تبیان، دستیار زندگی
شکارسری با ذوقی سرشار و دانشی گسترده به تنهایی توانسته است جای خالی بزرگی از حوزه نقد شعر، خصوصا فضای شعر متفاوت این سال ها را پرکند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

حمیدرضا شکارسری؛ مشعلدار رستگاری شعرجوان

شکارسری با ذوقی سرشار و دانشی گسترده به تنهایی توانسته است جای خالی بزرگی از حوزه نقد شعر، خصوصا فضای شعر متفاوت این سال‌ها را پرکند.

بخش ادبیات تبیان
حمیدرضا شکارسری

یادداشت مصطفی محدثی خراسانی درباره حمیدرضا شکارسری

در اولین مواجهه ذهنی با شنیدن نام دوستان شاعری که عمری با آنها و شعرشان زیسته ام جدای از خاطرات عموما شیرینی که از آنها دارم، تصویر وصدایشان در ذهنم مجسم می شود، هنگام شنیدن اولین شعری که در شب شعری خوانده اند و به جانم نشسته است.

شنیدن نام محمد کاظم کاظمی، صداو چهره‌اش را مقابلم زنده می‌کند هنگامی که این مثنوی را در جلسه هفتگی شعر حوزه هنری مشهد، بیست و پنج سال پیش خواند:

و کسی  گفت ،چنین گفت: سفر سنگین است

باد با قافله دیریست که سر سنگبین است

و قادر طهماسبی با این بیت از غزلی که اولین بار در تلویزیون دیدم که در شب شعری می خواند:

ازاین مدافعه بی فتح برنمیگردیم

مگر که مرکب ما بی سوار برگردد

و سهیل محمودی با این غزل که قریب سی سال پیش در کنگره شعر دفاع مقدس در کرمانشاه پشت تریبون خواند:

دلم شکسته تر از شیشه های شهر شماست

شکسته باد کسی کاین چنینمان  می خواست

و حمید رضا شکارسری با این دوبیتی که همان روزهای اول رحلت امام خمینی سروده بود و اولین بار در مشهد از او شنیدم و تا سالها در سالگرد رحلت امام خوانده می شد.

ز داغت خاک غم روی سرم ریخت

ز ریشه سوختم بال و پرم ریخت

به سوگت خواستم شعری بگویم

دوبیتی اشک روی دفترم ریخت

این تصویر شخصی من است که هنگام شنیدن نام شکارسری درذهنم تداعی می شود اما با تصویر دیگری که در ذهن تمام دوستان شکارسری هنگام شنیدن نامش تداعی می شود نیز مشترکم و آن ، مشاهده شکارسری ست در اتوبوس، هواپیما، سرمیزغذاخوری و ... هرکجا که اورا دیده باشی درحالی که سرش روی کتابی است و گرم خواندن و قلمی در دستش که زیر بعضی عبارات را خط می کشد.

در بین هم نسلان ما شاعران خوب و فعال و هماره در میدان کم نیستند و از طرفی منتقدان خوب و فعال و هماره در میدان نیز، اما کمند که هردو بخش را توامان با همین صفات ،خوب و فعال و هماره درمیدان توانسته باشند پیش ببرند.

و یکی ازآن جمع انگشت شمار و البته موفق ترینشان در دایره شعر انقلاب، حمید رضا شکارسری ست، شکارسری با ذوقی سرشار و دانشی گسترده و عمیق، علاوه بر شان ارزشمندی که در شعر این روزگاردارد، به تنهایی توانسته است جای خالی بزرگی از حوزه نقد شعر، خصوصا فضای شعر متفاوت این سال ها را پرکند و در هیاهوی منتقدان بی اصل و ریشه که به وفور در هر انجمن و جلسه شعری سرو کله شان پیدا می شود و مترصد استعداد سوزی از نسل جوانند،حضور شکارسری چون مشعلی روشنگر، راه رستگاری در شعر را به این نسل نشان داده است و همواره پناهگاه جوانان به حال خویش رها شده در گستره شعر امروز بوده است، مجال پرداختن به تمامی ابعاد پرونده درخشان شعرو نقد شکارسری در حوصله این نوشته کوتاه نیست و به همین اشاره ای که گذشت ناگزیرم بسنده کنم و حسن ختام آن را جملاتی راهبردی از سفارش های شکارسری به شاعران جوان قراردهم:

«ناگفته پیداست که شاعری موفق تر است که بتواند متنی بیافریند که قابلیت جذب و هدایت طیف وسیع تری از مخاطبان را به جهان غریب و ناشناخته ی شخصی اش داشته باشد .  متنی که با کد ها و کلید هایی کارآمد ، هم امکان تأویل و خوانش به مخاطب می بخشد و هم در جهت تأمین این امکان خواننده را به تلاش و تحرک ذهنی فرا می خواند . البته شاعر این کار را ناخودآگاه انجام می دهد . هیچ شاعری هنگام کار ، به مخاطب و سادگی یا صعوبت شعرش نمی اندیشد . شاید به تعبیری بتوان گفت شاعر به هنگام سرایش شعر ، تنها و تنها ملاحظات زیبایی شناسانه دارد و بس . او اندیشه ها ، باور ها ، تعهدات و التزامات انسانی و اجتماعی و سیاسی و ایدئولوژیک خود و البته دانش و تئوری های ادبی خویش را درونی کرده و به طور خودکار اعمال و اجرا می نماید» .


منبع: فارس