تبیان، دستیار زندگی
تمام ابعاد زندگی شخصی و سیاسی ایشان الگوی کامی برای انسان است ، ایشان فردی دلسوز ، مهربان ، شوخ طبع و .. بودند. آیت الله مهدوی کنی در مبارزات پیش از انقلاب اسلامی و پس از آن ؛ نه تنها در خط مقدم که خط شکن بوده اند.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : آزاده مرنی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سیاستمدار صادق

تمام ابعاد زندگی شخصی و سیاسی ایشان الگوی کاملی برای انسان است ، ایشان فردی دلسوز ، مهربان ، شوخ طبع و .. بودند. آیت الله مهدوی کنی در مبارزات پیش از انقلاب اسلامی و پس از آن ؛ نه تنها در خط مقدم که خط شکن بوده اند.

مصاحبه: آزاده مرنی - بخش سیاست تبیان

آیت الله مهدوی کنی,میرلوحی,رفسنجانی,دانشگاه امام صادق,سید محمد میرلوحی,انتخابات,موسوی,88,,

"ایشان یکی از استوانه ها و ریشه های اصلی انقلاب اسلامی بودند زیرا امام خمینی (ره) ، انقلاب را بر اساس اسلام و نه علوم سیاسی روز ، پایه گذاری کردند و آیت الله مهدوی کنی از ابتدا در کنار امام راحل بودند و امام خمینی (ره) همیشه به آن بزرگوار اعتماد داشتند تا جایی که جمله استثنایی "من به ایشان ارادت داشته، دارم و خواهم داشت." (١) را که به احدی نزده بودند، درباره آیت الله مهدوی کنی زدند."

تمام زندگی آیت الله مهدوی کنی الگو و سرلوحه ای گرانقدر است. نوه ی دختری (خانم مهدیه مهدوی کنی) آن بزرگوار صحبتی صمیمانه و دلنشین از زندگی سراسر مهربانی و تقوای آیت الله با تبیان داشتند که به شرح زیر می باشد :

لطفا خودتان را معرفی فرمائید.

سید محمد حسین میر لوحی (فرید) نوه دختری آیت الله مهدوی کنی هستم. بنده توفیق تحصیل در دانشگاه امام صادق (ع)، رشته معارف اسلامی و حقوق در گرایش حقوق عمومی را داشته ام وبحمد الله به دست حضرت آیت الله مهدوی مهدوی کنی معمم شده ام و با دختری از خانواده ای انقلاب و با اصالت ازدواج کردم (دختر حجت الاسلام والمسلمین پناهیان). اکنون هم مشغول به تدریس در حوزه معارف اسلامی و کتب شهید مطهری هستم.

این مهم درسی جدی برای فعالان عرصه ی سیاسی است که اول تقوا داشته باشند و سپس وارد سیاست شوند و اگر نه " اذا فَسَدَ الْعالِمُ فَسَدَ الْعالَمُ ."

لطفا از زندگی شخصی و سیاسی آیت الله مهدوی کنی بگویید.

تمام ابعاد زندگی شخصی و سیاسی ایشان الگوی کامی برای انسان است ، ایشان فردی دلسوز ، مهربان ، شوخ طبع و ... بودند. آیت الله مهدوی مهدوی کنی در مبارزات پیش از انقلاب اسلامی و پس از آن ؛ نه تنها در خط مقدم که خط شکن بوده اند.
ایشان در زندگی شخصی در تهجد و نماز شب واقعا همچون یک عارف بودند اما آنچه که ایشان را نسبت به دیگران شاخص می سازد این است که عبادات و تهجد حضرت آقا در عمق کار و فعالیت های سیاسی بوده است.
حضرت آقا با تمام تراکم کاری و فعالیت های سیاسی و اجتماعی امور روزانه را به خوبی مدیریت می کردند. از نیمه شب همواره در نماز شب بودند تا نماز صبح و پس از آن به مستحبات می رسیدند و سپس به دانشگاه می رفتند برای تدریس و ... . حاج آقا اخبار را هم به صورت مستقیم پیگیری می کردند و هم تیم رسانه ای داشتند که اخبار مختلف را برای ایشان دسته بندی می کردند. ورزش روزانه ثابت داشتند و مطالعه ی مداوم قبل از شام و قبل از خواب.

آن بزرگوار چگونه نظم و هماهنگی را در امور خانوادگی برقرار می نمودند؟

بحث خانواده یکی از مسائل مهم و برجسته جامعه ی ما می باشد که امروزه با مشکلات وافری همراه شده تا جایی که حتی برخی از روحانیون و یا فعالان سیاسی خانواده ای با وضعیت مناسب ندارند و یا در تربیت فرزندانشان آنچنان که باید موفق نبوده اند.
از ابتدای انقلاب یکی از محورهای دینی و اصلی ایشان خانواده و اهمیت ویژه به اصل اساسی بود. به طوری که مادر بنده همیشه تعریف می کردند که در سال های تبعید و عدم حضور آیت الله مهدوی همسر ایشان در کمترین فرصتی که پیش می آمد با ایشان برنامه ریزی می کردند و فعالیت ها را باهم مرور می کردند و همچون یک مرجع و رهنمون عمل می کردند. حاج آقا در امور منزل هم در حد زیادی کمک می کردند.

رابطه آیت الله مهدوی کنی با همسر بزرگوارشان چگونه بود؟

رابطه آیت الله مهدوی با همسر مکرمشان به واقع رابطه ای عاشقانه بود. ایشان و همسرشان همیشه با یکدیگر هماهنگ بودند و محبت بینشان مثال زدنی بود. تا جایی که اگر فرزندان در مسائل کاری یا خانوادگی اختلاف نظری داشتند ؛ حاج آقا دستور به اطاعت از فرمان مادر می دادند.
در زمان بیماری و بستری آیت الله مهدویکنیدر بیمارستان هم ایشان همواره بی قرار و نگران بودند به طوری که دائم در حالت دعا و گریه به سر می بردند. اخیرا هم مستندهایی از تلویزیون به مناسبت سالروز ارتحال آیت الله مهدوی کنیپخش می شود کههمسر مکرم ایشاناز ابتدا تا آخر اشک می ریزند و ناله می کنند.

آیت الله مهدوی کنی,میرلوحی,رفسنجانی,دانشگاه امام صادق,سید محمد میرلوحی,انتخابات,موسوی,88,,

نظر آیت الله مهدوی کنی درباره جناح بندی های سیاسی چه بود؟

حضرت آیت الله مهدوی مخالفت بودند که روحانیت "حزب" شوند. ایشان جنبه و جایگاه اصلی روحانیت را هدایت معنوی و در عین حال سیاسی مردم می دانستند ؛ به فرمایش حضرت امام خمینی (ره) : "والله اسلام تمامش سیاست است." برخی تصور می کنند که روحانی فقط باید به مسجد برود نماز به پادارد و برگردد، خیر چنین نیست. در این باره اشاره ای می کنم به خاطره ای ناگفته ؛ روزی حجت الاسلام والمسلمین پناهیان در محضر آیت الله مهدوی کنی بودند و از منبرهایشان می گفتند و به شوخی گفتند بالای منبر عرض کردم می دانید که من آدم سیاسی نیستم و سیاسی حرف نمی زنم . در این لحظه حاج آقا با جدیت فرمودند : "حتی به شوخی هم نگویید سیاسی نیستید و حرف سیاسی نمی زنید. روحانیت باید در عرصه سیاست حضور داشته باشد."

یک روز زمانی که ما در منزل گزارش ها را خدمت حاج آقا ارائه می کردیم ، ایشان به بنده فرمودند که شما در دانشگاه اعلام کنید که هر فردی می خواهد شب نامه ای در دانشگاه داشته باشد باید ارگان دانشجویی و اسم خود را ذکر کند.

ایشان همیشه تکرار می کردند خط رهبری و ولایت فقیه سنگر اصلی ما است. حالا هر دسته و گروهی که از این مسیر کوچکترین انحرافی را داشته باشد ما از آنجا تبری می جوییم. ایشان پیش از سال 88 فرموده بودند : "آقای میر حسین موسوی ولایت فقیه را حداکثر به صورت یک قانون قبول دارد مانند رهبر کشورهای دیگر و نه به عنوان فقهی و اصل قرآنی."
اما درمورد نگاه ایشان به جبهه بندی های سیاسی پرسیدید، ایشان مصداق مجسم فرموده مقام معظم رهبری در رابطه با جذب حداکثری و دفع حداقلی بودند در عین حال ملاک این جذب و دفع را پایبندی به ولایت می دانستند. لذا هرکدام از عناصر سیاسی که بیشتر در تقویت جایگاه رهبری فعالیت داشتند بیشتر جذب میشدند و بیشتر مورد عنایت ایشان قرار می گرفتند. بسیار خب با آنچه گفته شد می بینیم که ملاک قرآن و عترت است و ملاحظه می کنید که جبهه اصولگرایان به رهبر نزدیک تر هستند و آیت الله مهدوی هم همیشه از لیست اصولگرایان حمایت می کردند ، البته این بدان معنا نیست که کل اصلاح طلبان را از قطار انقلاب خارج بدانند اما اصولگرایان در عمل به ملاک های رهبری نزدیک تر هستند.

لطفا نظرتان را درباره این خبر بفرمایید؛ "مهدیه مهدوی کنی : ناراحتی قلبی رئیس مجلس خبرگان رهبری که منجر به کما و سپس درگذشت وی شد به دلیل توهین جوانی به آیت الله هاشمی رفسنجانی بوده است." (٢)

قبل از هر چیزی باید متذکر شوم که قلب آیت الله مهدوی سال ها بود که به علت مبارزات و فشارهای فراوان زندان و دیگر مسائل ، مشکلی جدی پیدا کرده بود به طوری که کم تر از 20 درصد قلب ایشان کار می کرد. پس ، این که بگوییم به کما رفتن آن بزرگوار به این علت بود قطعا چنین نبوده. ماجرا از این قرار بود که در حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) جوانی از سر شور انقلابی به آقا گفت : "چرا شما واکنش تندی به آقای هاشمی نشان نمی دهید." حاج آقا هم سعی کردند آن جوان را آرام کنند اما وی تندی کرد و آیت الله مهدوی گفتند چرا متوجه نمی شوید ؛ تا می شود باید افراد را جذب کرد و بدنه نظام را خالی از افرادی اینچنینی نکرد زیرا دشمن چنین استنباط می کند که نظام جمهوری اسلامی دچار شکاف شده است." به هر حال بر همگان آشکار است که حاج آقا دل خوشی از آقای هاشمی رفسنجانی نداشتند اما سعی در جذب حداکثری داشتند و حدودا دو روز بعد در حرم امام خمینی (رحمت الله) بعلت فشارهای متعدد که حالا حرف این جوان هم مزید بر علت شد ، خال ایشان بد شد و به کُما رفتند.

رابطه ی آن بزرگوار با آیت الله هاشمی رفسنجانی چگونه بود؟

بی تعارف باید پذیرفت که از اولین پایه گذاران نهضت حضرت امام خمینی (ره) و از کسانی که همواره در میدان حضور داشتند ؛ آیت الله مهدوی مهدوی کنی و آقای هاشمی رفسنجانی بودند و همیشه در کنار هم بودند اما بتدریج حاج آقا از قدرت کنار کشیدند و خب این رابطه هم کم تر شد اما با توجه به آخرین جمله وصیتنامه حضرت امام که فرمود ملاک حال فعلی افراد است آیت الله مهدوی کنی تعامل خود با ایشان را هم بر اساس این توصیه تنظیم فرمودند. اما وقتی آقای هاشمی رفسنجانی موضوعی را با مضمون نظارت بر رهبری عنوان می کنند جای این سوال پیش می آید که فردی در مرتبه ی بالاتری از رهبری نشسته و حالا می خواهد نظارت کند بر رهبر!. این در حالی است که سردمداران غربی اذعان داشته اند که گاهی رهبر جمهوری اسلامی ایران با یک سخنرانی تمام نقشه ها و برنامه ریزی های ما را خنثی می کند پس حتی دشمنان هم به قدرت و درایت ایشان اعتراف می کنند.

ایشان جامعه روحانیت مبارز را رهبری می فرمودند که الان هم روحانیت هست هم مبارزه اما ثقل ثقیل ایشان حتما باید با درایت و صراحت و ورود بهتر روحانیت اصیل و انقلابی پی گرفته شود که بنده به شخصه در این زمینه نگرانم.

در این زمان آیت الله مهدوی کنی احساس می کنند در صدر خبرگان دارد یک انحرافی از وظایف ترسیمی خبرگان ایجاد می شود و این مرد که سال ها به همه پست ها پشت پا زده بود وارد عرصه ریاست مجلس خبرگان می شود و تز "حراست و صیانت از رهبری" را جایگزین تزی با باطن انحرافی "نظارت" بر رهبری می کنند. این قضایا و نوع موضع گیری های صریح آیت الله مهدوی کنی که بارها از طرف رهبری مورد تمجید قرار گرفت نشان دهنده تفاوت نگرش جدی ایشان با آقای هاشمی است.

آیا آیت الله مهدوی کنی کاری داشتند که فوت ناگهانی ایشان باعث بر زمین ماندن آن مهم شده باشد؟

اینجا دیگر قصه ی پُر غصه ی ماست. ایشان امور زیادی را پایه گذاری کرده بودند اما به علت بیماری و به کما رفتن نتوانستند با پایان رسانده و یا تکمیل نمایند ؛ یکی از بزرگترین کارهایی که حضرا آیت الله مهدوی انجام دادند این بود که دانشگاه امام صادق (ع) را ایجاد کردند اما همیشه معتقد بودند که باید بیش از اینها گسترش یابد و کامل شود. ایشان کتاب های فراوانی را آغاز کرده بودند یادداشت هایی را می نوشتند که متاسفانه فوت ناگهانی شان باعث عدم به غایت رسیدن این قبیل امور شد.
ایشان جامعه روحانیت مبارز را رهبری می فرمودند که الان هم روحانیت هست هم مبارزه اما ثقل ثقیل ایشان حتما باید با درایت و صراحت و ورود بهتر روحانیت اصیل و انقلابی پی گرفته شود که بنده به شخصه در این زمینه نگرانم.

آیت الله مهدوی کنی,میرلوحی,رفسنجانی,دانشگاه امام صادق,سید محمد میرلوحی,انتخابات,موسوی,88,,
لطفا خاطره ای شاخص از آیت الله مهدوی کنی بیان بفرمایید.

دو خاطره عرض می کنم یکی معنوی و یکی سیاسی. خاطره ی معنوی که تابحال جایی مطرح نکرده ام این است که بنده چند سالی مسئول برگزاری اعتکاف در مسجد امام صادق (ع) بودم ؛ بارها از ایشان خواهش کردم ، آقا لطفا بیایید و برای معتکفین صحبت کنید و حضرت آقا گفتند : "من برایشان دعا می کنم اما خجالت می کشم بیایم برای افراد روزه دار حرف بزنم در حالی که خودم روزه نیستم." واقعا انسان تحیر می کند از این اوج عظمت و بزرگی روح.
خاطره سیاسی هم به یاد دارم در یکی از انتخابات ها ، در دانشگاه امام صادق (ع) فضا به گونه ای بود که بیشتر جوانانی که فعال بودند ٓ نمی خواهم بگویم حتما جوِّ جبری چنین بود، نه ٓ آن دسته از افرادی که فعالیت بیشتری داشتند در عرصه انتخابات ، گرایش به جبهه پایداری داشتند و آن زمان ابتدای تشکیل جبهه پایداری بود و حاج آقا جبهه متحد اصولگرایان را سازماندهی می کردند و بارها و بارها خواهش کردند ؛ همه بیایند زیر یک پرچم فعالیت کنند که متاسفانه حاصل نشد و دوستان ضربه ی آن را هم دیدند. به هر حال جوانان فعالِ جبهه پایداری در دانشگاه تعداد زیادی شب نامه و اعلامیه و ... منتشر می کردند گاهی هم افرادی که متمایل به جبهه متحد بودند تبلیغاتی داشتند (در دانشگاه امام صادق خیلی از جوّ اصلاحات نیست).
موضوع این جاست که این شب نامه ها بدون اسم بود و گاهی تندی ها و توهین ها در آنها مشاهده می شد که فضای اخلاقی زیبایی نداشت، نمی خواهم بگویم این روند زیاد بود اما فضای دانشگاه را درگیر کرد.
یک روز زمانی که ما در منزل گزارش ها را خدمت حاج آقا ارائه می کردیم ، ایشان به بنده فرمودند که شما در دانشگاه اعلام کنید که هر فردی می خواهد شب نامه ای در دانشگاه داشته باشد باید ارگان دانشجویی و اسم خود را ذکر کند. حاج آقا این صحبت ها را در زمانی مطرح کردند که تعدادی از دانشجویان دانشگاه نامه ای را که به نظر من کاملا محترمانه بود خدمت حضرت آیت الله مصباح که رهبری معنوی جبهه پایداری را بر عهده داشتند نوشته بودند و در آن به برخی از ضعف های جدی جبهه پایداری اشاره کرده بودند.
من از آیت الله مهدوی کنی خواهش کردم که حاج آقا این حرف را الان نزنید چون وقتی این موضوع مطرح شود ؛ پخش می شود و بعد رسانه ها آن را منتشر می کنند و شایعه سازی می کنند که آیت الله مهدوی کنی با فعالان جبهه متحد مخالفت کرده است ، کمی صبر کنید از زمان انتشار نامه دانشجویان به آیت الله مصباح بگذرد بعد این موضوع را مطرح می کنیم (نامه ی مذکور در رسانه ها سر و صدا هایی کرده بود) که شایعه سازان این مسئله را به ضرر جبهه متحد استفاده نکنند ، اما ایشان گفتند : "خیر ؛ تقوا ایحاب می کند بنده حرف حقی که به آن رسیده ام را بزنم و اگر کسی حرفی را می زند باید پای آن بایستد و گوینده ی سخن و خاستگاه آن حتما مشخص باشد حالا اگر فردی می خواهد سوء استفاده کند از بی تقوایی اوست." ایشان این مسئله را مطرح نمودند و اتفاقا رسانه ها با تحریف آن بی تقوایی کردند اما ملاک ایشان همچنان تقوا بود و اهمیتی نمی دادند که شاید عده ای سوء استفاده کنند.
این مهم درسی جدی برای فعالان عرصه ی سیاسی است که اول تقوا داشته باشند و سپس وارد سیاست شوند و اگر نه " اذا فَسَدَ الْعالِمُ فَسَدَ الْعالَمُ ."
ایشان یکی از استوانه ها و ریشه های اصلی انقلاب اسلامی بودند زیرا امام خمینی (ره) ، انقلاب را بر اساس اسلام و نه علوم سیاسی روز ، پایه گذاری کردند و آیت الله مهدوی کنی از ابتدا در کنار امام راحل بودند و امام خمینی (رحمت الله) همیشه به آن بزرگوار اعتماد داشتند تا جایی که جمله استثنایی "من به ایشان ارادت داشته، دارم و خواهم داشت" را که به احدی نزده بودند، درباره آیت الله مهدوی کنی زدند. پس باید در فضای رسانه ای بیش از پیش به ایشان پرداخته و زندگانی و افکار و ابعاد شخصیت والای ایشان به خصوص تقوای آن بزرگوار در عرصه ی سیاسی را تشریح کنیم در غیر این صورت بی انصافی کرده ایم. به نظر بنده باید صدا و سیما در این مهم بیشتر وارد شود و در کتب درسی و تاریخی هم به شخصیت ایشان پرداخته شود؛ این بایدها نه سر تعصب خانوادگی که بایدی است که انقلاب با آن عجین شده و واقعا به مشی سیاسی ایشان پرداخته نمی شود.

پی نوشت:

١. "فرازهایی از برخی خاطرات و اظهار نظرها درباره آیت الله مهدوی کنی"، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ١٣٩٣

٢."روایت دختر آیت الله مهدوی کنی از بیماری پدرش"،پایگاه اطلاع رسانی تابناک، ١٣٩٣