تبیان، دستیار زندگی
امام حسین(علیه السلام) در زندگانی خود شاهد حوادث و وقایع تلخ و جان گدازی بودند و همین وقایع و ظلم هایی که طی سال های زیادی دل امام را به درد آورده بود، زمینه ساز قیام ایشان شد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ظلم، زمینه ساز قیام امام حسین(علیه السلام)

واقعه ی عاشورا ، با همه ی بزرگی مصیبت و بی هماوردی فجایعی که بر بزرگترین انسانهای تاریخ داشت، درسهای فراوانی دارد. توجه به این مسئله که در کنار شور حسینی نباید شعور حسینی فراموش شود و از قطره قطره اشکهایی که بر اباعبدالله (علیه السلام) ریخته می شود باید درس گرفت و در زندگی به کار بست، خود از درسهای عاشوراست. در میان معاصرین یکی از بزرگترین اندیشمندانی که توجه ویژه ای به این مسئله داشته اند مرحوم علامه محمد تقی جعفری(ره) بودند که مجموع سخنرانی ها و مطالب ایشان در این خصوص در کتاب "حسین، شهید فرهنگ پیشرو انسانیت" منتشر شده است. به لطف خدا بعضی از مطالب ایشان در ایام محرم باز نشر خواهد شد که نخستین قسمت آن را در ادامه می خوانید...

فرآوری: محدثه السادات حسینی-بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان
م

امام حسین(علیه السلام) در زندگانی خود شاهد حوادث و وقایع تلخ و جان گدازی بودند و همین وقایع و ظلم هایی که طی سال های زیادی دل امام را به درد آورده بود، زمینه ساز قیام ایشان شد. در شناخت کامل یک واقعه، آشنایی نسبت به تمام ابعاد آن ازجمله انگیزه و هدف وقوع آن رویداد بسیار مؤثر است. درواقع تلاش برای آگاهی نسبت به حادثه ای، بدون توجه به هدف آن، مطلب زیادی عاید انسان نمی کند. بر همین اساس بررسی اهداف و انگیزه های امام حسین(علیه السلام) از قیام عاشورا نیز ما را در شناخت تمام ابعاد این واقعه بزرگ و بهره مندی از آن یاری می کند.
قطعاً تصمیم امام برای قیام تصمیم یک شبه و یک ساعت نبود، بلکه عوامل بسیاری در آن تأثیر داشته و طی سالیان طولانی زمینه ساز آن شد. قطعاً نمی توان نقطه ای خاص در تاریخ را مدنظر گرفت و چنین بیان نمود که انگیزه قیام عاشورا دقیقاً از همین جا آغاز شد. اما آنچه برای ما روشن است این مطلب است که ظلم و ستم که بر امام و شیعیان و مردم جامعه اعمال گردید بزرگ ترین عامل واقعه عاشورا است.

ظلم در دوران حکومت معاویه

شاید بتوان ریشه اصلی قیام عاشورا را در زمان معاویه جستجو کرد. همان زمانی که امام(علیه السلام) شاهد ظلم بر تک تک یاران پدر بزرگوارشان و تأثیر آن بر جامعه مسلمین بودند. همان زمانی که با دسیسه ها و نیرنگ های معاویه مالک اشتر به دیار حق شتافت. مالک اشتری که امام علی(علیه السلام) بعد از شنیدن خبر شهادت ایشان گریه کردند و چنین فرمودند که:
«مالک" چه مالکی! و دیگر مثل مالکی برای ما نیست. خدا رحمت کند مالک را. نسبت او به من چنان بود که نسبت من به رسول خدا.»
امام درد از دست دادن عمار و ابوذر و تمام یاران باوفا و صادق را چشیده بودند. امام هدف از تبعید ابوذر را می دانستند و چگونگی تبعید او را دیده بودند. چرا؟ فقط به خاطر اینکه معاویه در پی جاه و مقام و حکومت بود و آن ها را سد راه خود می دید و از هر ترفند و روشی برای حذف انسان های بزرگ از مسیر خود بهره می برد.
امام حسین(علیه السلام) صلح برادر بزرگوارشان با معاویه را دیده بودند. صلحی اجباری که امام حسن بااینکه می دانستند معاویه به اصول آن پایبند نخواهد ماند، اما تا لحظه آخر به عهد و پیمان خود در صلح، وفا نمودند چراکه این صلح را به نفع اسلام و مسلمین می دانستند و همچنین وفای به عهد را لازم، اما رفتار معاویه چیزی جز جانشین کردن فرزند خدانشناس و شهوت پرست خود به منصب حکومت جامعه  مسلمین نبود. این ها همه درد بر دل امام حسین (علیه السلام) بود. دردهایی که امام برای رفع آن ها و اصلاح امور مسلمین تلاش نمودند اما خودکامگی معاویه و پیروان او ادامه داشت و هرلحظه ظلم و ستمی عمیق بر جامعه مسلمین وارد می ساخت و قطعاً عمق این فجایع برای هیچ کس به اندازه امام آشکار نبود.
آیا اگر امام حسین(علیه السلام) در مقابل این همه جور و ستم که ما فقط به چند نمونه آن اشاره نمودیم، سکوت می کردند و مردانه نمی ایستادند، ما امروز با مطالعه تاریخ، ایشان را مورد مواخذه قرار نمی دادیم؟

شاید بتوان ریشه اصلی قیام عاشورا را در زمان معاویه جستجو کرد. همان زمانی که امام(علیه السلام) شاهد ظلم بر تک تک یاران پدر بزرگوارشان و تأثیر آن بر جامعه مسلمین بودند. همان زمانی که با دسیسه ها و نیرنگ های معاویه مالک اشتر به دیار حق شتافت.

ظلم در دوران حکومت یزید

ظلمی که زمینه ساز قیام اباعبدالله( علیه السلام) شد، ریشه دارتر از حکومت یزید بود، اما یزید آن را آشکار ساخت. معاویه در غالب اسلام و پوشش دین هدف پلید خود را پیش می برد، اما یزید به قدری در لذایذ زودگذر دنیا و شهوت و مقام پرستی غرق بود که حتی به پوشش گذاشتن بر اعمال بی شرمانه و دور از دین خود نیز نمی اندیشید. او فقط در پی بیعت گرفتن از امام بود تا بتواند از شورش احتمالی امام علیه خود جلوگیری کند. یزید حتی به سیاست های کثیف پدر خود نیز اهمیت نداد، به نصیحت پدری که با تمام پلیدی خود، او را از رویارویی با حسین ابن علی(علیه السلام) منع کرده و به او چنین گفته بود که: «حسین محبوب ترین شخص نزد مردم است، رویاروی او قرار نگیر.»
تمام این امور در حالی است که تمام مورخان اسلام بر بی کفایتی و شهوت پرستی او اذعان دارند. با در نظر گرفتن تمام موارد بیان شده آیا چنین توقع می رفت که امام به عنوان ولی خدا با او مقابله نکنند؟
امام حسین(علیه السلام) در دوران معاویه با تمام فریب ها و نیرنگ های معاویه و با توجه به اینکه او با رعایت ظاهری دین اسلام اهداف خود را پیش می برد، از روشنگری و هدایت مردم دست نکشیدند، چگونه می توان از امام توقع سکوت داشت، زمانی که یزید رفتارهای بی شرمانه خود را علناً و بدون در نظر گرفتن حدوحدود اسلام انجام می داد و فقط در دنیای مادی و بی سرو انتهای خود غرق بود. همین ظلم و ستم ها و بی عدالتی ها امام را به قیام مجبور ساخت.
خدایا! پروردگارا! ما را از درس های سازنده ای که حسین به ما داده است، برخوردار بفرما. امین


منبع:
امام حسین شهید فرهنگ پیشرو انسانیت

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.