تبیان، دستیار زندگی
ضحاک بن عبداللّه مشرقی ومالک بن نضر ارحبی از کسانی هستند که درکربلا با امام حسین (علیه السلام)ملاقات کرده اند, در واقعه عاشورا شرکت کرد وبسیاری ازقضایا را از نزدیک دیده ونقل کرده است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ضحاک بن عبداللّه مشرقی کیست؟

ضحاک بن عبداللّه مشرقی ومالک بن نضر ارحبی از کسانی هستند که درکربلا با امام حسین (علیه السلام) ملاقات کرده اند، در واقعه عاشورا شرکت کرد و بسیاری ازقضایا را از نزدیک دیده و نقل کرده است.

فرآوری: محمد باعزم - بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان
ا

ضحاک بن عبداللّه مشرقی ومالک بن نضر ارحبی از کسانی هستند که درکربلا با امام حسین (علیه السلام)ملاقات کرده اند, از تاریخ طبری استفاده می شود این جریان در روز تاسوعا واقع شده است ضحاک در واقعه عاشورا شرکت کرد وبسیاری ازقضایا را از نزدیک دیده ونقل کرده است ( مشرق ) نام طایفه ای از قبیله ( همدان ) است . ضحاک می گوید : من ومالک بن نضر, به خدمت سیدالشهدا (علیه السلام) رسیدیم وبعد از سلام واحوالپرسی امام (علیه السلام)از علت شرفیابی ما به محضرش جویا شد, عرض کردیم : آمدیم تا خدمت شما سلامی عرض کرده باشیم واز خداوند موفقیت شمارابخواهیم وتجدید عهدی هم شده باشد واوضاع مردم را به اطلاع برسانیم که همه تصمیم به جنگ با شما گرفته اند, این شما واین مردم , اکنون هر تصمیمی که داریدبگیرید امام (علیه السلام)در پاسخ فرمود : ( حسبی اللّه ونعم الوکیل ) . بعد از این مذاکرات , چون آماده خدا حافظی شدیم , حضرت فرمود :
چه می شود که اینجا بمانید ومرا یاری کنید ! مالک گفت : من , هم قرض دارم وهم زن وبچه و با این بهانه , امام (علیه السلام) را تنها گذاشت و رفت من هم گفتم : من نیزقرض دارم وزن وبچه اما حاضرم در رکاب شما بجنگم البته مادامی که شما سربازانی داشته باشید و جنگیدن من برای شما مفید باشد وخطری را از شما دفع کنم و اما هنگامی که یاران خودرا از دست دادید و بودن من برای شما فایده ای نداشته باشد, مراآزاد بگذارید تا صحنه نبرد را ترک کنم.

ضحاک بن عبداللّه مشرقی ومالک بن نضر ارحبی از کسانی هستند که درکربلا با امام حسین (علیه السلام)ملاقات کرده اند, از تاریخ طبری استفاده می شود این جریان در روز تاسوعا واقع شده است ضحاک در واقعه عاشورا شرکت کرد وبسیاری ازقضایا را از نزدیک دیده ونقل کرده است

حضرت هم تقاضای مرا پذیرفت . صبح عاشورا, نبرد آغاز شد واکثر یاران امام حسین (علیه السلام)کشته شدند وغیر از (سوید بن عمرو وبشیر بن عمر) کسی باقی نماند ودشمن به حضرت واهل بیتش تسلط پیدا کرد, ( ضحاک بن عبداللّه ) به خدمت حضرت رسید وعرض کرد : یابن رسول اللّه (صلی الله علیه و آله)! می دانی که بین من وشما شرطی بود وآن اینکه از شما دفاع کنم مادام که یارانی داشته باشی وچون بی یاور شدی وماندن من برای شمافایده ای نداشته باشد, در رفتن از میدان جنگ آزاد باشم !) . امام (علیه السلام) فرمود : درست می گویی اما چگونه می توانی خودرا از اینجا نجات بدهی , اگرمی توانی برو که از طرف من آزاد هستی ضحاک بن عبداللّه به طرف اسبش رفت وچون عمر سعد اسبان را پی می کرد, وی اسب خود را در وسط خیمه ها بسته بود وپیاده جنگ می کرد که دو نفرراکشت ودست دیگری را قطع کرد, آن روز, حضرت چندین بار فرمود : خداوند متعال از اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) جزای خیر یه تو عنایت کند. گوید : سوار بر اسب شدم وحرکت کردم , ناچار لشکریان دشمن به من راه دادند تا از صف آنان بیرون آمدم اما پانزده نفر مرا تعقیب کردند تا در قریه ( شفیه ), نزدیک فرات , مرا یافتند, ( کثیر بن عبداللّه وایوب بن مشرح ) مرا شناختند وگفتند این شخص پسر عموی ماست , لذا خداوند مرا از دست آنان نجات داد .


منابع:
دانشنامه امام حسین علیه السلام
نامه ها و ملاقات های امام حسین

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.