زنی در قوارههای یک قهرمان ملی
«مگر چشم تو دریاست» روایت ساده و سرراست زندگی چهار شهیدِ یك خانواده است كه راوی آن، حاجیه خانم جنیدی، مادر شهداست.
با خواندن «مگر چشم تو دریاست» با تصویر زنی مواجه میشویم كه بیش از هر صفت دیگر، صبر و استقامتش ما را به شگفتی وامیدارد. نمیدانم چند نفر از این دست مادران در كشور ما هستند اما به راحتی میتوانم بگویم که شخصیت اصلی این كتاب، ظرفیت مطرح شدن در سطحی حتی فراتر از ایران را دارد؛ نه به این خاطر كه مادر چهار شهید و همسر امام جمعهای فاضل و مردمدار بوده است بلكه به دلیل همه ویژگیهای متعالی انسانی كه از او در این اثر میتوان یافت. تمام زنانی كه به عنوان چهرههای برتر صلح و نوعدوستی در دنیا مطرح شدهاند، چیزی بیشتر از این بانوی مكرمه نداشتهاند.
او نماد یك زن قهرمان است و باید او را در سطح یک قهرمان ملی ستود. شیوه فرزندپروری و تربیت او بود كه موجب شد تا چهار دلیر مرد، پا در راهی بگذارند كه میدانستند جز ایثار جان، در آن راه معنا ندارد اما متاسفانه این اثر آن طور كه باید و شاید، معرفی و دیده نشد.
از مهمترین ویژگیهای روایت راوی، رعایت صداقت و پرهیز از درشتنماییهای معمول در رابطه با زندگینامه شهداست. راوی با آنكه مادر این شهداست و قهراً باید به حكم غریزه مادری، خطاها، شیطنتها و ضعفهای فرزندانش را سرپوش بگذارد، اما صادقانه و بدون اینكه بخواهد چیزی به اصل ماجرا بیفزاید، زندگی فرزندان شهیدش را روایت میكند و اصلاً در پی برساختن تصویرهای آرمانی تصنعی از خود و خانوادهاش نیست و حتی از ناراحتیها، دردها و زجرهای خودش نیز بدون سانسور سخن میگوید.
رعایت امانتداری و در عین حال، پایبندی به قواعد و اصول نگارشیِ قالب روایت، از مهمترین ویژگیهای این كتاب است. برای من كه رگ و ریشهام از روستاهای اطراف پیشوا سیراب میشوند، خواندن متن این كتاب بسیار لذتبخش بود. نه فقط بهخاطر اینكه این كتاب، روایتگر حماسه چند تن از همشهریانم هست بلکه بیشتر از هر چیز، شیفته لحن و سادگی روایت كتاب شدم.
تصویرهای نابی كه راوی از سبك زندگی خود و دیگر مردم در سالهای دور همین سرزمین ارائه میدهد، اصطلاحات و تكیهكلامهایی كه هنوز هم گهگداری در تداولات عامه مردم پیشوا و ورامین كاربرد دارد، بر ملاحت و سلاست متن روایت، افزوده است و میتواند در حكم یك سند با ارزش از فرهنگ گفتاری و رفتاری مردم آن خطه تلقی شود.
این مختصر را با پاراگرافی از متن كتاب به پایان میبرم: «بعد از رحلت حاج آقا، رفتم چشمهایم را نشان دکتر دادم. چشمهایم خشک شده بود. گفتم «آقای دکتر، جگرم میسوزه، آتش میگیرم، حالت گریه دارم، ناله میکنم، اما دیگه اشکم نمیآد. این چشمهای من دیگه آب نداره آقای دکتر، خشک شدهند.» دکتر درآمد گفت «حاجخانم، آخه مگه چشم تو دریا بوده؟!!»»
و من میگویم، آری اگر چشمان تو دریا نبودند، اما دلت «دریایی» بود.
احسان احمدی خاوه، متولد 1358 است. از وی تاکنون کتابهای «آموزگار عشق»، «سوت آخر»، «نقطه و پرگار؛ مقدمهای بر مبانی حکومت دینی و ولایت فقیه»،«بر فراز گلان»، «نوزده، صفر، چهار»، «نهضت تولید علم: نظرگاههای رهبر معظم انقلاب در دیدار با نخبگان حوزوی، دانشگاه و سایر اقشار»، «در قلمرو سایهها» و «رویا قلمرو نامرئی ذهن» منتشر شده است.
منبع: ایبنا