تبیان، دستیار زندگی
یت منشور روحانیت بسم الله الرحمن الرحیم «خدمت حضرات روحانیون سراسر كشور و مراجع بزرگوار اسلام، مدرسین گرام و طلاب عزیز حوزه‌های علمیه و ائمه محترم جمعه و جماعات دامت بركاتهم ... سلام بر آنان كه تا كشف حقیقت تفقه به پیش...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

منشور روحانیت

منشور روحانیت


بسم الله الرحمن الرحیم


«خدمت حضرات روحانیون سراسر كشور و مراجع بزرگوار اسلام، مدرسین گرام و طلاب عزیز حوزه‌های علمیه و ائمه محترم جمعه و جماعات دامت بركاتهم
... سلام بر آنان كه تا كشف حقیقت تفقه به پیش تاختند و برای قوم و ملت خود منذران صادقی شدند كه بند بند حدیث صداقتشان را قطرات خون و قطعات پاره پاره پیكرشان گواهی كرده است.
... اگر فقهای عزیز نبودند، معلوم نبود امروز چه علومی به عنوان قرآن و اسلام و اهل بیت ـ علیهم‌السلام ـ به خورد توده داده بودند.
... باید مراقب بود كه تفكر جدایی دین از سیاست از لایه‌های تفكر اهل جمود به طلاب جوان سرایت نكند.
... امروز هیچ دلیل شرعی و عقلی وجود ندارد كه اختلاف سلیقه و برداشت‌ها و حتی ضعف مدیریت‌ها دلیل به هم خوردن الفت و وحدت طلاب و علمای متعهد گردید.
من به طلاب عزیز هشدار می‌دهم كه علاوه بر این كه باید مواظب القائات روحانی‌نماها و مقدس‌مآب‌ها باشند، از تجربه تلخ روی كار آمدن انقلابی‌نما‌ها و به ظاهر عقلای قوم كه هرگز با اصول و اهداف روحانیت آشتی نكرده‌اند، عبرت بگیرند كه مبادا گذشته تفكر و خیانت آنان فراموش و دل‌سوزی‌های بی‌مورد و ساده‌اندیشی‌ها سبب مراجعت آنان به پست‌های كلیدی و سرنوشت‌ساز نظام نشود.»(فراز‌هایی از منشور روحانیت، نامه امام خمینی ـ ره ـ خطاب به روحانیت)
16 سال پیش «منشور روحانیت» از سوی رهبر كبیر انقلاب خطاب به روحانیت و حوزه‌های علمیه صادر شد. امروز نیز راه‌حل مسایل مبتلا‌به روحانیت در همان رهنمود‌هاست. تأكید آن رهبر اندیشمند بر پیاده كردن اصول محكم فقه در عمل فرد و جامعه اكنون نیز دغدغه اصلی مؤمنین و مردم انقلابی است. از این رو شایسته دانستیم مشروح سخنان یكی از شاگردان مبرز ایشان را كه به همین مناسبت ارائه شده است، به علاقه‌مندان تقدیم كنیم.
آیت الله جوادی آملی
منشور امام ـ رضوان الله تعالی علیه ـ درباره روحانیّت‌، در كنار وصیت‌نامه عام خطاب به توده مردم مسلمان، یك وصیت‌نامه خاص به روحانیت است و در حالی كه همه مزایای آن وصیت‌نامه عام را داراست‌، ویژگی خاص خود را هم در‌بردارد‌. این شیوه برگرفته از اَدب قرآنی است‌. قرآن كریم یك وصیّت عام به توده انسان‌ها دارد‌، یك توصیه خاص به عالمان دین‌دار و دین‌باور‌. خِطابات قرآن كریم از ناس شروع می‌شود و در مراتب عالی به ‌«یا أیُّهَا الرَّسُول» ختم می‌شود‌. این پنج شش نوع خِطاب هر كدام توصیه خداست‌. آنجا كه همگان سهیم‌اند از امام و امّت به عنوان «یا أیُّهَا النّاس» خطاب می‌كند‌. آنجایی كه گروه خاصّی طرفی می‌بندند با «یا اَهلَ الكِتاب» یاد می‌كند‌. آنجا كه بالاتر از اهل كتاب‌، مؤمنان به قرآن و عترت بهره‌مند‌اند‌، به عنوان «یا أیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا» یاد می‌كند‌ و آنجا كه در بین مؤمنان‌، مردان ژرف‌اندیش مُتفَطِّن و متفكّر بهره می‌برند به عنوان «یا اُولُوا الألباب» و «یا اُولُوا الأبصار» و مانند آن یاد می‌كند‌. از سطح توده انسان و آدم عادی گذشته‌، به انبیاء كه می‌رسد با نَبییّن و مانند آن یاد می‌كند‌. در بین انبیا گروه برتری هستند به نام اُولُوا‌العَزم كه آنها را مخاطب قرار می‌دهد‌ و سرانجام آن خِطاب شاخصش به شخص شَخیص رسول اكرم ـ‌ ص ـ ‌است كه به عنوان «یا أیُّهَا النَّبِی» و «یا أیُّهَا الرَّسُول‌» خطاب می‌كند. این خطاب‌‌ها توصیه‌های الهی است‌. مردان الهی هم قرآنی می‌اندیشند‌. گاهی عمومی سخن می‌گویند‌، گاهی با خواص خطابی دارند و گاهی هم با أخصّ، مطالب را در میان می‌گذارند‌.
امام راحل هم خطاب به توده مردم آن وصیت‌نامه عام را تدوین كرد‌، هم با خواص كه علما هستند و هم با أخصّ كه رمز و رازی با آنها در میان داشت. امّا آنچه را كه با أخصّ به عنوان راز و رمز در میان داشت بیگانه از اینها نبود‌، بلكه عصاره اینها بود‌. چون آب هر میوه‌، عصاره و شربت همان میوه است ‌و اگر چیزی احیاناً به صورت رمز با ‌أخصّ در میان گذاشت‌، عصاره همان وصیت‌نامه خاصّ‌ است و این وصیت‌نامه خاص عصاره همان وصیت‌نامه عام‌. منتها مسئولیّت خواص در حوزه رسالت خودشان پیاده می‌شود‌.
آنچه كه امام راحل ـ رضوان الله تعالی علیه ـ به عنوان وصیت خاص ارائه كرد (كه شایسته است هر از چند گاهی طلاب عزیز و همه عالمان دین‌دار بخوانند و به دیگران منتقل كنند‌.) همین وصیت‌نامه و «منشور روحانیّت» است . نخست روحانیت را به معرفت از زمان و زمانه فرا خواند. دوم به عمل دعوت كرد. سوم با پذیرش دیگران به وحدت هدایت كرد و زیر مجموعه اصول سه‌گانه مطالبی را گوشزد كرد‌. فرمود‌: شما وارثان انبیائید‌. باید عالم و آدم را بشناسید تا حرفی بزنید كه همه گوش بدهند‌. وقتی حرف شما را گوش می‌دهند كه شما جهانی و انسانی حرف بزنید‌. وقتی حرف‌تان جهانی و انسانی است كه مطابق با روزگار و زمان و زمانه باشد‌. چیزی كه تاریخ مصرف‌اش گذشته باشد، قصّه است. باید آنچه كه درد روز مردم است را مطرح كنید‌. شبهات هر عصری‌، اشكالات هر عصری و علوم هر عصر كه غذای روز آن مردم است را باید پی‌گیری كنید. اگر وجود مبارك امام صادق ـ سلام الله علیه ـ فرمود‌: «اَلعالِمُ بِزَمانِهِ لا تَهجُمُ عَلَیهِ اللَّوابِس» (1) عكس نقیض چنین قضیه‌ای این است كه مَنْ هَجَمَتْ عَلَیهِ اللَّوابِس فَلَیسَ بِعالِمْ، آنكه نمی‌داند در چه فضایی نفس می‌كشد‌، قهراً زیر پوشش شبهات قرار می‌گیرد و كسی كه هَجَمَتْ عَلَیهِ اللَّوابِس‌، عكس نقیض آن روایت این است كه لِیسَ بِعالِمْ‌. اصلاً او عالم نیست‌. زمان و زمانه را وجود مبارك حضرت امیر ـ سلام الله علیه ـ به سیاست‌های سلاطین حاكم بر دنیا معرفی فرمود: «إذا تَغَیَّرَ السُّلطان تَغَیَّرَتِ الزَّمانِه‌» (2) زمان آن طور نیست كه از منجّم بپرسند یا از هَیَوی سؤال كنند یا تقویم را بنگرند. حكومت و فكر و اندیشه حاكم بر هر عصری‌، زمان و زمانه است‌. از بیان نورانی حضرت امیر ‌ـ سلام الله علیه ـ ‌كه اگر سلطان و حاكم وضع فكری‌اش عوض شد‌، زمانه دگرگون می‌شود‌، پیداست كه مسئله حكومت و تأثیر آن در فضای فكری و عملی مردم چه قدر است‌. در چنین فاز و فضایی امام ششم ـ سلام الله علیه ـ می‌فرماید‌: اگر كسی زمان خود را نشناسد و زیر پوشش شبهات قرار بگیرد‌، لِیسَ بِعالِمْ‌.
ذات أقدس إله به انبیا توصیه می‌كند كه جهان‌فهم و جهان‌پسند‌ سخن بگویند. به وارثان انبیا هم همین حرف را بازگو می‌كند. اگر قرآن كریم به دیگران فرمود‌: وقتی خدا دارد حرف می‌زند‌، شما ساكت باشید، حرف‌های خدا را تبیین كرده است. «إذا قُرِئَ القُرآن فَاستَمِعُوا لَهُ وَ اَنصِتُوا» (3) متعلق به مجلس ختم یا مجلس حفظ و قرائت قرآن و تجوید نیست. اگر‌چه در این مجالس هم هست‌، امّا محور اصلی آن پیام به جامعه است‌. به مردم یك كشور می‌گوید‌‌: وقتی خدا دارد حرف می‌زند شما ساكت باشید‌. چون قرآن كلام خداست‌. خوب گوش بدهید ببینید خدا چه می‌گوید‌. این حرف را در پایان یك سوره گفت‌، نه در آغاز یا میان یك سوره‌! به تعبیر سیدنا الاُستاد مرحوم علامه طباطبایی سوره مباركه اعراف سراسر توحید است‌. بعد از اینكه جهان‌بینی الهی را تشریح كرد‌، معنای اُلوهیّت را تبیین كرد‌، معنای رسالت عام و خاصّ را تشریح و معنای معاد و سیر جهانی و هجرت اَبدی انسان‌ها را تبیین كرد‌‌، خطوط كلّی شریعت را بازگو ‌و اینكه زمین خانه و مِلك طِلق خداست و مِلك اَحدی نیست را بیان كرد «إنَّ الإرضَ للهِ یُورثُها مَنْ یَشآء» (4) را گفت، مبارزات و سخت‌گیری‌های فرعون در برابر وحی و شكست او را بازگو كرد‌، فطرت را كه جزء غُرر آن آیات و آن سوره است، تبیین كرد و علم حصولی و حضوری را شرح داد، بعد فرمود‌: مردم‌! هر وقت دیدید خدا حرف می‌‌زند، شما ساكت باشید‌. «إذا قُرِئَ القُرآن فَاستَمِعُوا لَهُ وَ اَنصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرحَمُون‌» در چنین فضایی مردم حرف عالم و روحانی را گوش می‌دهند‌. ذات‌ أقدس إله به مردم فطرت فهمندگی داد‌. به خود پیغمبر ـ علیه و علی آله آلاف التحیّه والثناء ـ هم یك دستور مثبت داد‌ كه چه بگوید و به مردم هم فرمود: صدایتان را از صدای پیغمبر بلندتر نكنید‌. این تنها اَدب مُشافهه و مكالمه نیست‌. آن ادب، گوشه‌ای از معنای آیه است‌. «لا‌تَرفَعُوا اَصواتَكُمْ فُوقَ صوتِ النَبی‌، لا‌تَجْهَرُوا لَهُ بِالقُول كَجَهرِ بَعضِكُمْ لِبَعْض» (5) اینها تنها مخصوص اَدب مُحاضره نیست‌. البته اَدب محاضره این است كه انسان در مشهد و محضری كه هست اَدب را رعایت كند‌. الآن هم اَدب زیارت این بزرگواران آن است كه وقتی حرم مشرّف شدیم آرام زیارت‌نامه بخوانیم‌، این درست است‌. امّا این مرحله نازله این كریمه سوره حُجرات است‌. علمای دین‌شناس وقتی كه در ایران پیش از انقلاب، تاریخ شاهنشاهی روی تاریخ هجری آمد، به همین آیه استشهاد می‌كردند‌. می‌گفتند‌: وقتی تاریخ شاهنشاهی روی تاریخ هجری بیاید و تاریخ هجری مستور شود‌، معنایش آن است كه صدای كوروش بر صدای پیغمبر ـ علیه و علی آله آلاف التحیّه والثناء ـ‌ برتری پیدا كرد‌. «لا‌تَرفَعُوا اَصواتَكُمْ فُوقَ صُوتِ النَبّی وَ لا تَجهَرُوا لَهُ بِالقُول‌» یعنی وقتی دین حرفی زد‌، سخنی بالاتر از حرف دین نزنید. اینچنین نباشد كه صدای او خاموش بشود‌. اوّل به پیغمبر فرمود چه بگو‌، بعد به مردم دستور خاموشی داد‌. فرمود‌: «وَاتْلُ عَلَیْهِمْ» یعنی كتاب و حكمت و تزكیه نفوس را به آنها بیاموز و به سؤالات آنها پاسخ بده‌، همه علوم را برای آنها تبیین كن و چیزهایی بگو كه آنها نمی‌توانند بفهمند «وَ یُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُون» (6) بعد از تبیین همه این نقاط مثبت ، آنگاه به مردم گفت كه حرف‌تان بلند‌تر از حرف پیغمبر نباشد‌.
اگر روحانیّت بخواهد به منشور امام عمل كند‌، می‌بینید همین چیزها در فرمایشات امام ـ رضوان الله علیه ـ هست‌ روحانیت باید بداند در چه فضایی و در چه عصری زندگی می‌كند و مشكل مردم این عصر چیست‌، شبهات مردم این عصر كدام است. مردم گرفتار شبهه‌اند‌، شبهه یك قدری ویروس است كه آدم را رها نمی‌كند‌. اگر مسایل سیاسی و نظامی وجود دارد، غالباً بعد از صحنه‌های فكری و ساحت‌های فكری رخ می‌دهد. اینچنین نیست كه ماركس و اِنگلس اوّل دست به كشتار زده باشند استالین‌ها بعد پیدا شدند‌. اوّل فكر كمونیستی بود‌، بعد جنایت استالین. چون بشر با فكر زندگی می‌كند و با اندیشه به سر می‌برد‌، فكر او را به سمت خود می‌برد و اگر او را به سمت خود برد‌، دیگر كنترل او آسان نیست‌. شما بارها نام كتاب «ملل و نحل» را شنیده‌اید «‌مِلل‌» همان است كه انبیا آوردند ، «‌نِحل‌» همان است كه دانشمندان آوردند‌. هر پیغمبری آمد‌، ملّتی آورد و بیگانه‌ای آمد یك نِحله‌ای در برابر ملّت پیغمبر آورد‌. بشر تا هست، این ماجرا هم هست‌. منتها رسالت علما در این است كه بفهمند در چه فضایی زندگی می‌كنند‌، مشكل علمی آن جامعه چیست‌.
قرآن كریم درباره همه انسان‌ها مطلبی می‌گوید و درباره خصوص علماء تشریح می‌كند و آنها را وارثان پیغمبر قرار می‌دهد‌. اوّلاً فرمود كلّ بشر خلق شدند برای اینكه معرفت پیدا كنند‌. هم نیاز گزارش‌های علمی‌شان تأمین و فاهمه آنها تغذیه بشود‌ و هم محبّت پیدا كنند تا بخش گرایش‌های آنها تغذیه و عاطفه آنها بیمه شود‌. در بخش پایانی سوره مباركه طلاق فرمود‌: «اَللهُ الَّذِی خَلَقَ سَبعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الأرضِ مِثلَهُنَّ لِتَعلَمُوا أنَّ الله عَلی كُلِّ شیءٍ قَدیر و أنَّ الله قَدْ أحاط بِكُلِّ شِیءٍ عِلماً» (7) یعنی ما این نظام را آفریدیم كه شما به اسمای حُسنای حقّ عالم بشوید‌. اگر به علیم قدیر پی بردید‌، به سایر اسماء هم پی می‌برید‌. اینها هدف خلق است‌، نه خالق‌. اینچنین نیست كه ذات أقدس إله غرض داشته باشد‌، چون خودش هدف است‌. بعد از اینكه مسئله معرفت و گزارش‌های علمی بشر تأمین شد‌، آن وقت باید گرایش‌های عملی و محبّت و عبادت او تأمین شود. بخش پایانی سوره مباركه ذاریات در همین موضوع است كه «و ما خَلَقْتُ الجِنَّ وَالإنس إلا لِیَعبُدُون» (8) توصیه خدا درباره تأمین گزارش‌های علمی انسان با بخش سوره طلاق و تأمین گرایش‌های عملی او با بخش پایانی سوره مباركه ذاریات است. اما خدا به عالمان دین می‌فرماید: شما بروید به مراكز علوم اسلامی‌، به فقاهت بار یابید تا مُنذر مردم باشید‌. «لُولا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرقَهٍ مِنْهُمْ طائِفَهٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدّین وَلیُنْذِرُوا قُومَهُمْ إذا رَجَعُوا إلِیْهِمْ‌» (9) فقاهت كه در كتاب و سنّت آمده است به معنی فقه مصطلح نیست‌. فرمود‌: مردم موظفند بروند حوزه‌های علمیّه‌، فقیه بشوند تا كار انبیا را انجام بدهند‌. فقاهت نیمی از راه است و نیمه راه است‌. اگر كسی هدفش این باشد‌؛ من بروم حوزه علمیّه حكیم بشوم‌، متكلّم بشوم‌، فقیه بشوم‌، اصولی بشوم كه بشوم استاد یا بشوم مدرّس یا بشوم مصنّف یا مؤلّف و مانند آن‌، این هنوز در بین راه است و به مقصد نرسیده‌. فقاهت و نشر آثار فقاهت و نشر علمی فقاهت‌، بین راه است‌. مهم «لِیُنْذِرُوا قُومَهُمْ إذا رَجَعُوا إلِیْهِمْ» است . این «إذا رَجَعُوا إلِیْهِمْ» است، یعنی اینها باید قومشان را اِنذار كنند.‌ ‌‌تقدیس و تصنیف و تألیف و تدوین و اینها یك كار سختی نیست‌، به دلیل اینكه خیلی‌ها به این مقام می‌رسند‌. استاد می‌شوند‌، مصنّف و مؤلّف و مدرّس می‌شوند‌. اینها سخت نیست‌. عمده اِنذار است كه انسان بتواند جامعه‌ای را از قیامت هراسناك كند‌ تا اِنذار نباشد‌، جامعه به مقصد نمی‌رسد‌ و خود عالمان دین كه به اتّحاد دعوت شدند‌، متّحد نخواهند شد‌. هر جا سخن از اختلاف است‌ در اثر فراموشی قیامت است‌. این اِنذار مانند سخنرانی كار آسانی نیست‌. كسی بخواهد مردم را از قیامت بهراساند‌، باید خودش بترسد تا حرفش اثر كند‌‌. ‌اگر چنانچه خودش هراسناك نباشد، حرف‌اش در دل‌ها خوف ایجاد نمی‌كند‌. یك وقت كسی درس می‌گوید‌، این با فاهمه و عاقله مردم كار دارد‌. تدریس می‌كند‌، كتاب می‌نویسد‌، ولی آن جاذبه‌ای كه باید در مردم ایجاد كند‌‌، یعنی با آن عاطفه مردم و با نهانِ عملی مردم كار داشته باشد‌، نیست‌. فرمود‌: شما فقاهت را برای تأمین بخش‌های علمی جامعه نخواهید‌. آن یك گوشه كار است‌، نه همه كار‌. فقاهت را برای تأمین گوشه‌های عملی جامعه بخواهید‌. اگر جامعه از قیامت هراسناك باشد‌، مشكلی در آن جامعه نیست‌. «لِیُنْذِرُوا قُومَهُمْ إذا رَجَعُوا إلِیْهِمْ» ‌(10) اگر در آن عتائق سُور قرآنی به رسول اكرم ـ علیه و علی آله آلاف التحیّه والكرم ـ فرمود‌: «قُمْ فَأنْذِر» در عین حال كه بخش علمی را تأمین می‌كند‌، «یُعَلِّمُهُمُ الكِتابَ وَالحِكمَه». «قُمْ فَأنْذِر» همان رسالت را به روحانیّت و عالمان دین‌شناس و دین‌باور هم می‌دهد كه فرمود‌: شما بروید به مقام شامخ فقاهت بار یابید‌، «لِیُنْذِرُوا قُومَهُمْ إذا رَجَعُوا إلِیْهِمْ» اِنذار كنید مردم را‌! اِنذار كردن هم كار‌ آسانی نیست‌. تا كسی خودش از جهنّم هراسناك نباشد‌، حرفش در مردم هراس از معاد ایجاد نمی‌كند و تا جریان قیامت در بین نباشد‌ و مردم از روز حساب نهراسند‌، اصلاح جامعه آسان نخواهد بود‌.
آنچه را كه كتاب و سنّت به علما تذكّر دادند‌، امام راحل ـ رضوان الله علیه ـ به عنوان یك وصیتنامه خاص به روحانیّت و علمای حوزه و اوتاد حوزه تذكّر داد كه‌: اول، دین‌شناس كامل باشند‌، دوم دین‌باور و مؤمن باشند ‌و سوم، این وحدت و اتّحاد و هماهنگی و هم‌آوایی را از دست ندهند‌ و چهارم، از زمان و زمانه باخبر باشند و پنجم، این انقلاب را تا زمان ظهور صاحب اصلی و اصیلش حفظ كنند.
اما مگر اتّحاد كار آسانی است‌؟ چون هم از درون ما یك اعداء عدوّی است كه ما را به اختلاف می‌خواند‌، هم از بیرون دشمن‌ها صف كشید‌ه‌اند ما را تكه تكه كنند‌. جهاد اكبر توده روحانیت همین جنگ بین عقل و نفس است‌. آنها كه مثل امام راحل ـ رضوان الله علیه ـ این راه‌ها را طی كردند‌، آنچه را كه ما اكبر می‌دانیم پیش اینها اُوسط است‌. آنها یك مرحله برتری دارند. برای توده روحانیت جهاد اكبر همین تهذیب نفس است كه آدم خوب و عادل بشویم‌. بَد و خلاف و معصیّت و گناه نكنیم‌. اگر كسی بخواهد با دیگری متّحد بشود دشوار است‌، راه حلّ و درمانش را هم قرآن كریم پیش‌بینی كرده است. اوّلاً‌: خطر اختلاف را ذات أقدس إله به عنوان یك عذاب الهی بازگو كرده است‌. فرمود‌: در مسیحی‌ها و یهودی‌ها اختلاف را القاء كردیم‌ تا عذاب شوند «وَ ألقَینَا بِینَهُمْ العَداوَهِ وَالبَغضاء إلی یُومِ القِیامَه» (11) «وَ اَغرَیْنَا بِیْنَهُمْ العَداوَهِ والبَغْضَاء إلی یُومِ القِیامَه» (12) یهودی‌ها و مسیحی‌ها‌ را به تازیانه اختلاف تنبیه كردیم‌. اگر خدای ناكرده یك اختلافی در بین گروهی‌، به ویژه عالمان دین ظهور كند‌، نشانه تَعذیب الهی است ‌و تنها راه رهایی از عذاب الهی اِلتجای به درگاه خداست‌. اگر كسی بین خود و خدای خود را اصلاح كند‌، اختلاف رخت برمی‌بندد و اگر خدای ناكرده امّتی گرفتار اختلاف شد‌، هرگز روی خیر را نخواهد دید‌. یكی از بیانات نورانی حضرت امیر ـ سلام الله علیه ـ آن طوری كه در نهج البلاغه آمده، این است كه فرمود‌: هیچ امّتی چه در گذشته‌، چه در آینده با اختلاف به جایی نمی‌رسد‌ و خیری نخواهد دید. «إنَّ الله سُبحانَهُ وَ تَعالی لَمْ یُعطِ اَحَدَ فُرقَهٍ‌ خِیراً مِمَّنْ مَضی وَ لا مِمَّنْ بَقِی» (13) فرمود‌: هرگز امّت از دایره اختلاف به جایی نمی‌رسد‌. در همان بخش‌ها هم فرمود از «جماعت كبری» و از «سَواد أعظم» جدا نشوید‌، از جامعه جدا نشوید. بعد هم فرمود‌: اگر رهبر هم مثل من باشد‌‌، مادامی كه شما فضای فكری بیگانه‌ها را نشناسید و جامعه را گرفتار اختلاف كنید‌، به بدترین خطر مبتلا می‌شوید‌.
همه می‌دانیم در تركیه چه گذشت و علما و شیعیان تركیه و حامیان اهل بیت ـ علیهم السَّلام ـ در تركیه چه آسیبی دیدند‌. حضرت امیر ـ سلام الله علیه ـ ‌آن طوری كه در خطبه قاصعه آمده است فرمود: شما مردم‌، در جریان انبیای گذشته باشید‌؛ ابراهیمی ـ ع ـ بود كه انقلاب كرد، بعد انبیای ابراهیمی هم آمدند حكومتی تشكیل دادند، بعد چه شد‌؟ فرمود‌: آن روز دو امپراطوری ابرقدرت روی زمین حكم‌رانی می‌كردند‌. یكی كسری‌های ایران بودند‌، یكی هم قیصرهای روم‌. فرمود‌: همین اَكاسره ، یعنی كِسری های ایران ، همین قیاصره ، یعنی قیصرهای روم آمدند این حكومت اسلامی ابراهیمی را هضم و بَلع كردند و حاكمان دین را به بَند كشیدند‌. فرمود‌: می‌دانید اینها با پیغمبر‌زاده‌ها چه كردند‌؟ اینچنین نیست كه اینها اگر گفتند ‌مثلاً‌: دین از سیاست جداست‌ و این آتش‌بس یك طرفه را كسی قبول كرد‌، آنها هم قبول كنند. حالا یك ساده‌اندیشی باور كرد كه دین از سیاست جداست‌، مگر سیاست قَهّار، خود را از دین جدا می‌داند‌؟ می‌گوید‌: دین إلا و لابد باید نوكر و برده من باشد‌. آن طوری فتوا بدهد كه من می‌خواهم‌. كدام قَهّاری به مقصد حكومت خود رسید و گفت‌: همان‌طوری كه دین از سیاست جداست‌، سیاست هم از دین جداست‌؟! كدام قَهّاری به مقصد رسید و گفت‌: همان‌طوری كه علم از سیاست جداست‌، سیاست هم از علم جداست‌‌؟! اینها به اندیشمندان می‌گفتند: طرزی بفهمید كه ما می‌خواهیم‌. به عالمان دین‌شناس به حسب ظاهر می‌گفتند‌‌: طرزی فتوا بدهید كه ما می‌طلبیم‌. هرگز سیاست از دین جدا نبود‌، گرچه ساده‌اندیشان دین را از سیاست جدا كردند‌. هر وقت این سیاست‌مداران قَهّار به مقصد رسیدند‌، دین را به بَند كشیدند‌. این تنها فتوای شُریح قاضی نبود كه با گرفتن دویست دینار بگوید «‌عَلی إنَّ حُسینِ بنِ علیّ بنِ أبیطالِب قَدْ خَرَجَ عَلی اَمیرِ المُؤمِنین فَدَمُهُ هَدَر» از این فتواهای سلمان رشدی گونه در هر عصری بود‌. پس اینچنین نیست كه اگر كسی آتش‌بس یك جانبه را ساده‌لوحانه قبول كرد‌، آن سیاست‌باز قَهّار هم بپذیرد‌! همین انبیای ابراهیمی مردم را هدایت كردند‌، اما برخی امام‌زاده‌ها و پیغمبر‌‌زاده‌های ساده‌اندیش گفتند‌: بله‌، دین از سیاست جداست! حضرت فرمود‌: این كِسری‌های ایران و قیصرهای روم تاختند و همین امام‌زاده‌ها را به چه بَندی كه نكشیدند‌! فرمود‌‌: اینها كارگر ساده می‌خواستند‌. همین امام‌زاده‌ها و همین پیغمبر‌زاده‌ها را‌، اصحاب «‌وَبر‌» و «‌دَبر‌» كردند‌. شما خیال كردید اینها كه حاكم شدند‌ و این سرزمین را گرفتند‌، به امام‌زاده‌ها پست‌های كلیدی دادند‌؟‌‌! آن روز وسیله نقلیّه شتر بود‌. شتر هم كسی را نیاز داشت كه كُرك‌هایش را بچیند و زخم‌هایش را درمان كند‌. فرمود‌: مگر یادتان رفته كه امام‌زاده‌ها را چهار‌وادار شتر‌ها كردند‌. مگر تاریخ نخواندید‌؟ مگر اینها مسلّط نشدند‌؟ مگر پست كلیدی را خودشان نگرفتند‌؟ مگر چهار‌واداری را به بچّه‌های پیغمبرها ندادند‌؟ فرمود‌: چرا ما را تنها می‌گذارید‌؟ ما كه آمدیم شما را زنده كردیم‌.
در منشور امام راحل ـ رضوان الله علیه ـ هم كه در آن روز دو حكومت شرق و غرب بود‌؛ یكی فرو پاشید‌ و امیدواریم دیگری هم به شرح ایضاً گرفتار فروپاشی شرق بشود‌! ألَیسَ الصُّبحُ بِقَرِیب (14) ‌امّا اگر ما بین‌مان و بین خدا را اصلاح كنیم‌، هیچ مشكلی در جامعه نخواهد بود‌. فرمود‌: شما قبل از انقلاب ابراهیمی را ببینید‌، بعد از انقلاب ابراهیمی را ببینید‌. ببینید این بیگانه‌ها ساكت ننشستند و آمدند بهترین انسان‌ها را به بَند كشیدند‌!! دین خدا را كه از یاد مردم بردند‌. بنابراین هرگز سیاست، خود را جدای از دین نمی‌داند‌. سیاست خود را جدای از علم نمی‌داند‌. آن عالم شبهه‌نشناس كه هَجَمَتْ عَلَیهِ اللَّوابِس، اگر به دور از سیاست زندگی كند، تحت قَهر سَیّاسان قرار می‌گیرد و آن عالم ظاهراً متدیّنِ اگر فضای فكری او دینی نباشد‌‌، بالأخره ناچار است به خواست سیاست قَهّار، فتوا بدهد‌. این طور نیست كه آنها آدم را رها بكنند و اتّحاد هم كار آسانی نیست‌. حضور یكدیگر را حفظ كردن‌ و در غیاب كسی سخن نگفتن‌، اینها از بركات حوزوی است‌. وجود مبارك امامِ رضا ـ سلام الله علیه ـ فرمود‌: به سراغ یكدیگر بروید‌ و فاصله نگیرید‌. «تَضاوَرُوا فَإنَّ فِی زِیارَتِكُمْ اِحیاءً وَ لاَحادِیثنا وَ اَحادِیثنا تَعْطِفُ بَعضَكُمْ عَلی بَعضٍ» فاصله نگیرید‌، پشت سرهم حرف نزنید‌، غیبت یكدیگر نكنید‌ و حضور یكدیگر را محترم بشمارید. شما شیعیان مائید، شیعیان ما وقتی یك جا جمع شدند حرف‌های ما را نقل می‌كنند و خاصیّت حرف ما ایجاد وحدت و انعطاف است. «وَ اَحادیثُنا تَعْطِفُ بَعضَكُمْ عَلی بَعْض» تا آنجا كه ممكن است حرف‌های واسطه‌ها را گوش ندهید‌، باید خودمان حضور را درك كنیم‌ و بیشتر با یكدیگر باشیم‌، این كار وفاق ملّی را تقویّت می‌كند. این وحدت بهترین سرمایه است و یادگار و مظهر همان وحدت ربوبی ذات أقدس إله است‌. ذات أقدس إله در قرآن كریم به رسول اكرم ـ علیه و علی آله آلاف التحیّه والكرم ـ فرمود: خاصیّت صهیونیست اصولاً فتنه است و خیانت‌. «لاتزال تطلع عَلی خَائِنَهٍ مِنْهُمْ‌» اینها هر روز یك نقشه جدید می‌كشند‌. به این مسلمان‌ها بگو بیدار باشند‌. امروز كه اصلاً كلاس‌های تخصّصی برای سیاست‌بازی و مكر برقرار می‌كنند. معروف است بین افراد عادی كه هیچ جاهلی نمی‌تواند عالم را فریب بدهد‌، برای اینكه این عالم یك روزگاری هم مثل این جاهل دوران جهل و جوانی را گذرانده است. امّا اگر كسی در رشته مكر متخصّص شد‌، او در رشته‌ خود عالم است‌، او كه دیگر جاهل نیست‌. او می‌تواند فریب بدهد‌. فرمود «لاتزال تطلع عَلی خائِنَهٍ مِنْهُمْ» مرحوم صاحب جواهر بیان لطیفی دارد در بحث جِزیه و جهاد كه این یهودی‌ها برای اینكه به حكومت عصرشان جِزیه نپردازند‌، یك قباله‌ای در‌آوردند كه پیغمبر اسلام ـ علیه و علی آله آلاف التحیّه والثناء ـ یهودی‌ها را بعد از جریان فتح خیبر‌ از پرداخت جِزیه مُعاف كرده‌ است. قباله را نگاه كردند‌، دیدند بله‌، قباله به خط بعضی از اصحاب و مسلمان‌های صدر اسلام است و امضای بعضی از اصحاب و شهادت بعضی از اصحاب و مسلمین صدر اسلام است و باورشان شد‌. اوّل كسی كه فهمید شاید خطیب بغدادی بود و مانند آن‌، بعد مرحوم صاحب جواهر این را نقل می‌كند‌‌. بعد بررسی كردند‌، دیدند این قباله جعلی است‌. این سند جعلی است‌! این یهودی كه به كتاب خود رحم نكرده است‌، به دست نوشته اصحاب پیغمبر هم رحم نخواهد كرد‌. نشانه مَجعول بودن این قباله و سند هم این است كه به خطّ معاویه است‌. در روز فتح خیبر كه معاویه هنوز مسلمان نشده بود. معاویه اصلاً مسلمان نبود‌. اِستسلام آورد‌، «مَا اَسلَمُوا بَلِ اسْتَسْلَمُوا» (15) آن هم بعد از فتح مكّه‌. روز فتح خیبر كه اصلاً معاویه در كار نبود‌. این خط آن كاتب كه جعل است‌. امضای زید اَرغم و اینها كار اوست به عنوان شاهد‌، اینها هم كه قبل از فتح خیبر مُرده بودند و اصلاً نبودند. آنها كه چنین قباله جعلی به نام پیغمبر جَعل می‌كنند‌، برای نفت و گاز شما بی‌كار می‌نشینند؟ با كافر می‌شود زندگی مسالمت‌آمیز داشت‌، (در سوره مباركه ممتحنه هم فرمود‌) امّا با مستكبر نمی‌توان زندگی كرد‌. خدای سبحان می‌فرماید‌: با اینها بجنگید‌‌، نه برای اینكه كافر‌اند‌‌، «فَقاتِلُوا اَئِمَهَ‌ الكُفر‌» چرا‌؟ چون‌: «إنَّهُمْ لا أَیْمانَ لَهُمْ» (16) نه اینكه لا اِیمانَ لَهُمْ‌! اینها نه به هیچ قطع‌نامه‌ای احترام می‌گذارند و نه به هیچ كنوانسیونی نه به مباحث بین‌الملل «‌فَقاتِلُوا اَئِمَهَ الكُفر‌، وَ إنَّهُم لا أَیْمان لَهُمْ‌» از خطر چنین گروهی برحَذر می‌دارد‌. اگر با هم نبودید‌، اگر اسلام‌تان را درست نشناختید،‌‌ اگر وحدت مذهبی‌تان را حفظ نكردید‌، اگر بین خود و خدایتان را اصلاح نكردید‌، این اَكاسره‌، این قیاصره بر سر شما آنچنان خواهند آورد كه بر فرزندان ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و امثال ذلك آوردند‌.
ـ برگرفته از بیانات آیت الله جوادی آملی در همایش امام ـ ره ـ و منشور روحانیت، 12/12/78

(1) تُحف العقول / صفحه 356
(2) نهج البلاغه / نامه 31، «اذا تغیر السلطان تغییر الزمان»
(3) سوره اعراف / آیه 204
(4) سوره اعراف / آیه 128
(5) سوره حُجرات / آیه 2
(6) سوره بقره / آیه 151
(7) سوره طلاق / آیه 12 ـ «الله الذی خلق سبع سماوات و من الارض مثلهن یتنزل الأمر بینهن لتعلموا ان الله علی كل شئ قدیر و أن الله قد احاط بكل شئ علماً»
(8) سوره ذاریات / آیه 56
(9) سوره توبه / آیه 122
(10) سوره مدّثر / آیه 2
(11) سوره مائده / آیه 64
(12) سوره مائده / آیه 14
(13) نهج البلاغه / خطبه 176
(14) سوره هود / آیه 81
(15) نهج البلاغه / نامه 16
(16) سوره توبه / آیه 1
منبع : پایگاه رسا