٦١ سال پس از تولد یک نابغه
از اسفندماه سال ۳۴ تا بهمن ۶۱ تنها بیستوهفت سال از عمر جوانی بود که نابغه جنگ ایران نام گرفت و امروز نهم بهمنماه ۹۵ سی و چهارمین سالگرد به خون غلتیدن اوست.
شهید باقری روزی که زمین سرد خاکستری را با خون خود گرم و قرمزرنگ کرد تنها ۲۷ سال داشت و جمله معروفی که از او به یادگار مانده این است: «باید به خود جرئت داد، ما میتوانیم.»
نگاهی کوچک به زندگی یک جوان بزرگ
غلامحسین افشردی که بانام حسن باقری نیز شناخته میشود اسفند سال ۱۳۳۴ در شهر تهران دیده به جهان گشود.
وی پس از گذراندن دوران دبستان در دبیرستان «مروی» ادامه تحصیل داد و با اخذ دیپلم در سال ۵۴ در دانشگاه ارومیه در رشته دامپروری پذیرفته شد.
چندی بعد به دلیل فعالیتهای مذهبی و مبارزاتی از دانشگاه اخراج و در سال ۵۶ به خدمت سربازی اعزام شد و سرانجام بافرمان حضرت امام (ره) مبنی بر فرار سربازان از پادگانها، سربازی را ترک کرد.
وی با پیروزی انقلاب اسلامی وارد فعالیتهای مختلف فرهنگی و اجتماعی ازجمله خبرنگاری (روزنامه جمهوری اسلامی) شد و در سال ۵۹ با شروع جنگ تحمیلی راهی جبهههای جنوب گشت.
باقری در بدو ورود به اهواز «واحد اطلاعات عملیات رزمی» را برای دستیابی دقیق به موقعیت دشمن راهاندازی کرد که این امر آغازی برای راهاندازی این واحد در ستاد عملیات جنوب شد.
شهید حسن باقری در ۲۸ ماه عمر خود در جنگ تحمیلی، از اول مهر ۱۳۵۹ و ورود به خوزستان تا نهم بهمن ۱۳۶۱ روز شهادتش در فکه، علاوه بر طراحی و اجرای عملیات مهم، با شناخت دقیق از دشمن و تسلطی که بر منطقه جغرافیایی جنگ و تغییرات حاصل از آن داشت، به تشکیل اطلاعات عملیات اهتمام ورزید و سپس با تسلط بر جبهه خودی و دشمن و تغییرات لحظهبهلحظه آن، در تشکیل سازمان رزم، کادرسازی و تربیت فرماندهان تأثیرگذار و کارآمد نقش اساسی داشت
شهید حسن باقری، دانشجوی ۲۵ سالهای که در باور هیچکس نمیگنجید با تأسیس واحد اطلاعات و عملیات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، واحدی که بعدها نبض دفاع مقدس هشتساله مردم ایران را به دست گرفت، مسیر جنگ را عوض کرد.
شهید حسن باقری یا حسن افشردی راهبرد باقری مبنی بر ورود نیروهای مردمی به صحنه جنگ و ادغام ارتش و این نیروها در اولین عملیات بزرگ ایران معجزه کرد. ارتش عراق که تا آن روز چهار عملیات ایران را دفع کرده بود و غیرقابل شکست نشان میداد، در این عملیات کیلومترها از خاک ایران عقبنشینی کرد.
در عملیات بعدی که طریقالقدس نام داشت، ایران با استفاده از این راهبرد شکست سختی به ارتش عراق وارد کرد. در این عملیات فقط 15 هزار افسر و سرباز عراقی به اسارت ایران درآمدند.
وقتی در نهم اردیبهشت سال ۱۳۶۱ فرماندهان جنگ 40 هزار نیروی جنگی را برای بازستانی خرمشهر از عراق آماده رزم کردند، صاحبنظران نظامی دنیا هیچگاه فکر نمیکردند با مدیریت و فرماندهی ایرانی، این عملیات بزرگ با موفقیت به پایان برسد.
راهبرد شهید باقری در این عملیات به اوج خود رسید و ایران با قدرتنمایی خیرهکننده در طول یک نبرد ۲۳ روزه، خرمشهر را از عراق باز پس گرفت، 16 هزار نفر از نیروهای دشمن را کشت و 19 هزار نفر را اسیر کرد.
حسن باقری یا غلامحسین افشردی با ارائه ایدههای راهگشا و طراحی عملیات ماهرانه و... بهعنوان معاون فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی برگزیدهشده بود.
او در زمستان سال ۱۳۶۱ وقتی در جبهه فکه مشغول شناسایی منطقه دشمن و آمادهسازی عملیات بعدی بود، در سنگر دیدهبان مورد اصابت گلوله خمپاره عراقیها قرار گرفت و به شهادت رسید.
صفحه پایانی کتاب زندگی
کتاب یادداشت شهید حسن باقری دربرگیرنده دستنوشتهها و یادداشتهای روزانه این شهید از سال ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۱ است که توسط موسسه شهید حسن باقری به چاپ رسیده است.
شهید حسن باقری در ۲۸ ماه عمر خود در جنگ تحمیلی، از اول مهر ۱۳۵۹ و ورود به خوزستان تا نهم بهمن ۱۳۶۱ روز شهادتش در فکه، علاوه بر طراحی و اجرای عملیات مهم، با شناخت دقیق از دشمن و تسلطی که بر منطقه جغرافیایی جنگ و تغییرات حاصل از آن داشت، به تشکیل اطلاعات عملیات اهتمام ورزید و سپس با تسلط بر جبهه خودی و دشمن و تغییرات لحظهبهلحظه آن، در تشکیل سازمان رزم، کادرسازی و تربیت فرماندهان تأثیرگذار و کارآمد نقش اساسی داشت.
کتاب یادداشت شهید حسن باقری دربرگیرنده دستنوشتهها و یادداشتهای روزانه این شهید از سال ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۱ است که توسط موسسه شهید حسن باقری به چاپ رسیده است. در این کتاب آمده است سرلشکر غلامعلی رشید در صفحه مربوط بهروز نهم بهمن سال ۶۱ دفتر یادداشت شهید باقری نوشته است:
صبح ساعت ۱۰ به شناسایی میرود (صاحب دفتر را میگویم، حسن باقری عزیز را) به همراه برادر مجید بقایی و برادر مجتبی مؤمنیان و توکل قلاوند و محمدتقی رضوی و مرتضی صفاری و محمدباقری (برادرش) به منطقه فکه میرود. سمت راست جاده آسفالته و در یک سنگر دیدهبانی، چهار، پنج کیلومتری دشمن شروع میکنند به شناسایی اتفاقات حمرین و فوقی و...
ساعت ۱۲ ظهر است... صدای قاری قرآن به گوش میرسد... و گرم شناسایی هستند. حسن باقری، محمدباقری را صدا میزند و میگوید برو بیرون از آن سرباز بپرس مختصات اینجا چند است... و محمدباقری بیرون میرود و خدا انتخاب میکند... که کرده است. منتها در این لحظه، گل رسیده بود... و آماده چیدن بود... و صفیر یک گلوله توپ نزدیک شد... و نزدیکتر... و درست در سنگر هدایت شد و منفجر شد...
سه تن بلافاصله شهید شدند؛ مجتبی مؤمنیان، توکل قلاوند، محمدتقی رضوانی و برادر مرتضی صفار زخمی شد و اجر شهید را خداوند نصیبش کرد و مجید بقایی بعد از شهادتین، او نیز شهید شد و یک فرمانده دوپایش قطع شد. او مجید بقایی بود؛ و اما حسن باقری، صاحب دفتر، موجب شدید انفجار او را بیهوش کرد... و ناله میکرد... یا حسین... یا مهدی... یا الله... دو و نیم ساعت بعد رفت پیش خدا و رستگار شد و راحت... و دفتر زندگیاش در ساعت سه و نیم بعدازظهر روز ۹ بهمن 1361 و 14 ربیعالثانی ۱۴۰۳ از این دنیای پر از بلا و فتنه و رنگ و ریا بسته شد. خوش به حالش...
حسن باقری نیز به وصف شهدا پیوست. او که مثل تمام موجودات دنیای فانی باید میرفت، رفت اما به بهترین شکل مرگ از دنیا رفت و عزت پیدا کرد و پا به آخرت گذاشت. درحالیکه بهترین رتبه و درجه و مقام را به خود اختصاص داد... و بهترین نعمتها و برکات آخرت را نصیب خودش کرد... تمام نعمتهایی که خداوند در آخرت در بهشت خودش به شهید وعده داده است...
شهادت عجب نعمت بزرگ و درجه والایی است، وقتی بناست که تمام آدمیان «مرگ» را بچشند.منابع: همشهری آنلاین/تسنیم