تبیان، دستیار زندگی
گفت و گوی تبیان با حمید رضا برقعی درباره شعر آیینی (قسمت پایانی)
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

برقعی چگونه شعر می گوید؟(مصاحبه)

گفت و گوی تبیان با حمید رضا برقعی درباره شعر آیینی (قسمت پایانی)

شعر آیینی گره خورده با مناسبت های مذهبی؛ شعرهای حمیدرضا برقعی نمونه خوبی است از شعرهای آیینی که باورهای دینی را با لطافتی شاعرانه به مخاطبش منتقل می کند. «طوفان واژه ها»، «قبله مایل به تو» و«رقعه» عنوان سه کتاب حاصل شاعرانگی های اوست و همه از پر فروش های شعر آیینی است.

مصاحبه : زهرا فرآورده - بخش ادبیات تبیان

برقعی چگونه شعر می گوید؟

در بخش اول گفت و گو با حمیدرضا برقعی درباره آسیب های شعر کنگره ای صحبت کردیم که می توانید اینجا خوانید. ادامه گفت و گوی مان درباره همسو کردن احساس شاعرانه در جهت باورهای دینی است:

درحال حاضر در شبکه های اجتماعی تقریبا به اسم تمام شاعران صفحه وجود دارد. از حافظ و مولانا گرفته تا شاعران معاصر. فکر می کنید این فضا چه تأثیری در فراگیری شعر دارد؟
شعر اصلی ترین هنر در ترویج مفاهیم مذهبی و اهل بیت بوده. از همان ابتدا حسان بن ثابت یا شاعرانی دیگر به نوعی تریبون و تبلیغی برای اهل بیت بودند؛ اهل بیت هم به آنها به عنوان یک رسانه نگاه می کردند. توجه به شعرا که در تاریخ آمده نشان دهنده اهمیتی است که به شاعران می دادند. امروز هم همینطور، هنوز هم شعر پایه اصلی مجالس عزاداری است و بیشترین تأثیر را در مخاطب دارد و این فضاهای مجازی و فضاهای جدیدی که به وجود آمده به بیشتر دیده شدنش کمک می کند اما همان قدر که این اتفاق را حُسن می دانم آفت هم می دانم. حوصله ها کوتاه شده و شعر ها به نوعی می شود گفت شعر های پر مصرف شده. یعنی مخاطب دنبال یک اتفاق بلافاصله است. اصلا به عمق مطالب و مسائل فکر نمی کند.

یعنی شعرها بیشتر احساسی شده و در لحظه کاربرد دارد؟

وقتی می خواهیم درباره یک واقعه تاریخی که امروز اتفاق افتاده صحبت کنیم باید تعبیر پذیر به مسأله نگاه کنیم که 100 سال دیگر هم بشود از آن بیت استفاده کرد. به نوعی فقط برای امسال نباشد. من فکر می کنم این اتفاق یک مقدار باید در دوستان شاعر از جمله خودم بیفتد و بیشتر از قبل به این مطلب توجه کنیم

بله، کار یک با مصرف. می خواهیم برای بنری شعری بنویسم که همین یک دفعه است و تمام می شود. چون عمق ندارد. من پیش یکی از اساتید بودم می گفتند مطالعه مجازی را آمار رسمی مطالعه نمی دانم چون عمیق نیست و واقعا مجازی است. طرف فکر می کند فلان مطلب را خوانده در صورتیکه فکری نکرده. ما در گذشته قالب هایی مثل قصیده، غزل و مثنوی داشتیم که رفته رفته از بین رفته و تبدیل به شعرهای کوتاه و رباعی و هایکو.. شده. چرا؟ چون در حجم یک پیامک نیست. حوصله مخاطب کم شده. دنبال نتیجه بلافاصله است ، هم شاعر هم مخاطبانش. این را خیلی باید مراقب باشیم که به این دام گرفتار نشویم.

اتفاق دیگری که در شبکه های اجتماعی باب شده ارسال تصایر همراه با چند بیت کوتاه از اشعار مذهبی است به خصوص در مناسبت ها. اینها چطور؟
شاید با فرستادن یک بیت شعر همراه عکس، رابطه احساسی برقرار شود ولی شصت، هفتاد درصد ایراد وزنی دارد، عمیق نیست، مفهوم را خیلی حسی بیان می کند. متاسفانه عنصر تفکر در این شعرها هیچ نقشی ندارد. یک مفهوم بلند ارزشی در ابیات یک بار مصرفی که فقط برای یک لحظه است. امثال ابیاتی که هر کسی به نوعی می خواهد عرض ارادت کند که امام حسین امسال من را بطلب. صرفا فقط همین است، نه معنی دارد نه یعنی. بلافاصله مخاطب ارتباط برقرار می کند. در صورتی که شما شعر حافظ و سعدی را باید با تأمل نگاه کنی، اینکه یعنی اش چیست، معنی اش چیست، چه عمقی دارد؟ اصلا دلیل ماندگاری شعر دو عنصر است؛ استحکام زبان و عمق مطالب و مفاهیم.

اکثر این شعر ها با مرور زمان فراموش می شود.
 بله، ببینید من همیشه می گویم ما وقتی می خواهیم درباره یک واقعه تاریخی که امروز اتفاق افتاده صحبت کنیم باید تعبیر پذیر به مسأله نگاه کنیم که 100 سال دیگر هم بشود از آن بیت استفاده کرد. به نوعی فقط برای امسال نباشد. من فکر می کنم این اتفاق یک مقدار باید در دوستان شاعر از جمله خودم بیفتد و بیشتر از قبل به این مطلب توجه کنیم.

عده ای از مداح ها از اشعار آیینی که توسط شاعران خوب سروده شده استفاده می کنند اما تعدادی به سمت شعرهایی می روند که نه مفهوم درست و قوی دارد نه از لحاظ ادبی ویژگی های یک شعر را. با وجود شاعران زیادی که در حال حاضر اشعار مذهبی می گویند فکر می کنید علت این اتفاق چیست؟
دوست مداح ما هم مثل شاعر دنبال مخاطب است، دنبال به نتیجه رسیدن بلافاصله. اینکه زحمتی به خودش ندهد و شعری را انتخاب کند که مخاطب بلافاصله رابطه احساسی و عاطفی برقرار کند؛ ارتباطی که بعد از هیئت فقط یک شوری را درک کرده و هیچ عنصر تفکری به شاکله ذهنی اش اضافه نشده. دغدغه ای به وجود نیامده ، به فکر فرو نرفته، فقط احساس و عاطفه اش برانگیخته شده و از جلسه بیرون آمده. البته اهل بیت این را هم می خرند و این چیزی نیست که من سردربیارم. اما این مشخص است که من وقتی می خواهم درباره مکتبی صحبت کنم باید مفاهیم آن مکتب را تحلیل کنم و این وظیفه سخنران ها، مداح ها و شاعر هاست.

چرا این تعامل و همکاری بین مداح ها و شاعران وجود ندارد؟ این عدم تمایل از طرف مداح است یا شاعر؟
من احساس می کنم هر دو طرف. یکی اینکه مداح ها (البته همه نه) مداح های خوبی داریم که خیلی شعر  حفظ هستند. منظور کسانی است که متاسفانه الان شهرت های کاذب دارند و فقط تکیه شان بر صدا است. نه سواد شعری دارند نه سواد به قول معروف مقتل و مناجات. و فقط می توانند احساسات مخاطب را بر انگیخته کنند. خوب این اتفاق جای دیگر هم می افتد. می تواند خواستگاهش هیئت هم نباشد. از آنطرف دوستان شاعر ما هم به مداح به عنوان یک تریبون نگاه می کنند. به این نگاه می کنند که فلان مداح شعر ما را بخواند معروف می شویم. یعنی دنبال این نیستند که خودشان تریبون خودشان باشند. در مورد دوستان دیگر هم که مذهبی کار نمی کنند این نکته هست، اینکه تریبون شان فلان خواننده باشد. اگر تریبون تان فلان خواننده و مداح نباشد خوب شما چه بلندگویی داری؟
الان در صداوسیما توجه بیشتری به شعرهای آیینی می شود. معمولا مخاطب خوبی هم دارد. مجالس مذهبی اگر به این سمت برود که از شعرهای خوب استفاده شود حتما اثرگذاری مفیدتری خواهد داشت. شاید کمی کم کاری از طرف مداح هایی که باید دنبال شعر بهتر باشند هست کمی هم شاعر ها که به این سمت نرفتند.
این بحث پیچیده ای است که ساعت ها می شود در موردش صحبت کرد. دو بحث هست. اینکه شاعر ها امروز بیشتر در صداوسیما هستند اتفاق خوبی است اما دیر به این نتیجه رسیدند. بعد سی سال از انقلاب داریم از شعرا به این معنا استفاده می کنیم.

ولی ذائقه مخاطب را می شود به این سمت برد.

ما باید بدانیم چرا یک مداح موفق می شود. شاعر بودن یک مداح ملاک نیست، اما شعر شناختن یک مداح مهم است چون ابزار کارش هست

بله؛ ایرانی ها همه شعر دوست بودند. به همان اندازه که از یک مداحی لذت می برند شاید از یک شعرخوانی هم لذت ببرند. یک تفکری به وجود آمده که هر دوست مداحی تصور می کند برای هر مناسبتی باید یک شعر جدید بخواند شعری که دیگری نخوانده. یعنی ما به تعداد مداح های مان باید شاعر داشته باشیم و شاعر به تعداد همه مناسبت ها شعر داشته باشد. این چه اتفاقی را به وجود می آورد؟ چرا نسخه های زیادی از شعرهای حافظ داریم؟ چون تا آخر عمر همچنان برمی گشته و آنها را اصلاح می کرده. شاعران ما الان این کار را نمی کنند. چون برای این مناسبت حتما باید به فلان دوست مداح این شعر را برسانند، نمی رسد اصلا برگردد به شعر قبلی؛ تا بخواهد برگردد مناسبت بعدی آمده و باید شعر دیگری بگوید. این خودش باعث می شود شعر ها رفته رفته ضعیف شود و نکته بعدی اینکه شاعر فرصت مطالعه پیدا نمی کند. همه اینها دست به دست هم می دهد که شعرها یک لایه شود.

چند سالی است با شروع محرم باب شده که فلان مداح امسال سبک اش این است و انگار این توقع می رود که هر مداحی برای هر شب، شعر و سبک مجزایی تعریف کرده باشد. در صورتیکه خیلی از شعرها و سبک های ماندگار هست که همچنان خوانده می شود.
بله همان شعرهایی که زمان انقلاب و جنگ در جبهه ها خوانده می شد، الان هم خوانده می شود. می دانید این اتفاق چه آفت دیگری دارد؟ اینکه مداح موقع خواندن شعر را اصلا حفظ نیست. لزومی هم نمی بیند حفظش کند، چون مناسبت بعدی یا سال بعد قرار نیست آن شعر را بخواند. در گذشته اگر به این شکل بود ایراد می گرفتند. یعنی اگر مداح جوانی می خواست از روی کاغذ شعر بخواند می گفتند بشین و نخوان. باید شعر را حفظ باشی و این حفظ بودن شعر هزارتا معنی داشت.

مداح باید چه شعری را انتخاب کند؟
ما باید بدانیم چرا یک مداح موفق می شود. شاعر بودن یک مداح ملاک نیست، اما شعر شناختن یک مداح مهم است چون ابزار کارش هست.
مراسم هایی تحت عنوان شب شعر عاشورایی هم چند سالی است که زیاد شده و بیشتر در دانشگاه ها برگزار می شود.
اکثرا هم در دانشگاه ها خوب نیست؛ اما شب شعرهای خوب در کشور زیاد داریم. نمونه اش شب شعر عاشورایی شیراز که الان سی وچند سال است که برگزار می شود و از بهترین نمونه های شب شعر های کشور است. مشابه اش ما در قم شب شعر فاطمی را با عنوان «محبوبه خدا» برگزار می کنیم. شاید 1000 تا 1500 نفر از مردم عادی در هر برنامه شرکت می کنند که در سکوت مطلق جلسه از شعر خواندن لذت می برند و انتهای جلسه هم مداحی داریم. اتفاقا از دوستان مداحی هم دعوت می کنیم که خودشان شاعر هستند. این ها خیلی مسائل مهمی است. 

شب شعرها می تواند کمکی باشد برای رفتن عامه مردم به سمت شعر.
ما در این سالها در بحث گره زدن و آشتی دادن دوباره مردم با شعر خیلی موفق بودیم، مخصوصا شعر مذهبی. به نظرم قالب های دیگر شعر اینطوری موفق نبودند. منظورم شعرها در موضوعات دیگر است. شعر عاشقانه، شعر اعتراض، شعر طنز و... هیچ کدام در این سالها به اندازه شعر مذهبی موفق نبودند. البته این شب شعرها همان اندازه که حُسن داشته آفت هم داشته که شعر مذهبی را تهدید می کند. امیدوارم ما شعرای مذهبی یک مقدار بیشتر به عمق شعر توجه کنیم و حداقل تأمل کردن و بعد سرودن را درنظر داشته باشیم.

شاید تهدید رفتن به سمت سفارشی شدن باشد.
این بلافاصله ارائه کردن، دنبال نتیجه بلافاصله بودن. این بزرگ ترین مسأله ای است که شعر مذهبی را تهدید می کند.

خود شما چه قدر گرفتار شعر مناسبتی و سفارشی هستید؟
وقتی می خواهم شعر بگویم با مطالعه و فکر کردن به موضوع فکر و ذهن و نگاهم را به موضوع نزدیک می کنم یعنی اگر بخواهم از حضرت ام البنبن شعر بگویم سعی می کنم یک هفته در موردش مطالعه کنم و به شخصیت فکر کنم. همین امشب بشینم برای کنگره ای شعر بگویم چون تا فردا وقت دارد نه اینطوری نیست. سعی می کنم ذهنم را به موضوع نزدیک کنم. اگر شعری اتفاق افتاد که خداروشکر اگر هم نیفتاد می گذرم تا زمانش خودش اتفاق بیفتد.

از بین شاعران آیینی اشعار چه کسی را بیشتر می پسندید؟

وقتی نسبت به موضوعی دغدغه دارم باید کلنجار بروم، فکر کنم تا یک مرتبه اتفاق بیفتد. مثلا من شعری نوشتم با این مطلع: «به نام نامی سر/ باسمه تعالی سر». فکر می کنم این شعر از شروع تا پایان چهار ماه طول کشید

اشعار عمان سامانی، ترکیب بند نیّر تبریزی، ترکیب بندهای وصال شیرازی را خیلی دوست دارم؛ جلوتر که بیاییم فواد کرمانی را خیلی دوست دارم. حتی شعر های صغیر اصفهانی، از میان شاعرانی که بیشتر با موضوع مذهبی شعر گفتند نام می برم. البته بین اینها بودند شاعرانی که کمتر شعر مذهبی گفتند اما یکی دو شعر اثرگذار خیلی خوب داشتند؛ مثلا صائب قصیده ای برای امام رضا علیه السلام دارد که خیلی دوست دارم. شاعران معاصر هم که الحمدالله در دوره ای زندگی می کنیم که بهترین ها هستند ولی خوب من از ابتدا عُلقه ویژه ای به شعرهای استادم محمد علی مجاهدی داشتم.

شاید باور عامه مردم این است که شاعر یک دفعه چیزی به ذهنش می رسد و شعر می گوید. شما اینطوری هستید؟
من نه. کُند شعر می گویم، طول می کشد. وقتی نسبت به موضوعی دغدغه دارم باید کلنجار بروم، فکر کنم تا یک مرتبه اتفاق بیفتد. مثلا من شعری نوشتم با این مطلع: «به نام نامی سر/ باسمه تعالی سر». فکر می کنم این شعر از شروع تا پایان چهار ماه طول کشید.

از شعرهایی هم بود که خیلی دیده شد.
کارهای دیگر هم تقریبا به همین شکل بوده، من به این زودی شعر را رها نمی کنم. حتی به شعر هایی هم که از من چاپ شده باز برمی گردم. به هر اثرم به عنوان یک شناسنامه نگاه می کنم. منم شعرهایی دارم که نمره قبولی رو نگرفته و از نظر خودم سطحش مثل بقیه نیست. بخاطر همین می گویم شعرهایی را از من قضاوت کنید و در بوته نقد قرار دهید که من آن شعرها را چاپ کردم. سه تا کتابی که تا حالا چاپ کردم هست. متأسفانه یکی از آفت های فضای مجازی که صحبت کردیم همین است که امانت داری نیست. مثلا جلسه نقدی بوده که شعری خواندم تا استادم نظر دهد و اصلا نمی خواستم شعر را چاپ کنم آنوقت آن شعر آمده بیرون و در همه کانال ها خورده شعر جدید برقعی. بعد بهم پیام دادند تو که خودت اینقدر عینک نقد داری این چیه؟ من که این را در کتابم چاپ نکردم. شاید اصلا اساتیدم گفتند این را چاپ نکن. من اگر بخواهم شعر را خودم ارائه می کنم. بالاخر شعرهای شاعر فراز و نشیب دارد. من نمی توانم همه شعرهایم همان چیزی باشد که می خواهم، اصلا شاید در نشیب قرار داشتم.


چه تعداد شعر چاپ نشده دارید؟
خیلی. مجموعه اولم 80 تا شعر بوده که 30 تا را چاپ کردم. من به اینکه دوستانم نظر بدهند و بگویند شعری را حذف کن خیلی مقید هستم.

قرار دوباره به حذف شده ها برگردید؟
شاید دوباره برگردم از یک بیت اش استفاده کنم ولی اینکه کامل چاپ شان کنم نه؛ دوست شان دارم ولی خوب دیگر از آنها گذشتم.