تبیان، دستیار زندگی
آسمان تاریک است. صدای طبل ها خبر از آمدن دسته های عزاداری می دهد. نوای زیبای پسری جوان خیابان ها را معطر به طراوت نام سالار شهیدان و کوچه ها را مهیّای قدم های آرام زنجیرزن ها می کند. هر چه نزدیک تر می آیند خانه ها هم با دسته ها هم نوا می شوند و مردم به خی
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

برداشت با شما

آسمان تاریک است. صدای طبل ها خبر از آمدن دسته های عزاداری می دهد. نوای زیبای پسری جوان خیابان ها را معطر به طراوت نام سالار شهیدان و کوچه ها را مهیّای قدم های آرام زنجیرزن ها می کند. هر چه نزدیک تر می آیند خانه ها هم با دسته ها هم نوا می شوند و مردم به خیابان ها می روند. بوی اسپند و صدای زنجیرها آرامشی بر قلب های شلوغ خیابان ها و کوچه ها می نشاند. همه آمده اند برای دیدن معرکه ی عشق به سیدالشهدا.

سمیرا اسکندرپور - بخش زیبایی تبیان
محرم

آسمان تاریک است. دختران در کنار خیابان ها ایستاده و به دسته ها نگاه می کنند. بعضی چادر مشکی به سر دارند و گه گاه سر بلند می کنند تا زنجیرهایی که بر شانه جوانمردان عزادار می خورد را به تماشا بنشینند. روسری بعضی دختران جلوتر می آید و صورتشان پنهان تر می شود. قلبشان را به ذکر یا حسین می سپارند و دستشان را هم نوا با دسته ها بر سینه هایشان می نوازند.
آسمان تاریک است. خیل عزادارانِ دسته ها، پسران جوانی هستند که آمده اند تا با حضورشان در جمع عاشقان، محبت خود را به امام و مولایشان ابراز کنند. یک دست بر سینه گذاشته و با دستی دیگر سنگینی زنجیرها را بر دوش هایشان می چشانند. گاهی به آسمان نگاه می کنند و گاهی به مردمی که کنار خیابان ها ایستاده اند.
آسمان تاریک است. بعضی دیگر از دختران جوان که موهایشان بر روسری هایشان سبقت گرفته در کناری ایستاده و یا در بین شلوغی پیاده رو ها در حال قدم زدن هستند. بعضی از آن ها گاهی به عزاداران جوان چشم می دوزند و گاهی باهم گفتگو می کنند. گاهی با روسری هایشان بازی می کنند و گاهی با موهای ریخته بر پیشانیشان. و گاه با نجوا کردن با همراهانشان خنده ی خوش رنگی بر لبانشان می نشانند.

روسری بعضی دختران جلوتر می آید و صورتشان پنهان تر می شود. قلبشان را به ذکر یا حسین می سپارند و دستشان را هم نوا با دسته ها بر سینه هایشان می نوازند

آسمان تاریک است. کم نوری شب، زیبایی فریبنده ای را بر صورت تزیین شده ی دختران می ریزد و آن ها را جذاب تر از همیشه می کند. روشنی دستان برهنه، برق لاک های نقش شده، تاب موهای رنگارنگ، چشمان تزیین شده ی آن دختران در میان سیاهی شب، حواس قلب زنجیرزن های امامشان را  بر خودشان پرت می کند.
آسمان تاریک است. بعضی از پسرانِ جوان گاهی بی اراده چشمشان به چشمان دختران جوانی می افتد که در پیاده روها ایستاده و آن ها را تماشا می کنند. گاهی نگاهشان بر لبخند آنان گیر می کند و گاهی بی درنگ سرشان را به زیر می اندازند تا دروازه های دلشان به هیچ منی گشوده نشود.
آسمان تاریک است. قلب بعضی از پسران ضعیف تر از آنی بود که حریف چشمانشان شود. دسته همچنان در حال حرکت است اما خیال آن عزاداران بر گره ی نگاه دختران جا می ماند و برای لحظاتی ذکر مولایشان را از خاطر می برند.
آسمان تاریک است. بعضی دیگر از دختران در پیاده روها جا به جا می شوند تا نگاه های نشسته بر زیباییشان را بشمارند و با هر چه بیشتر شدن تعداد آن ها به خود ببالند. روسری هایشان را عقب تر می زنند و با دوستانشان نجوا می کنند و برای لحظاتی ذکر مولایشان را از خاطر می برند.
آسمان تاریک است. بعضی دیگر از پسران نگاهشان را به زمین می دوزند یا سر به آسمان می کنند و چشمانشان را بر زیبایی های فریبنده می بندند تا ذکر اباعبدالله لحظه ای از خاطر خود و عزاداران نرود و دلشان در امان بماند. نام مولایشان را در دل زمزمه می کنند تا قلبشان همراه دسته عزاداری امامشان راهی شود.
آسمان تاریک است. بعضی دیگر از دختران که چهره شان عاری از تمام رنگ هاست چشمانشان اشک باران می شود و زیبایی هایشان را پنهان می کنند، خودنمایی هایشان را مهار می کنند تا ذکر اباعبدالله لحظه ای از خاطر خود و عزاداران نرود و دلشان در امان بماند. نام مولایشان را در دل زمزمه می کنند تا قلبشان همراه دسته عزاداری امامشان راهی شود.
آسمان تاریک است. عزاداران همچنان زنجیرها را بر شانه هایشان می نشانند و خیابان ها را هم نوا با دسته ها طی می کنند. قدم هایشان را به آرامی بر می دارند و می روند تا خیابان بعدی را نیز به ذکر سالار شهیدان معطر کنند.
آسمان تاریک است. صدای طبل ها دورتر می شود. شب به نیمه می رسد و معرکه تمام می شود. صدای دسته ها آرام می گیرد و همه به خانه هایشان می روند. تمام پسران و تمام دختران.


مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.