تبیان، دستیار زندگی
اصغر فرهادی به راستی در حال آپدیت قیصر و تبدیلش به فروشنده بود؟ دو فیلم كاملا متفاوت اما با یك وجه اشتراك: ناموس
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : منیژه خسروی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

چرا فروشنده قیصر نیست؟

اصغر فرهادی به راستی در حال بروز رسانی  قیصر و تبدیلش به فروشنده بود؟ دو فیلم كاملا متفاوت اما با یك وجه اشتراك: ناموس.

طاهره جمالی - بخش سینما و تلویزیون تبیان

فروشنده

چندی پیش مطلبی درباره «فروشنده» باز نشر دادیم که در آن فیلم اصغر فرهادی با قصیر مقایسه شده بود. اینجا بخوانید. حالا خانم جمالی از همکاران رسانه ای مطلبی در پاسخ ،برای تبیان ارسال کرده است:

47 سال پیش مسعود كیمیایی 28 ساله، شخصیت هایش را صاف و بی شیله پیله نشان داد؛ یا سفید سفید یا سیاه سیاه. قیصر قصه نه باسواد بود نه معلم و فرهنگی. یك جوان متعصب جنوب شهری  كه برای كار به آبادان رفته بود اما در غیابش به خواهر او  فاطى تجاوز ( به صورت واقعی كلمه) شد و ماحصل این حركت غیر اخلاقی، خودكشی خواهرش بود و همچنین قتل برادر بزرگتر یعنی فرمون به وسیله متجاوز.
چه حالا  چه در دهه 50 خورشیدى با این مختصات ذكر شده و نوع شخصیت قهرمان فیلم، بیننده تنها انتظار دیدن حمام خون را دارد و بس. بالاتر از ناموس در فرهنگ ایرانی نداریم و حتی كارگردان آن را از قانون هم بالاتر می داند و شاید می خواهد زیر پوستی هم بگوید قیصر به ساز و كار اجرای عدالت در نظام قضایی كشورش مشكوك بود و دست آخر راضی شد به قیمت دق مرگى مادر، تباهی زندگی خویشتن و دختر نشان كرده اش از برادران آب منگل انتقام بگیرد. قیصر سوخت تا بیننده پای فیلم ساخته شود.
 قیصر نماد غیرت بود در جامعه ای كه متجاوز به راحتی كارش را می كند، قتل هم رویش و خبری از قانون و اجرای عدالت نیست و این قهرمان فیلم است كه باید پاشنه كفش را ور بكشد. كمتر بیننده ای( نه منتقد) را در بین ایرانی ها پیدا می كنید كه در این 4 دهه قیصر را شماتت كند و یا به او انگ خشونت گرایی بزند. قیصر خود قربانی آن فضا بود اما بر خلاف آب منگل ها ، متجاوز نبود و برای خشونتش دلیل كافی و در فرهنگ ایرانی صد در صد موجه داشت.

سوال این است؛ رعنا چقدر شبیه فاطی (خواهر قیصر) است؟ دو زن پاكدامن كه به یكی از آنها به زور تجاوز شده و دیگری از روی اتفاق و كاملا تصادفی به حریمش تجاوز شده نه به صورت فیزیكی به خودش. قیصر و عماد همانقدر با یكدیگر تفاوت دارند كه رعنا و فاطی و از این رو بیننده فروشنده روی صندلی سینما همانند مخاطب قیصر، اعصابش به هم نریخته و دیوانه وار تحریك نشده و تشنه دیدن انتقام نیست

اما برسیم به فروشنده . عماد تحصیل كرده و معلم است. هیچ نشانه ای از قهرمان بودن در رفتار او دیده نمی شود. عماد بر خلاف قیصر، دختری را نشان نكرده و برای كسب روزی و لابد ساختن آینده به جنوب مهاجرت نكرده است. او اول درس خوانده، معلم شده و سپس ازدواج كرده است. زندگی اش مشكل دارد اما نه آنقدر كه سر كلاس درس از بچه های مردم انتقام بگیرد ،كم بگذارد ،بد اخلاق باشد.( تا قبل از حادثه)
در فروشنده متجاوزی از جنس آب منگل نداریم. رعنا به زور مورد تعرض جنسی قرار نگرفته و حامله هم نشده است. او از شانس بدش راهی خانه زنی شده كه مشغول فحشا بوده. آهو برای بزرگ كردن بچه اش این مسیر را پیش گرفته. ( دوچرخه ای كه پیرمرد برای فرزندش خریده بود)
آهو اسباب كشی كرده و از آن خانه رفته ولی وقتی یكی از مشتری هایش به در خانه می آید، رعنا بی آنكه از آیفون بپرسد كیست، در حیاط را باز كرده و سپس ورودی واحد را هم باز گذاشته و خودش به حمام می رود. مشتری كه پیرمرد است وارد خانه می شود، پول آهو را هم از قبل كنار گذاشته و آن را در جای همیشگی می گذارد. در ابتدا به اسباب و اثاثیه جدید شك می كند اما چرا باید هر دو در برای او باز شده باشد؟ كارگردان هیچكدام از این تصاویر را نشان نمی دهد اما از كنار هم قراردادن، راست و دروغ های رعنا، عماد و پیرمرد باید مخاطب واقعیت را خودش در ذهن بسازد و تجسم كند. پیرمرد وارد خانه شده، پول را هم كنار گذاشته اما لحظه به لحظه دچار تردید می شود. آنجا چه خبر است؟ ناگهان چشمانش به لباس زنانه در بیرون حمام می افتد. یعنی یك زن در حمام است. لابد یك دقیقه ای هم آنجا سركشی می كند تا مطمئن شود كس دیگری آنجا نیست.
قطعا ترسیده، شاید با دیدن وسائل جدید خانه و قاب دو نفره عماد و رعنا، فهمیده باشد چیزهایی را  اما وسوسه می شود. او قطعا یك پیش نیازی از پیشتر داشته كه كلا پا به خانه آهو گذاشته است. مردد است كه ببیند چه كسی در حمام است. رعنا كه تصور می كرد در را برای شوهرش باز كرده، پشتش به در حمام است. پیرمرد در حمام را باز می كند و هنوز قادر به تشخیص نیست كه زیر دوش آب چه كسی ایستاده - كارگردان هرگز آهو را نشان نداد تا بیننده قضاوت كند آیا او هم قد و هیكل رعنا بود یا نه- پیرمرد دستش را به سمت صورت رعنا می برد كه تازه در همان لحظه ، رعنا متوجه می شود این دست، دست عماد نیست. داد و فریاد و یك ضربه محكم سر به شیشه حمام .
با توجه به فیزیك و ناراحتی قلبی پیرمرد او در خوشبینانه تربن حالت تنها دستش به رعنا خورده و بدن برهنه او را دیده است و بعد از شكستش شیشه با سرعت تمام فقط فرار می كند. كلید وانت را هم جا می گذارد و فقط می دود .

فروشنده


سوال این است؛ رعنا چقدر شبیه فاطی (خواهر قیصر) است؟ دو زن پاكدامن كه به یكی از آنها به زور تجاوز شده و دیگری از روی اتفاق و كاملا تصادفی به حریمش تجاوز شده نه به صورت فیزیكی به خودش. قیصر و عماد همانقدر با یكدیگر تفاوت دارند كه رعنا و فاطی و از این رو بیننده فروشنده روی صندلی سینما همانند مخاطب قیصر، اعصابش به هم نریخته و دیوانه وار تحریك نشده و تشنه دیدن انتقام نیست. اما مخالفان به هر دلیلی برای تسویه با اصغر فرهادی به او انگ بی غیرتی می زنند كه حتی در فكر نفی خشونت علیه متجاوز به ناموس است! اما اگر داستان متفاوت بود آن وقت شاید می شد از عماد انتظار رفتار قیصر را داشت؛ شخصیت راننده وانت، فارغ از سن و سالش ، عامدانه و یا اصلا تصادفی وارد خانه رعنا می شد و نیتش را به خاطر وسوسه و یا اصلا تفكرات شیطانی پیاده می كرد. یعنی با سلاح سرد یا گرم زن قصه را وادار به سكوت می كرد و بعد از انجام كارش، همه بند و بساط خود را جمع می كرد و می رفت. آن وقت اگر عماد به تلافی این تجاوز روشن  فقط یك سیلى می زد گویی قیصر عوض قتل رحیم در حمام رفته و لنگش را پاره كرده، كریم را در كشتارگاه دیده و روی ماشینش خط انداخته و دست آخر وقتی منصور را در گورستان واگن ها مشاهده كرده، مشتی خاك بر كت و شلوارش ریخته و الفرار!

شاید سكوت و بهت عماد و رعنا در سكانس پایانی فیلم حاكی از مرگ عادی پیرمرد است. عماد و قیصر از یك جنس نبودند و داستان فاطی و رعنا هم كوچكترین ربطی به یكدیگر نداشت

اگر همانند فاطی به رعنا تجاوز می شد آن وقت فرهادی چاره ای نداشت جز نشان دادن خشونت ( چه مانند قیصر خودش سلاخی می كرد چه به قوه قضاییه می سپرد و سكانس اعدام متجاوز را نشان می داد) اما در فروشنده ، اصغر فرهادی پای خدا را وسط می كشد و از چوب بی صدای او می گوید. از عدالتی كه در اجرایش قیصر هم شك به دل راه نمی داد. پیرمرد هیچ شباهتی به منصور آب منگل متجاوز ندارد او به واسطه یك اشتباه و سپس وسوسه طبع هوس رانش به «حریم ناموس» عماد تجاوز كرد نه رعنا.
با آمدن خانواده اش (داماد ،دختر و همسر) و ترس از آبروریزی بزرگ دچار حمله قلبی می شود. حمله اول را رد می كند اما وقتی عماد برای تسویه نهایی در خلوت  به او سیلی می زند، ناگهان حمله دوم دقایقی بعدتر سراغش می آید و در راه پله ها و در حالتی كه  عماد و رعنا با بزرگوارى مانع آبروریزی اش می شوند ، به اغما می رود و با توجه به حرف ها احتمالا همانجا می میرد.
شاید سكوت و بهت عماد و رعنا در سكانس پایانی فیلم حاكی از مرگ عادی پیرمرد است. عماد و قیصر از یك جنس نبودند و داستان فاطی و رعنا هم كوچكترین ربطی به یكدیگر نداشت.
اما اجازه دهیم فیلم مطابق بر خواسته قلبی منتقدان فرهادی تمام شود؛ عماد، پیرمرد را به خانه می كشاند و آنجا می فهمد او به حریم زنش در حمام تجاوز كرده است، چاقو را در می آورد و به صورت استعاره اول به قلبش كه خاستگاه وسوسه است فرو می كند و سپس ضربه ای به چشمان شهوت رانش می زند.
اما بعد از آن چه می شود؟ از دنیای سینما فاصله می گیریم و به جهان واقعی بر می گردیم؛ رعنا برای گرفتن رضایت از اولیای دم باید هر روز به دست و پای داماد پیرمرد بیفتد. رعنا زورش نمی رسد و عماد اعدام می شود. حالا رعنا باید به شکل آهو امرار معاش كند. لابد روح عماد هم بخاطر آن قتل و غیرت بخرج دادن هم در آن دنیا در آرامش كامل است!
 ...  تعصب و خشونت بی جا كه دست آخر منجر به حراج ناموس به انحای مختلف شود، خود بزرگترین بی غیرتی است.