شیطانی به نام اشرف
روز هفتم اسفندماه سال 1348 اشرف پهلوی به ریاست كمیسیون حقوق بشر ایران انتخاب شد، همو که فردوست از او به عنوان شیطان یاد می کند در دهه پنجاه مافیای مواد مخدر خاورمیانه به نام او ثبت شد .
فرآوری: فهیمه السادات آقامیری-بخش تاریخ ایران و جهان تبیان
در بهمن سال 1320 فوزیه همسر شاه به حالت نیمه قهر عازم مصر شد و محمدرضا براى اینكه فوزیه تحت تاثیر گفتههاى مادرش (نازلى) در مصر نماند از اشرف خواست كه همراه وى به مصر برود (فوزیه در این سفر شهناز دختر یك ساله خود و اشرف نیز شهرام پسر یك سالهاش را همراه برد).
سفر به مصر باعث شد كه چشم و گوش اشرف بازتر شود. وى در محافل و مجالس و باشگاههاى شبانه مصر و میهمانیهاى دربارى متوجه شد كه دربار شاهنشاهى ایران، در برابر دربارى واقعى و اروپایى مآب تا چه اندازه محقر و ابتدایى و روستایى است.
او همچنین دریافت كه دربار مصر تا چه اندازه غربزده است و نیز پى برد كه انگلستان مجهز به دیپلماسى و زور سر نیزه و قدرت و هیمنهاى خاص است.
اشرف متوجه شد تظاهر و حقه بازى و عوامفریبى و رأفت نشان دادن ظاهرى و دم زدن از خیریه و نیكوكارى بخشى از زمامدارى، بویژه در مشرق زمین است و زنان دربارى مصر كه دست او و خواهرش شمس را در ریخت و پاش و خوشپوشى، خرید از فروشگاههاى اروپا، رقص، موسیقى، مشروب خوارى، قمار و معاشرت با انواع و اقسام مردها بستهاند، در انظار عمومى با چه متانت و وقارى ظاهر مىشوند و چگونه در صورت ظاهر به بیمارستانها و مؤسسات و بنگاههاى خیریه و... سر مىكشند و به مطبوعات مصرى و خارجى امتیاز و رشوه مىدهند كه تصاویرشان را به چاپ برسانند.
ازدواج با احمد شقیق
اشرف براى بار دوم در زمستان 1321 به دلیل معالجه مادرش و عمل جراحى او به مصر سفر كرد و در این سفر با احمد شفیق كه مأمور دون پایه اداره بیمه كشورى مصر بود آشنا شد. وى قبلاً به شغل خلبانى اشتغال داشت. بعد از مدتى اشرف عاشق دلخسته شفیق گردید و تصمیم گرفت با وى ازدواج كند. در آبان ماه 1322 شفیق به اتفاق اشرف به تهران مىآید تا اشرف او را به برادرش معرفى كند. شاه به رئیس دفتر مخصوص خود فرمان مىدهد محرمانه سوابق خانوادگى شفیق را از سفیر كبیر ایران در مصر جویا شود وعلت مخالفت فاروق با شفیق را گزارش دهد.
محمود جم در پاسخ مىنویسد: «اطلاع بدى راجع به احمد ندارم اما او كارمند شركت بیمه است و وضع خانواده او همطراز والاحضرت اشرف نیست. اما شاه پیوسته نسبت به خواهر خود مهربان و با گذشت بود و میل رنجانیدن وى را نداشت از این رو وقتى متوجه مىشود كه فاروق به صورت ضمنى به اشرف اظهار دلبستگى كرده است تسلیم نظر پادشاه مصر نمىشود و بعد از تماسهاى مكرر با سفارت ایران در مصر و نظر مساعد شمس درباره احمد شفیق كه وى را داراى شهرت خوبى مىدانست محمدرضا به اشرف توصیه مىكند كه از پدرش كه در ژوهانسبورگ دوران تبعید را مىگذراند كسب اجازه نماید وبالاخره با وصول پاسخ مساعد از رضاخان ماجرا در دى ماه 1322 پایان مىپذیرد و اشرف و احمد شفیق به تهران مىآیند و مراسم عقد و عروسى در تهران در 25 اسفند 1322 انجام مىشود.
تابعیت ایرانی احمد شفیق !
شفیق ابتدا به عنوان مستشار امور هواپیمایى و سپس به عنوان مدیر عامل در رأس یكى از سازمانهاى بزرگ كشور، سازمان هواپیمایى كشورى ایران قرار مىگیرد.
احمد شفیق بعد از ازدواج با اشرف بنا به توصیه وى از تابعیت مصرى خود علیرغم میل باطنىاش دست كشید و تابعیت ایرانى را پذیرفت و طبق تصویبنامه هیئت وزیران ایرانى الاصل شناخته شد!
پس از رفتن رضاخان، اشرف گفتههاى پدرش را كه از او خواسته بود در ایران بماند و در امور كشور به برادرش یارى دهد، مستمسك قرار داد و از میانه سال 1321 به تشكیل جلساتى با شخصیتهاى مهم كشور و روزنامه نگاران پرداخت و اوامر و نواهى او در امور كوچك كه به تدریج به شمار آنها افزوده شد و به امور مهم و حیاتى رسید، آغاز گردید.
مشوق اشرف در این امر، على سهیلى بود. سهیلى در قبال خواستهاى اعضاى خاندان سلطنت بسیار كوتاه مىآمد و شاه هم در مقابل خواهر خود بسیار كمرو و بى دست و پا بود تا سالهاى دوران حكومت دكتر مصدق هر آنچه را او مىگفت، انجام مىداد و پس از 28 مرداد 1332 بود كه به دلیل تنفر عمومى مردم ایران، از او خواست مدتى در خارج بماند تا آبها از آسیاب بیفتد و بعد به ایران بازگردد.
اشرف در طى سالهاى 1323 تا 1325 موفق شد علاوه بر على سهیلى دو تن از شخصیتهاى مهم كشورى و لشگرى ایران را هم به سوى خود جلب كند. نخستین آنان، عبدالحسین هژیر از سیاستمداران مورد اعتماد دربار رضا شاه و محمدرضا شاه بود كه دریایى از جاهطلبى و مقام پرستى را در كنار هوش و ذكاوت دربارى، در خود گرد آورده بود. هژیر به غلام و چاكر اشرف پهلوى بدل شده بود و كلیه دستورها و خواستهاى او را به اجرا در مىآورد. فرد دومى كه مورد توجه اشرف قرار گرفت ولى بعدها میان آن دو نفاق افتاد و رنجش خاطر ایجاد گردید، سرتیپ تحصیلكرده سن سیر فرانسه، على رزمآرا بود. رزم آرا با وجودخوى استقلال طلب و شخصیت نظامى ویژهاى كه داشت، تا مدتها در مقابل دربار و اشرف سرتسلیم و اطاعت فرود آورد و زمانى در صدد مقاومت بر آمد كه برادران و خواهران شاه، از جمله علیرضا و اشرف، نسبت به حدود جاهطلبى او مشكوك شده بودند و رزمآرا نیز در برابر خواستهاى بى پایان آنان پایدارى نشان مىداد.
یكى از وقایع مهم كه در بهار سال 1325 در زندگى اشرف روى داد مسافرت او به مسكو و دیدار با استالین پس از بهبود مناسبات ایران و شوروى در دوران صدارت قوامالسلطنه بود كه در مرداد سال بعد نظیر همان سفر را به ایالات متحده انجام داد و به حضور هرى ترومن، رئیس جمهور وقت آمریكا رسید.
در ششم اردیبهشت سال 1326 اشرف به آرزوى همیشگى خود دست یافت و به نیابت سرپرست عالى سازمان شاهنشاهى خدمات اجتماعى نایل گشت و این سازمان به پایگاهى براى گسترش نفوذ، گردآورى موافقان و اختاپوس هفت سر براى بلع پول مبدل شد. این سازمان بسیار قدرتمند بود و به تدریج قدرت سیاسى نیز به دست آورد، زیرا یكى از دوایر این سازمان، كانون كار و آموزش، ویژه گردآورى و نگهدارى ولگردان و متكدیان شهر تهران بود و از بهمن ماه 1326 جمع آورى گدایان و سكونت دادن آنان را در كانون كار و آموزش آغاز كرد و این كانون بعدها افراد مورد نیاز براى تشكیل اجتماعات به نفع دربار یا حضور در پاى صندوقهاى انتخابات را گردآورى مىكرد.
اشرف پهلوى در دوران نخست وزیرى هژیر و پس از او تا پایان سال 1329، مركز ثقل و كانون قدرت و تاثیر گذارى بر كشور بود و همه مقامات مهم سیاسى با نظر او تعیین و تایید مىشدند.
قاسم غنى در این باره مىگوید: «در كسان خانواده، اشرف پهلوى همه كاره است. نفوذ غریبى در برادر تاجدار خود دارد. مداخله ایشان در تعیین سفرا، وزراى مختار و وزراء و سایر مقامات موثر است. بوسیله این مقامات در تعیین معاونین و مدیران نیز تاثیر دارد. با وكلا و صاحبان جراید و معاریف تهران از هر طبقه تماس دارد.»
اشرف در سال 1326 تا 1329 كه سالهاى فرازین قدرتمدارى و فرمانفرمایى سیاسى او بود، یكى از نمادهاى ترقى ایران را گسترش هر چه بیشتر آداب و عادات و شیوههاى زندگى اروپایى، به ویژه فرانسوى مىدانست كه در آن دوران كشورهاى عقب مانده شرقى بیش از اندازه تحت تاثیر آن نوع تمدن، كه تمدن پاریسى خوانده مىشد، قرار داشتند. تأسیس نمایشگاههاى مد بانوان، فرا خواندن مانكنها به ایران، راه اندازى قمارخانه و كازینوهاى سلطنتى بابلسر و رامسر و آبعلى، احضار یك پزشك جراح پلاستیك از فرانسه براى رفع عیوب چهره خانمهاى طبقه نخبگان، در رأس آرزوهاى اشرف و دیگربانوان دربار قرار داشت.
تبعید اشرف به دستور مصدق
در زمان نخست وزیرى مصدق اتفاقات زیادى در زندگى اشرف رخ داد از جمله تبعید او به دستور مصدق و آشنایى اشرف با مهدى بوشهرى، كه بعد از ازدواج با او، مشكلات مالى شدیدى براى اشرف در خارج از ایران پیش آمد و این مشكلات به دلیل عدم موافقت مصدق جهت ارسال ارز مورد درخواست شاهدخت كه در قمار گشاده دست هم بود بوجود آمد و این تنگناى اقتصادى و ولخرجى بیش از حد سبب شد كه اشرف مقدارى از اشیاء و مبلمان كاخ خود را در ایران بفروشد و مبلغ سى میلیون فرانك لباس و جواهر و عتیقه جات خود را در فرانسه به دو نفر كلاهبردار فرانسوى و یك تبعه اروپاى شرقى (یوگسلاویایى) براى فروش عرضه كند . هم چنین وى مجبور شد مبالغى پول هم از افراد سرشناس در پاریس قرض بگیرد. از آن جمله فردى بنام صابرى كه بازرگان فرش مقیم پاریس بود، كه هیچ گاه آن را عودت نداد. كلاً زندگى اشرف در پاریس با نوعى بى بند و بارى و آلودگى به فساد همراه بود كه به حیثیت او و دربار لطمهاى شدید وارد آورد. دانشجویان ایرانى گهگاه در پاریس، شانزه لیزه، كاریته لاتن، پیگال، سن ژرمن دپره، بولوار بولونى و حتى در خیابان فورتونى، محل سفارت ایران، والاحضرت اشرف، نماد نیكوكارى و خدمت به مستمندان و درماندگان را دست در دست لهستانىها، یوگسلاویایىها، انگلیسیها، فرانسویها، و هر كه «روى خوش و بر نیكو دارد» مىدیدند و دچار حیرت مىشدند كه مگر این خانم شوهر و سه فرزند ندارد؟ پس چگونه در خیابانهاى پاریس پرسه مىزند و فكر آبروى برادر و خانواده خود را نمىكند.
اشرف و كودتای 28 مرداد
پس از وقایع 30 تیر 1331ش اشرف که از تردید امریکائیان در مورد مصدق و نهضت ملی نفت ایران آگاه شده بود، تصمیم به جلب نظر آنان در نابودی دولت مصدق گرفت. به ویژه آنکه پس از انتخابات آیزنهاور به ریاست جمهوری امریکا مسئله خطر کمونیسم بیش از پیش مطرح شده بود. اشرف با تماس گرفتن با امریکائیان و دادن اطلاعات دروغین و وعده های مختلف میخواست اعتماد آنان را جلب کند اما تلاشهای اشرف در این زمان به جایی نرسید و او بار دیگر راهی پاریس شد. در تابستان همان سال ناگهان اقدامات اشرف مؤثر واقع شد و طی تماس با دو امریکایی و ملاقات با آنان اشرف از تصمیم دولت امریکا جهت سرنگونی دولت مصدق مطلع شد.
بدین ترتیب در تابستان سال 1332 اشرف در کازینوی دوویل با دو مرد یکی انگلیسی و دیگری امریکایی ملاقات نمود و از او خواسته شد تا جهت حمایت برادرش در تاج و تخت در 3 مرداد 1332 به تهران رفته پیغام و پاکت آنان را به او بدهد. اشرف با تعجب به آنها گفت که ورود او به ایران ممنوع است و با مخالفت مصدق و مطبوعات هوادار او روبه رو خواهد شد اما امریکائیان از او خواستند که مخفیانه و بدون اطلاع به ایران برود.
پس از کودتای 28 مرداد 1332 دوره طلایی حکمرانی اشرف پهلوی آغاز شد و او از وزنههای قدرت و از طرفداران مهم امریکا در ایران شد.
اشرف در روز 25 ژوئیه (3 مرداد) همچون یک مسافر عادی با پرواز تجاری به تهران رفت. اما به محض ورود شناخته شد و ورود او به ایران با واکنش شدید دولت و دربار روبه رو شد و حتی شاه از دیدار او خودداری کرد. بهانه ورود اشرف به ایران تهیه مخارج بستری شدن پسرش بود اما در باطن حامل خبر و بستهای محرمانه بود که می بایست شخصاً به برادر برساند. پس از تلاشهای زیاد اشرف به واسطة نامهای که توسط سلیمان بهبودی به برادر فرستاد، موفق به ملاقات با محمدرضا در 7 مرداد 1332 شد. ملاقات در ابتدا حالتی تند و پرخاشگرانه داشت اما در آخر با لحنی آشتیجویانه به اتمام رسید و اشرف پاکت را به دست برادر داد. اشرف روز بعد از این ملاقات در 8 مرداد با هواپیما راهی اروپا شد و دقیقاً 9 روز بعد عملیات آژاکس که عبارت بود از یک سلسله عملیات نظامی جهت بازگرداندن قهری محمدرضا شاه به تخت سلطنت آغاز گشت. این عملیات که توسط نظامیان ایرانی انجام شد برای امریکائیان بیش از 60 هزار دلار مخارج دربرنداشت و باعث سقوط دولت مصدق گردید.
آشنایی اشرف با مهدى بوشهرى
در همین زمان بود كه در رستورانى با مهدى بوشهرى آشنا شد. از سال 1331 تا 1339 كه اشرف رسما از احمد شفیق طلاق گرفت و به عقد بوشهرى در آمد، در سال 1960 (1339) مجلهConstellation چاپ پاریس مطلبى درباره اشرف چاپ كرده بود كه در ضمیمه شماره 1 آمده است. وى همیشه در متن و حاشیه زندگى بانویى كه خود را رهبر ترقى و تحول و تجدد جامعه بانوان ایران مىنامید حضور داشت تا آنكه سرانجام پس از 8 سال این فراق عاشقانه خاتمه یافت و اشرف در سن 42 سالگى با داشتن سه فرزند یكى از على قوام به نام شهرام و دو تا از احمد شفیق به نام شهریار و آزاده براى سومین بار ازدواج كرد. مهدى بوشهرى تا انقلاب اسلامى اسما شوهر اشرف بود ولى كارى به كار او نداشت و رهایش كرده بود و اشرف هم به كارهاى خود مشغول بود.
در طول ماههاى پاییز و زمستان سال 1357، اشرف اغلب اموال گرانبها، تابلوها، فرشها و اندوختههاى خود را از ایران خارج كرد. كاخ اشرف مانند بسیارى از كاخهاى سلطنتى، از اثاث خالى شد و آنچه باید به خارج، به خانه مسكونى او در نیویورك یا به ویلایش در ژوان لوپن درنیس فرانسه برده شود، با پروازهاى مختلف هواپیماى ملى ایران و دیگر خطوط هوایى خارجى به آنجا حمل گردید.
پس از سقوط رژیم پهلوى اشرف احساس مىكرد كه گویى از خواب شیرین 25 سالهاى بیدار شده و به همان روزهاى بى پولى و آوارگى و احساس حقارت پاریس در تابستان سال 1332 بازگشته است، با این تفاوت كه این بار خیالش، دست كم، از نظر گذران معاش راحت بود و صدها میلیون دلار كه در حسابهاى بانكى خود در سوئیس و نیویورك و لندن و پاریس داشت، خاطرش را از بابت آینده آسوده نگاه مىداشت، اما از سوى دیگر كاملاً افسرده بود، زیرا این بار، بر خلاف گذشته، كمترین امیدى به بازگشت وجود نداشت، حتى در سالهاى پس از انقلاب، تقریبا بیشتر دست پروردگان شاه به ارباب خود پشت كردند و به بدگویى از او پرداختند.
منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، کتاب اشرف پهلوى به روایت اسناد ساواك