تبیان، دستیار زندگی
مجید قیصری از نویسندگان انگشت شمار کشور است که فقط به نویسندگی اشتغال دارد. قیصری شب یلدای سال 1345 در تهران به دنیا آمده و دانش آموخته روانشناسی است. از دهه 70 به نویسندگی روی آورد و درباره دفاع مقدس نوشت؛ آثاری چون ضیافت به صرف گلوله، سه دختر گل فروش، ب
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

با تبلیغ و شعار کتاب‌خوان نمی‌شویم

مجید قیصری از نویسندگان انگشت‌شمار کشور است که فقط به نویسندگی اشتغال دارد. قیصری شب یلدای سال 1345 در تهران به دنیا آمده و دانش‌آموخته روانشناسی است. از دهه 70 به نویسندگی روی آورد و درباره دفاع مقدس نوشت؛ آثاری چون ضیافت به صرف گلوله، سه دختر گل‌فروش، باغ تلو، گوساله سرگردان و ... او جوایز ادبی متعددی کسب کرده و در شمار داوران معتبرترین جشنواره‌ها و جوایز ادبی کشور بوده است.

بخش کتاب و کتاب خوانی تبیان

title

قیصری امسال در مراسم اختتامیه نهمین دوره جایزه ادبی جلال آل‌احمد نیز در کنار شش نویسنده برجسته کشور گواهینامه درجه یک هنری را دریافت کرد. با او درباره کتاب جدیدش «جشن همگانی» که بتازگی منتشر شده و وضعیت نویسندگی و کتاب در ایران گفت‌وگو کردیم.

درباره کتاب جدیدتان بگویید؟

«جشن همگانی» جزو نخستین مجموعه داستان‌هایی است که مخاطبان با خواندنش شاهد نگاه متفاوتی نسبت به آثار قبلی‌ام خواهند بود.

یعنی این مجموعه داستان جزو آثار دفاع مقدسی شما بشمار نمی‌آید؟

بله، این کتاب شامل 16 داستان کوتاه است با مضمون‌های متنوع که بیشترشان اسطوره‌ای و دینی هستند و از داستان‌های جنگ فاصله گرفتم.

سال گذشته همزمان با انتشار کتاب «نگهبان تاریکی» از کار بر روی سه‌گانه‌ای خبر داده بودید که نگهبان تاریکی نخستین بخش آن بشمار می‌رود. آیا « جشن همگانی» هم بخشی از این سه‌گانه است؟

در واقع، قرار بود این کار را انجام دهم و سه‌گانه‌ای منتشر کنم. اما با نوشتن جشن همگانی متوجه شدم اینها می‌توانند هویت مستقلی داشته باشند و ارتباط چندانی هم به هم ندارند، مگر حضور اسطوره در هر سه این کتاب‌ها.

چرا اسطوره برای شما تا این اندازه اهمیت دارد؟

اسطوره برای من مهم نیست، بلکه اسطوره را می‌بینم. ما با اسطوره زندگی می‌کنیم. به قول جوزف کمپل اسطوره همان سنت‌ها و آیین‌هاست. بر این اساس، هر چیزی که تبدیل به آیین می‌شود می‌توان به آن اسطوره اطلاق کرد. وقتی سفره‌ای پهن می‌کنید و در کنار خانواده غذا می‌خورید، آیینی اجرا می‌کنید. برای ازدواج، آیینی وجود دارد که آن هم اسطوره است. اما فست‌فود خوردن سر میز رستوران نوعی ضد اسطوره است که پس از مدتی خود به اسطوره تبدیل می‌شود.

چرا اصرار دارید که در سال‌های اخیر داستان کوتاه بنویسید؟

من داستان بلند و رمان هم دارم. رمان‌ها و داستان‌های بلند منتشرنشده‌ای هم دارم که در آینده منتشر می‌کنم. به هر حال، اصرار و تأکیدی بر نوشتن داستان کوتاه ندارم. نگارش و انتشار آثارم هم به وضعیت روحی‌ام، سوژ‌ه‌ها و موضوعات بستگی دارد. برای مثال امسال یک فیلمنامه نوشتم که فیلم آن با عنوان «یک روز به‌خصوص» به کارگردانی همایون اسعدیان در جشنواره هم حضور دارد.

«یک روز به‌خصوص» نخستین تجربه شما در فیلمنامه‌نویسی محسوب می‌شود؟

بله، البته تجربه مشترک؛ چون آن را به صورت مشترک با آقای اسعدیان نوشتیم.

فیلمنامه‌نویسی چه تفاوتی با نوشتن داستان دارد؟ سخت‌تر است یا آسان‌تر؟

فیلمنامه هم شکلی از داستان‌گویی است؛ البته فرم فیلمنامه با داستان کوتاه و رمان متفاوت است. فیلم را هم باید دید و بعد قضاوت کرد که تا چه اندازه به رمان و داستان کوتاه نزدیک است که به امید خدا پس از اکران فیلم در جشنواره فیلم فجر درباره آن صحبت می‌کنم.

بیشتر نویسندگان ما هر چند نویسندگی را علاقه نخست خود در زندگی می‌دانند، اما آن را شغل دومشان می‌خوانند. شما از معدود نویسندگان کشورمان هستید که تنها به نویسندگی اشتغال دارید و از این راه کسب درآمد می‌کنید. چگونه چنین چیزی ممکن است؟

زمانی‌که به کاری علاقه داشته باشید، باید تاوان آن را هم بپردازید. تقریبا 20 سال است که در این حوزه کار می‌کنم و قید چیزهای بسیاری را زده‌ام. همچنین خانواده‌ام هم پذیرفته‌اند و پای هزینه‌اش ایستاده‌اند.

شما دانش‌آموخته رشته روانشناسی هستید. چرا در این حوزه کار نکردید؟

من در رشته روانشناسی با گرایش کودکان استثنایی تحصیل کردم. آن زمان به نویسندگی علاقه‌مند بودم حتی به کار در حوزه روانشناسی فکر هم نکردم. از اواسط دانشگاه قید درس را هم زده بودم و تنها به گرفتن مدرک بسنده کردم.

با وجــود این، خوانــدن نظریات روانشناختی به شما درنوشتن کمک نکرد؟

شناخت من را درباره روان و شخصیت آدم‌ها بیشتر کرد. نگاه من بیشتر نگاهی درونی است نه بیرونی و با نظریات کارل یونگ و روانشناسانی چون او همخوان‌تر است تا جامعه‌شناختی بیرونی مردم و جامعه.

از قرار معلوم در کتاب «جشن همگانی» به روایت مواجهه انسان سنتی با موقعیت‌های ویژه جهان مدرن و پسامدرن پرداخته‌اید. چرا انسان ایرانی را همچنان سنتی می‌خوانید؟

در داستان‌ها به این پرسش پاسخ دادم. در این داستان‌ها دقیقا لایه‌های جامعه و انسان سنتی را می‌بینید. در واقع، ما یک جامعه سنتی در حال گذار از فضای سنتی به مدرنیته هستیم.

این سنتی بودن درجات ندارد؟ برای مثال می تواند در شمال شهر تهران ضعیف‌تر و مثلا در شهرستان‌ها قوی‌تر باشد؟

به هیچ‌وجه؛ داستان‌های من در تهران اتفاق می‌افتد. در تهران شاهد این فضای سنتی هستیم؛ شهرستان‌ها که سنتی‌تر هم هستند.

جایی گفته بودید که به دلیل بیگانه شدن جامعه با قصص قرآنی، تلاش کرده‌اید این قصص را در لایه‌های داستان‌های اخیرتان قرار دهید. چرا تصور می‌کنید جامعه ما با این قصص بیگانه شده است؟ به نظر شما مردم این قصه‌ها را نمی‌خوانند؟

مسأله خواندن نیست؛ مهم نمود این قصه‌ها در زندگی است. در حال حاضر دبیر جشنواره خاتم هستم. اما می‌بینم یک داستان خوب درباره پیامبر (ص) نداریم. مگر می‌شود در کشوری با این سابقه و پیشینه در اسلام، داستان کوتاه خوبی درباره پیامبر اسلام (ص) نداشته باشد؟ این بدین معنی است که قرآن و آموزه‌های پیامبر (ص) در زندگی ما وارد نشده است، حداقل در داستان‌نویسی که چنین است.

یعنی این امور برای ما درونی نشده‌اند؟

دقیقا.

دلیلش این نیست که ما کمتر کتاب می‌خوانیم؟

ربطی به کتاب خواندن ندارد؛ بلکه به باور افراد برمی‌گردد. باور ماست که دچار اشکل شده و باید یک بازخوانی در آن صورت گیرد.

فارغ از این، فکر می‌کنید چرا مردم ما کتاب نمی‌خوانند؟

ما ملت شفاهی هستیم و اعتقاد چندانی به نهادهای مکتوب نداریم. کتاب خواندن نیاز به فکر کردن دارد، درحالی‌که ملت ما بیشتر میل به پیشداوری کردن دارند تا تحقیق و مطالعه. این یک خصلت است؛ چه بخواهیم چه نخواهیم.

در این شرایط، چه راهکاری برای ترویج کتابخوانی دارید؟

این یک خصلت است؛ برای مثال ما یک ملت مهمان‌نوازیم و این یک خصلت ایرانی است. خصلت چیزی نیست که به راحتی بتوان آن را تغییر داد. مگر این‌که افراد بخواهند این خصلت را به عنوان یک نقطه‌ضعف بپذیرند و در تغییر آن بکوشند. درواقع، ناخودآگاه جمعی ما از پیش شکل گرفته و ما ترجیح می‌دهیم برایمان تصمیم بگیرند تا خود تصمیم بگیریم.

رسانه‌ها تلاش می‌کنند بر ناخودآگاه جمعی جوامع تأثیر بگذارند. بر این اساس، نمی‌توان مردم را به خواندن کتاب ترغیب کرد؟

نه، مطالعه جزو باور است. شما باید باور کنید که خواندن کتاب برای شما سود دارد. تا به این باور نرسید به سمت کتابخوانی نمی‌روید. با شعار و تبلیغ چیزی درست نمی‌شود.

در نهمین دوره جایزه جلال داور بخش ویژه افغانستان بودید. آثار نویسندگان آن کشور را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

من نتوانستم همه آثار را بخوانم، اما آثار آنها را دوست دارم. آثارشان متفاوت بودند و ارزش خواندن دارد.

«جشن همگانی» به روایت مجید قیصری

مجموعه داستان «جشن همگانی» جدیدترین اثر مجید قیصری است که 16 داستان کوتاه را از این نویسنده در بر می‌گیرد. قیصری این داستان‌ها را با بهره‌مندی از مفاهیم اسطوره‌ای، مضامین دینی و مذهبی و باورهای بومی ایران نوشته است. عناوین داستان‌های این کتاب به ترتیب عبارت است از: موسای دیگر، سنگ اقبال، سحر باطل، دختر رَز، آهنگی برای کشتار، بلور، جشن همگانی، رمیدن، شر کامل، فرار، شیرین، هر شب یکی از این گله کم می‌شود، قلعه گِلی، آب مطلق آب مضاف، پیشگویی، سفرنامه عیلامی. این کتاب با 152 صفحه، شمارگان 1100 نسخه توسط نشر افق منتشر شده است.


منبع: جام جم آنلاین

این مطلب صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر شده و محتوای آن لزوما مورد تایید تبیان نیست .