تبیان، دستیار زندگی
طبق الگوی جدید روابط با واسطه ابزارهای رسانه ای و رایانه ای، فرد نه تنها با نزدیكان و آشنایان بلكه با هر كس در هر گوشهٔ جهان، امكان مبادله پیام و مراوده دارد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شما هم دیجیتالی شده‌اید؟!

طبق الگوی جدید روابط با واسطه ابزارهای رسانه‌ای و رایانه‌ای، فرد نه تنها با نزدیكان و آشنایان بلكه با هر كس در هر گوشهٔ جهان، امكان مبادله پیام و مراوده دارد.

بخش ارتباطات تبیان
شما هم دیجیتالی شده‌اید!

در زبان انگلیسی این E تعبیری رواج یافته است كه می گویند «اِ (منظور الكترونیك) برای همه چیز» . این عبارت كنایه از فرآیندی است كه جامعه‌شناسان از آن به «دیجیتالی‌شدن» یا «الكترونیكی»شدن می‌نامند.

الكترونیكی یا دیجیتالی شدن فرآیندی است كه انسان از طریق ابزارها، فنون و رسانه‌های دیجیتالی مانند شبكه اینترنت و رایانه به تولید، تكثیر، اشاعه و انتشار نمادها و معانی می‌پردازد و از طریق آنها زندگی خود را سامان و معنا می‌بخشد. در نتیجه رشد و گسترش رسانه‌های دیجیتالی و الكترونیكی و افزایش كاربرد آنها در تمام ابعاد زندگی روزمره ـ از فعالیتهای تجاری بزرگ بانكی، خرید و فروش رایانه‌ای و آموزش از راه دور رایانه‌ای گرفته تا آشپزی و كارهای جزئی درون‌خانه ـ فرآیند دیجیتالی‌شدن نیز گسترش یافته است و در حال تغییردادن عادات بنیادین ما در زمینه های مختلف فعالیت های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی است. برای مثال، در آموزش، دانش‌آموزان و دانشجویان، متقاضی استفادهٔ هرچه بیشتر تكنولوژیهای آموزشی دیجیتالی هستند و كلاسهای بدون تصویر و صدا و بدون كاربرد پاور پوینت برای آنها ملال‌آور و بهتر است بگوییم غیر‌قابل تحمل شده است.

در آشپزخانه‌ها نیز سالهاست كه «ماكرویو و ماشین لباسشویی و دیگر وسایل كاملاً مجهز به برنامه‌ها و دستورهای از پیش تعیین شده كامپیوتری برای انجام فعالیتهای خود شده اند و دیگر نیازی به تنظیم دستی آنها نیست.

درباره بانكها و سازمانهای دیگر نیز نیازی به توضیح نیست زیرا هر یك ما لاجرم هر روزه شاهد نقش رایانه ها در آنها هستیم. شاید تلفن های همراه بیش از هر ابزار دیگر رایانه و اینترنت را به زندگی روزمرهٔ ما وارد كرده است.

كافی است یك روز تلفن همراه ما قطع یا به هر دلیلی از دسترس ما خارج شود، دچار احساس غریبی می شویم. چون مادری كه فرزندش را گم كرده یا فردی كه در جزیره‌ای گم افتاده است، احساس تنهایی و غربت می‌كنیم. این احساسی است كه در نتیجه خروجِ ما از مدار دنیای دیجیتال به ما دست می‌دهد.

شاید درك این نكته كه تكنولوژیهای ارتباطی دیجیتال می‌توانند مولد نوع فرهنگ خاصی باشند، در ابتدا كمی دشوار به نظر آید زیرا می‌توان این‌گونه تلقی كرد كه این تكنولوژیها صرفاً ابزارهای ایجاد ارتباط و انتقال پیام هستند و نقشی در تعیین محتوا یا تولید پیام ندارند. به تعبیر دیگر، اینترنت رسانه است و چگونگی كاركرد و تاثیر آن، تابع محیط و نحوهٔ استفاده از آن است و محتوای فرهنگی اینترنت همان بازتولید فرهنگ موجود است. اما مارشال مك لوهان (۱۹۶۴) با طرح این ایده كه «رسانه همان پیام است» این نحوه تلقی را سالها پیش به چالش كشید و نشان داد كه هر رسانه‌ای نوع خاصی از پیامها را گزینش می‌كند و در فرآیند انتقال پیام هم تأثیرات بسیاری بر شكل و محتوای پیام می گذارد.

در الگوی سنتی روابط چهره به چهره، حجم ارتباط بسیار محدود تر و از نظر كمی كم شمارتر بود زیرا هر كس تنها در محدودهٔ شبكه خویشاوندان، آشنایان و افرادی كه اطراف او هستند امكان مراوده داشت.

به اعتقاد مك لوهان «رسانه همان پیام است زیرا این رسانه است كه میزان و شكل كنش و تعامل انسانی را كنترل می‌كند و شكل می‌دهد» (۳۱ :۱۹۶۴ McLuhan). مك لوهان با تفكیك دو نو رسانهٔ سرد و گرم نشان می‌دهد كه چگونه هر یك از رسانه‌های مذكور، پیام خاص خودشان را تولید و عرضه می‌كنند.

از این‌منظر، برای مثال نمی‌توان از تلویزیون برای انتقال هر پیامی استفاده كرد زیرا بصری و فراگیر‌شدن یك پیام از طریق رسانهٔ تلویزیون، می‌تواند معنای متفاوتی برای آن پیام به‌وجود آورد. امروز تحت‌‌تاثیر رسانه‌هایی مانند تلویزیون، دوگونهٔ متفاوت از اغلب پدیده‌های زندگی به‌وجود آمده است. یكی گونه رسانه‌ای شده، و دیگری گونه واقعی؛ برای مثال فوتبال رسانه‌ای و فوتبال واقعی.

تلویزیون از طریق بازنمایی فوتبال و تكثیر و انتشار بازنمایی مجازی به‌صورت گسترده و فراگیر، واقعیت بازی فوتبال را كه در جمع محدودی و تحت شرایط خاصی صورت می‌گیرد، كاملا دگرگون می‌كند.

بخش مهمی از ارزشها و معانی سیاسی، ایدئولوژیك، اجتماعی و اقتصادی كه امروز در فوتبال شكل گرفته است، حاصل رسانه‌ای شدن این بازی است. بنابراین، پخش بازی فوتبال از تلویزیون صرفاً نمایش دادن این بازی نیست، بلكه تغییر و تبدیل‌كردن آن به‌صورت پدیده‌ای دیگر است. این امر دربارهٔ تمام رسانه‌ها صدق می‌كند. از این‌رو، رسانه‌های دیجیتال صرفاً به انتقال پیام نمی‌پردازند بلكه در مسیر انتقال دادن، پیام تازه‌ای تولید می كنند و نظام معانی خاصی به‌وجود می‌آورند.

ریموند ویلیامز از بنیانگذاران رشته مطالعات فرهنگی در مقاله‌ای با عنوان «ابزارهای ارتباط به مثابهٔ ابزارهای تولید» (۱۹۸۰ Williams) استدلال می‌كند كه «ابزارهای ارتباط خودشان ابزارهای تولید هستند. این یك واقعیت است كه ابزارهای ارتباط از ساده‌ترین اشكال ارتباط جسمانی زبان تا پیشرفته‌ترین اشكال ارتباط تكنولوژیكی، همواره از نظر اجتماعی و مادی تولید و بازتولید شده‌اند. اما در عین‌حال، اینها نه تنها صورتها بلكه ابزارهای تولید نیز هستند.

از آنجا كه ارتباط و ابزارهای مادی آن ذاتیِ تمام اشكال نیروی كار و سازمان اجتماعی است، بنابراین به نحو اجتناب‌ناپذیری سازنده عناصر نیروهای تولید و روابط اجتماعی تولید هستند» (۵۰ ibid). ویلیامز این ایده را كه ابزارهای ارتباط صرفاً رسانه‌ای برای انتقال اطلاعات و پیام بین فرستنده و گیرنده‌اند به چالش می‌كشد.

به اعتقاد او این نحوه نگرش، بستر یا بافت فرهنگی و اجتماعی و تاریخی را كه ابزارهای ارتباطی، گیرنده و فرستنده در آن قرار دارند نادیده می‌گیرد. همچنین این نحوه نگرش تفاوتهای اجتماعی، فرهنگی و تاریخی كه بین گونه‌های مختلف ابزارهای ارتباط طبیعی، مكانیكی و الكترونیكی وجود دارد را نادیده گرفته و همه آنها را به‌صورت رسانه‌های ناقل پیام و اطلاعات در نظر می‌گیرد. در حالی‌كه این ابزارها در دوره‌های تاریخی و شرایط اجتماعی متفاوت، به اشكال متفاوتی ایفای نقش می‌كنند و هر یك مجموعه گسترده و متفاوتی از روابط اجتماعی را تولید می‌كنند.

اكنون پرسش این است كه در بستر شرایط اجتماعی امروز، رسانه های دیجیتال چه نوع روابط اجتماعی و فرهنگی را تولید می‌كنند؟ مسلماً بررسی همه جانبهٔ این موضوع، نیازمند بررسی زمینه‌ها و مسائل مختلفی است كه در اینجا تنها به برخی از آنها اشاره می‌كنیم.

شاید مهمترین تاثیر رسانه‌های دیجیتال را بتوان در تولید و بازتعریف هویت یا هویتهای اجتماعی انسان امروزی بیان كرد. هویتهای جنسی، قومی، دینی، نژادی، طبقاتی و اجتماعی دیگر به‌شدت تحت‌تأثیر رسانه‌ها و ابزارهای دیجیتالی در حال شكل گیری، بازتعریف و دگرگونی هستند. از این‌رو می‌توان گفت مهمترین تولید اجتماعی ابزارهای دیجیتال تولید هویتهاست. این نكته نیازمند اندكی تأمل نظری است.

هویتِ انسان معاصر به روایت آنتونی گیدنز و بسیاری از نظریه‌پردازان اجتماعی دیگر خصلت «باز اندیشانه یا بازتابی » دارد. بازتابندگی هویت به معنای سیال بودن هویت و تغییر آن در نتیجه تغییر شرایط فرهنگی و اجتماعی و ظهور دانشها، دانستنیها و به‌خصوص تكنولوژیهای ارتباطی و رسانه‌ای جدید است. به تعبیری دیگر، آن تلقی یا تصور هویت به مثابهٔ امری ثابت و ازلی و ابدی، به پایان رسیده است.

از این‌رو دیگر مفهوم «هویت ایرانی» نیز اگرچه در مقایسه با هویت فرانسوی یا آمریكایی قابل تفكیك و تمایز است و تفاوتهایی بین آنها وجود دارد اما هویت ایرانی رنگهای مختلفی به‌خود گرفته و می‌گیرد و متناسب شرایط تازه اشكال تازه‌ای از آن ظهور و بروز می‌یابد. ما هر روز در معرض آگاهیها و شناختهای تازه‌ای در زمینه‌های مختلف تغذیه، بهداشت، درمان، مسكن، پرورش كودك، اشتغال، پوشش و لباس، آموزش‌و‌پرورش و دیگر موضوعات زندگی هستیم.

این فرآیند تدریجاً باعث تغییر «سبك زندگی» ما و تغییر عادات و روحیات ما می‌شود. نه تنها سبك زندگی به سبك دیجیتال در‌حال تغییر است بلكه لایه‌های عمیق‌تری از فرهنگ و هویت ایرانی در معرض دیجیتالی‌شدن است. در گذشته، ایرانیان مانند دیگر ملتها عمدتاً به‌صورت رو در رو و چهره به چهره با یكدیگر ارتباط برقرار می‌كردند و از طریق فرآیندهای ارتباط مستقیم چهره به چهره نیازهای خود را تأمین و زندگی خود را سامان می‌دادند.

روابط بین دختران و پسران، سرگرمی های كودكان، ارائه و ارسال پیام و و انتقال دانش، مبادلهٔ احساسات، خرید و فروش، مسابقه و رقابت و تمام اشكال دیگر روابط و كنش های اجتماعی مستلزم گونه های مختلف روابط چهره به چهره دو یا تعداد بیشتر افراد بود.

فعالیت های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی عمدتاً منوط و متكی به روابط چهره به چهره دو یا عده ای از افراد بود. برای مثال، روابط بین دختران و پسران، سرگرمی های كودكان، ارائه و ارسال پیام و و انتقال دانش، مبادلهٔ احساسات، خرید و فروش، مسابقه و رقابت و تمام اشكال دیگر روابط و كنش های اجتماعی مستلزم گونه های مختلف روابط چهره به چهره دو یا تعداد بیشتر افراد بود. اما ورود رسانه‌ها و تكنولوژی رایانه‌ای و دیجیتال باعث تغییر الگوی روابط سنتی چهره به چهره به روابط با واسطه و با میانجی رسانه‌ها و اینترنت شده است.

این تغییر دو الگوی روابط، بر نوع و چگونگی هویت و فرهنگ تمام جوامع از جمله جامعهٔ ایران تأثیر می‌گذارد. در الگوی سنتی روابط چهره به چهره، حجم ارتباط بسیار محدود تر و از نظر كمی كم شمارتر بود زیرا هر كس تنها در محدودهٔ شبكه خویشاوندان، آشنایان و افرادی كه اطراف او هستند امكان مراوده داشت.

اما طبق الگوی جدید روابط با واسطه ابزارهای رسانه‌ای و رایانه‌ای، فرد نه تنها با نزدیكان و آشنایان بلكه با هر كس در هر گوشهٔ جهان، امكان مبادله پیام و مراوده دارد. در نتیجه حجم ارتباط افراد به‌شدت گسترش یافته و افراد می‌توانند در گستره‌ای جهانی دوستان مناسبِ حال خود را انتخاب كنند.

از طرف دیگر، فرد قادر است با استفاده از امتیازات فنی ارتباطات رایانه‌ای و اینترنتی، با آزادی بیشتر و به نحو سلیقه‌ای‌تری عمل كند و بسیاری از تابوهای اجتماعی و سیاسی را بشكند و روایت دلخواهانه‌تری از خویشتن خود را شكل دهد. همچنین قابلیتها و گستردگی میدان عمل اینترنت این امكان را برای فرد فراهم می‌سازد تا هر روز بتواند نیازهای بیشتری را از طریق اینترنت پاسخ دهد.

مجموعه این عوامل باعث می‌شود تا انسان ایرانی این بار نه از طریق روابط گرم چهره به چهره بلكه از طریق روابط با واسطه صنایع رسانه های فنی مانند اینترنت به شكل دادن و بازتعریف خویشتنِ خود بپردازد. من این فرآیند را «ایرانی شدن به سبك دیجیتال» می‌نامم.
منبع : مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه‌ها