تبیان، دستیار زندگی
گفت و گو با حمید رضا قربانی کارگردان «خانه ای در خیابان چهل ویکم»
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : احمد رنجبر
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

داستان قصاص در خیابان چهل‌ویکم

گفت و گو با حمید رضا قربانی کارگردان «خانه‌ای در خیابان چهل‌ویکم»

«خانه‌ای در خیابان چهل‌ویکم». آن طور كه كارگردانش می گوید 25 سال طول كشید تا ساخته شد! حمید رضا قربانی دلبسته كارگردانی بوده اما سال ها در سِمت برنامه ریز و دستیار كارگردان می ماند و بالاخره در جشنواره سی و چهارم نخستین فیلمش رونمایی می شود. «خانه‌ای در خیابان چهل‌ویکم» این روزها روی اكران است و به نسبت سینمایی هایی كه در اختیار دارد فروشش معقول است. مهناز افشار، علی مصفا، سارا بهرامی، سهیلا رضوی، آرش مجیدی و علیرضا کمالی از جمله بازیگران فیلم هستند.

مصاحبه: احمد رنجبر- بخش سینما و تلویزیون تبیان
خانه‌ای در خیابان چهل‌ویکم

*جناب قربانی؛ چرا این قدر دیر به سمت کارگردانی آمدید؟

این مسیر برای من خیلی طولانی بود و حدود 25 سال طول کشید.در این سال ها فقط دستیار کارگردان نبودم، کار تدوین هم انجام دادم. چون وقتی از دانشگاه فارغ التحصیل شدم و به سینما آمدم،مدتی دستیار کارگردان بودم و بعد از آن با مرحوم رجاییان آشنا شدم و سال ها در کار تدوین در کنار ایشان بودم و در این مدت با کارگردان های زیادی آشنا شدم.با افرادی مثل مهدی فخیم زاده، حسن فتحی و...  همکاری داشتم. در ادامه آن دستیاری در کنار اصغر فرهادی در «درباره الی...» و «جدایی نادر از سیمین» را تجربه کردم. وقتی به آقای فرهادی رسیدم تمرکزم برای انجام کارگردانی بیشتر شد اما دیدم این نوع نگاه به سینما را خیلی دوست دارم. زمان ساخت «درباره الی...» دیگر وقتی بود که باید فیلم می ساختم، اما آنقدر درگیر کار بودم که نشد.اما همین فیلم باعث شد یک دنیای جدیدی جلوی چشمانم باز شود و بدانم برای ساخت یک فیلم اجتماعی باید دنیای اطراف خودم را بیشتر بشناسم.

*اصلا به نظر شما دستیاری مسیری است برای رسیدن به کارگردانی؟

نه الزاما. نكته ای كه تكمله حرف قبلی است این كه عادت به دستیاری اتفاقا آدم را از تمركز كارگردانی دور می كند. چون وقتی مدت ها در این شرایط می مانی، عادت می کنی و در حاشیه احساس امنیت بیشتری قرار می گیرید و  روز به روز احساس می کنید که کارگردانی کار سخت و پیچیده تری است.

این فیلم با موضوع قصاص فاصله دارد و من فیلمی در رابطه با قصاص نساخته ام. اولین چیزی که برایم در داستان خیلی مهم بود، انتخاب هایی است که زنان قصه بخصوص مادر پس از قتل انجام می دهد.اگر فیلم را با دقت دیده شود، متوجه می شوید که کالبد شکافی آدم ها و نوع برخوردشان در موقعیت ها برای من مهم است

آن هایی که از طریق ساخت فیلم کوتاه دل را به دریا می زنند شاید چند اشتباه هم داشته باشند اما در ادامه جایگاه خودشان را پیدا می کنند.این فیلم با موضوع قصاص فاصله دارد و من فیلمی در رابطه با قصاص نساخته ام. اولین چیزی که برایم در داستان خیلی مهم بود، انتخاب هایی است که زنان قصه بخصوص مادر پس از قتل انجام می دهد.اگر فیلم را با دقت دیده شود، متوجه می شوید که کالبد شکافی آدم ها و نوع برخوردشان در موقعیت ها برای من مهم است

اما دستیاران پیچیدگی کار را بیشتر درک می کنند ؛ مانند کسی که سنش بالا می رود و در کارها محتاط تر می شود. از آن طرف کار دستیاری اساسا مقوله جذابی است و با وجود مسئولیت های زیاد جذابیت های خودش را دارد. پیشنهادی که برای دستیاران دارم این است که اگر می خواهند کارگردان بد یا متوسطی شوند بهتر است در همان شغل دستیاری بمانند چون واقعا شغل مهمی است و اگر دستیاران ضعیف عمل كنند یک گروه به هم می خورد. اما اگر نگاه نو و قدرت ساخت فیلم خوبی را دارند بهتر است زودتر دست به کار شوند. حتی آنهایی که با فیلم کوتاه شروع می کنند اگر ابتدا دستیاری را تجربه كنند فیلم بهتری خواهند ساخت.

خانه‌ای در خیابان چهل‌ویکم

*مشخصا درباره خودتان این مساله به گونه ای بود که به نیت کارگردان شدن، دستیار شدید یا دستیاری از ابتدا برای تان به عنوان یک شغل مطرح بود؟

من به کارگردانی بسیار علاقه مند بودم. استادم در دانشگاه پوران درخشنده بود و از دانشجویان یک کار کلاسی خواست و درنهایت ترجیح داد از بین تمام دانشجوهایش من را به یک فیلم معرفی کند. ابتدا فکر می کردم واقعا تدوین و دستیاری را دوست دارم و در همین زمینه خواهم ماند اما یک مقدار که جلو رفتم و پخته تر شدم به این نتیجه رسیدم که می توانم كارگردانی هم بكنم.واقعیتش من آلوده دستیاری شده بودم اما این آلودگی از نوع بد نبود و واقعا این کار را دوست داشتم.

* برای کارگردان های فیلم اولی قانون است که حتما باید مشاور کارگردان داشته باشند. برای كسی مثل شما كه سابقه طولانی در دستیاری داشته اید، مشاور به کمکش می آید؟

اتفاقا به نظرم کار درستی است که كارگردان كار اول باید مشاور داشته باشند، چون مقوله کارگردانی با دستیاری خیلی متفاوت است. یک نفر ممکن است دستیار بسیار خوبی باشد اما وقتی کارگردانی می کند کارش متوسط باشد.

ابتدای فکر می کردم واقعا تدوین و دستیاری را دوست دارم و در همین زمینه خواهم ماند اما یک مقدار که جلو رفتم و پخته تر شدم به این نتیجه رسیدم که می توانم كارگردانی هم بكنم.واقعیتش من آلوده دستیاری شده بودم

دکوپاژ، مدیریت صحنه، کارگردانی، رفتارت با آدم ها و... جزو کارهایی است که باید در کارگردانی انجام دهید، اما دستیار ،یک کار روتین را انجام می دهد و وقتی می خواهد کارگردانی کند باید ببیند این اقتدار را دارد یا نه.از طرفی ما به دستیاران خوب احتیاج داریم و نباید همه دستیاران کارگردان شوند.

*یدالله صمدی، سامان مقدم، واروژ کریم مسیحی، حمید نعمت الله و... کسانی هستند که از دستیاری به کارگردانی آمده اند. بین اینها افرادی هستند که به جایگاهی رسیده اند که فیلم های سبک خودشان را می سازند، مثل حمید نعمت الله.اما مثلا امیر قویدل تا آخرین لحظه متاثر از ساموئل خاچیکیان بود. به نظرتان اگر كسی  بخواهد با این پیشینه فیلم خودش را بسازد و تحت تاثیر نباشد، چه باید بکند؟

به هر حال باید ببینیم تحت تاثیر کدام کارگردان هستیم. یک موقع من با اصغر فرهادی کار می کنم، کارگردانی که فکر دارد، چهره شناخته شده ای است و جریان ساز است ، اگر مسیر او را ادامه بدهم که همراه با نوآوری من هم باشد ، چه ایرادی دارد؟‌یعنی من با نگاه خودم به سینما، فرهادی را الگو قرار دهم، تناقضی با هم ندارد.اگر مقلد محض باشم اصلا درست نیست و بیننده سریع این را می فهمد.

خانه‌ای در خیابان چهل‌ویکم

* «خانه ای در خیابان چهل ویکم» ویژگی های زیادی دارد از جمله نگاه انسانی.اما وقتی در دفتر سید محمود رضوی تهیه کننده ای كه پیش از این فیلم «دهلیز» را با محوریت موضوع قصاص و بخشش ساخته بود، چه لزومی داشت فیلم دیگری با این محوریت ساخته شود؟

با قاطعیت می گویم که این فیلم با موضوع قصاص فاصله دارد و من فیلمی در رابطه با قصاص نساخته ام. اولین چیزی که برایم در داستان خیلی مهم بود، انتخاب هایی است که زنان قصه بخصوص مادر پس از قتل انجام می دهد.اگر فیلم را با دقت دیده شود، متوجه می شوید که کالبد شکافی آدم ها و نوع برخوردشان در موقعیت ها برای من مهم است.بعد از آن به موضوع قصاص می رسیم و واقعا می دانستم که در این سال ها فیلم با این محوریت زیاد ساخته شده و بیننده ممکن است واکنش نشان دهد.به همین دلیل زمانی که با خانم ایرایی بر روی فیلمنامه کار می کردیم سعی شد که بیشتر سمت و سو به طرف کاراکترها و انتخاب هایشان باشد.

*مبنای قصه اختناق و فضای سنگین موجود بین آدم ها است ولی پایان با خود قصه همخوان نیست.

پایان فیلم، فکر می کنم همخوان با قصه است و همه آدم ها دارند یک عمل امید بخش در فیلم انجام می دهند.کاراکتر مادر سعی می کند به نوه اش یک شخصیتی بدهد تا تصمیم گیرنده باشد یا محسن به سمت خانه ای می آید که نمی داند عاقبت آن چه می شود. اگر قرار بود مدینه فاضله ای که در ذهنم بود را بسازم باید همه اختلاف ها را تمام می کردم و اجازه می دادم فیلم بسته شود. اما به عنوان کارگردان وقتی خودم را جای این کاراکتر ها می گذارم، آنقدر درد این بچه در لحظه دیدن عمویش، بزرگ است که بیننده احساس می کند الان برای تصمیم گیری زود است. همین که محسن آمده و با برادرزاده اش رو برو شده یعنی، فیلم بسته شده چون مقطع زمانی فیلم من بیشتر از این اجازه نمی دهد و باید صبر کنیم تا هجده سالگی بچه تا ببینیم می بخشد یا نه.اگر در همان لحظه بچه می بخشید و تمام می شد، اینطور به نظر می آمد که ما یک فیلم احساسی بدون تعقل ساخته ایم و می خواهیم بیننده را گول بزنیم.پایان فیلم به ما می گوید که تمام شده اما به بیننده می گوید که باید صبر کنید که این بچه تصمیم بگیرد.