نیم نگاهی به مرجعّیت فکری و فقهی حضرت سیدالشهدا(ع) در دوره امامت
ویژگی مشهود تاریخ امام حسین(علیه السلام) آن است که ایشان در دوره خود مرجع علمی مسلمانان بودند و این مرجعیت شامل عرصههای مرجعیت فقهی و اعتقادی میشد.
حوزه علمیه شیعه، حوزهای کهن است که تاریخ آن به آغاز پیدایش تشیع و بلکه آغاز ظهور اسلام و نبوت پیامبر اسلام بازمیگردد؛ چراکه علم و دانش از آموزههایی است که در مکتب پیامبر و اهلبیت علیهم السلام جایگاه ویژهای داشت و از ارزش زیادی برخوردار بود و علاوه بر این، ائمه بهعنوان وارثان علم پیامبر و قرآن گرچه فرصت خلافت و حکومت نیافتند، اما این باعث نشد از وظایف خود بهعنوان امام در تبیین آموزههای دینی غافل شوند و هرگاه فرصتی برای آنها فراهم شد و بنا به مقتضیات زمان به ترویج علوم شیعه و معارف الهی پرداختند و از این رو علاوه بر پیامبر(صلی الله علیه و آله) دوره امامت هیچ کدام از اهل بیت(علیه السلام) نیز خالی از جهاد علمی نبوده و در این میان دوره امامت امام حسین علیه السلام نیز از این حرکت علمی جدا نبود و با وجود فشارهای معاویه و یزید، امام حسین(علیه السلام) در حد توان خود به نشر علوم و معارف دین توجه داشت و محل مراجعه مسلمانان دوره خود بود. آنچه در ادامه میخوانید فعالیتهای علمی حوزه علمیه مدینه در دوره امامت امام حسین علیه السلام برگرفته از کتاب "تاریخ الحوزات العلمیة عند الشیعة الامامیة" میباشد:
مدرسه مدینه پس از پیامبر(صلی الله علیه و آله)
مدرسه اهل بیت علیهم السلام در مدینه امتداد طبیعی مدرسه اسلامی بود که پیامبر(صلی الله علیه و آله) آن را تأسیس کرد و امام علی(علیه السلام)، اهلبیت(علیهم السلام)، علما و نخبگان امت اسلام آن را پرورش دادند و از این رو میتوان دوره زندگی امام علی(علیه السلام) پس از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را دوره توسعه مدرسه پیامبر(صلی الله علیه و آله) دانست. این مدرسه پس از دوره امیرالمومنین(علیه السلام) باید توسط اهلبیت(علیهم السلام) و شاگردان مکتب آنها ادامه مییافت و از این رو مدرسه مدینه پس از هجرت امیرالمومنین(علیه السلام) در سال ۳۵ هجری و شهادت ایشان در مسجد کوفه ۵ سال پس از آن، درهای خود را نبست، بلکه پس از امام علی(علیه السلام) نیز با تلاش فرزندان و شاگردان مکتب ایشان به حیات خود ادامه داد.
مدرسه مدینه در دوره امام حسین(علیه السلام)
حلقه درس امام حسین علیه السلام در مسجد نبوی مشهورترین و برترین حلقه درس میان حلقات درس در مسجد پیامبر(صلی الله علیه و آله) بود ، بهگونهای که معاویه نیز به این برتری اعتراف کرد و روزی به یکی از افراد قبیله قریش گفت: «هنگامی که به مسجد رسول الله وارد شدم، گروهی را دیدم که گویی پرنده بر سر آنها نشسته و آن حلقه درس ابوعبدالله بود که در آن مجلس خبری از سخنان بیهوده نبود».
ویژگی مشهود تاریخ امام حسین(علیه السلام) آن است که ایشان در دوره خود، مرجع علمی مسلمانان بود و این مرجعیت شامل عرصههای مرجعیت فقهی و اعتقادی میشد و بدین ترتیب، ایشان مرجع مسلمانان در آشنایی با احکام حلال، حرام، مکروه، مستحب و مباح و همچنین مرجع مسلمانان در دفع شبهات اعتقادی بود که از سوی برخی زندیقان و ملحدان منتشر میشد.
مرجعیت فقهی سیدالشهدا(علیه السلام)
در مورد مرجعیت امام حسین(علیه السلام) در تبیین احکام شرعی، روایات زیادی وجود دارد که بر این مطلب دلالت دارد، از جمله روایت طبری که سید امین در اعیان الشیعه هم آن را نقل کرده: «روزی فرزدق در حالی که با مادرش به حج رفته بود در مکانی به نام الصفاح یا بستان بنی عامر با امام حسین(علیه السلام) برخورد کرد و گفت: مسائلی درباره نذر و مناسک از امام پرسیدم و ایشان پاسخ داد و پس از آن مرکب خود را به راه انداخت و با من خداحافظی کرد. و سید امین در حاشیه این روایت چنین گفته: و این نشان میدهد که آنها (اهلبیت) محل مراجعه و سوال مردم در مورد احکام دین بودهاند».
مرجعیت اعتقادی سیدالشهدا(علیه السلام)
اما در مورد مرجعیت امام حسین(علیه السلام) در دفع شبهات اعتقادی آن دوره نیز روایات زیادی وجود دارد از جمله روایت ابن عساکر در کتاب تاریخ خود در بخش ترجمه امام حسین علیه السلام از قول عکرمه از ابن عباس نقل میکند که: «در حالی که ابن عباس با مردم سخن میگفت ناگاه نافع ابن ازرق برخاست و گفت: ای ابن عباس تو همواره درباره مورچه و شپش به مردم فتوا میدهی، به جای اینها خدایی را که میپرستی برای من توصیف کن. در این هنگام ابن عباس به خاطر بزرگی این سخن سر خود را پایین انداخت و این در حالی بود که امام حسین(علیه السلام) در گوشهای نشسته بود و فرمود: ای پسر ازرق به سوی من بیا. اما ابن ازرق گفت: من از شما سوال نکردم. ابن عباس گفت: او(حسین) از خاندان نبوت است که وارثان علم هستند. در این هنگام ابن ازرق به سوی حسین(علیه السلام) رفت و حسین به او گفت: کسی که دین خود را بر پایه قیاس قرار دهد تمام عمر خود را در اشتباه خواهد بود و همیشه در حال سوال و دوری از راه و گمراهی خواهد بود و سخنان زیبایی نخواهد گفت. ای پسر ازرق هم اکنون خدای خود را برای تو توصیف میکنم همانگونه که او خود را توصیف کرده و او را همانگونه معرفی میکنم که خود معرفی کرده. خدای من با حواس درک نمیشود و با مردم قیاس نشود. او نزدیک است، اما نه اینکه به ما چسبیده باشد و دور است، اما نه به این معنا که اینجا نباشد. او یگانهای است که جزء ندارد. با آیات شناخته و با نشانهها توصیف میشود و خدایی جز او نیست و او بزرگ و دست نیافتنی است.
در این هنگام ابن ازرق گریست و گفت: ای حسین تو چه زیبا سخن میگویی! پس حسین به او گفت: شنیدهام تو به کفر پدر و برادرم و خود من گواهی میدهی! ابن ازرق گفت: به خدا سوگند ای حسین که اگر هم اینگونه بوده شما مناره اسلام و ستارههای احکام هستید. حسین به او گفت: من هم میخواهم از تو چیزی بپرسم. گفت بپرس. و حسین درباره این آیه از او پرسید که میفرماید: «وَ أَمَّا الْجِدارُ فَكانَ لِغُلامَیْنِ یَتیمَیْنِ فِی الْمَدینَةِ»(کهف، ۸۲) ، ای پسر ازرق علت عنایت خدا به این دو پسر چه بود؟ ابن ازرق گفت: پدر آنها. حسین گفت: پدر آنها بهتر بود یا رسول الله؟ ابن ازرق گفت: خداوند متعال خبر داده که شما قومی مجادلهگر هستید!».
این روایت که با وجود طولانی بودن، به خاطر اهمیتی که داشت آن را نقل کردیم، نشاندهنده خط فکری و اعتقادی امام حسین علیه السلام در مناظره با دشمنان است تا آنها را به راه درست هدایت کند.
و البته این را هم باید بگوییم که امام حسن و حسین علیهما السلام در دوره حکومت بنیامیه آزادی بیان نداشتند و از این رو روایات اندکی از آنها در فقه و امور دین روایت شده است.
منبع: تاریخ الحوزات العلمیة عند الشیعة الامامیة (به نقل از خبرگزاری حوزه)