تبیان، دستیار زندگی
یکی بود ییکی نبود در روزگاران قدیم دو ذ داداش دوقولو بودند که تنها فرقشون در خالشون بود تا اینکه...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

د و ذ

یکی بود یکی نبود در روزگاران قدیم دو تا برادر که دوقلو بودند با هم زندگی می کردند به نا م  د و ذ . این دو برادر دوقلو فقط یه فرق با هم داشتند.

د و ذ

تنها فرقشون  این بود که یکی از آن ها رو سرش خال داشت و یکی از آن ها رو سرش خال نداشت.
یک روزتصمیم گرفتند که جای شان را با هم عوض کنند.
ذ خالش را داد به د.  و د خال دار شد . ذ هم بی خال شد. حالا هر موقع  ذ را صدا می زدند د می رفت و هر موقع د را صدا می زدند ذ می رفت.
اول خیلی خوش حال بودند اما یک روز ذ دلش برای خالش تنگ شد غصه اش گرفت نمی دانست چه طور خالش  را پس بگیرد.

رفت و به د گفت: خالم را پس بده.

داداشش گفت: نمی دهم مال خودم است.
ذ عصبانی شد  و دنبالش دوید.

 د فرار کرد و خواست یه گوشه قایم شود.
یک هو پاش لیز خورد افتاد زمین و خالش گم شد

ذ گفت: دیدی چی کار کردی؟ خالم را گم کردی، حالا من بدون خال چی کار کنم؟
ذ شروع کرد به گریه و زاری کردن.

د به ذ گفت: گریه نکن دوتایی دنبالش می گردیم.


بعد این ور را گشتند اون ور را گشتند. یک دفعه چشم د به مورچه ها افتاد.مورچه ها داشتند با خال فوتبال بازی می کردند.
د داد کشید: خال را پیدا کردم.دو تایی خوش حال شدند. بعد نشستند تا بازی مورچه ها تموم شد، آن وقت خال را از مورچه ها گرفتند.

ذ فوری خال را گذاشت رو سرش.
بعد هم به د قول داد هر موقع دلش خواست خال را به او بدهد.

koodak@tebyan.com

شهرزاد فراهانی- نویسنده:  طاهره خرد ور



مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.