تبیان، دستیار زندگی
وضعیت تقلب در انتخاب نمایندگان به گونه ای است که حتی صدای اعتراض و انتقاد علم را نیز برانگیخته و می گوید: «دولت طرز رفتاری که با مردم دارد مثل دولت غالب به مردم کشور مغلوب است، بی اعتنا و گاهی هم خشونت آمیز....»
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

روایت اسدالله علم از انتخابات مجلس

وضعیت تقلب در انتخاب نمایندگان به گونه ای است که حتی صدای اعتراض و انتقاد علم را نیز برانگیخته و می‌گوید: «دولت طرز رفتاری که با مردم دارد مثل دولت غالب به مردم کشور مغلوب است، بی‌اعتنا و گاهی هم خشونت‌آمیز....»

بخش تاریخ ایران و جهان تبیان

روایت اسدالله علم از انتخابات مجلس

انتخابات مجلس در دوره پهلوی دوم

مجلس، به عنوان رایج‌ترین نام برای محل قانونگذاران ملی، یکی از نهادهای مهم حکومت است که با کارکرد تصمیم‌گیری و قانونگذاری، نقش مهمی در خلق قانون و تحولات سیاسی دارد. عملکرد آزادانه این نهاد از انتخاب نمایندگان تا تصویب قوانین، می تواند یکی از معیارهای مهم جهت سنجش نوع حکومت از دیکتاتوری تا دموکراتیک باشد؛ چنانچه در بررسی نهادهای حکومت پهلوی دوم می توان به خوبی وابستگی این نهاد به شخص شاه و دربار را مشاهده نمود. حال سؤال این است که چه چیزی باعث شده تا بسیاری از افراد، عملکرد مجلس در این دوره را مبتنی بر وابستگی و نبود اختیار لازم جهت تصمیم گیری تلقی نمایند؟ در پاسخ به این سؤال، تلاش می شود تا در نوشته پیش رو به روند انتخاب نمایندگان تا عوامل تأثیرگذار بر تصمیم آنان پرداخته شود. در این بررسی علاوه بر استفاده از منابع مختلف، از کتاب خاطرات علم نیز به عنوان منبعی مهم در شناخت بسیاری از تحولات سیاسی این دوره، تأکید و استفاده می گردد.

تشکیل مجلس در تاریخ معاصر تا دوره رضاشاه

تشکیل مجلس به شکل مدرن آن در ایران به انقلاب مشروطه و تدوین قانون اساسی بازمی گردد. در این دوره تا سال 1304 یعنی سلطنت رضاشاه، شش دوره قانونگذاری را شاهد هستیم که البته شکل گیری و روند قانونگذاری آن با مشکلات خاص خود همراه بود. با ورود به دوره رضاشاه، مشکل اصلی این نهاد به عدم آزادی و اختیار نمایندگان در تصمیم گیری و قانونگذاری تبدیل می گردد. چنانچه «از دوره هفتم تا پایان دوره رضاشاه مجلس یکسره از وکلای مطیع و هوادار سردار سپه انباشته شد.» و ترکیب و نتیجه انتخابات نیز با سلیقه شخص شاه تعیین می‌گردید. از این رو مجلس به عنوان نهاد مهم تصمیم گیری و تحقق اراده مردمی، به نهادی ضعیف تبدیل گشته و بسیاری از احزاب و منتقدان سیاسی، فرصت راه یابی به مجلس و سایر نهادهای دموکراتیک را از دست دادند. با سقوط پهلوی اول و تشکیل پهلوی دوم نیز این وضعیت تداوم یافته و تغییر چندانی در وضعیت نمایندگان مجلس از جمله روند انتخاب آنان صورت نمی گیرد ، البته با این تفاوت که عامل بی نظمی در تشکیل ادوار مختلف مجلس نیز به مشکلات این نهاد اضافه می گردد. این موضوع از دید افراد و منابع موجود از جمله خاطرات روزانه علم نیز پنهان نمانده است.

دوره پهلوی دوم و شیوه انتخاب نمایندگان

در دوره پهلوی دوم مجلس و نمایندگان اختیار لازم را در حوزه وظایف و مسئولیتهای خود از دست داده بودند. گام اول این مسئله با موجودیت یافتن شکل جدید مجلس سنا و کسب اختیار انتصاب نیمی از نمایندگان این مجلس توسط شاه، عینیت یافت. گام دوم بعد از کودتای 28 مرداد صورت گرفت که طی آن مجلس اقتدار نیم بند 1320-1332 خود را از دست داد و به یکی از مجاری اعمال شاه بدل شد و مادون نهاد سلطنت و قوه مجریه قرار گرفت.» یکی از علل اصلی این موضوع در وهله اول به ساختار سیاسی کشور یعنی نظام دیکتاتوری بازمی گشت که بر اساس آن شاه از طریق تقلب، مهره های مورد نظر خویش را دستچین می نمود. در واقع مجلس و نمایندگان، گرچه ظاهراً به صورت مستقل عمل می نمودند؛ اما شخص شاه در انتخاب افراد و سیاستهای اتخاذی آن کاملاً احاطه داشت. فردوست در این رابطه در خاطرات خود اشاره می کند: «در زمان نخست وزیری اسدالله علم، محمدرضاشاه دستور داد که با علم و منصور یک کمیسیون 3 نفره برای انتخابات نمایندگان مجلس تشکیل دهم.» فردوست تقلب انتخاباتی در این زمینه را تا حدی می داند که عنوان می کند منصور هر روز با کیفی از اسامی نمایندگان منخب خود می آمد و «علم هر کدام را می خواست تأیید می کرد و آنها سر از صندوق آرا در می آوردند.»

اسدالله علم نیز  ضمن تأیید این موضوع، به فضای غیردموکراتیک و عدم تأثیر آراءِ مردم در گزینش نمایندگان اشاره کرده و می گوید: یکبار که شاه از مردم انتقاد می کرد گفت این مردم کی تربیت خواهند شد و من گفتم: «اولین قدم در راه تربیت اجتماعی احترام گذاشتن به حقوق دیگر مردم است و ما در جهت این که این اولین قدم را برداریم نیستیم.» علم در ادامه می گوید که شاه بعد از جمله من پرسید منظورت چیست که من در پاسخ گفتم، «هیئت حاکمه که در زیر سایه قدرت اعلیحضرت مصون از هرگونه انتقادی است. تکلیف احزاب و مجلسین هم که معلوم است. عده‌ای از مردم به این حزب و عده‌ای دیگر به آن حزب رفته‌اند و کشور را هم بین خودشان تقسیم کرده‌اند... این است که وکیل هم کار ندارد به آراءِ مردم. مردم هم به او کار ندارند...».

فردوست در خاطرات خود اشاره می کند: «در زمان نخست وزیری اسدالله علم، محمدرضاشاه دستور داد که با علم و منصور یک کمیسیون 3 نفره برای انتخابات نمایندگان مجلس تشکیل دهم.» فردوست تقلب انتخاباتی در این زمینه را تا حدی می داند که عنوان می کند منصور هر روز با کیفی از اسامی نمایندگان منخب خود می آمد و «علم هر کدام را می خواست تأیید می کرد و آنها سر از صندوق آرا در می آوردند.»

درواقع می توان گفت وضعیت تقلب در انتخاب نمایندگان به گونه ای است که حتی صدای اعتراض و انتقاد علم را نیز برانگیخته و می گوید: «دولت طرز رفتاری که با مردم دارد مثل دولت غالب به مردم کشور مغلوب است، بی‌اعتنا و گاهی هم خشونت‌آمیز، انتخابات را که مداخله می‌کند و انگشت می‌برد... حتی انتخابات ده و شهر را، برای مردم و علاقه مردم چیزی باقی نمی‌ماند، همه بی‌تفاوت می‌شوند» علم، شاه را عامل اصلی این مداخله دانسته و معتقد است که وی در اجرای این سیاست از ابزارهای گوناگون از جمله مهره های مورد اعتماد و نزدیک خود استفاده می‌کرد تا تغییرات لازم در این زمینه را اعمال نمایند. عالیخانی، از دوستان نزدیک علم، در بخش مقدمه کتاب علم در این رابطه می گوید: «...دولت بعدی را حسین علا در  (19 فروردین 1334 برابر با 9 آوریل 1955) تشکیل داد و به دستور شاه علم را به وزارت کشور منصوب کرد. انتخابات دوره‌ پیشین مجلس را زاهدی مطابق میل خود انجام داده بود و این بار شخص مورد اعتماد شاه در وزارت کشور می‌بایست ترتیبی بدهد که نمایندگان سرسپرده به شاه از صندوق انتخابات بیرون بیایند.» علاوه بر اسدالله علم که از عوامل مهم در انجام بسیاری از تقلبات انتخاباتی بود، هویدا نیز از دیگر افرادی بود که به دخالت در انتخابات می پرداخت. دولت هویدا و شخص وی نیز از دیگر افرادی هستند که از تقلب انتخاباتی در جهت انتخاب نمایندگان مورد نظر خود استفاده کردند. وی در این راستا از شیوه رشوه استفاده کرد که این موضوع نیز در خاطرات روزانه علم از قلم نیفتاده است.  علم در این باره می‌نویسد: «مطلبی نخست‌وزیر (هویدا) در کیش به من می‌گفت که خیلی جالب بود و عنوان رشوه، را دارد، آن، این بود که گفت هر کس را از هر جا تو بخواهی،‌ من وکیل خواهم کرد. هرکس باشد، هیچ فکر نکن، به من بگو تمام می‌کنم...».

البته در این رابطه باید گفت که نقش مهم و اساسی توسط شاه ایفا می گردید و نمایندگان انتخاب شده در نهایت باید به تأیید شاه می رسیدند. چنانچه در موضوع پیشنهاد نمایندگان توسط هویدا نیز، علم در جواب هویدا می گوید: «...گفتم که باید دید سیاست انتخاباتی شاهنشاه و تشکیلات جدید چه خواهد بود، چه تأثیری دارد که من شخصاً یک نفر یا ده وکیل در مجلس داشته باشم.» به طور کلی این وضعیت تبعات خاص خود را بر ساختار سیاسی کشور داشت و باعث شد تا افرادی به مجلس راه یابند که اولاً از لحاظ سیاسی و حتی اخلاقی، صلاحیت نمایندگی نداشتند. ثانیاً بسیاری از آنان وابسته به نهاد حاکمیت بودند. چنانچه در دوره نوزدهم مجلس «دخالت دولت و شخص شاه در انتخابات شدیدتر شد به گونه ای که این دوره با ترکیبی که به مجلس راه یافته بود، یکی از بی سروصداترین و مطیعترین ادوار قانونگذاری پس از شهریور 1320 بود.» بدین ترتیب تأثیر نهایی این موضوع شکل گیری فضای مناسب و مورد دلخواه شاه جهت تصویب طرحها و لوایح مورد نظر او از جمله لایحه کاپیتولاسیون و یا اصلاحات ارضی است. همچنین ورود افراد با منشأ اجتماعی و خاستگاه طبقاتی خاص که عمدتاً متعلق به ساختار سنتی و طبقه قدرتمند حاکمیت بودند، را باید از دیگر نتایج این شرایط دانست که دلیل آن را در وهله اول می بایست در وابستگی نهادهای حکومتی به شخص شاه و فضای اقتدارگرایی دانست. فضایی که ناشی از تفکر اشتباه شاه بود که می‌پنداشت، «در این کشور منم که حرف آخر را می زنم، واقعیتی که فکر می کنم بیشتر مردم با خوشحالی می‌پذیرند».

نتیجه گیری

در بررسی این نوشته پیرامون عملکرد مجلس و انتخاب نمایندگان، مشخص گردید که مجلس یا قوه مقننه هیچ نقشی در تغییر و تحولات سیاسی نداشتند و ارتقاء موقعیت افراد در سازمان طویل قانونگذاری و یا سایر نهادها، منوط به میزان تبعیت و وفاداری افراد از مرکز قدرت یا سلسله مراتب بالاتر قدرت بود. به عبارتی، مجلس نهادی کاملاً تشریفاتی بود که دستورات و اوامر حکومت را به صورت قانون تصویب می نمود و همین موضوع باعث راهیابی افرادی با خاستگاه اجتماعی و طبقاتی خاص به مجلس گردیده بود.


منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران