تبیان، دستیار زندگی
رد رییس موسسه تحقیقاتی امام صادق (ع) تأكید كرد: اعتقاد به امامت و خاتمیت چالش با هم ندارند و هر دو همسو هستند. ما باید ابتدا معنای امامت و خاتمیت را بدانیم سپس اثبات كنیم كه هر دو با هم همسو هستند. به گزارش خبرنگار تب...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اعتقاد به امامت با اعتقاد به خاتمیت نبوت تعارض ندارد

رییس موسسه تحقیقاتی امام صادق (ع) تأكید كرد: اعتقاد به امامت و خاتمیت چالش با هم ندارند و هر دو همسو هستند. ما باید ابتدا معنای امامت و خاتمیت را بدانیم سپس اثبات كنیم كه هر دو با هم همسو هستند.



به گزارش خبرنگار تبیان به نقل از خبرگزاری شبستان: آیت الله جعفر سبحانی در آغاز سخنان خود با بیان این كه شیوه اهل علم این است كه از شبهه نمی‌ترسند، گفت: شبهات باعث تكامل علم است. دانش‌های بشری و دینی نیز در سایه همین اشكالات، بالاتر می‌رود و كامل‌تر می‌شود. بنابراین ما در خود احساس فرح می‌كنیم كه این پرسش‌ها را تجزیه و تحلیل كنیم چون دین محكمی داریم كه پاسخگوی همه این‌هاست.

وی با ذكر خاطره‌ای از حضرت امام خمینی (ره) ادامه داد: ایشان می‌گفت من وقتی كتاب كشف اسراسر را در پاسخ كتاب «اسرار هزار ساله» نوشتم، مؤلف به من پیغام داد كه این شبهات در دسترس جوانان بود، اما كسی پاسخ نمی‌داد. من اینها را جمع كردم تا در شما حركتی ایجاد كنم كه پاسخ این اشكالات را بدهید. حال آیا آن شخص حقیقت‌گو بود یا نه؛ حضرت امام خمینی (ره) می‌خواستند بفرمایند این شبهات و اشكال‌ها نباید ما را بترساند بلكه باید باعث حركت به سوی حقیقت شود. تاریخ انبیا و اولیا نشان می‌دهد كه آنها همیشه اهل منطق هستند. آیه «قل هاتوا برهانكم» برای همه انبیا است و به پیامبر خاتم (ص) اختصاص ندارد.

رییس موسسه تحقیقاتی امام صادق (ع) تأكید كرد: اعتقاد به امامت و خاتمیت چالش با هم ندارند و هر دو همسو هستند. ما باید ابتدا معنای امامت و خاتمیت را بدانیم سپس اثبات كنیم كه هر دو با هم همسو هستند.

وی در تبیین بحث امامت اظهار داشت: امامت در زبان فارسی، پیشوایی است. در زبان قرآن هم امامت، پیشوایی و زمامداری مطلق است. حضرت ابراهیم اول خلیل بود، بعد نبی شد و بعد رسول و در آخرین مرحله امام می‌شد.

منظور از كلمات در آیه «وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِكَلِمات‏»(بقره - 124) از كلمات همان كارهایی است كه در دوران نبوت انجام داده، بت‌ها را شكسته، آماده سوزاندن شده و فرزند خود را برای ذبح آماده كرده است. «إِنَّ هذا لَهُوَ الْبَلاءُ الْمُبین‏»(صافات - 106) بلاء یعنی امتحان. مرحله امامت بالاتر از مراحل خلافت، نبوت و رسالت است. مرحله امامت پیشوایی یك معصوم در احكام و عقاید و زمامداری و ادارة اجتماعی است.

این استاد عالی حوزه علمیه قم سپس به تعریف اهل سنت از امامت پرداخت و گفت: آنها می‌گویند «رئاسه دینیه لتنظیم امور الامه من تبدیر الجیوش و ثبت الصغور وردع المظالم و الاخذ للمظلوم و اقامه الحدود و قسمه الفی بین المسلمین و قیادتهم فی حجهم و غزوهم» انسانی است كه برای تنظیم امور امت، لشكركشی، مرزبانی و از این كه ظالم را سرجای خود بنشاند، حق مظلوم را بستاند، حدود را اقامه كند و غنائم را قسمت كند و در حج و جنگ، رهبری كند. برگزیده می‌شود همین! چنین كسی شرائط كمی دارد. او باید عاقل، پخته و مدیر باشد و تا حدی هم با احكام اسلام آشنا باشد.

وی در نقد این دیدگاه اظهار داشت: اگر معنای امامت این است، مردم هم می‌توانند یك انسان عاقل و مدیر كه بتواند این كارها را انجام دهد، برگزینند. اگر جسارت نباشد امامت از نظر اهل سنت از یك رییس جمهور و نخست وزیر بالاتر نیست. نهایت اینكه در سایر نظام‌ها، اسلام را شرط نمی‌دانند اما این‌ها اسلام، تدبیر و آگاهی از امور اسلامی در حد تقلید شرط می‌دانند و كافی. در این زمینه می‌توان كتاب «الاحكام السلطانیه» باوندی را مطالعه و به آن مراجعه كرد.

وی افزود: طبق اعتقاد اهل سنت این امام، در صورت ستم و خلاف كردن،‌ خلع نمی‌شود چون مردم او را انتخاب كرده‌اند منتها علما باید به او تذكر بدند لذا قیام علیه او اگر منحرف شد، حرام است، ولو متوكل باشد یا عبدالملك بن مروان چون ممكن است خونریزی پیش بیاید كه به مصلحت اسلام نباشد! این‌گونه امامت، شرائط خاصی ندارد و اگر بعد از پیامبر، وظایفی مانده، بماند او فقط باید كشور را اداره كند!
آیت الله سبحانی، سپس به مفهوم امامت از دیدگاه شیعه پرداخت و گفت: امام، پیامبر نیست و وحی تشریعی و كتاب ندارد. امام تابع شریعت پیامبر است.

اما پیامبر اكرم (ص) ملائی داشت كه با رفتن پیامبر، خلأ می‌شود و امام باید آن خلاء را پر كند. كشورداری تنها یك وظیفه امام است. امامی كه صاحب كتاب نیست و شریعت ندارد باید چند خلأ را پر كند.

در درجه اول احكامی را كه پیامبر موفق به تفصیل آن نشده است. چون رسول گرامی، كلیاتی را آورد اما زمان مهلت نداد كه تفصیل شود. 13 سال از 23 سال بعثت، در مكه بود كه مشركان فرصت ندادند احكامی گفته شود حتی صلاه و صوم در مدینه واجب شد. در 10 سال مدینه هم تفاصیل بیان نشده چون 27 غزوه و 55 سریه پیش آمد، 316 قرارداد نظامی، اقتصادی و اخلاقی با عشایر امضا كردند.

علاوه بر آن، پیامبر اكرم (ص) در مدینه به یهود لجوج مبتلا است كه دائم در حال مناظره و مباحثه هستند وقت ایشان را می‌گیرند. در سوره بقره به این مسئله بارها اشاره شده است. غیر از آنكه در مدینه ستون پنجم هم هست و شب و روز علیه پیامبر فعالیت می‌كنند و باید مراقب آنها هم باشد. رسول گرامی موفق شد در طول این ده‌ سال بین غزوه‌ها و حوادث، اصول احكام و عقاید را مطرح كند اما تفصیل را گاهی به زبان و گاه به عمل گفت اما زمان اجازه تفصیل آن را نداد.


آیت الله سبحانی، انشاء و بیان احكام را متمایز دانست و گفت: علی (ع)، انشاء كننده احكام نیست بلكه بازگوكننده شریعتی است كه تأسیس و تشریع شده است و آنچه را كه پیامبر به خاطر ضیق وقت بیان نكرده، مطرح می‌سازد. پیامبر گرامی اسلام(ص) قرآن مجید را ده آیه به ده آیه تفسیر می‌كرد. ما نباید فكر كنیم كه چون قرآن به زبان عربی مبین است پس تبیین لازم ندارد. قرآن حقایقی دارد كه نیاز به تبیین و تفسیر دارد. وظیفه دیگر پیامبر تفسیر قرآن است. روزی علی بن حاتم عرض می‌كند من دو نخ سیاه و سفید دارم و هر موقع امكان شناخت رنگ این دو نخ در هوا معلوم شد، نیت روزه می‌كنم! او معنای آیه «حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَكُمُ الْخَیْطُ الْأَبْیَضُ مِنَ الْخَیْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْر» را این طور فهمیده بود. حضرت فرمود این مربوط به آسمان است. بنابراین بیان تفسیر هم یكی از آن خلأهایی است كه امام باید پركند.

استاد عالی حوزه علمیه قم ادامه داد: خلأ دیگر، پاسخ به شبهات و تشكیكات است. در قرآن عبارت «یسئلونك» به این مسئله اشاره دارد. یهودیان و نصرانیان از یمن و شام می‌آمدند مسئله مطرح می‌كردند. نصارای نجران آمدند و گفتند چون مسیح پدر ندارد پس خداست و اندیشه مسلمانان را آلوده می‌كردند. قرآن در پاسخ گفت: «إِنَّ مَثَلَ عیسى‏ عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ » اگر فقدان پدر نشانه الوهیت باشد، آدم اولی است چون مادر هم ندارد. علی بن حاتم مسیحی نسبت به آیه «اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ الْمَسیحَ ابْنَ مَرْیَم‏» اعتراض كرد كه ما احبار و رهبانان را خدا نمی‌دانیم. پیامبر فرمود اگر در كتب مقدسه چیزی حرام باشد اما احبار و رهبان بگویند حرام است كدام را قبول می‌كنید، گفت: دومی را. فرمود رب همین است. زمام تشریع را از خدا گرفته‌اید و به دست احبار و رهبان داده‌اید. این شرك است. بشر در پرتو این قوانین الهی، برنامه ‌زیر است اما قانون‌گذاری برای خداست.

استاد سطوح عالی حوزه در بخش دیگری از سخنان خود، تعدد مذاهب پس از رحلت پیامبر را مورد توجه قرار داد و گفت: وجود پیامبر اكرم (ص) میزان حق و باطل بود و در زمان ایشان یك مذهب ساخته نشد چون آنچه مطابق فرمایش اوست حق است وگرنه باطل. تمام این فرقه‌گرایی‌ها بعد از پیامبر اكرم درست شد چون مردم نرفتند سراغ كسی كه میزان حق و باطل باشد. اگر مسلمانان فردی را پذیرا بودند كه میزان حق و باطل بود، همه مسلمانان فرقه واحده می‌شدند و سدی در برابر بیگانگان.

این دانشمند كلامی حوزه علمیه قم ادامه داد: پیامبر تنها تربیت ظاهری نداشت و در قلب گروهی تصرف می‌كرد و عارف‌پرور بود نه به معنای صوفی بلكه عرفان واقعی و برخی را به مقامات عالی انسانیت می‌رساند. سلمان و ابوذر در این درجه است كه تربیتی غیر از این تربیت ظاهری است. این خلأ نیز با رفتن پیامبر پیش آمد. لذا امامی كه بعد از رسول خدا می‌آید علاوه بر زمامداری و حكومت باید این خلاءها را پركند و این كار تربیت غیبی لازم دارد. تربیت عادی نمی‌تواند انسانی را پرورش دهد كه تفصیل احكام را بگوید بدون آنكه به او وحی شود. ممكن است خدا، تربیت الهی بدهد اما فرد، نبی و رسول نباشد ولی بتواند احكام را بیان كند، قرآن را تفسیر كند، پرسش‌ها و شبهات را پاسخگو باشد و میزان حق و باطل باشد.

آیت الله سبحانی با ذكر موارد مشابه در آیین‌های گذشته ادامه داد: قرآن می‌فرماید: «قُلْ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهیداً بَیْنی‏ وَ بَیْنَكُمْ إِنَّهُ كانَ بِعِبادِهِ خَبیراً بَصیراً » در امم پیشین انسان‌هایی بودند كه از انبیاء نبودند اما خدا به آنها آموزش‌های غیبی داده بود. مثل خضر كه آموزش‌هایی دارد كه نبی زمان از او بهره گرفت. «قالَ لَهُ مُوسى‏ هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلى‏ أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدا» و در آیه دیگری می‌فرماید: «وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً ».

این متكلم معاصر در سنجش دیگر سخنان خود، ارتباط فرشتگان با افراد را از منظر قرآن مورد توجه قرار داد و گفت: ملك با نبی سخن می‌گوید اما هركسی هم كه ملك با او سخن بگوید، نبی نیست. ملك با حضرت مریم سخن گفت و به او بشارت فرزند داد. كه در اول سوره آل عمران آمده است. مریم ملك را می‌بیند و محتوا را می‌گیرد در حالی كه پیامبر نیست و این سخن گفتن نشانه نبوت نمی‌باشد. همچنین ملك با زوجه ابراهیم سخن می‌گوید و خبر از ولادت فرزندش می‌دهد و یا مادر موسی كه با ملك سخن گفت. انبیاء و اولیا و یا سایر افراد با ملك روبرو می‌شوند اما هر سخن گفتن، اعطای منصب نیست. نبوت یك منصب است. الآن هم انسان‌هایی هستند كه با چشم‌های برزخی، ملك را می‌بینند. مرحوم آیت الله بروجردی نقل می‌كرد كه استادم آخوند كاشی می‌گفت من در آسمان پرواز ملك‌ها را می‌بینم. برخی افراد چشمشان و گوششان باز می‌شود و عالم غیب را می‌بینند اما منصب نبوت ندارند. قرآن درباره حضرت مریم می‌فرماید كه تصدیق كننده كتب آسمانی است. «وَ صَدَّقَتْ بِكَلِماتِ رَبِّها ».

وی در ادامه به تفاوت مقام محدث و نبوت اشاره كرد و گفت: هم اهل سنت و هم ما پذیرفته‌ایم كه این دو فرق دارند. كتاب بخای بابی دارد به نام باب تحدیث. محدث كسی است كه از نظر كمال به جایی می‌رسد كه اصوات غیبی را می‌شنود. ملك با او سخن می‌گوید ولی نبی نیست. پیامبر می‌فرماید: ذوالقرنین از این قبیل بود. محدث غیر از نبی و رسول است. نبی باید با مردم سر و كار داشته باشد اما ملك تنها به خاطر صفای نفس محدث با او سخن می‌گوید ولی وظیفه‌ای در قبال مردم ندارد. در كافی هم هست كه می‌فرماید: كسانی در میان شما هستند كه ملك با آنها سخن می‌گوید اما نبی نیستند. هنوز فتوحات غیبی با است و آن‌چنان نیست كه درهای معنا و معنویت بسته شده باشد و اگر شما به آن كمال برسید خیلی از آن صداها را می‌شنوید و اجسام را می‌بینید و مطالب را درك می‌كنید در حالی كه نبی نیستید. كما این كه مریم، هاجر، موسی و ذوالقرنین از این قبیل است. آموزش غیبی محال نیست. مثلاً یحیای 8 ساله را آموزش داده است و جناب عیسی را در قنداقه آموزش می‌دهد. گاهی همراه با مقام و منصب نبوت آموزش می‌دهد، گاهی منصب نمی‌دهد كه محدث است.

در ادامه این جلسه، آیت الله سبحانی به پرسش‌های حاضران پاسخ گفت. وی در پاسخ به این سئوال كه آیا نمی‌شد بعد از پیامبر خاتم (ص) پیامبری بیاید كه مقام تبیین احكام و قرآن را به عهده بگیرد؟ اظهار داشت: این كه خدا بعد از پیامبر خاتم (ص) پیامبر مروجی را بفرستد مثل زمان حضرت عیسی (ع) كه اوصیا بودند، خوب این كار امام را انجام می‌دهد. از طرفی بحث این جاست كه بازگو كننده احكام را مشكل می‌شمارند چه رسد به ارسال پیامبر مروج در حالی كه پذیرش امام آسان‌تر از پیامبر است. غیر از آنكه ما نمی‌توانیم برای خداوند تكلیف روشن كنیم. ما باید تكالیف خودمان را كشف كنیم. فرستادن پیامبر مروج، یك راه است و راه دیگر وجود و پرورش اوصیاست كه آنچه بر پیامبر نازل شده را بیان كنند.

آیت الله سبحانی در پاسخ به سئوال دیگر كه آیا ائمه توانستند این خلأ‌ها را پر كنند یا نه؟ گفت: شما نقش اهل بیت(ع) را در تكمیل این، نادیده نگیرید. در عین حال كه تقیه بوده اما مردم به بهانه‌های مختلف خدمت اهل بیت (ع) می‌رسیدند. شما دو كتاب توحید ابن حزیمه م 311 و توحید صدوق م 381 را مقایسه كنید. كتاب ابن حزیمه، تفسیر و تشریع و جبر یعنی تمام احكام زنادقه را از طریق احبار یهود و نصارا به پیامبر نسبت داده است اما در كتاب جناب صدوق، همه تنزیه و عدل است و از هرگونه تشبیه به دور است. ائمه اهل بیت(ع) در مسیر حقایق بالاترین مقامات را بیان كرده‌اند كه نهج‌البلاغه و توحید مفصل و كتاب كافی نمونه آن است. از نظر احكام هم حدود 50 هزار روایت از ائمه اطهار (ع) داریم كه مایه‌های علمی در اختیار ما قرار داده كه هر مسئله‌ای را مطرح كنید طبق این قواعد و آیات و روایات، حل می‌شود. بنابراین این خلأها با آن همه ظلم و ستم و فشار به سختی پر شد و الآن هم فقها و دانشمندان این خلأها را با كتاب ائمه، سنت پیامبر و احادیث ائمه اهل بیت (ع) پر می‌كنند. الآن در كتاب تحریر علامه چهل هزار فرع وجود دارد و فقها امروز همه مسائل فقهی و اعتقادی پاسخ می‌گویند و مایه شادی است این مسائل جدیدی كه از غرب وارد می‌شود را در پرتو همین آموزه‌های قرآنی و حدیثی می‌توانیم پاسخ بدهیم.

بنابرگزارش رسا، وی در پایان تأكید كرد: اگر خدا تمام احكام و قواعد را در كتابی می‌نوشت؛ دین باقی نمی‌ماند. بقای دین بر اساس همین گفت‌گوها و مذاكرات است وگرنه جمود بر افكار مسلمانان حكومت می‌كرد و پیشرفت نمی‌كردند. آنچه باعث و ضامن بقای اسلام است این است كه بتوانیم در پرتو آیات و روایات و كوشش‌های عقلانی، اسلام را برای نسل آینده مطرح كنیم. اگر همه در یك كتاب بود، تحریف راه می‌یافت چون مذاكره و مدارسه نبود.