اولین ترور
روز دوشنبه، سوم اردیبهشت ۱۳۵۸ سرلشکر قرنی که عنوان نخستین ریاست ستاد کل ارتش جمهوری اسلامی ایران را داشت، ترور شد.
دکتر هادی منافی که در لحظه شهادت بر بالین سپهبد محمدولی قرنی حضورداشته، دلیل شهادت را اینگونه توضیح میدهد:
«اوایل انقلاب بود که من تازه از مشهد برگشته بودم، طبق روال عادی، به بیمارستان مهر رفتم که متوجه شدم تیمسار قرنی را غرق در خون به بیمارستان آوردهاند. یک گلوله به زیر جناق و گلوله دیگری هم به ران پای او اصابت کرده بود؛ برای بیرون آوردن گلوله زیر جناق، تیمسار قرنی را بهسرعت به اتاق عمل بردیم اما متأسفانه تیر به شریان اصلی و آئورتش برخورد کرده و گروه خون شهید قرنی هم از نوع منفی و نایاب بود. بدتر از همه اینکه زمان ترور تیمسار قرنی توسط گروه فرقان تا رساندن او به بیمارستان زمان زیادی گذشته بود.»
سرلشکر قرنی در خانهاش، خیابان ولیعصر تهران و در حوالی سینما امپایر سابق هدف گلوله قرار گرفت و از ناحیه شکم و پا مجروح شد، معالجات مؤثر واقع نشد و او به شهادت رسید.
از کودکی تا انقلاب
شهید قرنی سال ۱۲۹۲ خورشیدی، در خانوادهای مذهبی به دنیا آمد. پدرش، میرزا آقاخان از مدیران مخابرات تهران بود. وی تحصیلات ابتدایی خود را در دبستان گلبهار اصفهان و تحصیلات متوسطهاش را در دبیرستان دارالفنون در تهران آغاز کرد و در دبیرستان نظام ارتش به پایان رساند. در سال ۱۳۰۹ وارد دانشکده افسری شد و در سال ۱۳۱۳ با درجه ستوان دومی، در رسته توپخانه فارغالتحصیل شد.
در دوران خدمت خود خدمات درخشانی را از خود به نمایش گذاشته است و مشاغل مهمی همچون کفیل فرمانده گردان ۲ هنگ ۴ توپخانه، فرمانده گردان ۱۰۵، رئیس رکن دوم ستاد مرکز تعلیماتی آمادگاه، فرمانده پارک توپخانه لشکر ۲، رئیس رکن سوم لشکر ۲ مرکز، رئیس ستاد لشکر ۲، معاون اداره دوم سررشتهداری ارتش، فرمانده تیپ مستقل رشت، رئیس رکن دوم و معاون ستاد ارتش را برعهدهگرفته است.
آخرین سمت وی پیش از اخراج از ارتش، ریاست رکن ۲ و معاونت ستاد ارتش بوده است. این شغل، با توجه به موقعیت زمانی و وضعیت ارتش پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، شغل بسیار مهمی بوده است.
سرلشکر قرنی در فکر کودتا بود و ظاهراً از همه جوانب هم شرایط فراهمشده بود، اما در شگفتی تمام کودتا «لو» رفت و اغلب قریب بهاتفاق عواملش، ازجمله سرلشکر قرنی دستگیر شدند.
قرنی و همکاران و همفکرانش دستگیر و محاکمه شدند. در آغاز صحبت از اعدام قرنی بود، ولی بنا به عللی که هنوز کاملاً معلوم نشده، مانند اینکه حقیقت وجودی لو دهندگان کودتا روشن نشده، دادگاه، سرلشکر قرنی را به اخراج از ارتش و سه سال حبس محکوم کرد. وی در اسفند ۱۳۳۹ از زندان آزاد شد و ازآنپس شدیداً تحت مراقبت امنیتی قرار داشت. شهید قرنی به دلیل همکاری با روحانیت در جریان نهضت امام خمینی (ره) مجدد به زندان رفت و در دیماه سال ۴۵ آزاد شد.
شهید قرنی در جریان انقلاب به نیروهای انقلابی پیوست. به هنگام شکلگیری و گزینش اعضای شورای انقلاب که از سوی حضرت امام خمینی (ره) صورت میگرفت و همگی از صافیهای متعدد باید عبور میکردند، ایشان به عضویت این شورا انتخاب شد.
چرا قرنی اولین شهید ترور شد؟
چرایی انتخاب سپهبد قرنی بهعنوان نخستین هدف ترور گروه فرقان را گرچه بسیاری به مسئله ضلع زور از مثلث زر و زور و تزویر مربوط میدانند اما به نظر میرسد کینه و نفرت گروههای چپ و مارکسیستی از سپهبد قرنی ریشه تاریخی داشته باشد؛ چراکه محمدولی قرنی در زمان تصدی رکن دوم ارتش شبکه افسران حزب توده را پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ را کشف و منهدم کرده بود و این مسئلهای نبود که گروههای چپ از آن بگذرند.
بهعنوان نمونه در روزهای ابتدایی پیروزی انقلاب، سازمان چریکهای فدایی خلق که گروهی مارکسیستی بود، در ارگان خود سؤال کرده بود، چرا قرنی در جریان مشارکتش در کودتا علیه شاه فقط به سه سال زندان محکومشده بود؟ درحالیکه یک دانشجو فقط به جرم خواندن کتابهای دکتر شریعتی و صمد بهرنگی به سالها زندان محکوم میشد!
گروه فرقان پس از ترور شهید قرنی در بیانیهاش، دلایل این ترور را اینگونه اعلام کرد:
«سرسپردگی به امپریالیزم آمریکا و کوشش در جهت انجام کودتای آمریکایی، همکاری با رژیم طاغوتی قبلی، همکاری با رژیم ضد توحیدی فعلی و سرسپردگی به دیکتاتوری آخوندیسم، مفسد فیالارض، اقدام برای سرکوبی مردم کردستان در جهت قلب حقایق و واقعیات و متهم کردن مردم به اینکه مأمور اجنبی هستند، کوشش برای خلع سلاح مردم مبارز و محروم ایران و بازسازی ارتش ازجمله دلایل ترور سپهبد قرنی بود»
ریاست نیست، بار است
در خاطرهای مرحوم «منصور طالبزاده» سرلشکر بازنشسته و از همرزمان شهید «سپهبد قرنی» میخوانیم که وی به مهندس بازرگان و رفقایش اعتقادی نداشت آنها هم او را قبول نداشتند چنین که بالاخره هم موفق شدند بعد از جنگ اول کردستان او را برکنار کنند تمام امید و اعتقاد این مرد بزرگ بعد از خدا، به آقای خمینی بود به یاد دارم در بحث انتصاب او به سمت اولین رئیس ستاد مشترک بعد آر انقلاب آن آقایان (لیبرالها) در شورای انقلاب بهشدت با این انتصاب مخالف بودند در اوایل گرفتن این مسئولیت یکشب به خانه ما در تهراننو آمد ازآنجاکه از دهه سی شمسی باهم رفیق بودیم و هر دو در سال ۳۷ به اتهام طراحی کودتا علیه رژیم شاه دستگیر، زندانی و تا پیروزی انقلاب تحت نظر ساواک خانهنشین شدیم زبان همدیگر را خوب میفهمیدم از او پرسیدم چطور شد باوجود مخالفت آقایان دولت موقت این پست را به تو دادند خندید و گفت فلانی تو که میدانی من یک سربازم و اهل ریاست نیستم دستور آقای خمینی بود که آقایان را سر جایشان نشاند و بار جمعوجور کردن ارتش برای انقلاب را به دوش من انداخت.
مزار این شهید بزرگوار در جوار حرم حضرت معصومه (س) است.
منابع: قرنی از چشم یاران/فارس/دفاع پرس