تبیان، دستیار زندگی
تبیان به مناسبت فرارسیدن ماه محرم، با جناب دکتر محمدحسین رجبی دوانی،کارشناس تاریخ اسلام، مصاحبه ای اختصاصی در زمینه وقایع و جنایات عاشورا ترتیب داده است.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : محمد باعزم
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مقتل واقعه کربلا از نگاه کارشناس تاریخ، دکتر رجبی دوانی

تبیان به مناسبت فرارسیدن ماه محرم، با جناب دکتر محمدحسین رجبی دوانی،کارشناس تاریخ اسلام، مصاحبه ای اختصاصی در زمینه وقایع و جنایات عاشورا ترتیب داده است.

مصاحبه از محمد باعزم- بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان

م

چطور سپاه یزید توانست طول فرات را ببندد؟ از شب هفتم محرم که آب بر روی سپاه امام بسته شده است، آیا به طور کامل در تشنگی بودند یا خیر؟

امام علیه السلام با حر قرار گذاشته بود که نه به کوفه برود و نه به مکه بازگردد تا ببینند چه اتفاقی خواهد افتاد، به کربلا که نزدیک شدند پیکی از جانب عبیدالله بن زیاد برای حر رسید که به محض رسیدن این نامه، حسین را در یک منطقه به دور از آب و آبادانی متوقف کن و دیگر نگذار که جلوتر برود. و بر این عدم آب و آبادانی تاکید شده است. لذا امام حسین علیه السلام در کربلا فرود آمدند.

نکته دوم آنکه موقعیت جغرافیایی کربلا در آن زمان با حال حاضر و حتی چند قرن قبل قابل مقایسه نیست. زیرا طوفان های شن و حوادث طبیعی که اتفاق افتاده است و قضیه را به صورت کلی تغییر داده است و دلیل این حرف این است که قبر مطهر حضرت امام حسین علیه السلام و حضرت عباس علیه السلام بسیار پایین تر از این چیزی است که ما می بینیم. این نهر علقمه هم که ما امروزه می بینیم اشتباه فاحش پیش آمده است، این نهر در قرن هفتم توسط ابن علقمی وزیر شیعه مستعصم عباسی آخرین خلیفه بنی عباس کشیده شد برای آب رسانی به شهر کربلا. لذا این که می گویند که حضرت عباس در کنار نهر علقمه به شهادت رسیده است حرف بی ربطی است و این اشتباه از این ناشی شده است که یک دعای علقمه وجود دارد که بعد از زیارت عاشورا خوانده می شود شاید با این اسم اشتباه گرفته شده است و فکر کرده اند که این نهر مربوط به آن قضیه است. بله حضرت عباس در نزدیکی یکی از شعبه های فرات به شهادت رسیده است و ظاهرا آن آب از زیر زمین عبور می کند. اتفاقا ما نقلی داریم در یکی منابع دست اول، که به دستور امام حسین علیه السلام چاهی هم حفر کرده شد و به آب رسیدند اما از ظواهر نقل ها برمی آید که آب قابل شرب نبوده اما برای غسل و سایر استفاده ها مناسب بوده است اگرچه در همین نقل ها داریم که وقتی لشگر عمر سعد از این جریان مطلع شدند به این چاه هجوم آوردند و آن را پر کردند لذا اگر آب از این چاه بوده یا از قبل آبی برای غسل و طهارت داشته اند اما قابل شرب نبوده است زیرا ما در نقل ها داریم که امام حسین در منزلگاه شراب آب بسیار زیادی دستور داد که حمل کنند.
اگر کسی یک تجربه داشته باشد این را متوجه می شود که چقدر نیاز به آب است ولو در حد چند قطره که این تشنگی را بتواند برطرف کند و این موضوع چیزی از عظمت آن بزرگواران کم نمی کند که بگوییم حتی حضرت در همان یک روز بدون آب بوده اند.

نکته دیگر آنکه بله هفتم محرم فرمان عبیدالله بن زیاد آمد که عمر بن سعد آب شریعه فرات را به روی امام ببندد همانطوری که پدر حسین علیه السلام آب را بر روی خلیفه مظلوم عثمان بست. شریعه اصطلاحا به بخشی از رودخانه گفته می شود که قابل دسترسی است و می شود سواره و یا پیاده به آب دسترسی پیدا کرد اما ممکن است که بعضی جای رودخانه در عمق باشد ولی قابل دسترسی نباشد. همین موضوع را در صفین هم داریم و در آن جنگ امیرالمومنین 90 هزار لشکر دارد ولی گفته شده است که معاویه آب را بر روی حضرت بست. من بررسی کردم و این بررسی نشان می دهد که همه بخش های فرات در زمان صفین قابل دسترسی نبوده و سنگلاخ بوده و فقط یک راه سنگ فرض اهالی صفین درست کرده بودند و این دلیل است که می توانستند آن مسیر را ببندد. کربلا هم در آن سال مشخص نیست که همه آن مسیر فرات قابل دسترسی بوده باشد و داریم که این 500 نفر شریعه را بر روی حضرت بستند و به اضافه آنکه تعداد یاران امام محدود است و تعداد دشمن 30 هزار نفر است لذا هر تحرکی که از آنها قابل رهگیری است و با لشگر امام علی در صفین فرق دارد

آنچه که مسلم است روز عاشورا ایشان بدون آب شرب هستند و لذا همان یک روز هم بدون آب سخت است. بجز زنان و کودکان در خیمه، مردان همه مسلح اند، زره پوشیده اند، در تحرک اند اگر کسی یک تجربه داشته باشد این را متوجه می شود که چقدر نیاز به آب است ولو در حد چند قطره که این تشنگی را بتواند برطرف کند و این موضوع چیزی از عظمت آن بزرگواران کم نمی کند که بگوییم حتی حضرت در همان یک روز بدون آب بوده اند.

پس حتی اگر برای یاران امام حسین هم راهی باشد، امکان رفتن برای آنها فراهم نیست مگر رفتن شبانه که یک بار اتفاق افتاده است که مسلم قبل از تاسوعاست و داریم که وقتی ذخیره آب شرب حضرت تمام می شود، حضرت بیست نفر را به فرماندهی حضرت عباس علیه السلام و علی اکبر می فرستد اما تنها راه همان شریعه ای است که 500 نفر، نگهبان دارد لذا عمر بن حجاج در تاریکی می پرسد شما که هستید، آنها می گویند ما یاران حسین هستیم و نمی گذارند که آب به امام حسین علیه السلام برسد و ممانعت بوجود می آید و درگیر می شوند و همین بیست نفر می توانند از آنجا آب بیاورند و آب به امام برسانند البته نقلی ضعیف هم این موضوع را انکار کرده است اما نقل معتبر اولی است. و همین یک مرتبه اتفاق افتاده است و اینکه چرا دوباره اقدام نکردند تاریخ چیزی را نقل نکرده است و شاید به خاطر اتفاق افتادن یک مرتبه ای آن، تعداد محافظان را بیشتر کرده باشند. آنچه که مسلم است روز عاشورا ایشان بدون آب شرب هستند و لذا همان یک روز هم بدون آب سخت است. بجز زنان و کودکان در خیمه، مردان همه مسلح اند، زره پوشیده اند، در تحرک اند اگر کسی یک تجربه داشته باشد این را متوجه می شود که چقدر نیاز به آب است ولو در حد چند قطره که این تشنگی را بتواند برطرف کند و این موضوع چیزی از عظمت آن بزرگواران کم نمی کند که بگوییم حتی حضرت در همان یک روز بدون آب بوده اند.

آیا حضرت امام حسین علیه السلام با بالا بردن علی اصغر، تقاضای آب کردند؟ نحوه شهادت علی اصغر علیه السلام همان گونه است که در نقل ها آمده است؟

این اوج خباثت آنها را می رساند. او می توانست خود امام را هدف قرار دهد اما خواست که داغی را بر دل امام حسین علیه السلام با این کار بگذارد.

در مورد شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام باید گفت که دو نقل وجود دارد. یک نقل در مقتل خوارزمی است که امام حسین علیه السلام از خیمه خود شنید که این طفل از تشنگی هلاک می شود اگر امکان دارد برای او آبی آورده شود، که امام حسین علیه السلام او را جلوی لشگر دشمن آورد و فرمودند اگر با من سر جنگ دارید این طفل چه گناهی دارد که تشنه است؟ در این هنگام حرمله او را هدف تیر خود قرار داد و به شهادت رساند.

اما نقل معروف تر این نیست که بقیه منابع ذکر کرده اند بلکه این است که حضرت امام حسین علیه السلام در کنار خیام به حضرت زینب علیهاالسلام فرمود این طفل مرا بیاورید تا با او وداع کنم و از مادر کودک نمی خواهد که مبادا انقلابی صورت بگیرد.

این اوج خباثت آنها را می رساند. او می توانست خود امام را هدف قرار دهد اما خواست که داغی را بر دل امام حسین علیه السلام با این کار بگذارد.

امام در حال بوسیدن کودک بود که حرمله گلوی حضرت علی اصغر را هدف قرار داد. و طوری شد که آسیب جدی به طفل رسید و گفته شده است که کودک ذبح شد و کودک آسیب بسیار شدیدی می بیند و امام در آن لحظه دعا می کند که خدایا این قربانی را از ما بپذیر، و بعد در پشت خیمه گاه قبری را با غلاف شمشیر کندند و نماز خواندند و پیکر ایشان را دفن کرد. این نقل مشهور و معروف است.

این اوج خباثت سپاه یزید لعنة الله علیه را می رساند. او می توانست خود امام را هدف قرار دهد اما خواست که با این کار داغی را بر دل امام حسین علیه السلام بگذارد.

م

علت تفاوت تعداد شهدای کربلا در نقل ها چیست؟

امام حسین علیه السلام از مکه که حرکت کردند آمار دقیقی از همراهان ایشان نداریم اما آنچه که مسلم است کسانی که از مدینه همراه با امام حسین علیه السلام که اغلب از خانواده و بستگان حضرت بودند، همراه ایشان تا کربلا بوده اند. به اضافه چندین نفر که خود را از کوفه و بصره به امام رسانده اند مانند یزید بن سویط یا عابس بن ابی شبیب یا بریر بن خضیر، حجاج بن مسروق جعفی خود را از کوفه به مکه رسانده اند و با امام همراه اند.

ظاهرا از زائرین و مجاورین کعبه کسی امام را یاری نمی کند اما داریم که حضرت وقتی از حرم خارج شد، کاروانی که از یمن می آمد و به شام می رفت و هدایایی را از طرف حاکم یمن برای یزید می بردند را مصادره کرد و اعضای کاروان که تعداد آنها نامشخص است، را گفت، هر کس می خواهد به ما بپیوندد و هر کس نمی خواهد ما هزینه بازگشت او را می دهیم و باز گردد که گفته شده است که شماری از آنها به امام پیوستند و برخی برگشتند.
اما اینکه هفتاد و دونفر که بیشتر جلوه کرده است بخاطر همین است که این هفتاد دو نفر یاران اصلی هستند که امام حسین علیه السلام به ایشان فرمود من یارانی بهتر از شما سراغ ندارم و خاندانی بهتر از شما نمی شناسم. اینها قبل از پیوستن سایر افراد است.

در منزلگاه ها نداریم که کسی به امام پیوسته باشد اما داریم که وقتی در یکی از منزلگاه ها، خبر شهادت مسلم را شنیدند و حضرت گفتند که کوفیان ما را رها کرده اند، برخی در میانه راه امام را رها کردند و ترک کردند.

اما نقلی نداریم که چه کسانی به امام پیوسته اند و گفته شده است که برای امام کسانی باقی ماندند که از مدینه همراه امام آمده بوده اند. البته در بین راه دو سه مورد هست که افرادی از کوفه گریخته اند و به امام می پیوندند مانند نافع بن هلال جُملی و یا چهار نفر دیگر که حر قصد دارد آنها را دستگیر کند و به امام می پیوندند.

تعداد دیگری نیز که نمی دانیم تعداد آنها چند نفر هستند، موقع ورود به کربلا از کوفه می گریزند و به امام می پیوندند مانند حبیب بن مظاهر، مسلم بن عوسجه، عبدالله بن عمر کلبی با همسرش به امام می پیوندند. لذا یاران با معرفت امام تا قبل از تاسوعا چون امام بعد از تاسوعا دیگر از کمک کوفیان نا امید شد، همان 72 نفر هستند که معتبرتر هست.

نقلی داریم که شب عاشورا برخی از سپاه دشمن برای تحت نظر گرفتن و شناسایی موقعیت امام می آمدند، در نقل ها داریم که تعداد 30 نفر حدودا از لشگر دشمن به امام پیوستند و این نقل هم محکم است. بنابراین با اضافه کردن این تعداد، حدودا 102 الی 103 نفر می شوند. روز عاشورا نیز حر به امام می پیوندند و غیر از حر یزید بن زیاد بن محاصر کندی که وقتی جنگ شروع می شود ناجوانمردی می بیند که این گونه علیه امام اقدام می کنند، لشگر عمر سعد را ترک می کند و به امام می پیوندد. این ها قطعی است.

امام حسین علیه السلام از مکه که حرکت کردند آمار دقیقی از همراهان ایشان نداریم اما آنچه که مسلم است کسانی که از مدینه همراه با امام حسین علیه السلام که اغلب از خانواده و بستگان حضرت بودند، همراه ایشان تا کربلا بوده اند. به اضافه چندین نفر که خود را از کوفه و بصره به امام رسانده اند مانند یزید بن سویط یا عابس بن ابی شبیب یا بریر بن خضیر، حجاج بن مسروق جعفی خود را از کوفه به مکه رسانده اند و با امام همراه اند.

اما نقل دیگری هم داریم که دو تا برادر هم عصر عاشورا به امام پیوستند، یکی حارث و دیگر سعد العطوف که از خوارج بودند اما به امام پیوستند و به شهادت رسیدند البته این نقل، به قطعیت نیست. بله با این حساب تعداد یاران بیش از 72 نفر است و علامه امین عاملی در اعیان الشیعه نام 105 نفر را ثبت کرده است. اما اینکه هفتاد و دو نفر که بیشتر جلوه کرده است بخاطر همین است که این هفتاد دو نفر یاران اصلی هستند که امام حسین علیه السلام به ایشان فرمود من یارانی بهتر از شما سراغ ندارم و خاندانی بهتر از شما نمی شناسم. اینها قبل از پیوستن سایر افراد است.

شجاعت حضرت عباس علیه السلام زبانزد عرب بوده، ولی در واقعه کربلا حضرت عباس علیه السلام مانند حضرت علی اکبر و دیگران، آن دلاوری و جنگاوری را نداشتند. علت این موضوع چیست؟

بله، حضرت عباس بسیار شجاع، دلاور و با بصیرت بود. شجاعت را خیلی ها می توانند داشته باشند، بلا تشبیه، شمر هم بسیار شجاع بود اما آدم بی کله و متهور بود. اما آنچه که حضرت عباس را متمایز ساخته است آن بصیرت فوق العاده ایشان است که به فرموده امام صادق علیه السلام یا امام سجاد علیه السلام در مورد ایشان گفته شده است، کان نافذ البصیره، یعنی بسیار با بصیرت بود.

ایشان به خواست امام حسین علیه السلام عَلم اصلی یعنی نماد اقتدار لشگر را در دست داشت. در آن دوران عَلَم در مقابل رایَت بود. رایَت به معنای عَلَم های کوچک و عَلَم یکی است و از همه مهمتر و بلندتر و نماد قدرت لشگر و عظمت آن بوده است.
آنجاست که امام را صدا می زند و امام بر بالای سر حضرت عباس می رسد و جمله ای در اینجا دارد که حتی در مورد حضرت علی اکبر هم گفته نشده است و آن است که به قدری، منقلب بود که خود را از روی اسب به زمین پرت کرد و فرمود: الآن انکسر ظهری و قلّت حیلیتی؛ یعنی با شهادت عباس، کمر من شکست و بیچاره شدم

حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام در زمان جنگ های پیامبر صلی الله علیه و آله علمدار ایشان بوده است و در قلب سپاه پیامبر، همواره عَلَم به دست حضرت علی است. در روز عاشورا همان نقش را حضرت عباس برای سپاه امام حسین علیه السلام دارد و به تعبیری امام حسین می توانست یک نفر دیگر را هم به عنوان علمدار قرار بدهد و از آن شجاعت و قدرت و توان حضرت در مقابل دشمن بهره ببرد. اما فلسفه این کار امام حسین علیه السلام این بود که فرمود اگر این عَلَم به دست کسی دیگر باشد زنان و کودکان به وحشت می افتند وقتی در دست عباس باشد، آرامش دارند. لذا عجیب است تا زمانی که حضرت عباس عَلَم را در دست دارد همه چیز آرام است و دلشان محکم است وقتی عَلم را بر زمین می گذارد، شوب و دلهره واقع می شود.

می دانید حضرت عباس علیه السلام به جنگ نرفته اند و آخرین کسی است که قبل از امام حسین علیه السلام، به شهادت می رسد. عظمت حضرت عباس در این است که ایشان هم به مانند حضرت امام حسین علیه السلام شاهد فاجعه کربلا و شهادت ها است. برای ایشان بین برادران خود و علی اکبر فرقی ندارد. همه این مصیبت ها را دیده است اما چون امام حسین به او دستور داده است او اطاعت می کند و در قلب سپاه می ایستد.
آنچه که حضرت عباس را متمایز ساخته است آن بصیرت فوق العاده ایشان است که به فرموده امام صادق علیه السلام یا امام سجاد در مورد ایشان گفته شده است ، کان که نافذ البصیره، یعنی بسیار با بصیرت بود.

در طول روز عاشورا ایشان به میدان نرفته اند البته نقل ضعیفی است که در همان اول قضیه وقتی زهیر و حر در حال جنگ بوده اند، محاصره می شوند و حضرت عباس وارد میدان می شود و ایشان را از محاصره در می آورد اما این نقل ضعیفی است و بعید است کسی که عَلم در دست دارد این کار را کرده باشد.

بعد از شهادت همه و باقی ماندن ایشان و امام حسین، آمد خدمت امام و عرض کرد که اجازه جنگیدن با آن منافقان را بدهد. در این زمان امام حسین به ایشان می گوید اگر بتوانی و مشک آبی برای کودکان و زنان بیاوری، سپاسگزار خواهم بود.

این نقل معروف است اما نقل دیگری است که امام فرمودند بیا با هم برویم تا آب بیاوریم بعد از آنکه با هم می روند و موفق به دسترسی به آب می شوند، سپاه دشمن به دروغ می گوید که حسین خیمه ات مورد تعرض قرار گرفته است و امام بر میگردد و وقتی میبیند که دروغ بوده است دیگر نمی تواند به سمت آب برود.

اما نقل مشهورتر نقل اول است که حضرت عباس به تنهایی می رود و به آب دسترسی پیدا می کند و آنجاست که حضرت با محافظان شریعه فرات می جنگد و به شهادت می رسند. البته افرادی با نا جوانمردی، پست نخل ها مخفی شده اند، ایشان را غافل گیر می کنند و بدون اینکه ایشان متوجه بشوند به ایشان حمله می کنند و دست های ایشان را قطع می کنند. و آنجاست که امام را صدا می زند و امام بر بالای سر حضرت عباس می رسد و جمله ای در اینجا دارد که حتی در مورد حضرت علی اکبر هم گفته نشده است و آن است که به قدری، منقلب بود که خود را از روی اسب به زمین پرت کرد و فرمود: الآن انکسر ظهری و قلّت حیلتی؛ یعنی با شهادت عباس، کمر من شکست و بیچاره شدم.

م

غایبین بنی هاشم در کربلا چه کسانی بودند؟

این یک سوال بسیار اساسی است که ما تا به حال به آن خوب نپرداخته ایم و یا آن را توجیه کرده ایم. مثلا گفته ایم که محمد حنفیّه دستانش فلج بوده است و نمی توانسته در جنگ شرکت کند. یا عبداله بن جعفر پیر و ناتوان بوده است و یا نقل غلط و دروغی هست که نا بینا بوده و نمی توانسته است که در کربلا باشد. این ها همه توجیهات است. بزارید راحت عرض کنم. دو حدیث اشاره می کنم که این سوال را به خوبی جواب می دهد.
از امام صادق علیه السلام سوال پرسیده می شود که علت تخلف محمد حنفیّه از همراهی امام حسین علیه السلام چیست؟ اگر طبق نقل ها ایشان از جانب امام حسین مامور است که اخبار مدینه را به ایشان برساند و یا فلج است و نمی تواند حضور پیدا کند، پس این سوال، سوال کاملا غلطی است. امام صادق علیه السلام که پاسخ این سوال برایشان سخت است زیرا کوتاهی همراهان و خویشان امام حسین را به همراه دارد و از طرفی نمی تواند پاسخ پرسش کننده را ندهد، در پاسخ می فرماید که من در این مورد یک سخن از امام حسین علیه السلام برای تو می گویم و تو دیگر به آن ادامه نده. وقتی امام حسین علیه السلام تصمیم به ترک مدینه گرفت و به مکه رفت، انتظار داشت که خویشان و بنی هاشم او را یاری کنند و این کار نشد، امام نامه ای به تمام بنی هاشم نوشت از حسین بن علی علیهما السلام به تمام بنی هاشم، هر کس در این سفر مرا همراهی کند به شهادت خواهد رسید و هرکسی که بماند به رستگاری نخواهد رسید والسلام.
این به چه معناست؟ یعنی هرکس که آمد به وظیفه اش عمل کرده است و هرکس نیامد رستگار نمی شود. و این هیچ دلیلی برای اینکه بگوییم کسی از بنی هاشم نمی دانسته است و... وجود ندارد. چطور عبداله بن جعفر می تواند 500 کلیومتر فاصله مدینه تا مکه را طی کند و به حج بیاید اما نمی تواند امام حسین را یاری کند؟ چطور می تواند به عجله امان نامه از حاکم مکه برای امام حسین می گیرد اما نمی تواند با امام همراه شود؟ این ها همه توجیه هستند. بنی هاشم کارنامه سیاه در همراهی معصومین و نه صرفا امام حسین علیه السلام دارند. ایشان به امام علی هم خیانت کرده اند.
حدیث دومی که در این باره است، این است که چرا برای حضرت امیرالمومنین بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله تنها ده دوازده نفر بیشتر برای ایشان باقی نمانده باشد؟

پس بنی هاشم کجا هستند؟ تنها اسم عباس و فرزند بزرگش فضل هستند و یکی از فرزندان ابولهب است که از حضرت دفاع کرده اند. آن هم نه به این صورت که حضرت منصوب از جانب خداست بلکه به این صورت که نباید خلافت از بنی هاشم به بیرون برود است. باز هم در این مورد از امام صادق علیه السلام سوال می شود که چرا پس از رحلت پیامبر، حضرت امیر تنها شده و بنی هاشم از ایشان دفاع نکردند؟ جواب امام در این مورد هم تکان دهنده است. فرمود که بنی هاشم دو مرد داشت که به شهادت رسیده بودند، حمزه و جعفر بن ابی طالب علیه السلام اما در این موقعیت، بزرگان بنی هاشم دو فرد ذلیل بودند، عباس و عقیل. یعنی وقتی بزرگان ایشان این دو نفر هستند چه انتظاری وجود دارد؟ تعجب زمانی بیشتر می شود که پیامبر وقتی دعوت خود را علنی می کند، یاران بنی هاشم چهل نفر هستند. عمو و عموزاده ها هستند که در جریان شعب ابی طالب ایشان را یاری می کنند جز دو نفر یکی ابولهب و دیگری ابوسفیان بن حارث بن عبدالمطلب هستند. اما بقیه پشت پیامبر را خالی نمی کنند. در شعب ابی طالب با پیامبر همراه می شوند اما حالا که هم تعدادشان بیشتر است و همگی مسلمان هستند، اما ما اسم سه نفر را داریم که با حمایت از امام حسین کردند. یا در واقعه عاشورا از دعوت پیامبر بیش از 70 سال می گذرد شما فقط اسم 17 نفر را میبینید که با امام همراه هستند. تازه در میان ایشان، علی اصغر هست،

این یک سوال بسیار اساسی است که ما تا به حال به آن خوب نپرداخته ایم و یا آن را توجیه کرده ایم. مثلا گفته ایم که محمد حنفیّه دستانش فلج بوده است و نمی توانسته در جنگ شرکت کند. یا عبداله بن جعفر پیر و ناتوان بوده است و یا نقل غلط و دروغی هست که نا بینا بوده و نمی توانسته است که در کربلا باشد. این ها همه توجیهات است. بزارید راحت عرض کنم. دو حدیث اشاره می کنم که این سوال را به خوبی جواب می دهد.

عبداله بن حسن ده ساله و قاسم سیزده ساله است که همگی اولاد ابوطالب هستند اما از عموهای پیامبر و امیرالمومنین یک نفر هم نیست. این را سوگوارانه باید گفت که همه نوادگان ابوطالب هم همراه با ایشان نیستند بعضی از برادران امام حسین علیه السلام مانند عمر و عبیدالله بن علی نمی آیند. زید بن الحسن فرزند ارشد امام حسن علیه السلام نمی آیند. بنابراین بنی هاشم در یاری اهل بیت علیهم السلام، کارنامه ای بسیار تاریک دارد.
عبداله بن جعفر علاقه و دلسوزی بسیاری نسبت به امام حسین دارد ولی در این حد از معرفت از ولایت نیست که بخواهد خود را فدای امام حسین کند. این در محمد حنفیه هم نیست و عبدالله بن عباس و دیگران لذا ما یک سری توجیهات می کنیم که عبداله بن جعفر اجازه داد که بچه هایش بروند. بنابراین در کوتاهی کردن بنی هاشم هیچ جای بحثی نیست.

آیا کوفیان از امام حسین علیه السلام شناخت کامل داشتند؟

می توان گفت که مردم کوفه نسبت به سایر مناطق عالم اسلامی نسبت به امام حسین علیه السلام و جایگاه حضرت امام حسین  علیه السلام آگاهی داشته اند. به این علت که کوفه شهری نبوده است که مثل مدینه و مکه از قبل دارای هویت و سابقه نبوده است و آن گونه نیست که ما از آن شهر انتظاری داشته باشیم که در تاریخ از خود نقشی را ایفا کرده باشد. بلکه کوفه در سال 17 هجری یعنی حدود 7 سال بعد از رحلت پیامبر اکرم، در خاک ایران تاسیس شده است با هدف اینکه پایگاهی باشد برای مسلمانانی که قصد فتوحات را در زمان خلیفه دوم دارند.

اهالی کوفه بزرگانی بودند از مسلمانان سابقه دار از مدینه و یمن، که آمدند و در این شهر مقیم شدند. لذا شمار قابل توجهی از اصحاب پیامبر در این شهر ساکن بودند و هنگامی که امیرالمومنین علی علیه السلام به خلافت رسید، ایشان را بهتر از مردم مدینه به خلافت و جانشینی می شناختند. علت انتخاب کوفه به عنوان پایتخت حکومت امام علی هم به این خاطر است زیرا آنها سابقه امام علی را بیشتر از دیگران می شناختند. بعد از آن فرزندان امام علی علیه السلام یعنی امام حسن و امام حسین نیز به کوفه آمدند و ساکن شدند و با مجموع حکومت امام علی و امام حسین علیهما السلام، مردم کوفه حدود پنج سال این بزرگواران را کاملا می شناختند.

همچنین سابقه حکومت امام علی و امام حسن مجتبی علیهماالسلام در این مدت بیست سال پس از شهادت این دو بزرگوار، خاطره ایشان و نوع حکومت داری استثنایی ایشان حتی برای اطفال از بین نرفته بود و وجود داشت لذا وقتی امام حسین علیه السلام با یزید بیعت نمی کند، این اقدام در مکه جلوه می کند اما در تمام عالم اسلام فقط کوفه هست که به خروش می آید و برای امام نامه می نویسند که به شهر ما بیا. امام چهار ماه و چند روز در مکه هست اما مکیان او را یاری نمی کنند و وقتی بحث قیام می شود کسی ایشان را یاری نمی کند و این تعداد نامه برای امام علاوه بر شناخت؛ از نحوه
می توان گفت که مردم کوفه نسبت به سایر مناطق عالم اسلامی نسبت به امام حسین و جایگاه حضرت امام حسین آگاهی داشته اند. به این علت که کوفه شهری نبوده است که مثل مدینه و مکه از قبل دارای هویت و سابقه نبوده است و آن گونه نیست که ما از آن شهر انتظاری داشته باشیم که در تاریخ از خود نقشی را ایفا کرده باشد بلکه کوفه در سال 17 هجری یعنی حدود 7 سال بعد از رحلت پیامبر اکرم، در خاک ایران تاسیس شده است

حکومت امام علی و امام حسن، به علت وجود شخصیت والا مقام خود حضرت امام حسین علیه السلام است که می دانند بهترین شخص برای رهبری جامعه هستند. به غیر از تعدادی از شیعیان که اعتقاد داشتند امام حسین امام سوم شیعیان هستند، اهل سنت هم برای حضرت نامه نوشتند زیرا شیعیان تعدادشان به هزار نفر نمی رسید و بسیاری از آن نامه ها، چند امضایی از جانب اهل سنت بود زیرا آنها نیز امیرالمومنین را خلیفه چهارم می دانستند و آن سابقه را دیده بودند. عثمانی های کوفه که لجوج ترین افراد از نظر سیاسی نسبت به اهل بیت بودند، هم وقتی این موج گسترده را دیدند و گفتند اگر نپیوندند برایشان بد می شود، آنها هم به این خیل نامه ها، اضافه شدند.

چرا امام حسین علیه السلام به مدینه بازگشتند؟

بعد از صلح امام حسن مجتبی علیه السلام و هنگامی که قدرت از دست اهل بیت علیهم السلام خارج شد، احساس کردند که حضور ایشان در کوفه موضوعیت ندارد. علت ترک مدینه این بود که امام علی علیه السلام در مقام خلافت بود و کوفه از نظر منطقه ای به شام نزدیک تر بود و به مناطق چهارگانه مناطق اسلامی و برای خلافت و حکومت بهتر بود به خصوص که مردم آنجا نیز اغلب از سابقه داران در اسلام بودند و اهل بیت را می شناختند اما وقتی قدرت واگذار شده بود، به مدینه، شهری که حرم پیامبر و خانه اهل بیت بود، بازگشتند.

نقش ایرانی ها در واقعه کربلا چه بوده است؟

ایران بزرگ قدیم کل عراق امروز، بخش هایی از ترکیه و این کشورهایی که پس از فروپاشی شوروی به وجود آمد مانند آذربایجان و ارمنستان و گرجستان، جزء خاک ایران قدیم بوده است. البته در مناطقی که الان جزء عراق است و قدیم جزء ایران بوده است، ایرانی ها به گروه هایی از اعراب اجازه سکونت داده بودند. یعنی از دیرباز و دوران ساسانیان دولتی عربی به نام حیره نزدیک کوفه امروزی بوده است که در این بخش ها ساکن بوده اند. اعراب بودند و بسیاری از ایشان مسلمان شدند. کوفه و بصره را در خاک ایران ساختند برای اینکه بتوانند به راحتی فتوحات داشته باشند. یک لشکر از شمالی و یک لشکر مناطق جنوبی را تحت پوشش خود قرار می داد.
ایرانی ها دوران امام حسین علیه السلام در مناطق شمالی عراق امروزی داخل در خاک ایران امروز حضور داشتند که اکثر ایشان زرتشتی هستند و مسلمان نشده اند. آنهایی که مسلمان می شدند از نظر زرتشتی ها خائن به حساب می آمدند و لذا آنها به مناطق عرب نشین و مسلمان نشین ایران کوچ می کردند و مقیم کوفه و بصره می شدند. حتی برخی اوقات شمار ایرانی های کوفه از اعراب بیشتر می شد. اما در زمان خلیفه دوم به بعد تبعیض هایی علیه ایشان واقع می شد که کاملا
مردم خاک سیستان به محض رسیدن خبر شهادت امام حسین، علیه برادر عبیدالله بن زیاد، یعنی عبّادالله بن زیاد که حاکم ایشان بود، شورش کردند و او را از سیستان بیرون کردند و برای مدتی حکومت آن جا را بر عهده گرفتند.

ضد تعالیم پیامبر و اسلام بود و همان مسئله عرب و عجم بوجود آمد و اعراب به ایرانی می گفتند شما موالی (حالت تحقیر) هستید و ما اجازه سکونت شما را در این مناطق داده ایم. و این را القا کرده بودند که شما ایرانی ها شهروندان درجه دو هستید و حق مداخله سیاسی ندارید و آنها هم پذیرفته بودند. اگر چه در اصحاب امام علی ما چند نفر ایرانی مانند ابوساسان داریم اما جامعه ایرانی مسلمان از نظر سیاسی آنچنان تحقیر شده بودند که در مسائل سیاسی دخالت نمی کردند. بنابراین ما هیچ نامه ای از طرف ایرانی ها برای امام حسین نداریم که ایشان را دعوت کرده باشند. در زمان امام علی این تبیض ها برداشته شد و بسیاری نیز برای ایشان هزینه داشت و معاویه دید اگر بخواهد عرب ها را داشته باشد باید ایرانی ها را تحقیر کند لذا در این مدت بیست سال، ایرانی ها را تارومار کرده بودند و خیلی ها را تبعید کرده بود. پس از ایرانی ها انتظاری برای کمک به امام حسین وجود ندارد و امام حسین و سایر اهل بیت هم هیچ خطابی به ایرانی ها ندارد.

طبق نقل های موثق، افتخار اولین خونخواهی برای امام حسین علیه السلام به ایرانی می رسد حتی قبل از آنکه توابین و مختار قیام کنند.

البته یک گزارشی را علامه شیخ محمد مهدی شمس الدین که قائم مقام امام موسی صدر بودند، در کتاب انصار الحسین نقل می کند و من نرسیده ام که بررسی کنم ببینم سند این نقل چیست اما گزارش کرده است که گروهی از موالی(ایرانی های مسلمان) قصد داشتند از فرات خود را به امام برسانند و ایشان را یاری کنند. اما عمر بن سعد چهارصد نفری را که فرستاده بود برای جلوگیری بنی اسد، ظاهرا فرستاده است جلوی شریعه فرات را بگیرند تا ایرانی ها نتوانند به کربلا برسند اما مشخص نیست که تعداد ایرانی ها چقدر بوده است و چه کاری کرده اند و این چهارصد نفر به غیر از آن پانصد نفری است که هفتم محرم آب را بر روی امام بستند.

افتخار اولین خونخواهی امام حسین علیه السلام برای ایرانی ها

طبق نقل های موثق، افتخار اولین خونخواهی برای امام حسین علیه السلام به ایرانی می رسد حتی قبل از آنکه توابین و مختار قیام کنند. مردم خاک سیستان به محض رسیدن خبر شهادت امام حسین، علیه برادر عبیدالله بن زیاد، یعنی عبّادالله بن زیاد که حاکم ایشان بود، شورش کردند و او را  از سیستان بیرون کردند و برای مدتی حکومت آن جا را بر عهده گرفتند اما متاسفانه جزئیات آن در دسترس نیست و ذکر نشده است اما این اتفاق در زمان حکومت جائرانه و ظالمانه یزید است در حالی که قیام توابین و مختار بعد از مرگ یزید قیام کرده اند و تا زمان زندگی یزید، کسی جرأت قیام ندارد بجز مردم سیستان که این کار را انجام داده اند و این قیام مردم سیستان با بررسی های انجام شده تقریبا دو ماه بعد از شهادت امام حسین علیه السلام، برپا می دارند و از این جهت فضل تقدم در خونخواهی امام حسین علیه السلام را به اسم خود ثبت می کنند.


مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.