تبیان، دستیار زندگی
جشن نوروز سوای مباحث آئینی مربوط به آن، در ذات خود پدیده ای تقویمی و گاه شماری است. نوروز، آغاز سال است؛ یعنی لحظه ورود آفتاب به برج حمل و لحظه ای است که طول روز و شب در آن به یک اندازه است. از این رو نوروز با ستاره شناسی و نیز ریاضی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آیا نوروز ایرانیست ؟

جشن نوروز سوای مباحث آئینی مربوط به آن، در ذات خود پدیده‌ای تقویمی و گاه‌شماری است. نوروز، آغاز سال است؛ یعنی لحظه ورود آفتاب به برج حمل و لحظه‌ای است که طول روز و شب در آن به یک اندازه است. از این‌ رو نوروز با ستاره‌شناسی و نیز ریاضیات در پیوند است. در جهان باستان، کسانی که به نوروز توجه می‌کردند باید تا اندازه‌ای ریاضیات و نجوم می‌دانستند و برای ارزیابی چگونگی حرکت افلاک و اختران در آسمان شب به ابزارهای سنجه و نیز بقیه مباحث محاسباتی و بسیار جدی و دقیق ریاضی که مترتب به آغاز سال نو بود، مجهز می‌بودند.

فرآوری: فهیمه السادات آقامیری-بخش تاریخ ایران و جهان تبیان

آیا نوروز ایرانیست ؟

گوشه‌ای از سرگذشت نوروز

نوروز را مردمان گوناگون با فرهنگ‌های جوراجور در سرزمین‌های دور از هم جشن می‌گیرند. از چین شرقی تا بالکان، از هند و بنگلادش و نپال تا سودان و زنگبار، گروه‌های انسانی مختلف با فرهنگ‌های گوناگون از دیرباز این جشن را برپا می‌کنند.

ایرانیان پیدایش نوروز را به جمشید («ییما»ی اوستا و «یاما»ی وداها) نسبت می‌دهند. اما در خود اوستا یا کتاب‌های کهن پهلوی اشاره‌ای به آن نیست. تنها در متن‌های پهلوی دوران میانه به این جشن و آیین‌های آن اشاره شده است. روایت ایرانی نوروز به گونه‌ای که امروز درمیان ایرانیان رواج دارد، در شاهنامه آمده است. در این کتاب فردوسی پس ازشمردن هنرها و کارهای شایان جمشید می‌گوید: جهان انجمن شد برِ تختِ او - فروماند از فرّۀ بخت او // به جمشید بر گوهر افشاندند – مر آن روز را روز نو خواندند ... چنین جشن فرّخ از آن روزگار – به ما ماند از آن خسروان یادگار.

اما برخی از ایرانشناسان که دربارۀ خاستگاه این جشن باستانی تحقیق کرده‌اند، معتقدند که ایرانیان آن را از تمدن‌های همجوار گرفته‌اند. به عقیدۀ آرتور کریستن‌سن، ایرانشناس دانمارکی، این جشن در اصل جشنی بابلی بوده که در آغاز بهار به مدت 12 روز در پرستشگاه اساگیلای مردوک (خدای باروری و آفرینش و نگهبان بابل در عصر حمورابی) در حضور شاه بابل با شکوه تمام برپا می‌شده است و به آن زگموک (جشن آغاز سال) می‌‌گفتند. کورش پس از گشودن شهر بابل در سال 539 پیش از میلاد برای دلجویی از مردم بابل این جشن را در نخستین روز بهار سال 538 پیش از میلاد با حضور کاهنان شهر ومردم برپا کرد. از آن زمان این جشن رفته رفته در امپراتوری هخامنشی معمول شد. سال ایرانیان باستان، چنان که از سنگنوشته‌های بیستون برمی‌آید در پاییز آغاز می‌شد. اما زنده‌یاد مهرداد بهار معتقد است که جشن نوروز پیش از هخامنشیان در میان بومیان ایران رواج یافته بود و هخامنشیان آن را از بومیان ایران گرفته‌اند. نشانه‌هایی از برگزاری آیین نوروز درکاخ آپادانا در تخت جمشید وجود دارد که نشان می‌دهد پادشاهان هخامنشی به این آیین کهن گرویده بودند. در این روز شاه نمایندگان مردمان گوناگون را به حضور می‌پذیرفته و هدایایی از آنان می‌گرفته است. به گفتۀ کریستن‌سن، در زمان ساسانیان این جشن بیش از پیش اهمیت پیدا کرد چنان که واژۀ نوروز به تنهایی یا با افزوده شدن به واژه‌های دیگر نام چندین آهنگ موسیقی شد، مانند نوروز، سازنوروز، نوروزبزرگ، نوروزقباد که نظامی و منوچهری در اشعار خود از آن‌ها یاد کرده‌اند. به نوشتۀ سیدحسن تقی‌زاده در عهد ساسانیان نوروز، یعنی روز اول سال ایرانی و اول فروردین‌ماه چنان که در زمان ما معمول است، در آغاز بهار نبود بلکه مانند عید فطر و عید قربان در فصول سال می‌گشت، البته نه به آن سرعت که عیدهای عربی می‌گردند. در سال یازدهم هجرت که مبدأ تاریخ یزدگردی و همزمان با جلوس یزدگرد سوم، آخرین پادشاه ساسانی، بر تخت پادشاهی است، نوروز در 16 حزیران رومی (ژوئن) یعنی نزدیک به اول تابستان بود. از آن تاریخ نوروز به تدریج هر چهارسال یک روز عقب‌تر ماند تا در سال 467 هجری، در 13 برج حوت یعنی 17 روز مانده به آخر زمستان واقع شد که جلال‌الدین ملکشاه سلجوقی ترتیب تقویم جدید جلالی را بنیان گذاشت و نوروز را در روز اول بهار ثابت نگاه داشت. از آن زمان تاکنون این جشن در اول فصل بهار برپا می‌شود.

جشن نوروز یکی از کهن‌ترین اعیاد ملی ایرانیان، در دوره‌های مختلف تاریخی از زمان هخامنشیان با شکوه خاصی برگزار می‌شده است.

به عقیدۀ پروفسور گایگر، ایرانشناس آلمانی، در ایران پیش از اسلام نوروز در اصل عید مردگان یا به عبارت بهتر، عید احترام به ارواح گذشتگان بود. چنین عیدی در همه جای دنیا در میان مردمان گوناگون معمول است. سرچشمۀ این احترام ترسی بوده است که مردم از ارواح گذشتگان داشته‌اند و گمان می‌کرده‌اند که آن ارواح می‌توانند اسباب ذلت و بدبختی آنان شوند. بنابراین، برای این ارواح قربانی‌ها می‌کرده‌اند و چون می‌پنداشتند که ارواح نیز همان نیازهای آدمیان زنده را دارند، در نتیجه، از برای آنان خوراک و نوشیدنی فراهم می‌کردند تا آنان را از خود راضی کنند و دور نگه دارند. در اوستا آمده است که در اول بهار فَرَوَهرها (فرشتگان موکّل یا نیروهای معنوی یا ارواح مجرد در دین زرتشت) به زمین می‌آیند و ده روز پیرامون خانۀ بازماندگانشان می‌گردند و دوست دارند افراد خانواده پاکیزه و خانه تمیز و مرتب باشد. آنگاه برای بازماندگان دعا و آرزوی برکت می‌کنند. فَرَوَهرها پایۀ آسمان عالی‌اند و آن را حمل می‌کنند. آن‌ها حافظ نظام جهان و مراقب آن‌اند. هرآدمی در جهان یک فَرَوَهر موکّل دارد که از ازل همراه اوست و در زمان زندگی‌اش در تن وی وارد می‌شود. آنگاه با مرگ او همراه باروح وی از تن او بیرون می‌رود و به طبیعت باز می‌گردد.

تقی‌زاده نیز مانند گایگر معتقد است که نوروز در میان ایرانیان باستان در اصل عید مردگان بوده، یعنی روزی بوده که ارواح مردگان به خانه‌های خود برمی‌گشتند. در این روز مردم برای ارواح گذشتگان دعا و نیاز می‌کردند و کم و بیش مانند روز رَغایب در میان مسلمانان و یکشنبۀ مردگان در میان مسیحیان بوده است. ایرانیان این روز را بسیار گرامی می‌داشتند و از همین رو همۀ فاتحانی را که به ایران دست یافتند، به نگاهداری آن عادت ‌دادند. پس از اسلام از زمان خلفای عباسی ایرانیان توانستند نوروز را دوباره جشن بگیرند. اعراب نیز با «نیروز» و «مهرجان» آشنا شدند. حتی در فضیلت نوروز احادیثی از اخبار نبوی نقل کردند. متوکّل عباسی و پس از او معتضدبالله کبیسۀ اهمال شدۀ نوروز را اصلاح کردند. یعنی از زمان یزدگرد تا عصر خود کبیسه کردند. بُحتُری و علی بن یحیی در باب نوروز و اصلاح آن شعرها سرودند. اما آنچه بیشتر به پذیرفته شدن نوروز کمک کرد، عنوان مذهبی اسلامی بود که ایرانیان به آن دادند و آن را عید مقدس شیعه شمردند و گفتند که نوروز روزی است که حضرت علی به خلافت رسید. به گفتۀ تقی‌زاده این فقره به کل بی‌اساس نیست، زیرا روز غدیر خمّ که در سال 10 هجری روی داد برابر با 29 حوت و روز چهارم از خمسۀ مسترقه یعنی دو روز مانده به عید نوروز بوده است. به اعتقاد تقی‌زاده برای همین است که نوروز تاکنون دوام آورده ولی جشن‌های دیگری مانند مهرگان و سده از میان رفته‌اند.

مجمع عمومی سازمان ملل در سال 2010 با تصویب قطعنامه‌ای 21 مارس برابر با اول فروردین را روز جهانی نوروز اعلام کرد.

تقی‌زاده مانند بسیاری از روشنفکران دورۀ مشروطه و پس از آن به احیای رسوم و سنن کهن ایرانی بسیار علاقمند بود و می‌گفت یکی از کارهای مهم در رستاخیز ملی همین است. برای بیدار کردن حس قومیّت و محکم ساختن ریشۀ ملیّت این کارها تأثیر عمده دارند. به عقیدۀ او، ملیّت اساساً عبارت از مجموعۀ همین امور و آثار و یادگارهاست و پایۀ آن بر این رسوم فرخنده گذاشته شده است. او آرزو می‌کرد که در آینده جوانان ایران دیگر آداب ورسوم کهن نیاکانشان را نیز احیا و تقویم قدیم را با جشن‌های سده و مهرگان و فرروردگان به نوروز ضمیمه کنند. تقویم خورشیدی با نام‌های ایرانی احیا شد و بر رونق نوروز، چنان که آرزوی تقی‌زاده و همفکرانش بود، روز به روز افزوده شد. گویا امروز گروه‌هایی از ایرانیان سده و مهرگان و فروردگان را هم در ایران و خارج از ایران جشن می‌گیرند.

نوروز دوران قاجار

دربار قاجار در آستانه عید نوروز تدارک ویژه‌ای برای برگزاری هرچه باشکوه‌تر مراسم عید نوروز می‌دید. مراسم اصلی «سلام نوروزی» بود که در سه بخش برگزار می‌شد؛ سلام عام تحویل، سلام عام تخت مرمر و سلام خاص سردر. یک روز پیش از عید از طرف رئیس تشریفات دربار، علی‌خان ظهیرالدوله داماد شاه برای طبقات مختلف دعوتنامه فرستاده می‌شد و مدعوین بایستی یک ساعت قبل از تحویل حضور به هم رسانند. سلام عام نوروز در تخت مرمر واقع در کاخ گلستان اجرا می‌شد.

منابع:سایت تاریخ ایرانی،کتاب ازاسطوره تا تاریخ/مهرداد بهار