تبیان، دستیار زندگی
در 28 مهر 1304 تظاهرات گسترده علیه حكومت قاجار، در بسیاری از شهرهای كشور برگزار شد. این تظاهرات در نتیجه تبلیغات رضاخان برای فراهم سازی زمینه تصویب ماده واحده انقراض حكومت قاجار در مجلس صورت گرفت.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تظاهرات مردمی به رهبری رضاخان

در 28 مهر 1304 تظاهرات گسترده علیه حكومت قاجار، در بسیاری از شهرهای كشور برگزار شد. این تظاهرات در نتیجه تبلیغات رضاخان برای فراهم سازی زمینه تصویب ماده واحده انقراض حكومت قاجار در مجلس صورت گرفت.

فرآوری: فهیمه السادات آقامیری-بخش تاریخ ایران و جهان تبیان
تظاهرات مردمی به رهبری رضاخان

قحطی های قجری

دوره قاجار به دلیل سو مدیریت و نبود عدالت و بهداشت شاهد دو قحطی بزرگ در تاریخ ایران بود. جمعیت ایران بر اثر این دو قحطی بزرگ تقریباً نصف شد.

قحطی بزرگ 1250 تا 1249 هجری شمسی باعث تلفات جانی فراوانی در ایران گردید. برطبق برآوردها حدود یک دهم جمعیت ایران در این سالها از گرسنگی مردند.

قحطی بزرگ 1296 تا 1298 هجری شمسی  قحطی بزرگی بود که تلفات جانی فراوانی را در ایران سبب شد در این قحطی علاوه بر بی کفایتی شاهان قاجار دولت انگلیس به نسل کشی نقش داشت.  در این قحطی نزدیک به 40درصد (در برخی دیگر از منابع 25 درصد) از جمعیت ایران به سبب گرسنگی و سوءتغذیه و بیماری های ناشی از آن نابود شدند.

«گذار از قاجار به پهلوی»

تمامیت ارضی کشور ایران، در واپسین سال های حکومت قاجار، حال بیمار رو به احتضاری را داشت که فاصله نفس های به شماره افتاده اش، وکیل المله ها را در قامت طبیبانی بر بالین، سخت دست پاچه کرده بود. مشکلات بی شمار اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، شکل گیری کودتای سوم اسفند 1299 و نیز گردنکشی هایی که در نقاط مختلف مملکت علیه حکومت مرکزی صورت می گرفت، ناامنی در مرز ها و دخالت دولت های روسیه و انگلیس در امور داخلی ایران، پایه های حکومت قاجار را آنچنان متزلزل کرده بود که برای نمایندگان مشروطه خواه مجلس ایران، چاره ای جز معامله دستاوردهای مشروطه با حکومتی مطلق که بتواند تمامیت ارضی ایران را حفظ کند باقی نماند. سر کشیدن جام زهر انتقال سلطنت از قاجار به پهلوی توسط نمایندگان مجلس، اگرچه همواره توسط تاریخ نگاری رسمی مورد سرزنش واقع شده اما شاید در مقام انصاف باید قدری از نگاه آرمان گرایانه فاصله گرفت و از درون گود به ماجرا نگاه کرد. بدون تردید نقاط ابهام و پرسش های بی شماری درباره این مقطع حساس تاریخ معاصر ایران وجود دارد؛ پرسش هایی که بدون پس زدن سوگیری های رایج، پاسخی جز   همان سناریوی نخ نماشده و همیشگی دست های پشت پرده را در بر نخواهد داشت.

اوضاع وخیم مالی و ترکش های جنگ اول جهانی

به بررسی علل و عوامل وخامت اوضاع مالی کشور در دوران حکومت احمدشاه قاجار می پردازیم. با برشماری عوامل تأثیرگذار بر این وضعیت از جمله ازهم گسیختگی امور مالی کشور در دوران انقلاب مشروطه، تحمیل هزینه های سنگین جنگ های داخلی، نبرد با عوامل استبداد، تهیه و تدارک سپاه برای بیرون راندن محمدعلی  شاه مخلوع و یارانش از ایران و تأمین حقوق عقب افتاده کارکنان، نقش دولت های روس و انگلیس را نیز در این وخامت مالی بی تأثیر نبوده و به سنگ اندازی های آن ها در این مسیر با سد کردن راه ایران برای دریافت وام از دولت ها و بانک های دیگری جز خودشان و همچنین تلاش های مداوم آن ها برای اخلال در کار شوستر و در نهایت اخراج وی از ایران می توان اشاره کرد.

قاجاریان نام دودمانی است که از حدود سال 1174 تا 1304 بر ایران به مدت صد و سی سال فرمان راندند. بنیانگذار این سلسله آقامحمدخان است. وی تهران را به عنوان پایتخت انتخاب کرد و آخرین پادشاه قاجار، احمدشاه است که در سال 1304 برکنار شد و رضاشاه پهلوی جای او را گرفت.

بروز جنگ اول جهانی که دولت ایران با وجود اعلام بی طرفی در آن از ترکش های عالمگیرش بی نصیب نماند، مزیدی بر علل بی شمار ضعف اوضاع اقتصادی در ایران بوده است. می توان گفت با اشاره به فعالیت های دولت های متخاصم که هر روز در مرز ها بیشتر می شد، پیشروی نیروهای عثمانی و روس و نیز خسارات وارده به شهرهای مرزی ایران توسط مهاجران جنگ زده، با تکیه بر عرایض ارسال  شده به مجلس شورای ملی می توان گفت: در آبان 1293 دامنه فعالیت های نظامی ترکان عثمانی که به ماورای قفقاز حمله کرده بودند به داخل خاک ایران کشیده شد و به این ترتیب دولت عثمانی سیاست بی طرفی ایران را آشکارا نقض کرد و اعتراض های وزارت خارجه ایران راه به جایی نبرد. در پی فعالیت های نظامی ترکان عثمانی، واحدهای نظامی روسیه وارد مراغه و مهاباد شدند و خاک ایران عرصه پیکار روسیه و عثمانی شد، از این  رو آسیب های فراوانی به لحاظ جانی و مالی به کشور رسید که آثار مخرب آن تا سال ها از بین نرفت. با شروع جنگ اول جهانی و آزار و اذیت عشایر مرزی توسط قوای عثمانی، جیلو ها به همراه زن و فرزندان خود وارد ایران شده و ساکن شهرهای مسیحی نشین مرزی شدند. آن ها در ابتدا کار خلافی نکردند اما با توجه به اوضاع سیاسی - اقتصادی خاص حاکم برای 30 هزار جیلو، کم کم دست به کارهای خطایی می زدند و در دهات به بریدن درختان باغات و تا حتی دزدی محصولات تاکستان ها می پرداختند. اموال دهاتی هایی را که به شهر کوچ نموده یا مهاجرت کرده بودند را خراب و با اره و تبر آن ها را بریدند و به عوض چراغ در موقع شب سوزاندند و به دزدی احشام، مرغ، خروس و جوجه مردم پرداختند. مهاجمان قفقاز به اسم قاچاق هر شب به یکی از دهات ارومیه می ریختند و زیورآلات، طلا و اشیای قیمتی مردم را به زور گرفته و بعضاً به غارت دست زده و اشخاص مقاوم را هم به قتل می رساندند. دامنه این غارت ها به جایی رسید که کمیسیونی برای رسیدگی به شکایات ارامنه و مسلمانان ارومیه تشکیل شد. مردم ارومیه طی جنگ اول جهانی خسارات جبران ناپذیر اقتصادی - اجتماعی را متحمل شدند. آتش زدن بازار، غارت مردم و شورش اکراد، همگی سبب ناامنی راه ها و دهات شده بود. کشاورزی در شهر به کلی افول کرد و مردم مایحتاج خود را از طریق تجارت با مراغه تأمین می کردند.

با اینکه تعداد دزدی ها و راهزنی های گزارش  شده، از سال های 1287 تا 1303 یعنی شش سال پیش از جنگ و شش سال بعد از آن، به این میزان در ایران سابقه نداشت، بر اساس آگاهی های کمی ارائه  شده در اسناد رسمی و دولتی میزان دقیقی از خسارات اقتصادی - اجتماعی اعم از تلف شدن نیروهای مولد، آواره شدن ساکنان مناطق مختلف ایران، بی سرپرست شدن زنان و کودکان، آسیب های اجتماعی، اتلاف محصولات و احشام، لطمه خوردن به اقتصاد کشاورزی، ناامنی راه های مواصلاتی که به واسطه راهزنی و مسدود شدن راه ها به ازهم پاشیدگی سیاسی دامن زد و از همه مهم تر نقش عواملی که بر این موضوعات اثرگذار بود اعم از عوامل داخلی ناشی از ضعف قدرت دولت مرکزی، ناکارآمدی نیروهای دولتی و کارشکنی آن ها و عوامل خارجی شامل سهم واقعی تحمیلی دولت های اشغالگر در بروز هر یک از خسارات و زیان های اقتصادی - اجتماعی فوق در جامعه ایران معلوم نیست. آنچه تاکنون بیان شده همه یا بر پایه شواهد موجود و لاجرم نامطمئن بوده یا در دایره افسانه پردازی و بزرگ نمایی و برعکس بعضاً انکار عوامل مذکور بوده است.

عرایض جمهوری خواهی

نمی توان تمایزی بین قدرت گیری رضاخان و بحث جمهوری خواهی قائل شد؛ چراکه آن گونه که از فحوای این اسناد برمی آید، از این زمان به بعد دیگر عملاً خاندانی تحت عنوان خاندان قاجار در عرصه سیاسی مملکت وجود ندارد. در پایان این دوره جمهوری خواهی که دو سه ماه بیشتر به طول نمی انجامد حتی نمایندگان ماده  واحده ای را طراحی می کنند که اساساً نشان می دهد در مملکت چیزی تحت عنوان شاه و سلطنت قاجار وجود نداشته است. مجموعه اسناد جمهوری خواهی حدوداً 480 نامه و تلگراف است که در 7 کارتن منظم شده، برخی هم به صورت پراکنده در دیگر اسناد دوره 1305 دیده می شود که مجموعاً 500 سند ثبت  شده و فهرست نویسی  شده است که هنوز یک تحلیل محتوایی درباره آن ها صورت نگرفته است. پراکندگی جغرافیایی این عرایض اقصی  نقاط کشور است؛ یعنی حتی از دهستان ها هم نامه داریم؛ به نحوی که شما هیچ استانی را پیدا نمی کنید که نامه  یا تلگراف به مجلس ارسال نکرده باشند.

اسناد ابراز تنفر از جمهوری

دومین دسته از اسناد عرایض ابراز تنفر از جمهوری بود. مجموعه عرایض ابراز تنفر از حکومت جمهوری ، آنچه در بین منابع دیگر هم به فهم این موضوع کمک می کند این است که عمدتاً طیف های مذهبی به این موضوع اعتراض داشتند. نگرانی هایی که بین مقالات و منابع آن زمان دیده می شود و در این اقشار و طیف ها انعکاس پیدا کرد این بود که در ترکیه، شمال آفریقا و دیگر نقاطی که بحث جمهوری تا قبل از سال 1302 نهادینه شد یا در شعار ها و درخواست های مردمی بود، یک حکومت سکولار و غیردینی را اشاعه می داد. از این  رو عمدتاً وقتی ما اسناد را بررسی می کنیم در بین اقشار مذهبی و همان طور که در فهرست مشخص است، اصنافی از قبیل بلورفروش، دواساز، نجار، زرگر یکی دو مورد هم کتاب فروشی ها در بین اسنادی که نسبت به جمهوری خواهی ابراز تنفر کردند، مشهود است.

تقاضای تفویض دائمی حکومت به رضاخان سردار سپه

در دوازدهم اسفند 1302 تعدادی از نمایندگان، طرحی قانونی را مبنی بر مراجعه به آرای عمومی برای تبدیل رژیم، تهیه و ماده واحده ای را به این شرح به مجلس پیشنهاد کردند: «مجلس شورای ملی به رئیس فعلی دولت، آقای سردار سپه اختیار می دهد تا موقعی که نتایج آرای عمومی نسبت به تغییر رژیم معلوم و به موقع عمل گذاشته شود، در حدود قوانین موجوده با مسئولیت در مقابل مجلس شورای ملی کلیه اقتدارات اجرایی مملکتی را به دست گیرد.» مردم حتی به موقتی بودن تفویض حکومت به سردار سپه هم اعتراض می کنند و در 49 نامه و تلگراف تقاضا می کنند که حکومت به صورت دائمی به وی تفویض شود.

تلگراف های حمایت از رضاخان تصنعی بود

محمدعلی بهمنی قاجار، پژوهشگر دوران قاجاریه، وی می گوید: شاهان قاجار دست کم از فتحعلی  شاه به این سو به جز در مقاطعی، دارای وجهه عمومی بودند. وی همچنین با مخالف خواندن احساسات مردمی نسبت به تغییر سلطنت گفت: بعد از سقوط قاجاریه در انتخابات مجلس ششم، در تنها حوزه ای که انتخابات آزاد برگزار شد، تهران بود. دوازده نفری که در تهران انتخاب شدند، کسانی بودند که یا رأی مخالف به تغییر سلطنت داده بودند یا اینکه با عدم حضور در جلسه و رأی ممتنع مخالفت خود را نشان داده بودند که این نشان می دهد، احساسات مردم با تغییر سلطنت کاملاً مخالف و تحرکاتی که برای تغییر سلطنت شده همه نظامی، با بخشنامه های قشون و مصنوعی بوده است. البته شاید بین برخی از روشنفکران، اشراف و بزرگان مخالفت هایی بوده ولی بحث من توده مردم است، مثلاً در تبریز که مهم ترین تکیه گاهی بود که رضاخان می گفت در آنجا جنبش ملی برای تغییر سلطنت وجود دارد، طبق گزارش کنسولگری آمریکا در بزرگترین تظاهراتی که به نفع تغییر سلطنت انجام شد فقط 60 تا 100 نفر شرکت داشتند.

سلطنت رضاشاه، نخستین سلطنت قانونی در ایران است

با نگاهی به عملکرد مجلس پنجم درباره تغییر سلطنت و مد نظر قرار دادن وجهه حقوقی می توان اظهار داشت: به لحاظ حقوقی یک ایراد جدی به مجلس پنجم وارد است و آن اینکه آیا اصلاً مجلس به لحاظ حقوقی حق داشت که سلطنت را لغو کند یا خیر. حداکثر کاری که این مجلس به لحاظ حقوقی می توانست انجام دهد انحلال خودش بود؛ ولی در اینکه بتواند سلطنت را لغو کند، بحث است. مسئله مهم دیگر این است که علی رغم تمام ایراداتی که به انتخابات وارد است اعم از اینکه افراد را مجبور می کردند، رأی می خریدند یا ایلات و طوایف را به صف می کشیدند، چه بخواهید چه نخواهید، چه موافق و چه مخالف باشید، سلطنت رضاشاه نخستین سلطنتی است که در چارچوب حقوقی و از کانال های حقوقی انجام شده، علی رغم تمام تقلباتی که انجام گرفته است.

سیاست بریتانیا در ایران ازلی و ابدی نبود

موضوع مهمی که وجود دارد این است که برخلاف تصورات بسیاری از ایرانی ها، سیاست های بریتانیا اغلب، سیاست جریان سازی به مفهوم دقیق کلمه نبوده بلکه سیاست سوار شدن بر موج ها و جریانات بوده است.

چهار کلان روایت از کودتای 1299

درباره اهمیت و جایگاه کودتای 1299 در تاریخ نگاری رسمی دوره پهلوی می توان گفت: در تاریخ نگاری معاصر به این حادثه به عنوان یک رخداد نادر نگاه شده، رخدادهای نادر مثل انقلاب ها، نهضت ها و جنبش ها در حیات ملت ها به ندرت اتفاق می افتند و هر بار که اتفاق می افتند آثار دامنه دار جدی در سرنوشت آن ملت باقی می گذارند. این برداشتی بود که تاریخ نگاران رسمی دوره پهلوی از این حادثه داشتند و آن را سرآغاز تاریخ معاصر ایران و مبدأ تاریخی مهمی برمی شمردند. در تاریخ نگاری معاصر ایران و به ویژه دوره پهلوی به کرات تعبیرهایی مثل انقلاب، نهضت و... درباره این رخداد به کار رفته است. اهمیت این رخداد برای سلسله پهلوی آنچنان مهم و جدی بود که تقریباً هر سال به مناسبت سالگشت آن مراسمی برگزار می شد و حتی به عنوان یک عید ملی، عید وطن و یکی از شاد ترین لحظات تاریخی ملت ایران از آن یاد می کردند. این موضوع باعث شد که در 19 اسفند 1343 قانونی به تصویب مجلس برسد که بر اساس آن روز سوم اسفند به عنوان روز رضاشاه نامگذاری شد.


منابع: سایت تاریخ ایرانی، موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، دوران سلطنت قاجار