تبیان، دستیار زندگی
انجام عملیات والفجر8 در تاریخ 20 بهمن 1364 یكی از موفقیت ترین عملیات های ایران در دوران دفاع مقدس بود. عبور از اروند و گرفتن فاو شاهكار بزرگی بود كه ارتش عراق، حامیان غربی و ناظران بین المللی را در بهت فرو برد...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

والفجر8 لرزه بر اندام فرماندهان عراقی انداخت

انجام عملیات والفجر8 در تاریخ 20 بهمن 1364 یكی از موفقیت‌ترین عملیات‌های ایران در دوران دفاع مقدس بود. عبور از اروند و گرفتن فاو شاهكار بزرگی بود كه ارتش عراق، حامیان غربی و ناظران بین‌المللی را در بهت فرو برد...

بخش فرهنگ پایداری تبیان
title

انجام عملیات والفجر8 در تاریخ 20 بهمن 1364 یكی از موفقیت‌ترین عملیات‌های ایران در دوران دفاع مقدس بود. عبور از اروند و گرفتن فاو شاهكار بزرگی از سوی رزمندگان بود كه با وارد كردن هراس و ترس بر پیكر ارتش عراق، حامیان غربی و ناظران بین‌المللی را در بهت فرو برد. محمود نجیمی در زمان عملیات والفجر8 به عنوان معاون گروهان در منطقه حاضر بود و ارتباط مستقیمی با فرماندهان و رزمندگان داشت. نجیمی که امروز به عنوان راوی و پژوهشگر دفاع مقدس فعالیت می‌کند در گفت‌وگو با «جوان» ضمن بررسی موشكافانه و جزئی عملیات، موارد و مسائل جنبی والفجر8 را هم مورد ارزیابی قرار می‌دهد كه در ادامه می‌خوانید.

برای شروع توضیح بدهید شرایط زمانی و تاریخی عملیات والفجر8 در سال 1364 چگونه بود؟ آیا قبل از این تاریخ ما مهیای انجام عملیاتی به این بزرگی بودیم و در این سال چه اتفاقی افتاد كه ما توانستیم عملیات موفقی به این بزرگی انجام دهیم؟

ما یك بار دیگر در سال 1361 به منطقه والفجر8 رفتیم. بعد از والفجر مقدماتی اتفاقاً لشكر امام حسین(ع) را مأمور كرده بودند تا اطراف فاو عملیات انجام دهد. حتی آقای ابوشهاب و تعدادی از بچه‌ها به منطقه شناسایی رفتند و مشغول شناسایی شدند. من یك سندی را خواندم كه حتی سپاه در آن منطقه برای شناسایی چند اسیر داد.

یعنی رفتن به این منطقه از آن زمان جزو برنامه‌هایمان بود؟

جزو برنامه‌هایمان بود ولی هدفمان ماندن‌ نبود. به اصطلاح خودمان فرماندهان گفتند گریزی می‌زنیم تا ببینیم چه می‌شود. آیا می‌گیرد و امكان‌پذیر است؟ همان زمان شهید صیاد شیرازی پیشنهاد می‌دهد كه روبه‌روی آبادان و ابتدای منطقه عملیاتی كربلای4 ما سه جاده را بگیریم و به سمت بصره و فاو حركت كنیم. این ایده را صیاد شیرازی می‌دهد و حتی مانورش را در گاوخونی اصفهان می‌گذارد. یعنی با هلیكوپتر سربازان را در گاوخونی اصفهان پیاده می‌كند و مانوری انجام می‌دهد. بچه‌های لشكر امام حسین(ع) را هم به آبادان و جزیره مینو برای شناسایی می‌برند. ما جزو كسانی بودیم كه سمت اروند برای شناسایی رفتیم. در جزیره مینو برای شناسایی رفتیم و بعداً من فهمیدم كه دلیل شناسایی رفتن‌مان به این منطقه این بود كه شهید صیادشیرازی طرحی داده بوده كه اینجا عملیات كنیم.

سرانجام این عملیات به كجا رسید؟

به هرحال این عملیات صورت نگرفت و بهتر عملیاتی نشد چون آن زمان آمادگی انجام این عملیات را نداشتیم. بعدها طرحی كه سپاه برای فاو داد ولو اینكه ایذایی جلو می‌رفتیم طوری بود كه باید در یك طرف با دشمن می‌جنگیدیم. پشت‌سرمان اروند بود كه از آن عبور می‌كردیم، سمت چپمان هم دریا و روبه‌رویمان خور عبدالله بود. ما فقط سمت راست با عراقی‌ها می‌جنگیدیم. جالب اینجاست كه آن زمان با عملیات ایذایی سپاه در فاو موافقت نشد و عملیات پیشنهادی شهید صیاد شیرازی هم كه بخواهند ما را با هلیكوپتر به ابوالخصیب ببرند، صورت نگرفت. اگر اجرایی می‌شد در سه طرف باید با دشمن می‌جنگیدیم. یعنی اگر از آبادان به آن سمت اروند می‌رفتیم از روبه‌رو باید با عراقی‌ها می‌جنگیدیم، چپ‌مان سمت فاو بود و از راست‌مان و از طرف بصره هم باید می‌جنگیدیم. مشخص بود كه موفق نمی‌شدیم. این ایده در ذهن فرماندهان سپاه بود تا اینكه در عملیات والفجر مقدماتی موفق نبودیم و در والفجر یك هم بین فرماندهان اختلافاتی وجود داشت و درگیری‌هایی بین فرماندهان رده بالای ارتش و سپاه به وجود آمد.  شهید صیاد شیرازی می‌گفت كه فرماندهان ارتش می‌گویند چرا فقط سپاه باید پیشنهاد عملیات بدهد كه آقای رضایی می‌گوید شما هم طرح عملیات بدهید. آقای رضایی می‌گوید برادران ارتش پیشنهاد عملیات دادند و حتی ما هم خط‌شان را شكستیم. این اتفاق برای سال 62 است. بعد از خیبر در والفجر مقدماتی عدم‌الفتح داشتیم. در والفجریك تهرانی‌ها شمال فكه عملیات كردند و ما در شرحانی عملیات كردیم. طرح عملیات كاری به سپاه نداشت و ما رفتیم خط را برای ارتش بشكنیم كه شكستیم ولی پشتیبانی نشدیم.

دلیل ناموفق بودن این طرح به چه عامل یا عواملی برمی‌گشت؟

من در شرحانی معاون گروهان بودم و آنجا شاهد یك نكته بسیار مهم بودم. وقتی سپاه طرح عملیات می‌ریخت و به خط عراقی‌ها می‌زدیم، از اصل غافلگیری استفاده می‌كردیم. یعنی می‌رفتیم، معبر باز می‌كردیم و روی سر عراقی‌ها می‌ریختیم. در بیشتر مواقع هم جواب می‌داد. بالاخره توان نظامی و تسلیحاتی ما در حد عراقی‌ها نبود و عراقی‌ها امكانات نظامی‌شان خیلی بیشتر از ما بود و باید از غافلگیری استفاده می‌كردیم. وقتی برای طرح ارتش رفتیم و خط را شكستیم ناگهان دیدیم توپخانه ارتش مشغول ریختن آتش شد. با این كار عراقی‌ها را بیدار كردند و به جان ما انداختند. با این حال بچه‌ها خط را شكستند و پیشروی كردیم ولی طرح در رسیدن به اهداف ناموفق بود.

پس از این فرماندهان سپاه طرح عملیات والفجر8 را ریختند؟

حالا در این بحران فرماندهان سپاه خلاقیت به خرج دادند. گفتند كجا برویم كه این همه توپ و تانك عراقی‌ها نتواند با ما بجنگد كه به منطقه هور رسیدند. در هور عملیات خیبر و بدر را انجام داده و یك تجربه عالی به دست آورده بودیم. فرماندهان در این تجربه آبی دیدند می‌توانند از آب عبور كنند. به نظرم والفجر8 با ایده حسن باقری و پشتیبانی محسن رضایی انجام شد.

البته اصل غافلگیری و یكسری اتفاقات دیگر افتاد كه خیلی مهم بود. مثلاً سپاه جاسوس‌های عراقی را می‌گرفت و به آنها اعلام می‌كرد ما اعدامتان نمی‌كنیم ولی چیزهایی را كه ما می‌گوییم باید به دشمن مخابره كنید. آنها هم مخابره می‌‌كردند كه ایرانی‌ها در هور می‌خواهند عملیات انجام دهند. یا وقتی می‌خواستیم ادوات را به فاو ببریم مستقیم ادوات را به منطقه نمی‌بردیم و می‌آمدیم ادوات را به سمت هورالعظیم می‌بردیم. جاسوس‌ها و ستون پنجم هم این تحركات را می‌دیدند. بعد شب‌ها رزمندگان امكانات نظامی را به نخلستان‌ها می‌بردند. رعایت اصل غافلگیری و پیدا كردن جاسوس خیلی مهم بود. یكی از فرماندهان تیپ‌های عراقی‌كه اسیر شده بود می‌گفت من می‌دانستم شما می‌خواهید عملیات كنید و به فرماندهان رده بالا هم گزارش دادم اما آنها می‌گفتند ایرانی‌ها به این دلایل در هورالعظیم عملیات انجام خواهند داد. عراقی‌ها حتی در هور هنگام شناسایی از ما اسیر گرفته بودند. سپاه به همه یگان‌هایش ابلاغ كرد همه‌تان باید در هورالعظیم یك جبهه داشته باشید. علناً می‌گفتند هورالعظیم كه می‌روید باید پشت بیسیم‌هایتان صحبت كنید. دشمن این موارد را رصد می‌كرد و می‌فهمید. این خیلی فكر است. از آن طرف ما چند عملیات قبلی را شكست خورده بودیم و ارتباط معنوی رزمندگان با خدا بالا رفته بود. در  هر عملیاتی كه غرور ما را می‌گرفت عملیات بعدی‌مان خراب می‌شد. جنگ ما جنگ نظامی و معنوی بود و اگر معنویت را از جنگمان می‌گرفتیم، موفقیتی حاصل نمی‌شد. در این عملیات هم خدا كمك كرد و این حماسه بزرگ كه به نظرم بی‌نظیرترین حماسه دفاع مقدس بود، اتفاق افتاد.

عراقی‌ها اتاق فكر داشتند و می‌گفتند اروندِ روبه‌روی آبادان كمتر از 250 متر است. عراقی‌ها در طول جنگ هیچ‌گاه نتوانستند از هیچ كجای اروند پل بزنند اگر هم بعضی جاها می‌گویند عراقی‌ها روی اروند پل زده‌اند، درست نیست. فرماندهان عراقی در كتاب‌هایشان مثل «ویرانه‌های دروازه شرقی» اشاره كرده‌اند كه به فكر عبور از اروند و گرفتن آبادان افتادیم ولی وقتی دیدیم نمی‌شود، 45 كیلومتر راهمان را برای گرفتن آبادان دور كردیم. عبور از اروند كار خیلی بزرگی بود كه رزمندگان انجام دادند.

شما در لشكر امام حسین(ع) بودید و اینكه می‌گویند شهید حسین خرازی مخالف این عملیات بود، گفته درستی است؟

حسین خرازی و احمد كاظمی اول كار مخالف عملیات بودند. من این جمله را اولین بار از شهید خرازی شنیدم كه گفت آماده باشید می‌خواهیم یك جنگ تمام عیار انجام بدهیم. من هیچ وقت این جمله را حتی در شلمچه از شهید خرازی نشنیده بودم. در شلمچه می‌گفت باید عاشقانه جنگید ولی در فاو تأكید داشت باید با تمام وجودمان بجنگیم. آنقدر كه در فاو جنگیدیم هیچ كجا آنقدر نجنگیدیم. من از اول درگیری فاو كه به گارد ریاست جمهوری زدیم و آن طرف رفتیم مدت زمان زیادی در منطقه بودم و باید اذعان كرد فقط دو، سه شب توانستیم در فاو پیشروی كنیم. بقیه روزها و شب‌ها دیگر پیشروی نداشتیم و فقط دفاع كردیم. شب اول پشت جاده فاو - البحار رفتیم، شب دوم زدیم به سمت جاده فاو - ام‌القصر رفتیم و شب سوم توانستیم سمت جاده فاو به بصره پیشروی كنیم. ما همین سه شب را پیشروی كردیم. شهیددستواره با نیروهای لشكر حضرت رسول در جاده ام‌القصر عملیات كرد كه بتوانند خاكریز جاده آسفالت بزنند ولی نتوانستند موقعیت را نگه دارند و برگشتند. فقط توانستیم بعد از والفجر8 دریاچه نمك كه معضلی برای سپاه شده بود و تلفات زیادی می‌داد را با طرح ابتكاری شهید خرازی به فرماندهان سپاه صاف كنیم تا تلفات كمتر شود. بعد از آن جبهه فاو خیلی آرام‌تر شد.

این درست است که قرار بود با گرفتن اهداف اصلی عملیات والفجر8 بحث پایان جنگ مطرح شود؟

این را من از زبان آقای خرازی و بعدها از آقای رضایی شنیدم. آقای رضایی تعریف می‌كرد وقتی نقشه فاو را برای آقای هاشمی برده تا ایشان را برای انجام عملیات توجیه كند درباره دلایل‌شان برای انجام عملیات گفته كه در صورت موفقیت با كویت همسایه می‌شویم، دست عراق از آب خلیج فارس كوتاه می‌شود و دو اسكله نفتی عراق را هم می‌گیریم. وقتی طرح مورد قبول واقع می‌شود آقای هاشمی می‌گوید اگر تمام اهداف مورد نظر عملیات به دست آید، جنگ را ادامه نخواهیم داد. آقای محسن رضایی هم این حرف را به فرمانده لشكرها می‌گوید. حالا بعدها در ادامه مسائلی پیش آمد كه امكان انجام این گفته محقق نشد. بعد از والفجر8 امیر كویت صدام را مسخره می‌كرد و می‌گفت ما یك فاصله كوچك آب با هم همسایه بودیم كه آن را هم ایرانی‌ها گرفتند و ما را با ایرانی‌ها همسایه كردید.

عملیات والفجر8 و تبعات موفقیتش چه تأثیری در ادامه جنگ داشت؟

تأثیر والفجر8 در دنیا خیلی گسترده بود. شهید سوداگر تعریف می‌كرد از یكی از عراقی‌ها كه فرمانده لشكر14 عراق بود پرسیدند به عنوان فرمانده چه زمانی ترسیدید؟ می‌گفت وقتی شما به فاو حمله كردید رسانه‌های عراقی می‌گفتند ایرانی‌ها در محاصره هستند ولی وقتی من را به عنوان فرمانده به منطقه فرستادند و از روی دكل می‌خواستم منطقه را رصد كنم، دیدم ایرانی‌ها اینطرف هستند و واقعاً استخوان‌هایم لرزید و گفتم اینها كه از اروند عبور كرده‌اند، حكومت ما را هم می‌توانند سرنگون كنند. عراقی‌ها غیر از اینكه در خودشان خرد شدند در دنیا هم ابرو و حیثیت‌شان رفت. دنیا بعد از والفجر8 كمك‌های مالی و نظامی‌اش را به عراق بیشتر كرد تا ما پیروز نشویم. ما بعد از والفجر8 به سلاح‌های جدیدی در ارتش عراق برمی‌خوردیم و معلوم بود این پیروزی ولوله‌ای در دنیا به پا كرده است. دلیل اصلی شكست كربلای4، پیروزی در والفجر8 بود. در والفجر 8 توانستیم سر ستون پنجم، جاسوسان و منافقین كلاه بگذاریم و حتی خودمان هم وقتی برای شناسایی به فاو رفتیم، فكر نمی‌كردیم در این منطقه بخواهیم عملیات كنیم. ببینید چقدر اصول حفاظتی رعایت شده بود. چون این كارها را كرده بودیم در عملیات بعدی همه از جمله اطلاعات، استخبارات، سیستم‌های شنود، ستون پنجم، منافقین و دستگاه‌های جاسوسی كشورهای دیگر بسیج شدند تا به كمك‌ عراقی‌ها بیایند و عملیات بعدی‌مان را كشف كنند. وقتی ما یكباره در والفجر8 از اروند عبور كرده بودیم، عراقی‌ها نمی‌دانستند باید چه كار كنند تا ما از اروند عبور نكنیم. در كربلای4 هم اگر عراقی‌ها همان شب اول متوجه حضورمان نمی‌شدند همان بلایی سرشان می‌آمد كه در والفجر8 آمده بود. در والفجر8 بارندگی باعث شد ما به اهدافمان برسیم. عملیات ایذایی كه در حول و حوش شلمچه و خرمشهر توسط تهرانی‌ها و سمنانی‌ها انجام شد و تا آخرین نفر آنجا جنگیدند در به ثمر رسیدن عملیات والفجر8 خیلی مهم بود. دشمن فكر نمی‌كرد فاو منطقه عملیاتی اصلی‌مان باشد. ارتش هم گفته بود در شلمچه عملیات می‌كند و همه امكانات و تجهیزات را در آن منطقه دیده بودند و مجموع این عوامل یك موفقیت مهم در تاریخ دفاع مقدس برایمان به ارمغان آورد.


منبع:جوان انلاین

این مطلب صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر شده و محتوای آن لزوما مورد تایید تبیان نیست .