جنگ سرد رژیم های سلطنتی خاورمیانه
اولین برخورد جدی ایران با عربستان در دوران محمدرضا پهلوی، به حادثه گردن زدن یک ایرانی در مراسم حج سال ۱۳۲۲ بازمیگردد. ظاهر قضیه این بود که این جوان یزدی ایرانی به دلیل وضعیت بد مزاجی، در مسجدالحرام استفراغ کرد و حکومت عربستان او را به بهانه توهین به این مسجد گردن زد.
فرآوری: فهیمه السادات آقامیری-بخش تاریخ ایران و جهان تبیان
ایران به دلیل داشتن موقعیت ژئوپولتیک در جهان، همواره مورد توجه قدرتهای جهانی و منطقهای بوده و این موضوع سبب شده است روابط این کشور با سایر کشورها تحت تاثیر این متغیر قرار گیرد. این نکته درباره روابط ایران با کشورهای همسایه نیز مصداق داشته است، به طوری که فراز و فرود روابط ایران با آنها همیشه تابعی از تحولات بینالمللی و تاثیر متقابل آن بر ساختارهای داخلی کشورهای منطقه بوده است. بر این اساس مروری بر روابط ایران و عربستان در دوران پهلوی دوم تا زمان انقلاب اسلامی نشان میدهد این دو کشور با تمامی اختلافاتی که در حوزههای مختلف داشتهاند، همچنان تلاش کردهاند روابطشان را حفظ کنند. در این نوشتار درصدد هستیم به عواملی اشاره کنیم که سبب شده بود این دو کشور تلاش کنند روابط بین خود را با وجود همه اختلافات حفظ کنند و گسترش دهند.
«جنگ سرد عربی»
اولین برخورد جدی ایران با عربستان در دوران محمدرضاپهلوی به حادثه گردن زدن یک ایرانی در مراسم حج سال ۱۳۲۲ بازمی گردد. ظاهر قضیه این بود که این ایرانی به دلیل وضعیت بد مزاجی در مسجدالحرام استفراغ کرد و حکومت عربستان نیز او را به بهانه توهین به این مسجد گردن زد. این اتفاق سبب شد روابط بین دو کشور به مدت چهار سال قطع شود
با این حال بعد از چهار سال از به شهادت رساندن جوان یزدی با نامهنگاریهایی که شاه عربستان آن را شروع کرد دو طرف روابط خود را آغاز کردند. در این مقطع، شاید بتوان شروع جنگ سرد و نیز اهمیت یافتن بیش از پیش بازار نفت را از عوامل موثر بر شروع روابط دو کشور دانست.
روابط ایران و عربستان در دهههای 1330 و 1340 به بعد تحت تاثیر متغیرهای بینالمللی وارد فاز جدیدی شد. این دههها به دهههای «جنگ سرد عربی» معروفاند. تغییراتی که در سطح بینالمللی و منطقهای اتفاق افتاد سبب شد دو کشور با وجود اختلافات سعی کنند به یکدیگر نزدیک شوند. یکی از متغیرهای بینالمللی در این زمان، روی کارآمدن خروشچف در شوروی و درپیش گرفتن طرح همزیستی مسالمتآمیز بود. شوروی تا قبل از این زمان اعتقاد داشت جنگ بین دو بلوک غرب و شرق اجتنابپذیر است و کشورها باید بین این دو بلوک یکی را انتخاب کنند، اما در این برهه رویکرد این قدرت تعدیل شد و تصمیم گرفت به حکومتهایی که در حال شکلگیری در جهان سوم هستند و نمیخواهند به صورت رسمی به بلوک شرق ملحق شوند کمک کند. این تعدیل رویکرد، مسائل منطقهای خاورمیانه را وارد فاز جدیدی کرد.
بر این اساس، شوروی نه تنها از روی کارآمدن جمال عبدالناصر در مصر و تحولاتی که در سوریه اتفاق میافتاد حمایت کرد، بلکه کوشید با فروش تسهیلات و ایجاد زیرساختها و صدور خدمات به کشور مصر، پایههای قدرت ناصر را در کشورش و منطقه تقویت کند. این حمایتها سبب شد در مدت کوتاهی، خاورمیانه وارد فاز جدیدی از تحولات بشود که برآیند آن نگرانیهایی در بین کشورهای دارای نظام سلطنتی محافظهکار مانند ایران و عربستان بود؛
در سال ۱۹۵۲، جنبش افسران آزاد به رهبری جمال عبدالناصر، پادشاه مصر ملک فاروق را سرنگون کرده و شورای انقلابی را تشکیل دادند که راهگشای جمهوری نوین مصر شد. تمام هدف ناصر آن بود که مصر را به ابرقدرت منطقه بدل کند و محتاطانه سعی داشت تا عنوان دیکتاتوری ضد غربی را بر دوش نکشد بلکه رهبری ترقیخواه شناخته شود که قصد دارد یک کشور مدرن را بنا سازد. از دید او تنها راه دستیابی به مدرنیزاسیون حضور در کشورهای تولیدکنندهٔ نفت حوزهٔ خلیج فارس و همراهی با آنها بود؛ کشورهایی که در آن زمان نخستین پلههای توسعه را میپیمودند.
اتحاد علیه عراق و شورشیان ظفار
در دهههای 1960 و 1970م دو اتفاق دیگر در منطقه روی داد که سبب شد دو کشور ایران و عربستان به منظور تامین امنیت و ثبات حکومتهای سنتی در منطقه، بیش از گذشته با یکدیگر متحد شوند. اولین اتفاق روی کارآمدن بعثیها در عراق و نزدیکی آنها به شوروی بود که باعث شد دو کشور ایران و عربستان به منظور مهار حکومت جدید عراق با یکدیگر متحد شوند؛ دومین اتفاق شورشهای ظفار در دهه 19۷۰م بود که به نزدیکی هر چه بیشتر این دو حکومت منجر شد؛ چرا که در این مقطع، ایران و عربستان اعتقاد داشتند برای ثبات در منطقه باید هر چه سریعتر جلوی تحرکات رژیمهای نزدیک به شوروی در خلیج فارس گرفته شود.
روابط ایران و عربستان در دوران نیکسون
روابط ایران و عربستان در دهه 1350 با دکترین نیکسون وارد فاز جدیدی شد. براساس دکترین نیکسون مقرر شده بود بعد از خروج انگلیسیها از منطقه، خلا قدرت در خلیج فارس توسط قدرتهای منطقهای پر گردد. در این راستا، ایران نقش حفظ امنیت منطقه را به عهده گرفت و عربستان با توان مالی نقش قدرت اقتصادی را متعهد شد. هرچند روابط ایران و عربستان در این سالها نزدیک بود، این به معنای نبود اختلاف بین دو طرف نبود. یکی از اختلافات بین ایران و عربستان بحث استقلال بحرین از ایران بود. در سال 1347 پادشاه عربستان از امیر بحرین به عنوان رئیس یک کشور استقبال کرد. محمدرضا پهلوی در اعتراض به این استقبال، سفر خود را به عربستان سعودی لغو کرد، ولی این اعتراض به جایی نرسید و پس از طی مذاکراتی که به امضای موافقتنامه نیز انجامید، شاه ایران در آبان 1347 از عربستان سعودی دیدن کرد. در واقع آنچه باعث شد موضوع بحرین به اختلاف عمیقی بین دو کشور منجر نشود قبول استقلال بحرین از سوی ایران و همچنین پذیرش تسلط ایران بر جزایر سهگانه از سوی عربستان سعودی بود.
نامه "ریچارد هلمز" به نیکسون
"این بخشی از نامه محرمانهای است که "ریچارد هلمز" در 22 فوریه 1973 زمانی که نیکسون قصد داشت تا سمت او را از ریاست سازمان سیا به سفیر آمریکا در ایران تغییر دهد،به دفتر رییس جمهوری ارسال میکند.نیکسون در همان سال از هلمز خواسته بود تا برآورد خود از شرایط موجود در خاورمیانه را به او ارائه دهد.
هلمز با اشاره به این موضوع که ذخایر نفتی،منافع و تاثیرگذاری آمریکا در منطقه خلیج فارس بیشتر از خاورمیانه مدیترانهای است،عربستان سعودی را نسبت به ایران ترجیح میدهد و مینویسد : بیشترین منافع بلند مدت اقتصادی ایالات متحده در عربستان سعودی نهفته است.او ایران را بعد از عربستان،
اتحاد میان ایران و عربستان سعودی از جمله مواردی است که هلمز در نامه خود بر روی آن تاکید بسیار زیادی دارد.او بهترین و بالاترین تضمین برقراری ثبات در منطقه خلیج فارس را اتحاد این دو کشور میداند،اتحادی که منافع اقتصادی و بهبود موقعیت سیاسی آمریکا در منطقه را نیز به همراه خواهد داشت.
دومین کشور مهم در منطقه خلیج فارس معرفی میکند و میگوید:ایران بعد از عربستان سعودی مهمترین صادر کننده سوخت برای ماست اما مشکل این کشور ذخایر محدود آن است،چرا که برآورد شده است که تولید نفت آن در سال 1976 به سطح فلات رسیده و تا سال 1980 تولیدات نفتی این کشور کاهش یابد.
هلمز با اشاره به اظهارنظرهایی که در داخل ایالات متحده در رابطه با کاهش نفوذ و قدرت آمریکا در منطقه خلیج فارس در صورت عدم همکاری و اتحاد میان ایران و عربستان مطرح شده است،تاکید میکند که این موضوع بستگی به درایت ایالات متحده و ادامه توجه و تمرکز بر روی این دو کشور دارد."
از موارد دیگر اختلاف بین ایران و عربستان میتوان به بحث تعیین قیمت نفت در دهه 1970م اشاره کرد. در حالی که ایران در این دهه خواهان افزایش قیمت نفت بود، عربستان ترجیح میداد که قیمت نفت تعادل داشته باشد و حتی تحرکاتی نیز برای کاهش قیمت نفت ــ مانند افزایش سقف تولید از ۵/۸ میلیون بشکه در روز به ۱۰ میلیون بشکه ــ انجام داد که همین موضوع سبب شد مطبوعات ایران به شدت از عربستان انتقاد کنند. با این حال دو طرف به دلیل مصلحتهایی مانند ضرورت تعامل امنیتی با یکدیگر ترجیح دادند این اختلاف را کنترل کنند و به سطح تنش نرسانند؛ از این رو در اواخر دهه 1970 بحث تعیین قیمت نفت کمتر سبب تنش بین دو کشور گردید.
از تنشهای دیگری که بین دو کشور وجود داشت بحث تلاش عربستان برای تسلط بر جهان اسلام به عنوان داعیهدار وحدت مسلمانان و سخنگویی جهان اسلام بود. در این زمان، در حالی که کشورهایی مانند مصر و عراق با ترویج پان عربیسم سعی میکردند کشورهای عربی و اسلامی را به خود جلب کنند، عربستان در سازمان کنفرانس اسلامی تلاش میکرد خود را رهبر مذهبی جهان اسلام جلوه دهد. محمدرضاشاه در این میان، بهرغم نپذیرفتن تسلط عربستان بر منطقه، با حمایتهای تلویحی از این کشور کوشید جریان ناصریسم را مهار کند.
فرجام سخن
مروری بر روابط دو کشور ایران و عربستان نشاندهنده این است که هرچند در زمان پهلوی دوم، دو کشور در مسائل گوناگون با هم اختلاف نظر داشتند، تحولات جهانی و امنیتی شدن فضای منطقه آن دو را به هم نزدیک کرد، به طوری که هر دو کشور تلاش کردند جریانهای ناصریسم و پان عربیسم را کنترل کنند و نگذارند حکومتهای سلطنتی در منطقه سرنگون شوند. بر این اساس میتوان عنوان کرد سلطنتی بودن حکومتهای دو طرف و لزوم تعامل برای حفظ نظام سنتی سبب شده بود روابط ایران و عربستان تحت تاثیر مسائل امنیتی قرار گیرد و حتی آن دو کشور به همین دلیل، اختلافات دیگر بین خود را حل نمایند.
منابع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران ، تاریخ ایرانی