تبیان، دستیار زندگی
درتعریف حکمت آورده اند که: علمی است که در عرصه نظر و عمل برای انسان ها برنامه متقنی دارد و این برنامه مبتنی بر شناخت صحیح از انسان، جهان هستی، مبدأ و معاد است. پس حکیم حقیقی به کسی اطلاق می شود که نظراً و عملاً از حکمت بهره برده و اندیشه اش در عملش متبلور
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دغدغه اندیشه نسل جوان

درتعریف حکمت آورده اند که: علمی است که در عرصه نظر و عمل برای انسان ها برنامه متقنی دارد و این برنامه مبتنی بر شناخت صحیح از انسان، جهان هستی، مبدأ و معاد است. پس حکیم حقیقی به کسی اطلاق می شود که نظراً و عملاً از حکمت بهره برده و اندیشه اش در عملش متبلور شده است.

بخش تاریخ ایران و جهان تبیان
دغدغه اندیشه نسل جوان

درتکریم مکانت علمی واجتماعی عالم عامل،حضرت آیت الله سیدرضی الدین شیرازی

درتعریف حکمت آورده اند که: علمی است که در عرصه نظر و عمل برای انسان ها برنامه متقنی دارد و این برنامه مبتنی بر شناخت صحیح از انسان، جهان هستی، مبدأ و معاد است. پس حکیم حقیقی به کسی اطلاق می شود که نظراً و عملاً از حکمت بهره برده و اندیشه اش در عملش متبلور شده است. چنین نیست که حکیم فقط بر مسندی بنشیند و یافته های ذهنیش را برای دیگران بازگو و تفلسف کند، بلکه لازم است حکیم نه تنها آنچه را که فکر می کند جامه عمل بپوشاند، بلکه بالاتر از آن وظیفه مهم تری دارد که دیگران را نیز کمک و یاری کند تا زندگیشان را تغییر دهند. آنچه در زندگی حکمایی مثل سقراط و افلاطون و برتر از آنان انبیای الهی دیده می شود، همین است که خود در زندگی شخصیشان حکیمانه عمل می کردند و نیز در مقابل مسائل و معضلات اجتماعی چاره می اندیشیدند و راهکار ارائه می کردند و پا به پای توده ها برای رفع نابرابری ها حرکت و این گونه جامعه را تربیت می کردند.

در سیر تحول حکمت و انتقال آموزه های حکمای یونان به جوامع اسلامی آنچه مورد نظر دانشمندان مسلمان واقع شد آن بود که این افکار اگر چه افکاری بلند مرتبه هستند و ناشی از تراوش عقل بزرگانی همچون سقراط و افلاطون است، اما آنچه که صاحب شریعت به عنوان اعقل العقلاء برای جامعه بشریت به ارمغان آورده است به صورت ویژه مور عنایت حکمای اسلامی قرار گرفت. در این میان فلاسفه اسلامی کمتر به جنبه های حکمت عملی یونانیان توجه کرده اند و آنچه که از بخش حکمت عملی یونانیان مورد توجه مسلمین بود کلیاتی است مربوط به زیربناهای اخلاق عملی، زیرا احکام فقهی و دستورات اخلاقی اسلام آنان را از حکمت عملی حکمای یونان بی نیاز می ساخت. شهر تهران و کلیه مملکت ایران که روزگاری در هر کوی و برزنش حکیمی را به خود می دید و از این حیث در میان بلاد اسلامی سرآمد بود، امروزه و با گذشت زمانی نه چندان زیاد از آن موقع از حیث وجود حکیمانی که حکمت را در فکر و عمل داشته باشند، دچار نقصان قابل درکی است که این خود از معضلات این دیار است.

آیت الله سید رضی شیرازی از حکمای الهی معاصر این دیار است که سیری در زندگی علمی و عملی ایشان ما را به نکات عمیقی از یک سبک مناسب زندگی برای دانشمندان رهنمون می شود.

ایشان فقیه حکیمی است که نسبت نابش حسینی است و در سلسله اجدادش مرجع خروشنده ای همچون میرزای بزرگ شیرازی است. استادانش آیات عظامی همچو شیخ محمدکاظم شیرازی، سید محمدحسین شیرازی، شیخ حسین حلی، شیخ محمدتقی آملی، رفیعی قزوینی، الهی قمشه ای، فاضل تونی و ابوالحسن شعرانی هستند که نشستن بر خوان پر کَرم هر یک از این بزرگواران انسان را از بسیاری دیگر بی نیاز می کند.

چنین شخصیتی که حامل فقه اکبر و اصغر است، هیچ گاه به فلسفه متعبد نبوده است تا آنجایی که اگر سخنی از فلاسفه را نقل می کند، اما به جانش نمی نشیند از لفظ «می گویند» بهره می برد و این بین استاد و شاگرد رمزی است که حکایات بسیاری در باطنش نهفته است.

همان گونه که سیره همه حکمای راستین است، فارغ از معضلات اجتماعی بر کرسی تدریس و سخنرانی نمی نشست. او فقیه فیلسوفی است که به رسالت حکیمان متعهد است. لذا خود را نسبت به چاره جویی در مورد انحرافات مذهبی و فکری و گرفتاری های اجتماعی متعهد می داند و بنا بر این تعهد بر منبر مسجد شفا می نشیند و به مدت 50 سال هفته ای دو شب مباحث تفسیری و اخلاقی را برای عموم مردم بیان می کند. همه اینها در حالی است که روزانه دو یا سه درس تخصصی برای تشنگان فقه، اصول و فلسفه ارائه می کند. برای رفع گرفتاری های مردم هیچ گاه عقب نمی نشیند و برای خودش حصاری درست نمی کند تا دسترسی به او سخت باشد. تا زمانی که وضع جسمانی یاری می کرد، شخصاً تلفن ها را جواب می داد و حتی شخصاً درب منزل را باز می کرد. اینها تلاش  یک حکیم برای با مردم بودن است تا برای آنان الگوی عملی باشد.

خیلی مغتنم است که انسان پای منبر فیلسوفی که چندین اجازه اجتهاد دارد بنشیند و از ساده گویی او که معارف الهی و عقلانی را به زبان روان و عامه فهم و در عین حال متقن بیان می کند بهره ببرد. آنانی که اهل فن هستند خوب می دانند این کار نیازمند داشتن هنری است که خداوند فقط نصیب آنانی می کند که دلشان برای هدایت مردم می تپد. مجموعه سخنرانی های معظم له که فعلاً در دو جلد تحت عنوان «زلال حکمت» به زیور طبع آراسته شده است که ان شاءالله جلد سوم آن نیز به زودی چاپ می شود، گواه آن است که یک حکیم دانا اگر در مقام مفسر بخواهد قرآن را تفسیر کند، به چه زیبایی تفسیری اجتهادی ارائه می کند، نه آن چنان که قواعد فلسفی را به آیات تحمیل کند، بلکه آن چنان که تفسیر آیات را به قواعد مسلّم عقلی به تفسیر می کشد و از روایات و نیز حکایات واقعی برای به جان نشستن این کلام بهره کافی و وافی می برد. قرآن را آن چنان کاربردی تفسیر می کند که مخاطب احساس می کند چنین قرآنی در متن زندگیش قرار دارد. از سویی اگر در مقام یک معلم اخلاق بخواهد سبیل صواب را در اعمال و کردار به مردم نشان بدهد، آن چنان از کلام قرآن و معصوم و انسان شناسی بهره می برد که برای مستمعش هیچ احساس بیگانگی حاصل نمی شود. تمام اینها الطافی است که خداوند متعال به انسانی نصیب می کند که می داند او سکان دار خوبی برای فکر و عمل مردم است. آن چنان برای هدایت مردم حریص است که برای مشتاقان به تشرف به دین مبین اسلام در اسرع وقت زمانی را معین می کند. اگر شبانگاهی کسی زنگ بزند و بخواهد مشرّف شود، در صورت امکان همان شب وقت را قرار می دهد، زیرا معتقد است «مَن اَحیاها فَکَاَنَّما احیَی النّاس جَمیعاً.» حال که این کار چنین ارزشی دارد چرا این ثواب را تا صبح به تأخیر بیندازد؟

این اشتیاق را مدیون دعایی است که در جوانی به محضر امام رضا(ع) عرضه می دارد و از ایشان می خواهد واسطه شود تا خداوند عده زیادی را به دستش مسلمان کند و این مهم محقق شد تا آنجایی که هم اکنون این مرقومه را می نویسم، 544 نفر به برکت درک محضرش به اسلام و مذهب حقه جعفری گرویده اند. او در انجام این رسالت هیچ گاه به گفتن شهادتین بسنده نمی کند، بلکه با اسلوب منحصر به فردش پس از اثبات خدا و وجوب رحمت الهی و تجلی این رحمت در ارسال رُسُل ثابت می کند پیامبرِ آخرین واجب الاطاعه است. این مذاکره که حقیقتاً بدون داشتن پشتوانه فلسفی اسلامی که کلام اسلامی را بر سر سفره اش دارد میسر نمی تواند باشد. حضرتش آن قدر این کار را با سماحت، تدبیر و منطق پیش می برد که مطالب مطرح شده حتی برای مسلمانی که در مجلس حاضر باشد تازگی دارد و برای او نیز بسیار آموزنده است. اتقان و جذابیت بیان به قدری است که کسی مثل دکتر محمد قریب در مجلسی که برای تشرف به اسلام دامادش نزد ایشان حاضر شده بود، در پایان جلسه می گوید: «من نیز دو باره مسلمان شدم.» صحنه عارفانه ای که در پایان این تشرف ها انسان را منقلب می کند، اشک شوق و شکری است که این حکیم متأله می ریزد و این اشک حکایت از عمق اعتقادی می کند که او به عملش دارد.

از دیدگاه ایشان آنچه که برای اصلاح نسل لازم است، آن است که عقاید جوانان ما سامان یابد. بنابراین همیشه توصیه ای که به مراجعین داشته اند آن بود که اصول عقایدتان را درست کنید. همین دغدغه از 45 سال قبل ایشان را واداشت تا کتابی در اصول عقاید به نگارش در آورند. این کتاب مبتنی بر روش عقلی است، چون آنچه که نخست برای بیدار کردن فطرت خفته لازم است، مدد جستن از عقل اوست. در پیش گفتار کتاب «نگاه ناب» می خوانیم:

«بنیان عمل عقیده است. آدمی نخست معتقد می شود، سپس به عمل می پردازد. آنگاه که شالوده عقیده در جامعه ای متزلزل شود سیمای عمل در آن جامعه رنگ تباهی و فساد به خود می گیرد. هر گونه اصلاحی باید از اصلاح عقیده آغاز شود: إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ: همانا خداوند هیچ قومی را دگرگون نخواهد کرد، مگر آنکه آنان حال خود را تغییر دهند.»

و چقدر نقش حکیمان راستین در فرآیند اصلاح فکر و سپس عمل یک جامعه پررنگ است.

خداوند وجودش را مستدام بدارد.


منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران(فرزند حضرت آیت الله سید رضی الدین شیرازی)