دیدار داعش و آمریکا در سومالی
حضور توامان داعش و آمریکا در کشور آفریقایی سومالی نمیتواند، نوید دهنده باشد، چراکه به تجربه ثابت شده، رهاورد حضور این دو در کنار یکدیگر چیزی جز فجایع بزرگ و جبران ناپذیر بشری نبوده است.
طی ماه گذشته میلادی، به ویژه درپی افزایش تهدیدات امنیتی در کشور آفریقایی «سومالی»، واشنگتن بار دیگر رسیدگی به وضعیت این کشور واقع در منطقه شاخ آفریقا را در اولویت سیاست خارجی خود قرار داد.
به همین منظور اواسط آوریل فرماندهی عملیات نظامی آمریکا در قاره آفریقا اعلام کرد، تعدادی از افسران یگان 101 ارتش آمریکا با برگزاری دورههای آموزشی برای ارتش و نیروهای مسلح سومالی، آمادگی این نیروها در نبردهایش با گروه شورشی و افراط گرای «الشباب» را بالا خواهد برد.
روز بعد، «دونالد ترامپ»، رئیس جمهوری آمریکا فرمانی اجرایی را امضا کرد که به موجب آن اختیارات فرماندهی عملیات نظامی آمریکا در قاره آفریقا جهت مبارزه با جماعت الشباب را افزایش داد.
در ادامه کاخ سفید 5 ماه مه جاری از کشته شدن یکی از افسران نیروی دریایی آمریکا خارج از شهر «موگادیشو»، پایتخت سومالی خبر داد تا مشارکت آمریکا در نبردهای نیروهای نظامی سومالی در این کشور مورد تاکید قرار گیرد.
به دنبال آن وزارت دفاع آمریکا موسوم به «پنتاگون» اعلام کرد، «جیمز ماتیس»، وزیر دفاع این کشور طی ماه مه جاری در کنفرانس بین المللی «بررسی آینده سومالی» به عربستان سعودی سفر میکند.
رهاورد این شرایط در سومالی چیزی جز شکل گیری گروههای متعدد شبه نظامی نبود که داعیه به دست گرفتن قدرت و برقراری امنیت در این کشور را داشتند
این تحولات و اظهارات رسمی مسئولان آمریکایی، این سوال را مطرح میکند که چرا وضعیت سومالی به ویژه شرایط امنیتی این کشور تا این حد برای قدرتهای جهانی حائز اهمیت است؟
در پاسخ به این سوال باید گفت، دلیل توجه قدرت های جهانی به کشور سومالی تا حدود زیادی به خاطر موقعیت مهم جغرافیایی این کشور است، به گونه ای که از شمال با خلیج عدن هم مرز است که امتداد آن به تنگه بسیار مهم و راهبردی «باب المندب» منتهی می شود و همه کشتی های تجاری و نظامی برای تردد در منطقه خاورمیانه نیاز به عبور از آن دارند.
همچنین سومالی نزدیکترین راه دریایی برای ارتباط با شبه جزیره العرب شمرده میشود که کشورهای عربستان سعودی، یمن، عمان، کویت و قطر را دربر میگیرد. سومالی در محل تقاطع تجارت جهانی از طریق دریا و هوا قرار دارد. حدود 90 درصد از پروازهای تجاری دنیا از روی این كشور انجام میشود. حتی نفت صادراتی كشورهای خلیج فارس و شمال آفریقا نیز از مسیر خطوط دریایی سومالی به دیگر نقاط جهان منتقل میشود، همین کافی است تا نفوذ در سومالی و سیطره بر این کشور به یكی از هدفهای مهم سیاست خارجی آمریكا تبدیل شود.
در نتیجه از پایان دوران جنگ سرد در سال 1985 میلادی تاکنون نفوذ در سومالی و تقویت موقعیت آمریکا در این کشور همواره یکی از اصول ثابت سیاست خارجی کاخ سفید بوده و اولین نمود آن حضور گسترده نظامیان آمریکایی در نیروهای حافظ صلح وابسته به سازمان پس از جنگ داخلی سومالی بود که در سال 1991 میلادی این کشور را درگیر خود کرد تا دستاویز مورد نیاز آمریکا برای دامن زدن به ناامنی ها و اختلافات داخلی در سومالی و توجیه حضور خود در این کشور و تضمین منافع و تحقق اهداف مورد نظرش را فراهم کند.
بنابراین جای تعجب ندارد، اگر از سال 1991 میلادی تاکنون نه تنها جنگ داخلی در سومالی پایان نیافته، بلکه بر دامنه و شدت آن افزوده شده باشد. رهاورد این شرایط در سومالی چیزی جز شکل گیری گروههای متعدد شبه نظامی نبود که داعیه به دست گرفتن قدرت و برقراری امنیت در این کشور را داشتند.
به این ترتیب، در بررسی تاریخچه نفوذ و دخالت آمریکا در سومالی، مهمترین نقش را باید به گروههای شبه نظامی و در راس آنها گروه موسوم به «جماعت الشباب» داد که علاوه بر فعالیت، ریشههای اعتقادی و گرایشات فکری «القاعدهای» آنها به دستاویز دیگر آمریکاییها تبدیل شد تا این بار علاوه بر شعار برقراری امنیت، مدعی مبارزه با تروریسم شوند.
همین تحرکات کافی بود تا بهانه لازم برای گسترش و ادامه نفوذ نظامی آمریکا در سومالی این بار در قالب مبارزه با داعش فراهم شود تا هر آنچه را که طی برنامه جهانی مبارزه با تروریسم در افغانستان و عراق و سوریه محقق کردند، این بار در کشور سومالی محقق کنند
در این میان عوامل دیگری همچون تشدید رقابت قدرتهای جهانی مانند چین، روسیه، فرانسه و انگلیس برای نفوذ در آفریقا و تلاش واشنگتن برای مقابله با این کشورها، مقابله با موج اسلامگرایی از جمله نفوذ انقلاب اسلامی ایران در آفریقا، چشم داشتهای صهیونیستی به قاره آُفریقا و سعی آمریکا برای تحقق آنها و تامین اهداف مورد نظر تلآویو، همه و همه باعث شدند تا نگاه آمریکاییها از سومالی برداشته نشود.
آغاز بحران سوریه در 15 مارس سال 2011 میلادی و به دنبال آن تغییر ماهیت این بحران به جنگ گروههای تروریستی مسلح علیه نظام سوریه و ظهور گروههای تروریستی تکفیری مانند «داعش» نه تنها نقطه عطفی در تاریخ این کشور، بلکه در تاریخ کشورهای منطقه شمرده میشود، چون پیامدهای این بحران تنها دامنگیر سوریه نشد، بلکه بسیاری از کشورهای منطقه و جهان را هم درگیر خود کرد و سومالی از جمله این کشورها بود، به خصوص که پیش زمینه پذیرش و جذب گروهی مانند داعش را هم داشت.
گزارشهای متعددی در این زمینه منتشر شده که از نفوذ و فعالیت داعش در این کشور و بیعت جماعت الشباب با این گروه خبر میدهند. اولین گزارشها از حضور و فعالیت داعش در سومالی به نوامبر سال 2014 میلادی باز میگردد که توانسته بود، کنترل منطقه کوچکی در نزدیکی مرزهای مشترک سومالی و کنیا در منطقه جوبا و یک سال بعد کنترل منطقه ساحلی «قندلا»، واقع در منطقه خودمختار پانتلند در شمال شرقی سومالی را به دست گیرد.
این موضوع نشان میدهد، داعش به دنبال کنار زدن دیگر رقبای خود مانند القاعده و الشباب در سومالی است و قصد دارد با انجام عملیات تروریستی در آفریقا، حضور خود در قاره سیاه را نیز پررنگ کند.
افزون بر آن داعش تسلط بر سومالی را بزرگترین دستاورد خود در قاره سیاه میداند، زیرا این کشور دارای طولانیترین خط ساحلی آفریقا است و به دلیل همسایگی با جیبوتی، اتیوپی و کنیا، که همگی از متحدان آمریکا هستند، برای داعش دارای موقعیت استراتژیک است.
همین تحرکات کافی بود تا بهانه لازم برای گسترش و ادامه نفوذ نظامی آمریکا در سومالی این بار در قالب مبارزه با داعش فراهم شود تا هر آنچه را که طی برنامه جهانی مبارزه با تروریسم در افغانستان و عراق و سوریه محقق کردند، این بار در کشور سومالی محقق کنند.
به تجربه ثابت شده، حضور نظامی آمریکا در افغانستان و عراق و سوریه جز اجرایی کردن طرحهای فاجعه بار از جمله تجزیه و تقسیم دو کشور عراق و سوریه و تسلط بر تجارت پر سود مواد مخدر در افغانستان نبوده است، حال باید دید هدف از تلاقی داعش و آمریکا این بار چه میتواند، باشد.