تبیان، دستیار زندگی
روز 21 اسفند 1329 كابینه حسین علا تشكیل شد و این كابینه تا 6 اردیبهشت 1330 دوام یافت ولی به علت ضعف در حل بحران نفت در اردیبهشت ماه استعفا داد و مجدداً به وزارت دربار بازگشت...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نماینده ای که درباری شد

روز 21 اسفند 1329 كابینه حسین‌علا تشكیل شد و این كابینه تا 6 اردیبهشت 1330 دوام یافت ولی به علت ضعف در حل بحران نفت در اردیبهشت ماه استعفا داد و مجدداً به وزارت دربار بازگشت...

فرآوری: فهیمه السادات آقامیری-بخش تاریخ ایران و جهان تبیان

نماینده ای که درباری شد

زندگی و زمانه پهلوی دوم اگر چه سه دهه از افول آن سپری شده و سیاسیون آن سال‌هاست که روی در نقاب خاک کشیده‌اند اما همچنان از حیث تاریخ‌نگاری یک زیست سیاسی و فراز و فرود یک جریان سیاسی پرقدرت، جذاب و عبرت‌آموز است. بخشی از رجال پهلوی دوم از این حیث که در بستر و زمانه پهلوی اول رشد کرده و با سیاست روز آن زمان آشنا شده بودند، آرام آرام سکان سلطنتی را برعهده گرفتند که ملجاء و جان پناه آنان بود. محمدعلی فروغی، حسن مستوفی‌الممالک، سیدحسن تقی‌زاده، احمد سهیلی، حسین علاء، احمد قوام و.... هر کدام از زاویه و نمایی به این سکان جلوه ای داده بودند ...

آن‌ها که در عصر پهلوی اول به دستور رضاشاه به فرنگ رفته تا تحصیل جدیده اخذ کنند، حسین علاء ـ سفیر کبیر ایران در پاریس ـ را در لابه‌لای این کلمات به خوبی به یاد می‌آورند، مخصوصا وقتی به عنوان مترجم رضاشاه در کنارش بود تا اولین گروه از محصلین ایرانی را به اروپا اعزام کند. علاء بیش از آنکه دیپلماتی کارکشته و سیاست‌ورزی زیرک باشد یک دیپلمات اهل فرهنگ و ایران‌دوست بود که عشق او به ایران باستان و ادبیات کهن بیش از بن‌مایه‌های سیاست ماکیاولیستی بود.

حسین علا در تفلیس متولد شد

حسین علاء در سال ۱۲۶۲ ش/۱۸۸۳ در تفلیس متولد شد. او به هنگام ماموریت پدر در انگلستان آغاز به تحصیل کرد و در مدرسه معروف «وست مینستر» مشغول به تحصیل شد. وی در سال ۱۲۸۰ ش/۱۹۰۱ به دانشکده حقوق لندن پا نهاد و سرانجام در ۱۲۸۴ش/ ۱۹۰۶ فارغ‌التحصیل شد. (در دهلیزهای قدرت، ص۲۲)

او تا سال‌های دهه سوم عمر خود در کنار پدر به تجربه‌اندوزی و سیاست‌ورزی پرداخت .

پس از مشروطیت علاءالسلطنه، وزیر خارجه، فرزند خود میرزاحسین خان را به سمت رئیس کابینه وزارت خارجه منصوب کرد. وی به مدت 10 سال در این سمت باقی بود تا 27 دی ماه 1296 که مستوفی‌الممالک به صدارت رسید و میرزاحسین خان معین‌الوزاره را به وزارت فوائد عامه منصوب کرد. او در کابینه صمصام‌السلطنه نیز دارای همین عنوان بود.

و پس از درگذشت پدر با پیشنهاد مستوفی‌الممالک به وزارت تجارت منصوب شد.

در نتیجه حسین علاء تا ۳۴ سالگی در کنار علاءالسلطنه پدر تربیت شد. هرچند که تا حد زیادی سیاست علاءالسلطنه هم توسط او طرح‌ریزی و هدایت می‌شد، اما او تا این زمان چندان شناخته شده نبود. اکنون او در موقعیتی قرار گرفته بود که شخصیت و افکارش بیشتر تجلی می‌یافت. وزارت تجارت، فلاحت و فوائد عامه از جمله وزارتخانه‌های مهم همانند خارجه یا داخله به شمار نمی‌آمد، ولی مسائل اقتصادی و رفاهی در حیطه بسیار گسترده در آن مطرح می‌شد و به خصوص مملکت پس از سالیان جنگ جهانی دوم با مشکلات بی‌شماری روبرو بود که اهمیت این وزارتخانه را دو چندان می‌کرد.

از دیگر اقدامات سریع و جالب توجه حسین علاء در این وقت، تقاضایی بود که از وزارت خارجه کرد تا از نمایندگان ایران در پاریس، برلین، کلکته، مسکو، تفلیس و استامبول بخواهد کتاب استاتیس تیک، اطلس تاریخی و جغرافیایی، مجلات مربوط به فلاحت، تجارت و فوائد عامه را بفرستند. همچنین نوشته‌های گوناگون که حاوی اطلاعات مربوط به ایران باشد را درخواست کرد. از فرانسه نیز دو نسخه از اوراق و فهرست راجع به اداره استاتیس تیک جمهوری فرانسه و بلدیه شهر پاریس تقاضا کرد، از کلکته نقشه و مجلاتی که در هند درباره اوضاع اقتصاد و تجارت ایران و هندوستان طبع شده باشد و از انگلستان به خصوص علاوه بر اطلاعات فوق، راپرت عملیات سالیانه بانک شاهنشاهی و ادارات کمپانی، سیم تلگراف هند و اروپا و گزارش‌های شرکت‌های انگلیس و ایران را خواست.

در پاییز 1297 میرزاحسین خان به همراه هیئت اعزامی ایران که متشکل از وزیر خارجه، رئیس دیوان عالی تمیز و... بود برای کنگره صلح ورسای به اروپا رفت. پس از بازگشت، وزیرمختار ایران در اسپانیا و سپس وزیرمختار ایران در امریکا شد. پس از بازگشت از امریکا در انتخابات دوره پنجم مجلس شورای ملی شرکت کرد و به عنوان نماینده تهران وارد مجلس شد. در این دوره وی به همراه سیدحسن مدرس، تقی‌زاده و دکتر مصدق ماده واحده مربوط به خلع احمدشاه از سلطنت و واگذاری حکومت موقت به رضا پهلوی را قبول نکرد و به آن رأی منفی داد.

علاء در دو مقطع تاریخی حساس، نقش مهمی داشت؛ یکی سقوط قاجاریه و به تخت نشاندن رضاشاه که او به همراه سه نماینده مقتدر مجلس از مخالفان آن بودند و دیگری نقشی که در غائله آذربایجان به عنوان سفیر ایران در آمریکا ایفا نمود.

او در مجلس پنجم به همراه سه وکیل دیگر، سیدحسن مدرس، سیدحسن تقی‌زاده و دکتر محمد مصدق با طرح پادشاهی رضاشاه مخالفت کرد، اگرچه نطق علاء در این‌باره مختصر بود و منطق حقوقی داشت. او در نطق خود این چنین سخن راند: «آقایان همه می‌دانند که بنده شهوت کلام ندارم و ماجراجو هم نیستم، حتی‌المقدور میل دارم که قضایا به خونسردی گذشته باشد، ولی در عین حال وجدان یک نفر وکیل هیچ اجازه نمی‌دهد که در مقابل یک جریانات خلاف قانون سکوت اختیار کرده و تسلیم قضایا و حوادث شود. بنده به طور واقع و مختصر عرض می‌کنم که ما‌ها هیچ اختیار نداریم که وارد این مذاکره و طرح این مساله بشویم، زیرا رای دادن به همچو طرحی را بنده به کلی مخالف قانون اساسی که ما حافظ آن هستیم می‌دانم، ]بابی[ مفتوح خواهد شد که برای مملکت مضر خواهد بود.» علاء پس از نطق خود از مجلس خارج و منتظر رای گیری مجلس نشد. رای‌گیری ۹ آبان ۱۳۰۴ انجام گرفت. از ۸۵ نفر حاضر در جلسه، ۸۰ نفر رای موافق دادند، چند نفر هم رای ندادند یا در جلسه حضور نداشتند و یا جلسه را ترک کردند. مجلس موسسان ـ که نمایندگان آن با دقت انتخاب شدند ـ با ۲۷۰ رای موافق سلطنت را به رضاشاه تفویض کرد.(ص ۷۸)

اما مهم‌ترین بخش زندگی علاء ـ همان‌گونه که او در مصاحبه‌ای با روزنامه اطلاعات گفته بود ـ نقشی بود که او در غائله آذربایجان ایفا نمود. سال‌ها بعد زمانی که علاء نخست‌وزیر بود، در مصاحبه‌ای در پاسخ به اینکه مهم‌ترین خاطره و بزرگترین افتخار او چیست؟، چنین پاسخ داد: مهم‌ترین خاطره دوران سیاسی من شکایت به شورای امنیت و واگذاری دفاع از حقوق ایران به من بود. در آن موقع مسوولیت بس خطیر، در یک موقعیت حیاتی به عهده من گذاشته شده بود و من با اطلاع کامل از محظورات دولت مرکزی، مجبور شدم به خاطر حفظ استقلال و تمامیت ارضی میهن عزیز از دستورات دولت مرکزی خارج... مشکل را به نفع میهن خود حل کنم و در نتیجه فشار روحی شدید ناشی از این ماموریت تا مدتی مریض و بستری بودم و این خاطره هیچ وقت برای من فراموش نخواهد شد و آن را بزرگترین افتخار برای خود و خانواده‌ام می‌دانم.(ص۲۲۰)

گرچه تقی‌زاده در خاطراتش می‌نویسد که از حسین علاء پشتیبانی کاملی نشد، چون مظفر فیروز ـ معاون نخست‌وزیر ـ فتنه‌انگیزی می‌کرد، اما علاء اصولگرا‌تر از آن بود که میدان را به جاه‌طلبی‌های قوام و دسیسه‌بازی‌های فیروز بسپارد. تقی‌زاده در خاطراتش نوشته است: فیروز از طرف قوام به علاء تلگراف می‌کرد که «کوتاه بیاید» و از طرفی علیه علاء به روزنامه‌ها اظهاراتی مخالف می‌کرد. تقی‌زاده می‌نویسد: مصلحت‌بینی من این شد که آقای علاء آن تلگراف طهران را ندید بگیرد و فردای آن روز به بحث خود مداومت بکند. او نیز چنین کرد و چنانچه معلوم است عاقبت به تقویت آمریکا و شورای ملل متحد و بیش از همه به وسیله مجاهدت مرحوم علاء، روس‌ها ایران را تخلیه کردند.

علاء اگرچه با پرنسیپ و قانونمند بود اما موفقیت و اثرگذاری او زمانی بود که از دستور قوام ـ نخست‌وزیر وقت ـ سرپیچی کرد و خود به راه خویشتن رفت. متن نامه تند قوام آشکارا از کج‌روی علاء پرده بر می‌دارد:

«واشنگتن ـ جناب آقای علاء سفیر کبیر ایران

متن نامه جنابعالی به عنوان دبیرکل سازمان ملل در دیلی‌نیوز منطبعه طهران منتشر و در روابط ایران و شوروی تاثیر بسیار بد نموده است و جای تعجب است که با تجربه‌ای که باید در امور سیاسی داشته باشید، چرا بر خلاف دستور و نظریات وزارت متبوع خود اظهاراتی نموده، دولت و شخص اینجانب را در عسر و حرج می‌گذارید. من به جنابعالی تلگراف کرده بودم که هنوز قضیه آذربایجان خاتمه نیافته و ارتباط مستقیم با مامورین نداریم، هیئتی برای تحقیقات می‌فرستم پس از تحقیق، تخلیه آذربایجان را به جنابعالی اطلاع می‌دهم. جنابعالی هم لازم بود که فقط در زمینه همین دستور به شورای امنیت توضیح دهید. آنچه را علاوه بر دستور گفته یا نوشته باشید، در حکم این است که از طرف اینجانب گفته و مرا در محظور بزرگ گذارده‌اید، زیرا اگر بگویم نماینده دولت برخلاف امر دولت اقدام نموده قبول نمی‌کنند و اگر اظهارات جنابعالی را تصدیق کنم، با نظراتی که در حل مشکلات و رفع غائله آذربایجان دارم وفق نمی‌دهد و خود را به خدعه و تزویر معرفی نموده و «دوبل ژو» بازی نموده‌ام و از هدف خود که رفع مشکلات را با صدق گفتار در نظر دارم دور افتاده‌ام. این است که لازم می‌دانم فوری نامه‌ای را که به دبیر سازمان ملل نوشته‌اید پس بگیرید.» (ص۲۰۶)

پس از گذشت سال‌ها با وجود انتشار مطالب زیادی درباره غائله آذربایجان، هنوز نقش هر یک از دست‌اندرکاران تا حدی مبهم به نظر می‌رسد. در واقع ارزیابی اینکه کدام یک از شخصیت‌های مختلف و چه عواملی در نهایت باعث شد که ایران در برابر شوروی برنده شود، آسان نیست.

پس از اتمام دوره نمایندگی مجلس شورا در سال 1306 در کابینه مستوفی به وزارت فوائد عامه و تجارت منصوب شد و پس از مدتی از وزارت برکنار و به سفارت ایران در پاریس مأمور شد.

پس از ترور رزم‌آرا در نیمه اسفند 1329 مجلس شورای ملی به نخست‌وزیری علاء ابراز تمایل کرد و علاء مأمور تشکیل کابینه شد ولی به علت ضعف در حل بحران نفت در اردیبهشت ماه استعفا داد و مجدداً به وزارت دربار بازگشت.وی مجدداً در دی ماه 1334 به فرمان شاه به نخست‌وزیری رسید و پس از تشکیل کابینه بلافاصله برای معالجه رهسپار اروپا و عبدالله انتظام نایب نخست‌وزیر شد.

در سال ۱۳۳۴، حسین علاء نخست‌وزیر وقت پهلوی، تصمیم گرفت ایران را به پیمان «سنتو» ملحق سازد. این عمل با مخالفت فدائیان اسلام مواجه شد و آنان نیز ترور علاء را پی‏ریزی می‏کنند.

در 25 آبان به مناسبت درگذشت سیدمصطفی کاشانی، فرزند آیت‏اللَّه سیدابوالقاسم کاشانی رهبر مذهبی ملی شدن صنعت نفت، مراسمی در مسجد شاه تهران برگزار شد و در ساعت چهار بعداز ظهر، حسین علاء نخست‏وزیر پهلوی وارد مسجد شد. در شبستان مسجد، به طرف او شلیک شد ولی گلوله در لوله گیر کرد و خارج نشد. در نتیجه، ضارب با اسلحه به شدت به سر علاء کوبید که این عمل، خونریزی مختصری در سر او ایجاد کرد.

پس از دستگیری ضارب، معلوم شد که وی عضو جمعیت فدائیان اسلام است و مظفرعلی ذوالقدر نام دارد.

او به دستور سیدمجتبی نواب صفوی رهبر فدائیان اسلام به ترور نخست‏وزیر مبادرت کرده بود. با این حال، علاء زنده ماند و دو روز بعد جهت شرکت در افتتاحیه پیمان، راهی بغداد شد. این ترور باعث شد که رژیم به فکر دستگیری اعضای این جمعیت افتاده و پس از محاکمه اعدام نماید. با اعدام سران فدائیان اسلام در 27 دی 1334، پرونده ده سال فعالیت سیاسی واجتماعی این جنبش دینی نیز بسته شد.

در دوران نخست‌وزیری او پیمان بغداد منعقد شد. حسین علاء در خرداد 1335 از نخست‌وزیری استعفا کرد که مورد موافقت قرار نگرفت و مجدد تشکیل کابینه داد و بالاخره در فروردین 1335 از نخست‌وزیری استعفا کرد و دوباره به وزارت دربار تعیین شد تا سال 1342 که به عنوان سناتور انتصابی از شیراز به مجلس راه یافت و یک سال بعد در سن 82 سالگی در تهران درگذشت. همسر وی فاطمه قراگزلو دختر ناصرالملک، نایب‌السلطنه احمدشاه بود.

منابع: موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، خبرگزاری فارس،تاریخ ایرانی