه‌ مشاء و اشراق‌ درس‌ می‌داد. آوازه‌ حوزه‌ درس‌ او بزرگان‌ و مشتاقان‌ علم‌ را برای‌ کسب‌ فیض‌ به‌ اصفهان‌ کشاند.

از جمله شاگردان ایشان می توان از آیت الله بروجردی و آیت الله شاه آبادی نام برد.

جریان حیات از سیال ترین وپرماجراترین پدیده ها درجهان هستی است.چه بسیارند آنان که سعادت درپی ضلالت وایضا ضلالت درپی سعادت یافته اند و با کردار خویش امکان تغییر را در عالم اثبات نموده اند. درود بر ر.ان پاک مرحوم حکیم قشقائی


منابع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران ، سایت علما و عرفا