تبیان، دستیار زندگی
گفت و گو با محسن کاظمی نویسنده کتاب «خاطرات عزت شاهی»
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : احمد رنجبر
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سیر تکاملی خاطره‌نگاری انقلاب

گفت‌و‌گو با محسن کاظمی نویسنده کتاب «خاطرات عزت‌شاهی»

زهرا سیادت موسوی - بخش کتاب و کتابخوانی تبیان
سیر تکاملی خاطره‌نگاری انقلاب

یکی از نویسندگانی که آثار ماندگاری در زمینه تاریخ شفاهی به چاپ رسانده است، محسن کاظمی، نویسنده کتاب «خاطرات عزت‌شاهی» است. این نویسنده و پژوهشگر در این گفت‌و‌گو درباره ویژگی‌های تاریخ شفاهی، سیر خاطره‌نویسی در ایران، دلیل تقدم ادبیات جنگ بر ادبیات انقلاب و ... نکات قابل تأملی مطرح کرده است. یادداشت‌های سفر شهید صیاد شیرازی، سال‌های بی‌قرار، خاطرات مرضیه حدیدچى، یادداشت‌هاى سفر صیاد شیرازى و شب‌های بی‌مهتاب از جمله آثار محسن کاظمی محسوب می‌شوند.

* شما بیشتر به عنوان نویسنده انقلاب شناخته‌شده هستید تا نویسنده جنگ، دلایل شما برای انتخاب این حوزه چیست ؟

بارها و بارها عنوان کرده‌ام که نویسنده انقلاب هستم، آن هم به این دلیل که در حوزه جنگ که حوزه متأخر و معاصرتر از انقلاب است، نویسندگان فراوانی وجود دارند که در حال تلاش هستند. اما در بحث انقلاب به دلیل گرایش‌های سیاسی و بُعد زمانی آن از وضع موجود، علاقه کمتری در نویسندگان وجود دارد تا بخواهند وارد کار در این حوزه شوند. کما این‌که این حوزه برای مردمی که سیاست‌گریز هستند نیز چندان جذابیتی نخواهد داشت، در حالی که جنگ فضای احساساتی‌تر و ایدئولوژیک‌تری دارد و مقدس‌تر است و خانواده‌ای در ایران نیست که به شکلی با جنگ ارتباط پیدا نکرده باشد. بسیاری از نسل امروز ما بزرگ شده جنگ هستند و در این فضا ارتباط عمیق‌تری میان این نسل و کسانی که جنگ را هدایت کردند، برقرار می‌شود. اعتقاد من این است که ریشه جنگ در انقلاب است و ما بدون پرداختن به این ریشه نمی‌توانیم به طور کامل به بحث جنگ بپردازیم. لذا تا زمانی که در این حوزه فقر نویسنده و محقق وجود دارد، بر خود واجب می‌دانم که در این حوزه بمانم.

*انقلاب تحول بسیار بزرگی است که ظرفیت لازم برای خلق رمان‌های زیادی دارد، اما معدود کتاب‌هایی در این زمینه نوشته شده است. به نظر شما مهم‌ترین دلایل این امر چیست؟

به طور کلی نویسندگان ما در زمینه جنگ بیشتر فعال بوده‌اند و هستند تا انقلاب. به جز تعداد اندکی، غالب آثار تولید شده در حوزه انقلاب بسیار سطحی هستند و چندان عمقی ندارند. علاوه بر این نویسندگان انقلاب در زیر سایه سنگین نویسندگان جنگ دیده نمی‌شوند. کسانی که در نبردها بودند، خود در این زمینه دست به قلم شده‌اند و دیده‌ها و شنیده‌های خود را زیاد و کم روایت کرده‌اند؛ اما ادبیات انقلاب اسلامی سرگذشت دیگری دارد. ادبیات انقلاب سویه‌های مختلفی دارد. انقلاب یک نوع دگرگونی‌هایی در ما ایجاد کرد که این دگرگونی باعث تحولات بزرگ‌تری در ما شد. با این حال ابعاد جنگ بسیار بزرگ‌تر از انقلاب است؛ به لحاظ آن هجمه‌ای که به کشور ما وارد شد و تمام دنیا در برابر ما ایستاد.

نمی‌گویم که در بحث جنگ نمی‌توانیم تاریخ شفاهی داشته باشیم، بلکه بر اساس آثار منتشر شده باید گفت در این زمینه اهتمام نشده است. فضای امروز ادبیات دفاع مقدس، فضایی تنیده در نور و آسمانی است؛ فضایی کاملاً احساسی و مقدس و تاحدودی شعارزده.

جنگ روی پایه انقلاب سوار بود اما جنگ نفس انقلاب را گرفت. بلافاصله بعد از انقلاب، جنگ حادث شد، بدون این‌که کسی بخواهد فرصت فکر کردن به انقلاب را پیدا کند و این وظیفه اول هرکس بود که به جنگ بپردازد؛ حتی افرادی بودند که قلم در دست داشتند، اما قلم‌ها را بر زمین گذاشتند و سلاح در دست گرفتند و وارد جنگ شدند. هیچ فرصتی برای پرداختن به بحث انقلاب نبود و این قضیه شامل مرور زمان هم شد که نهایتاً به سردی گرایید.

* انگیزه خود شما برای پرداختن به ادبیات و تاریخ شفاهی انقلاب چیست ؟

ما خلأ بسیاری در زمینه ادبیات و تاریخ انقلاب داریم، که لازم است بیشتر در این زمینه کار شود. باید رویدادهای حقیقی انقلاب را منتشر کنیم، تا بدانیم اکنون چه داریم و به چه قیمتی آن‌ها را به دست آورده‌ایم و چه چیزهایی را از دست داده‌ایم تا این‌ها را به دست بیاوریم. انقلاب یکی از برش‌های مهم تاریخی کشور ماست که بایستی حتماً لایه‌های پیچیده آن باز شود. جنگ ساده است و دو سویه دارد: حق و باطل. ولی انقلاب بسیار بسیار پیچیده است. گروه‌ها و سازمان‌هایی که آمدند و تلاش کردند، اکنون چه جایگاهی در تاریخ دارند؟ اگر برخی از آن‌ها حتی از مسیر انقلاب منحرف شدند، دلیل نمی‌شود که در تاریخ به آن‌ها بی‌اعتنا باشیم. باید تمام مسیر حرکتی و تکوینی و حتی انحراف و سقوط آن‌ها را نوشت. اما ما فقط به مقطع انحراف و سقوط آن‌ها نظر داریم. این برای آگاهی نسل‌های آتی لازم است. اگر ما نگوییم و ننویسیم، روزی دیگرانی آن‌طور خواهند نوشت، که دوست دارند. از این رو من لازم می‌دانم که همه کارهایم را به شیوه مستند در اختیار مخاطبان قرار دهم، حتی اگر کار خاطره انجام می‌دهم.

* تاریخ شفاهی در چند سال اخیر رونق گرفته است. به نظر شما دلیل آن چیست؟

در گذشته، در کشور ما در زمینه خاطرات شفاهی آثاری تولید می‌شد که ارائه دهندگان، خود نمی‌دانستند کارشان تاریخ شفاهی است، تا این‌که جریانی بعد از جنگ جهانی دوم در غرب آغاز شده بود و آوازه‌اش به کشور ما هم رسید، یعنی «تاریخ شفاهی» و استفاده از ضبط صوت برای نوشتن تاریخ. ما نیز آن را در داخل، مصادره به مطلوب کردیم. پیش‌تر از ما، ایرانیان خارج از کشور درگیر این روش و مقوله تاریخ شفاهی شدند. این امر به آن معنا نیست که ما با آن بحث غریب بودیم ـ شما می‌دانید که فرهنگ کشور ما بیشتر بر اساس فرهنگ شفاهی است. بسیاری از اخبار، ضرب‌المثل‌ها و اصطلاحات ما به صورت شفاهی نسل به نسل، دهان به دهان منتقل شده است ـ بلکه منظور ما استفاده از مقوله تاریخ شفاهی در وضعیت تعریف شده‌ای است که به صورت کلاسیک در غرب وجود دارد. در عین حال این بدان معنی نیست که ما در حال استفاده از یک روش غربی هستیم و به ما برچسب غرب‌زدگی بزنند. نه، ما از یک روش درست استفاده می‌کنیم که آن را در کشورمان بر اساس فرهنگ و آیین اندیشه‌ورزی و پندارهای کشور خودمان بومی‌سازی کرده‌ایم. ما هنوز هم نمی‌توانیم یک الگوی مشخصی را در جنگ نام ببریم و بگوییم در آن تاریخ شفاهی جنگ صورت گرفته است. اما در انقلاب نمونه‌های بارزی داریم. این بدین دلیل است که موضوع انقلاب، تاریخ است و لازم است ما حتماً از زاویه تاریخ شفاهی به آن بپردازیم. اما جنگ و ادبیات جنگ بیشتر در وادی احساس و خاطره‌زدگی سیر می‌کند، نه تاریخ شفاهی.

سیر تکاملی خاطره‌نگاری انقلاب

* تاریخ شفاهی چه تفاوتی با خاطره شفاهی دارد و ارتباط این دو با هم چگونه است؟

این مشکل در جامعه تاریخی و ادبی ما وجود دارد که مرز بین تاریخ شفاهی و خاطرات شفاهی را نمی‌بینند، در حالی که این دو مقوله کاملاً جدا از هم هستند. امر خاطره برون‌ریخت‌های ذهنی است و شما اتفاقاتی را که در یک دوره زمانی به شکل درون ریخت‌های ذهنی داشتید، در یک فرآیند دیگر به صورت برون‌ریخت‌های ذهنی در عرصه نمایش می‌گذارید تا دیگران بتوانند از آن استفاده کنند. گاهی اوقات این برون‌ریخت‌ها اگر از قلم خود شما ساطع شود، این بحث خاطره‌نویسی یا خاطره‌نگاری است. اما اگر شخص دیگری وارد کار شود، این خاطرات را از شما بگیرد و ضبط کند، این می‌شود خاطرات شفاهی چون مصاحبه‌اش فعال نیست و مستند نمی‌شود.

خلأ بسیاری در زمینه ادبیات و تاریخ انقلاب داریم، که لازم است بیشتر در این زمینه کار شود. باید رویدادهای حقیقی انقلاب را منتشر کنیم، تا بدانیم اکنون چه داریم و به چه قیمتی آن‌ها را به دست آورده‌ایم و چه چیزهایی را از دست داده‌ایم تا این‌ها را به دست بیاوریم. انقلاب یکی از برش‌های مهم تاریخی کشور ماست

کسی که خاطرات آن را می‌گیرد، مصاحبه‌گر نیست بلکه خاطره‌گیر است و تنها گوش شنوایی است برای کسی که خاطراتش را روایت می‌کند و یک نفر به شکل متکلم وحده خاطراتش را بازگو می‌کند. در حالی که تاریخ شفاهی دو سویه است. درست است که بن‌مایه تاریخ شفاهی هم خاطره است، اما در تاریخ شفاهی یک سو مصاحبه‌گر است و یک سو مصاحبه‌شونده یا همان راوی است، هر دو حضور دارند. وقتی متنی از تاریخ شفاهی می‌خوانید حضور مورخ را هم می‌بینید. مورخ شفاهی ما کاملاً مسلط بر قضایاست و او هم در این متون جولان داده و یک مصاحبه فعال را شکل می‌دهد. در بحث خاطره فقط بحث مونولوگ است، در حالی که در تاریخ شفاهی ما دیالوگ داریم. تاریخ شفاهی کارش با واقعیت و حقیقت تاریخی است و بر اساس رسالت تاریخی که دارد عمل می‌کند.

* چرا الگوی تاریخ شفاهی در ادبیات جنگ جایگاهی ندارد ؟

من نمی‌گویم که در بحث جنگ نمی‌توانیم تاریخ شفاهی داشته باشیم، بلکه بر اساس آثار منتشر شده باید گفت در این زمینه اهتمام نشده است. فضای امروز ادبیات دفاع مقدس، فضایی تنیده در نور و آسمانی است؛ فضایی کاملاً احساسی و مقدس و تاحدودی شعارزده. لذا می‌بینیم تا نویسنده‌ای کمی از این فضا دور می‌شود، به ضد دفاع‌نویسی متهم می‌شود. در امر تاریخ شفاهی ما بارها و بارها به راوی برمی‌گردیم و قرار نیست هرچه که راوی می‌گوید، ما به عنوان مصاحبه‌گر بپذیریم. برای این‌که مصاحبه پرچالشی داشته باشیم، باید گفت‌و‌گو در فضای دیالوگ شکل گرفته باشد. خواننده از ما به عنوان مورخ انتظار دارد که تحقیق کرده باشیم تا مطلب بر اساس مستندات تاریخی صحیح باشد. همان‌قدر که راوی در شکل‌گیری کار مؤثر است، به همان اندازه هم مصاحبه‌گر در جایگاه مورخ نقش دارد.

* سیر تکاملی خاطره‌نگاری انقلاب در ایران را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

دهه اول بعد از انقلاب، حدود سال‌های 57 تا 67 که پایان جنگ را هم در بر دارد، در زمینه خاطرات، وضعیت رو به سکونی داشتیم و حتی رو به عقب. چرا که ما قبل از آن برخی جریان‌های فکری را داریم که خاطراتشان منتشر می‌شد. اما در این برهه، ما وضعیت ساکنی داریم. غربی‌ها در همین زمان بسیار فعالند و از این فضاها خوب استفاده می‌کنند و افرادی که روزی در ایران سفیر بودند، دائم خاطراتشان را منتشر می‌کنند. پس از پایان جنگ، بحث خاطرات جنگ حرکتی در بحث خاطره‌نگاری ایجاد می‌کند که شروع آن درست پس از پایان جنگ است. این همان مقطع دوم است؛ در دهه دوم ما متوجه می‌شویم که در غرب چه اتفاقی می‌افتد و سرمایه انقلاب ما دارد به یغما می‌رود و افراد دیگری با نگاه خودشان، طوری که دلشان می‌خواهد خاطراتشان را می‌نویسند. در این زمان کسانی که دغدغه تاریخ دارند، تصمیم می‌گیرند وارد عمل شوند و در برابر غربی‌ها کار دیگری انجام دهند و دست به تحقیق و پژوهش می‌زنند که کارهای پخته‌ای حاصل نمی‌شود، چرا که هنوز آغاز کار است. در همین برهه ما مواجهیم با موجی از خاطرات که توسط گریختگان از کشور نوشته می‌شود. اما در داخل هم فعالیت‌هایی آغاز شده است و ما از انفعال بیرون آمده‌ایم.