تبیان، دستیار زندگی
فرهاد توحیدی می گوید:در نویسندگی، فرشته الهامی وجود ندارد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

عادت های نویسندگی یک فیلنامه نویس

فرهاد توحیدی می گوید:در نویسندگی، فرشته الهامی وجود ندارد.

بخش ادبیات تبیان
فرهاد توحیدی

شاید فرهاد توحیدی تنها فیلمنامه نویس سینمای ایران باشد كه سال ها از راه نوشتن ارتزاق كرده است. علاقه او به نوشتن، آنقدری است كه چند برابر فیلمنامه های ساخته شده اش، سناریوهای ساخته نشده در خانه، حوزه هنری و دیگر مراكز سینمایی دارد. او در گفتگویی عادت های نویسندگی و فیلنامه نویسی اش را بیان کرده که در ادامه می خوانید:

هیچ مدرسه ای نمی تواند نویسنده تربیت كند. تو یا نویسنده هستی یا نیستی. یعنی یا می توانی بنویسی یا نمی توانی. اگر بتوانی بنویسی مدرسه تو را می تواند به نویسنده بهتری تبدیل كند. مدرسه تكنیك یاد می دهد اما هنرمند تربیت نمی كند و به نظرم داشتن این دو وجه اجتناب ناپذیر است. داشتن استعداد شرط لازم است اما شرط كافی نیست. شرط كافی این است كه تو با دانش و معرفت و تكنیك های نوشتن آشنا باشی تا بتوانی آنچه در ذهن و ضمیرت می گذرد درست منتقل كنی. خیلی وقت ها نمی توانید آنچه در ذهن تان است به درستی روی كاغذ بیاورید.

این فاصله بین دست و ذهن را تكنیك پر می كند. من باید یاد بگیرم با چه ابزاری می توانم اندیشه ام را روی كاغذ بیاورم. اگر این استعداد وجود دارد می توانیم به كلاس های نویسندگی و متون تئوریك و دیدن فیلم مراجعه كنیم و ورزش تخیل انجام بدهیم. جان كلود كریر در تمرین فیلمنامه نویسی می گوید كه فیلمنامه نویس باید تخیلش را مانند عضله ورزش دهد. یعنی اینكه شما آماده باشی در هر لحظه از هر وضعیت واقعی به وضعیت نمایشی بروی. مثلا در مترو دو نفر دارند پچ پچ می كنند و تو باید بتوانی دنباله حرف های آنها را تصور كنی. در كنار همه اینها فیلمنامه نویس باید آدم فضولی باشد، یعنی هم استراق سمع و هم استراق بصر كند و پشت سرش هم چشم داشته باشد. نویسنده باید اقیانوسی به عمق یك میلیمتر باشد و مدام خودش را جای آدم های مختلف بگذارد.

از نظر من در نویسندگی، فرشته الهامی وجود ندارد. در واقع ذهن آماده شماست كه با یك جرقه درگیر چیزی می شود و می تواند موضوعی را متولد كند. مثلا در مساله جنگ سوریه با دیدن و شنیدن همه كشت كشتارها و دست به دست شدن جبهه ها، به یكباره عكسی بیرون می آید كه چهره كودكی كه از زیرآورها درآمده را به تصویر كشیده است. اگر نویسنده باشید، نگاه معصوم او و وضعیتی كه دارد یقه تان را می گیرد و می گوید به من نگاه كنید. آن تصویر معصومانه خیلی عجیب است. این تصویر شما را رها نمی كند و ممكن است همین مایه نوشتن یك داستان شود. این لحظه لحظه خلق است. تصویر یك مفهومی در جهان ذهن شما می آید و می گوید كه من مال تو هستم و پس من را بنویس. كار هنر اینجا تمام می شود. درست مثل نطفه ای كه وقتی بسته می شود باید از آن مراقبت كرد. نویسنده هم باید مراقبت كند. مدام با ایده اش ور برود و درباره آن یادداشت كند و كتاب بخواند و از این به بعد تكنیك است كه ایده را گسترش می دهد.

بعد از كشف ایده حالا عادت ها می توانند به شما كمك كنند. هر كسی مودی دارد. شما باید مود خودتان را كشف كنید. مثلا همینگوی برای نوشتن گوشه كافه ای را انتخاب كرده بود. من بعد از دیدن عكس های خانه او متوجه شدم به دلیل كوچك بودن خانه و همچنین گران بودن سوخت در اروپا، گذران وقت در كافه و خوردن قهوه در آنجا برای همینگوی ارزان تر تمام می شد تا نوشتن در خانه اش. به همین خاطر او و بسیاری از نویسندگان بزرگ خودشان را به سر و صدا عادت داده بودند. در واقع هر كس باید قلق های رفتاری خود را در نوشتن پیدا كند. مثلا من برای نوشتن به سكوت محض نیاز دارم. اگر پشه ای در هوا پرواز كند می تواند تمركز من را برهم بزند. اما خوب زمانی هم بنا به شرایطی كه داشتم، خودم را به نوشتن در زیرزمین خانه مان عادت داده بودم. بعدها هم توانستم نوشتن را در آپارتمانی شیك در نیس فرانسه روبه روی دریای مدیترانه تجربه كنم اما در تمام این مكان ها عادت به سكوت همراهم بود.
البته گاهی هم ترجیح می دهم خودم حواس خودم را پرت كنم. مثلا خانه را تمیز می كنم، ظرف می شویم، جارو می كنم و هر كاری انجام می دهم كه ننویسم. باید به خودم زمان بدهم و سراغ آلبوم و مجموعه عكس هایم بروم تا بتوانم باز هم به نوشتن برگردم. بنابراین عادت های نوشتن برای هر كس یك شكلی دارد. آدم باید عادت خودش را شكل و خودش را در معرض نوشتن قرار بدهد وگرنه همه چیز دست به دست هم می دهد كه تو ننویسی. از دیگر عادت های نوشتن من در فیلمنامه نویسی این است كه ایده را تبدیل می كنم به طرحی، یك یا دو صفحه ای. بعد با طرح كلنجار می روم كه آن را به داستان 10، 12 صفحه ای تبدیل كنم و آن وقت است كه خیالم راحت می شود كه داستان را پیدا كردم. در مرحله بعدی همان صفحات را به طرح سكانس بندی تبدیل می كنم. یعنی همه آن چیزهایی كه در فیلم دیده می شود بدون دیالوگ ها. بعد هم نسخه اولیه فیلمنامه و بعد هم نسخه های بعدی آن شكل می گیرد. در كار تیمی هم همین شیوه را پیش می برم. وقتی با مانی حقیقی و همایون اسعدیان كار می كردم همین عادت ها وجود داشت. با مرضیه برومند هم به همین روال جلو رفتم. البته باید بگویم «ما را به سخت جانی خود این گمان نبود» هیچ كس اندازه من با مرضیه كار نكرده است. همه نویسنده ها بار دوم یا سكته می كنند یا خودكشی! اما من هنوز زنده ام. او وسواس های خودش را دارد.


منبع: اعتماد