تبیان، دستیار زندگی

زنی می خواهد قوی باشد

نقد فیلم رگ خواب ساخته حمید نعمت الله که از هفته پیش اکران عمومی شد.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

زنی می خواهد قوی باشد

نقد فیلم رگ خواب ساخته حمید نعمت الله که از هفته پیش اکران عمومی شد.

سید رضا صائمی- بخش سینما و تلویزیون تبیان
رگ خواب

شاید بتوان رگ خواب را زنانه ترین فیلم حمید نعمت الله دانست نه از آن دست فیلم های که قهرمان ما یک زن است یا زنان نقش پر رنگی در فیلم دارند بلکه آنچه که در این فیلم برجسته می شود زنانیت و تجربه حسی- عاطفی زن و بازنمایی دنیای درونی اوست. از شکنندگی تا شکست ناپذیری. از ضعیف بودن به قوی شدن و در نهایت در رگ خواب می توان روانشناسی زن و دنیای زنانه را روی پرده تماشا کرد.

شاید بتوان از این حیث رگ خواب را با به همین سادگی سید رضا میرکریمی قیاس کرد و دو شخصیت مینا (لیلا حاتمی) و طاهره(هنگامه قاضیانی) را با هم سنجید. هر کدام به نوعی درگیر شکنندگی و فرسایش درونی بودند و در این جدال و کشمکش وجودی به دگردیسی و زایشی دوباره می رسیدند.

اگرچه دلایل و شرایط این دو زن در درک این تجربه ها کاملا متفاوت بوده است. رگ خواب را می توان مصداق این سخن معروف سیمین دو بوار دانست که زن زن نمی شود زن به دنیا می آید! در واقع زن بودن به مثابه یک سوژه بر ساخته از ابژه هایی است که تجربه بیرونی او را شکل می دهد. شاید مهمترین ابژه ای که زیست- جهان زن موثر است بتوان به دو نفر نسبت داد یکی فرزند که تجربه مادرانگی را برای او میسر می کند و دیگری مرد که می توان پدر یا همسر باشد که به مثابه دیگری مهم نقش مهمی در هویت یابی و ساختار ذهنی – عاطفی زنان دارند.

بر این مبنا مینا به واسطه تجربه بی اعتماد و رنج خیانتی که تحمل می کند در یک فرسایش زاینده فرو می غلتد تا اینکه در نایت از پس این خاکستر،آتش دیگری روشن می شود و او از خویشتن خویش بارویی می سازد برای ساختن دوباره خود.گاهی آدمی تا نهایت و عمق خودشکستن پیش می رود اما در پس آن خویشتن خویش را می یابد و دوباره نضج پیدا می کند. قطعا بهای این رنج،سبک نیست و مینا بار سنگینی از رنج و ناتوانی را در دل یک بحران وحشتناک از سر می گذراند. بحرانی که می تواند خیلی را به مرز خودکشی بکشاند اما به قول شکسپیر چیزی که انسان را نکشد قوی تر می کند.

رگ خواب را می توان روانشناسی سینمایی زنان دانست که در لایه درونی خویش به استیصال روحی قهرمان زخمی خود می پردازد و در بیرون یک التهاب همراه با لایه های رومانتیک را به مثابه قصه پیش می برد و این کار دشواری است به این معنا که به تصویر کشیدن تجربه های درونی یک انسان آن هم از جنس تجربه های عاطفی و زنانه می تواند به اثری کسل کننده و یکنواخت بدل شود که سویه بیرونی قصه چندان مخاطب را درگیر خود نکند اما در اینجا همه التهاب ها و حتی احساسات درونی مینا در ساختار دراماتیک،صورتی عینی یافته و قصه در یک تناسب و انسجام فرم و محتوی پیش می رود.

قطعا نمی توان از رگ خواب حرف زد و چیزی از بازی خوب لیلا حاتمی نگفت. نقش مینا نقش بسیار دشواری بود که حاتمی باید می توانست در یک فاصله گذاری تطوری عمق تجربه های او را به نمایش گذاشته و باورپذیرش کند. اگرچه در یک جاهایی به کاراکتر زن فیلم زن سر به مهر شبیه می شد که خودش آن نقش را بازی کرده بود. سرخوردگی های زنانه و استیصالی که او به وبی در بروز احساسات متضادش در موقعیت های پارادوکسیکال ارائه می داد با موسیقی متن بی نظیر چنان درهم تنیده می شد و به روی هم می نشست که کمتر زنی در سالن سینما را متاثر نمی کرد.

مینا می تواند همذات پنداری بسیاری از زنان را حتی آنهایی که تجربه او را هم نداشتند برانگیخته و با خود همراه کند. زنی که دست و پا می زند قوی باشد. ضعفهایش را می پذیرد و به آنها اعتراف می کند اما به اراده عبور از آنها هم می رسد. رگ خواب موضوع خیانت را از زاویه دیگر و با عمق روانشناسی زنان به تصویر کشیده و روایت می کند. روایتی همراه با درد و رنج و موسیقی. روایتی که رگ خواب زنانه را به خوبی به نمایش می گذارد و در نهایت از دل خودویرانگری به آستانه اراده ای تازه برای خودشکوفایی می رسد. اینجا زنی می خواهد قوی باشد.