تبیان، دستیار زندگی
همزمان با سفر سوم ناصرالدین شاه به اروپا ، دکتر تولوزان ، پزشک فرانسوی شاه از وی تقاضای مدتی مرخصی کرد. این تقاضا پذیرفته شد و از آنجا که فرانسه به حفظ پزشک فرانسوی در دربار شاه تمایل داشت دکتر فوریه ، پزشک جوان را معرفی کرد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دکتر ژان باپتیست فوریه 

همزمان با سفر سوم ناصرالدین شاه به  اروپا ، دکتر تولوزان ، پزشک فرانسوی  شاه از وی تقاضای مدتی مرخصی کرد. این  تقاضا پذیرفته شد و از آنجا که فرانسه به حفظ پزشک فرانسوی در دربار شاه  تمایل داشت دکتر فوریه ، پزشک جوان را معرفی کرد.

بخش تاریخ ایران و جهان تبیان
دکتر ژان باپتیست فوریه

ژان باپتیست فوریه  در ششم اکتبر 1842 در فرانسه متولد شد. پدر او  پزشک نظامی گارد سلطنتی فرانسه بود.او تحصیلات خود در زمینه پزشکی را در استراسبورگ و پاریس به پایان برد. سپس به ارتش پیوست و در نبردهای الجزایرو جنگهای فرانسه و پروس حضور داشت به استخدام  پادشاه منتنگرو درآمد. همزمان با سفر سوم ناصرالدین شاه به  اروپا ، دکتر تولوزان ، پزشک فرانسوی  شاه از وی تقاضای مدتی مرخصی کرد. این  تقاضا پذیرفته شد و از آنجا که فرانسه به حفظ پزشک فرانسوی در دربار شاه  تمایل داشت دکتر فوریه ، پزشک جوان را معرفی کرد. در این میان، رقابت برای انتصاب پزشک میان طرفداران انگلیس نیز  در جریان بود . میرزا علی اصغرخان امین السلطان که در این زمان  تمایل به سیاست انگلیسی ها داشت  بنا به پیشنهاد سفیر انگلیس درایران ، سر درموند ولف،  دکتر ژوزف دیکسون را در نظر داشت که فرصتی برای ارائه این  پیشنهاد  پیدا نکرد و فوریه بنا به توصیه وزارت امور خارجه فرانسه  به تلوزان معرفی  و به تایید  ناصرالدین شاه هم رسید.  او در دوم ذی الحجه 1306/ اول اوت 31889 از سوی وزارت امور خارجه فرانسه رسما به سمت طبیب ناصرالدین شاه منصوب  شد.  محمدحسن خان اعتمادالسلطنه در روزنامه خاطرات خود  از استخدام  فوریه می نویسد: «جمعه   چهارم[ ذی الحجه 1306] امروز وقت ناهار  شاه بودم . طلوزان ، دکتر فوریه نام طبیبی را معرفی کرد که به جای او طهران  بیاید. خودش خیال دارد بماند فرنگ ،  دیگر ایران نیاید . قرار شد فوریه را اجیر کنند طهران بیاید.  حالا اول فضولیهای حکیم  الممالک  است که در ایران مترجم این حکیم بشود و کارها بکند».

دکتر فوریه در همان آغاز راه به ساختار سیاسی ایران و رقابت های تنگاتنگ برای تسلط بر شخص شاه آشنا و متوجه شد که تنها نقشی که دارد نقش پزشک نیست بلکه می تواند نقش یک سیاستمدار را هم باز ی کند .

پزشک سیاست مدار

توجه شاه به این پزشک جوان در راه بازگشت از سفر  اروپا موجب شد تا امین السلطان که خود گزینه ای دیگر برای  طبابت شاه در نظر داشت واکنش نشان دهد : «امین السلطان که نوکر سیاست انگلیس است  و از مقامی که من پیش شاه پیدا کرده ام  چندان خشنود نیست  محرمانه ترتیبی  کرد که من جزو دسته اول  روانه[طهران ]  شوم و تا مدتی  از شر من   راحت باشد». طرح امین السلطان برای دور کردن فوریه  بی نتیجه ماند و او در تمام مسیر بازگشت همراه بود .

... تصادفا ساعت پنج بعد از ظهر  یکی از انگشتان شاه در لای در قطار گیر کرد و همین اتفاق  کوچک در تغییر سرنوشت من موثر افتاد. ... موقعی که صدراعظم برای بردن من به حضور شاه به جستجویم فرستاد من از موضوع کاملا مسبوق شده بودم. به همین  جهت به محض اینکه  پیش او رفتم بدون آنکه  فرصت را از دست بدهم به او گفتم  که چون وجود من بستگی به وجود اعلیحضرت  دارد جای من  هم باید قریب به جای شاه باشد و هیچ کس قادر نخواهد بود  که به میل خود مرا از وظیفه ای که مامور ایفای آن هستم بازدارد. امین السلطان .... به من گفت  که من به این علت خواستم شما را از راه دریای خزر به ایران  بفرستم که نمی خواستم  گرفتار مشقات سفر دور و دراز  راه خشکی شوید . من هم  با اظهار تشکر  از این حسن نیت  به او گفتم  که چون مزاجا  ضعیف نیستم  از رنج سفر خشکی  باکی ندارم .

فوریه در مسیر بازگشت به ایران بنا به دستور ناصرالدین شاه با  محمدحسن خان  اعتمادالسلطنه همسفر بود و مناسبات دوستانه ای میان این دو شکل گرفت ،  فوریه  اطلاعات زیادی از وضعیت سیاسی و رجال ایران  به دست آورد : «اعتمادالسلطنه که به علت  طول آشنایی چه در راه  که در یک کالسکه سفر می کردیم چه در منازل که با یکدیگر هم غذا بودیم متدرجا با من محرم شده بود و با من از امور ایران و زمامداران آن  آزادتر  از دیگران صبحت می کرد . امروز بعد از شام  در باب امتیازاتی که  به خارجیان داده شده  مخصوصا امتیاز بانک و مشروبات الکلی با من مفصل گفتگو کرد».

ناصرالدین شاه در  راه  بازگشت به طهران بیمارشد اما اطبای ایرانی او به تجویزدارو و درمان وی مشغو ل شدند و از  انجام دستوراتی که فوریه  صادر می کرد  سرباز زدند . مداوای آنان بی اثر بود و هر روز بر شدت بیماری شاه افزوده می شد و همچنان فوریه از طبابت ممنوع بود تا  با وخامت حال شاه  بعد از چند روز سرانجام میدان به دکتر فوریه واگذار شد  . او نیز بعد از  گفت و گو با شاه و کسب اعتمادش به  درمانش پرداخت .

مدت اقامت دکتر فوریه در ایران سه سال طول کشید که همزمان بود با واقعه تحریم تنباکو و  شورش  رژی . او مشاهدات خود از این دوران سه ساله و وقایع را در کتاب خاطراتی تحت عنوان سه سال در ایران  به رشته تحریر درآورده و با توجه به تبحر در امر نقاشی از امکان و مناظر ایران تصاویری تهیه کرده است .

ناصرالدین شاه در سفر سوم خود به فرانسه اجازه فعالیت انجمن و مدرسه آلیانس را صادر کرد . فعالیت این انجمن از سوی رییس نظمیه  در حد فعالیت مجالس بابیه و فراموشخانه  خطرناک اعلام شد اما دکتر فوریه موفق شد تا نظر شاه را جلب کند و   انجمن و مدرسه به فعالیت خود  ادامه دادند .

مدت کوتاهی از ورودش به ایران نگذشته بود  که مامور درمان  چشمان امین اقدس هم  شد. اعتمادالسلطنه در روزنامه خاطرات خود به این موضوع پرداخته:

[شاه ] به ادیب الملک فرموده بودند  به من  ابلاغ کند  صبح زود  در اندرون  حاضر باشم  که با دکتر فوریه  به جهت  معالجه  چشم امین اقدس  اندرون برویم.  ظاهرا میرزا سید حسین خان  داماد  میرزا زین العابدین خان که دو سال  فرنگ رفته و به اعتقاد خود کحالی آموخته  بعد از مراجعت  از فرنگ  به حکیم طلوزان  رشوه داده همه جا او را  کحال و جراح قابلی  معرفی کرده  این شخص مطالب دکتر فوریه را  درست در باب  معالجه چشم  امین اقدس ترجمه نکرده بوده است . دکتر فوریه  هم از زرنگی که دارد   درک این مطلب  را نمود عرض کرده بود مترجم من باید   کسی باشد که بی طرف باشد به مترجم طبیب اطمینان ندارم .  به این جهت شاه مرا مامور فرموده بودند   که با حکیم به اندرون بروم.

او برای  درمان چشمان امین اقدس اعلام آمادگی کرد  اما تمایل شخص امین اقدس بر این بود که معالجه در خارج از ایران صورت گیرد و به همین منظور به اتریش رفت  و بدون نتیجه با چشمانی نابینا بازگشت. اما همزمان بدرالسلطنه ، یکی دیگر از همسران ناصرالدین شاه ،  معالجه چشم خود را به  فوریه سپرد و عمل جراحی  با موفقیت در کاخ نگارستان صورت گرفت. این اقدام بر محبوبیت  فوریه  نزد شاه افزود. در سال 1308 به ریاست انجمن آلیانس  فرانسه در تهران منصوب شد .  ناصرالدین شاه در سفر سوم خود به فرانسه اجازه فعالیت انجمن و مدرسه آلیانس را صادر کرد . فعالیت این انجمن از سوی رییس نظمیه  در حد فعالیت مجالس بابیه و فراموشخانه  خطرناک اعلام شد اما دکتر فوریه موفق شد تا نظر شاه را جلب کند و   انجمن و مدرسه به فعالیت خود  ادامه دادند .

دهم شوال [1308] امروز روز جلسه سالیانه انجمن آلیانس فرانسه بود و من بار دیگر  به ریاست آن  انتخاب شدم . خطر بزرگی از بیخ گوش این انجمن بیچاره  گذشت به این معنی که  در میان  این همه سرو صدای توطئه   رئیس نظمیه  هم  از حال نگرانی  شاه استفاده کرده   در گزارشی  مخصوص انجمن ما را در دردیف انجمنهای سری و فراموشخانه   به قلم  آورده   و مثل  مجالس  بابیه آن را  خطرناک  معرفی نموده است .

ما به آسانی به شاه فهماندیم که آلیانس فرانسه جمعیتی  است که نه در مسایل  سیاسی مداخله می کند  نه در امور مذهبی  بلکه اساسی است که همه ممالک عالم آن را  پذیرفته و برهم زدن آن برای او که دوست مملکت فرانسه است خوشایند نخواهد بود .

در 1310 دکتر فوریه پس از بازگشت از سفری پنج ماهه در خارج از تهران که به همراه شاه برای  گریز از ابتلا به بیماری وبا صورت گرفته بود تقاضای مرخصی و بازگشت به فرانسه را  کرد که با موافقت شاه رو به رو شد. ناصرالدین شاه به پاس خدماتش  نشان درجه اول شیرو خورشید را اعطاء کرد:

نظر به اینکه  مقرب الخاقان حکیم باشی دکترفووریه طبیب مخصوص ما بر اثر خدمات صادقانه و معالجات  جان نثارانه موجبات رضای خاطر ملوکانه را چه در سفر  چه در حضر فراهم ساخته مخصوصادر ایام شیوع  مرض وبا از هیچ گونه خدمت به  اطرافیان ما  مضایقه نکرده و با معالجات و مواظبات  خود همه را قرین  خیر و سعادت  ساخته و نظر به این مراتب از جانب سنی الجوانب  ما مستحق عنایتی  گشته  لذا در این سال خجسته  فال لوی ئیل  او را به اعطای نشان شیر و خورشید از درجه اول  و حمایل سبز مخصوص  به آن مفتخر  می نمائیم تا آن را زیب پیکر خود سازد  و همواره  با اظهار خدمت موجبات رضای مخصوص ما را فراهم  دارد.

بعد از مدتی ناصرالدین شاه او را به بازگشت به ایران دعوت کرد  که فوریه از پذیرش آن سرباز زد و جواب مثبت را به  استعفای دکتر تلوزان منوط کرد . چرا که در تمام مدت این سه سال  با توجه به اینکه تلوزان از سمت خود به عنوان  پزشک شاه کناره نگرفته بود فوریه حقوقی معادل نیمی از حقوق  تلوزان را دریافت می کرد و این امر باعث تقاضای مرخصی او بود. دکتر تلوزان نیز حاضر به  استعفاء نبود . در نتیجه  دکتر فوریه به ایران بازنگشت .و شاه با استعفای وی موافقت کرد دکتر فوریه هرگز مانند  پزشکان خارجی دیگر چون پولاک و یا تلوزان زبان فارسی را فرا نگرفت .او در مقدمه کتاب خاطرات سه سال در ایران  می نویسد:

من که  مدت چند سال  طبیب مخصوص  اعلیحضرت  ناصرالدین شاه  و شاهد عینی  زندگانی روزانه او بوده ام چیزهایی دیده ام که نه تنها  هیچ مسافری نمی تواند بر آنها اطلاع  یابد بلکه آگاهی از آنها بر هر کسی که  در ایران مقیم شده باشد مشکل است. این سفرنامه  شرح همان مشاهداتی  است که دیگران  از آنها اطلاعی ندارند و آن در حکم  پرده ای است  که کم و بیش حقایق مربوط به شاه ایران  در آن نقاشی شده... با وجود آن که  در این یادداشت های روزانه کتبی   سعی شده است که نهایت دقت  رعایت شود محتاج به تذکار نمی دانم  که در این نوشته  کاملا اسرار شغل  خود را نگاه داشته و  نسبت به ناصرالدین شاه که مردی تیز هوش  و خوش ذات بود و در تمام حوادث به من نیکی کرده است رعایت  کمال احترام را  نموده ام.

دکتر  ژان باپتیست فوریه در فرانسه به  فعالیتهای  پزشکی خود ادامه داد و در 1926 میلادی درگذشت .


منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران