تبیان، دستیار زندگی
ستاره تازه سینمای ایران است که ابتدای سال «بادیگارد» را روی اکران داشت و این روزها «سیانور» و «متولد 65» با بازی اش بر پرده سینماها است. پدرام شریفی در این سه فیلم ، سه نقش متفاوت بازی کرده و نشان داده اگر با همین شب جلو برود، از بازیگران آینده دار خواهد
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : احمد رنجبر
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

بدون پول و پارتی می توان بازیگر شد؟!

ستاره تازه سینمای ایران است که ابتدای سال «بادیگارد» را روی اکران داشت و این روزها «سیانور» و «متولد 65» با بازی اش بر پرده سینماها است. پدرام شریفی در این سه فیلم ، سه نقش متفاوت بازی کرده و نشان داده اگر با همین شیب جلو برود، از بازیگران آینده دار خواهد بود. با او درباره نگاهش به بازیگری گفت و گو کرده ایم که می خوانید:

مصاحبه: احمد رنجبر - بخش سینما و تلویزیون تبیان
پدرام شریفی

هشت سال در تئاتر بازی کرده بودید و بعد از آن وارد سینما شدید. هشت سال كم نیست و یك نفر می تواند مدرك دكترا بگیرد! چرا این اتفاق دیر افتاد و چرا سینمای ما كه نیاز به بازیگران جدید دارد، بخوبی از تئاتر تغذیه نمی كند؟

من خودم فیلم كوتاه زیاد بازی می كردم و سعی می كردم محدود به تئاتر نباشم. اما این كه چرا بازیگران تئاتر دیر وارد سینما می شوند بخاطر این است كه ریسك پذیری تهیه كننده ها و كارگردان های سینما خیلی پایین است. خود من با فیلم «ماهی و گربه» شهرام مكری به سینما آمدم . 15 بازیگر بودیم كه هیچ كدام از بازیگران غیر از بابك كریمی ، سعید ابراهیمی فر و خسرو شهراز كار خاصی در سینما نكرده بودیم اما شهرام ریسك كرد و باعث شد چندین چهره به سینما معرفی شوند. كم داریم كارگردان هایی كه به خودشان اعتماد داشته باشند و ریسك كنند. كم هستند مثل پرویز شهبازی كه مدام بازیگر جدید معرفی می كند و اتفاقا بازی خوبی از بازیگران می گیرد.

شهرام مكری كجا بازی شما را دیده بود كه برای «ماهی و گربه» انتخاب شدید؟

من هیچ كس را در سینما ندارم و هیچ كسی نبوده كه در شروع كار من را حمایت كند و خیلی خوشحالم كه در این شرایط توانسته ام موفق باشم. اتفاقا برای اولین كاری كه در تئاتر بازی كردم بابتش پول گرفتم. حتی وقتی رقم دستمزد را بیش از چیزی كه مد نظر مدیر تولید بود گفتم تعجب كرد كه نقشِ یك می خواهی بازی كنی، پول می خواهی؟ گفتم بله توانایی دارم و بابت آن پول می خواهم

من در فیلم كوتاهی بازی كرده بودم كه داوران در جشنواره نهال دیده بودند. شهرام مكری هم یكی از داوران بود كه اتفاقا جایزه اول بازیگری را گرفتم. بعد از اختتامیه شهرام گفت هر جشنواره یك كشف دارد و كشف جشنواره برای من، تو بودی و می خواهم با هم كار كنیم. شماره اش را داد و گفت یك هفته دیگر زنگ بزن.تماس گرفتم شهرام جواب نداد. فردا زنگ زدم باز هم جواب نداد؛ گفتم دیگر زنگ نمی زنم. چند روز بعد یك بار دیگر زنگ بزنم این بار گوشی اش را برداشت و گفت همین الان خودم تماس می گیرم. قطع كرد دیگر زنگ نزد. شش ماه بعد از كانون ایران نوین (سرمایه گذار ماهی و گربه) زنگ زدند. شهرام مكری آمد و خودش را معرفی كرد و گفت «اشكان ، انگشتر متبرك و چند داستان دیگر» را ساخته ام ؛ این فیلم كوتاه ها را ساخته ام و ... متوجه شدم من را نمی شناسد! گفتم آقای مكری من پدرام شریفی هستم و ... این طور شد كه همكاری شكل گرفت.

و چه اتفاق خوبی بود.

خیلی. چون من هیچ كس را در سینما ندارم و هیچ كسی نبوده كه در شروع كار من را حمایت كند و خیلی خوشحالم كه در این شرایط توانسته ام موفق باشم.

پدرام شریفی

توانایی شما مشخص است ولی مگر می شود بدون و پارتی بازیگر شد؟!

من واقعا هیچ یك از این كارها را نكرده ام. اتفاقا برای اولین كاری كه در تئاتر بازی كردم ، بابتش پول گرفتم. حتی وقتی رقم دستمزد را بیش از چیزی كه مد نظر مدیر تولید بود گفتم تعجب كرد كه نقشِ یك می خواهی بازی كنی ، پول می خواهی؟ گفتم بله توانایی دارم و بابت آن پول می خواهم. خیلی از دوستان هستند كه می گویند می توانیم توی سینما سرمایه گذاری و بازی كنیم. جوابم این است كه به عنوان یك آدم پولدار ِخوش قیافه میان دوستانت جایگاهی داری ، اگر چنین كاری بكنی همین جایگاه را احتمالا از دست می دهی. چون بازیگری حرفه بی رحمی است و وقتی بد باشی ، پرده سینما تو را لو می دهد. به بزرگان سینما گاهی خندیده اند و هول شده اند ، تكلیف تو كه مشخص است و چرا می خواهی پولت را هدر می دهی.باید راهت را درست طی كنی.

همکاری با ابراهیم حاتمی کیا چطور شکل گرفت ؟

آقای حاتمی كیا «ماهی و گربه» را دیده بود. از دفتر ایشان زنگ زدند و رفتم پیش رضا بختیاری دستیار آقای حاتمی كیا. پرویز پرستویی و مریلا زارعی بازیگران جوان را برای انتخاب نقش های دختر و داماد حاج حیدر می دیدند. من فیلمنامه را خواندم و رفتم. رضا شب به من زنگ زد و گفت آقای حاتمی كیا ویدئو بازی ات را دیده ، انتخاب شده ای. موتور سواری كه بلدی؟ من تا بحال سوار موتور نشده بودم و گفتم كی باید دفتر باشم. گفت : فردا. همان شب یك پیك موتوری گرفتم و چهار- پنج ساعت تمرین كردیم. بعد از تست، آقای حاتمی كیا گفت:«خوبه ، بلدی ولی این موتور سواریِ سر جالیزه ؛ من موتور سواری بادیگارد می خواهم.» گفت: چند وقت است موتور سوار می شوی؟ گفتم از دیشب تا حالا. آقای پرستویی گفت كسی كه از دیشب تا حالا این قدر پیشرفت داشته می تواند یاد بگیرد.

«متولد 65» را كی بازی كرده بودید؟

اولین فیلمی كه نقش یك بازی كردم «متولد 65» بود.

*فیلم سوژه جالبی دارد كه اتفاقا در میان نقش هایی كه بازی كرده اید، سوژه و دغدغه كاراكتر عینی تر است.

بله ؛ فضای فیلم خیلی برایم ملموس تر از دیگر فیلم ها است. حرف ها از جنس جوان ها بود و دستم بازتر بود.

به«سیانور» می توان از چند منظر پرداخت. فضاسازی باورپذیر دهه پنجاه، پرداختن به گروهك مجاهدین، روابط عاشقانه و ... فارغ از همه این ها بازی ها خیلی خوب است و شما هم خوش درخشیده اید. بهروز شعیبی مشخصا از شما چه می خواست؟

من در تئاتر نقش تاریخی را تجربه كرده بودم. «ریچارد سوم» را كه بازی می كردم یاد گرفتم قرار نیست برای باورپذیری نقش، كلاسیك حرف زد و اغراق شده رفتار كرد. در سینما می بینیم كه گاهی برای بازی در نقش مثلا دهه چهل ادبیات خاصی مورد استفاده قرار می گیرد. من یاد گرفته ام نباید برخی كارها را انجام داد؛ چیزهای دیگری در كارهای تاریخی وجود دارد كه آن ها مهم هستند. مثلا باید بدانی رفتار آدم ها در آن برهه چه بوده. برای همین من درباره رفتار و زندگی آدم های دهه چهل و پنجاه زیاد پرس و و كردم و این ها موتور محركه من بود برای رسیدن به نقش. معلوم است عشق در دهه پنجاه با عشق های امروزی فرق می كند. برای همین در آدم های آن دهه دقیق شدم و از خاطرات عاشقی و زندگی شان پرسیدم.

پدرام شریفی

«سیانور»پیچیده ترین نقشی است كه بازی كرده اید. بخش زیادی از موفقیت نقش حتما محصول كنكاش خودتان و تجربه تئاتری است. بهروز شعیبی چه قدر در این فرآیند دخیل بود؟

این نقش خیلی برای من سنگین بود. اگر كارگردانی مثل بهروز شعیبی بالای سر من نمی بود، اتفاقی كه باید رقم نمی خورد. كارگران خوب از بازیگر خوب بازی می گیرد و كارگردان بد آدم را گمراه می كند. بهروز كاری كرد كه از نظر روحی بشدت ساپورت شوم و هر وقت با او حرف می زدم آرام می شدم ، استرس منفی را از من می گرفت و به من انگیزه می داد. واقعا از بهروز ممنوم.

نقش مهمی هم به شما داده؟ كجا بازی تان را دیده بود؟

توی «ماهی و گربه».

خودتان هم اشاره كردید كه بازیگری حرفه بی رحمی است. هنوز اول راه هستید و با فیلمی مثل «سایه» و سریال «گشت ویژه» آزمون خطا كردید و حتما می دانید كه برای خوب ماندن نباید به هر پیشنهادی بله گفت. برنامه تان برای آینده چیست؟ چه می كنید كه در اوج باشید؟

بعد از تست، آقای حاتمی كیا گفت:«خوبه، بلدی ولی این موتور سواریِ سر جالیزه ؛ من موتور سواری بادیگارد می خواهم. چند وقت است موتور سوار می شوی؟» گفتم از دیشب تا حالا! آقای پرستویی گفت كسی كه از دیشب تا حالا این قدر پیشرفت داشته می تواند یاد بگیرد

یك زمانی فكر می كردم فقط باید بازیگر خوبی باشم الان می بینیم علاوه بر این الزامات دیگری هم نیاز است. كسی مثل علی نصیریان برای من فقط یك بازیگر خیلی خوب نیست ، آدمی است كه 50 سال است دارد بازی می كند و از این حیث شگفت انگیز است. از یك جایی به بعد بازیگر در برابر انتخاب های شان مسئول هستند. خیلی سخت است كه نه بگویی و بیكاری بكشی. همین الان دو پیشنهاد سینمایی برای نقش یك به من پیشنهاد شده ولی نپذیرفتم. این سخت است ولی باید به این نه گفتن عادت كنی. تازه وقتی محترمانه توضیح می دهی كه چرا نقش را نپذیرفته ام ، انگار برای خودت دشمن درست كرده ای! نكته دیگر این كه مگر سالیانه چند فیلم خوب ساخته می شود كه تو شانس حضور در همه شان را داشته باشی.

منظور من البته درباره عینیات بود. شما از تئاتر آمده اید و حتما می دانید نباید تمرین بیان و بدن را و مطالعه و پژوهش را فراموش كنید. در سینما فراوان داریم بازیگرانی كه بعد از یك دوره گرفتار تنبلی می شوند و احساس می كنند چون صاحب اسم هستند ، همین كفایت می كند!

اتفاقا بازی در سریال «گشت ویژه» به خاطر این بود كه می گفتم مگر چند كار خوب در سال هست كه تو در آن بازی كنی؟ بویژه این كه اهل هیچ باندی نیستم كه حضورم در سینما تضمین شده باشد. من باید كار كنم تا دیده شوم و انتخاب شوم. ممكن است تو تبدیل به بازیگری شوی كه مدام نه بگویی و در نهایت 10 كار خوب در كارنامه ات باشد و یا ممكن است تو زیاد كار كنی كه دیده شوی و از كار ، یاد بگیری. مثل شهاب حسینی كه فیلم به فیلم پیشرفت كرده و حالا در چنین جایگاهی ایستاده است. من شخصا خط قرمز دارم و می گویم با هر كسی كار نمی كنم و می خواهم كار یاد بگیریم. ضمن این كه در این 10 سال یاد ندارم تمرین شخصی برای بازیگری را كنار گذاشته باشم. آدم ها هم دو دسته اند یا اعتماد به نفس شان بالا است یا خیلی بالا نیست. بهترین جواب برای سوال شما آقای مهدی هاشمی است. او كارهای درجه یك بی نظیری در كارنامه دارد اما جزو آدم های از خود متشكر نیست كه بگوید ما لطف كردیم داریم بازی می كنیم! در «سیانور» از آقای هاشمی كه بعد از این همه كار خوب هنوز نگران كیفیت بازی اش است یاد گرفتم ، باید در این حرفه همشیه استرس كیفیت داشت. آقای هاشمی در اولین برخورد از من درباره دیالوگ و بازی اش نظر می خواست. او هنوز نسبت به خودش «شك درست» دارد و اگر ما فكر كنیم به قله رسیده ایم دیگر تمام است.

پدرام شریفی

اشاره كردید بدون پول و پارتی وارد سینما شده اید. این نگرانی را ندارید كه نكند یك جایی رها شوید؟

این همیشه هست. حرف بازیگری اساسا حرفه ناامنی است. برای همین است كه بازیگری جزو كارهای سخت می شود. ترسی كه اشاره می كنید همیشه هست ؛ تو باید هم كار كنی و هم كاری كه دوست داری بكنی و این مسیر تو را سختر می كند.

پدرام شریفی تا الان در سینما خیلی خوب گام برداشته ولی وقتی قرار است با مخاطب گسترده تلویزیونی مواجه شود ، با «گشت ویژه» كه چندی پیش روی آنتن شبكه یك رفت این اتفاق رخ می دهد. نه كه بازی شما بد باشد اما سریال قابل دفاع نیست و دیده نمی شود. چرا این سریال را بازی كردید؟

من قبل از «ماهی و گربه» پیشنهاد بازی در سریال زیاد داشتم ؛ من كارهایی كه بازی نمی كنم را می نویسم و الان لیست بلندی دارم. بعد از جشنواره فجر آدم های خیلی خوبی پیشنهاد سریال دادند ولی نپذیرفتم. اصلا قصد نداشتم سریال بازی كنم؛ می گفتم من بازیگر سینما و تئاتر هستم تلویزیون نه نگاه می كنم و نه علاقمند به بازی هستم. وقتی «گشت ویژه» پیشنهاد شد با چندگزاره مواجه شدم. یكی سعید سعدی به عنوان تهیه كننده و مهدی به عنوان كارگردانی كه درسینما كارهای قابل دفاعی دارد و طلا معتضدی،نویسنده ای كه در تئاتر كارهای خوبی در تئاتر دارد. چند فاكتور خوب دیگر هم داشت؛ مثلا دو و ماه و نیم بیشتر از من وقت نمی گرفت و به كارهای دیگرم می رسیدم. با چند نفر مشورت كردم گفتند «گشت ویژه» را قبول كن تا مردم بیشتر تو را بشناسند و روند پیشرفتت را تسریع می كند.