تبیان، دستیار زندگی
همزمان با سالروز تولد تولستوی به سراغ علی تاجدینی رفته ایم. محقق پیشکسوتی که زندگی، اندیشه و شخصیت تولستوی را در چهار بخش در قالب کتابی با عنوان «تولست
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تولستوی با تفکرات روشنفکری زمانه اش موافق نبود(مصاحبه)

همه چیز درباره تولستوی، در گفتگو با علی تاجدینی

همزمان با سالروز تولد تولستوی به سراغ علی تاجدینی رفته ایم. محقق پیشکسوتی که زندگی، اندیشه و شخصیت تولستوی را در چهار بخش در قالب کتابی با عنوان «تولستوی» مورد نقد و بررسی موشکافانه قرار داده است.

مصاحبه: صابر احمدی مقدم - بخش ادبیات تبیان
تولستوی با تفکرات روشنفکری زمانه اش موافق نبود(مصاحبه)

بی شک اگر نگوییم برترین، اما لئو نیکلایویچ تولستوی، نویسنده شهیر روس، یکی از برترین رمان نویسان و ادبای تاریخ است. نویسنده ای که در 1500 صفحه از جنگ و صلح می گوید و در چند صفحه مختصر، داستانی کوتاه برای کودکان می نویسد. شناخت تولستوی کاری ساده نیست، مردی که درگیر تحولات عمیق ذهنی و بیرونی بود و این تحولات تا حدی در او پیش رفت که در آخرین روزهای حیات خود، به اتفاق پزشکِ خانوادگی و دختر کوچکش، از خانه فرار و به سوی جنوب روسیه سفر کرد.

همزمان با سالروز تولد تولستوی به سراغ علی تاجدینی رفته ایم. محقق پیشکسوتی که زندگی، اندیشه و شخصیت تولستوی را در چهار بخش در قالب کتابی با عنوان «تولستوی» مورد نقد و بررسی موشکافانه قرار داده است. گفت وگوی تبیان با  این نویسنده را در زیر می خوانید.

در ابتدا در رابطه با شخصیت تولستوی توضیحی ارائه دهید. آیا این نویسنده شهیر روسیه را باید انسانی اخلاقی و یا حتی عرفانی دانست و یا پیرمردی بود راه گم کرده و دارای روحیات و ذهنیت متضاد؟

البته نمی دانم چنین سوالی برای چه برای شما ایجاد شده، به هر حال تولستوی 30 سال آخر عمر، وحدت شخصیت عجیبی داشته است و تحت تاثیر روستاییانی که اطرافش بودند؛ در خط اخلاق و نوعی گرایش مذهبی افتاده بود. تولستوی تا 50 سالگی شخصیت مشهودی داشت و تمام رمان هایش را نوشته بود، البته شخصیت مشوش گونه ای داشت. اما تحول معنوی که برایش اتفاق افتاد می تواند به دقت این موضوع را توضیح دهد. تولستوی در دوره آخر یا همان 30 سال پایانی زندگی اش، تحول را با مذهب و گرایش به مذهب معنا می کند.

در کتاب، فصلی در رابطه با شخصیت شناسی تولستوی دارم و این که تولستوی به لحاظ روانی، چه ویژگی های داشته است. از جسم تولستوی شروع کرده ام و تا احساسات او آورده ام. یکی از ویژگی هایی که بسیار مهم است، همین جنبه واقع گرایی اوست

او تا آخر عمر به مذهب وفادار بود. در این که تولستوی شخصیت اخلاقی و مذهبی داشت تردیدی نیست. تولستوی با جریان ها و تفکرات روشنفکری زمانه اش موافق نبود. از سوی دیگر می توان گفت انسانی متعصب به جهت منفی بود و دیدگاهش در برابر زن و برخی از این دست موارد متعصبانه بود. کتاب هایی که درباره تولستوی تحقیق کرده اند. تولستوی به جهت روانی مشکلات خاصی هم داشته است و این را همسر و فرزندانش گزارش داده اند و در بسیاری از موارد هم می توان گفت حق با تولستوی نبود. به نوعی به تعبیر خود ما، از این جهت برخی رفتارها را می توان گفت مشوش بوده است. اما اصول اخلاقی هم برای خود داشته است.
تولستوی پس از دوران تحول خود، یکی از کارهای جالبی که انجام داده، این است که چهار کتاب مسیحی را ادغام کرده و معتقد بوده که همه این کتاب ها به درد نمی خورد و انجیل پنجمی را برای خودش درست کرده است.

شما در کتاب «تولستوی»، اشارات خوبی به دگرگونی شخصیت تولستوی و تفکراتش داشته اید، آیا تولستوی را مصلح اجتماعی می دانید و فکر می کنیم در راهی که داشته موفق بوده و می توان از او به عنوان مصلح نام برد و یا تنها در راه تفکراتش آزمون و خطاهایی داشته است؟

تولستوی هر چه که هست، انسان صادقی بوده است. دوستان تولستوی معمولا از او رنجیده می شدند. چرا که حرف اش را می زد و انتقاد می کرد و بدتر از همه این که به خودش هم خیلی انتقاد می کرد. یکی از مهمترین ویژگی های تولستوی این است که در یادداشت هایی که آورده بیش از حد راجع به خودش بد گفته است. او الفاظی راجع به خود گفته که تولستوی شناسان این سخنان را قبول نمی کنند و به قولی آن ها را اغراق گویی می دانند.
در کتاب، فصلی در رابطه با شخصیت شناسی تولستوی دارم و این که تولستوی به لحاظ روانی، چه ویژگی های داشته است. از جسم تولستوی شروع کرده ام و تا احساسات او آورده ام. یکی از ویژگی هایی که بسیار مهم است، همین جنبه واقع گرایی اوست . آدمی مثل ویکتور هوگو خیلی رمانتیک است. اما تولستوی واقع گراست و طبیعت بیرونی را خیلی خشک توصیف می کند و از آن تعبیرهای معنوی ندارد.

البته بخشی به خود روس ها هم بر می گردد که نوعی زمختی و خشونت در روحیه شان دیده می شود. تولستوی از ریا و دروغ بیزار بوده و حتی وقتی می خواهد با سوفیا ازدواج کند، دفتر خاطراتش را که از تجربه های جوانی اش و بودن با زنهای مختلف نوشته ، در اختیار او می گذارد. اما تولستوی صداقتی در کارش بوده است و نمی خواست چیزی را مخفی کند.

آیا از ابعاد دیگر تولستوی می توان به تجربه گرایی او اشاره کرد؟ این تجربه گرایی چه تاثیری در زندگی اش داشته است؟

رمان های تولستوی به شدت شبیه شخصیت خودش است و البته شاید بتوان گفت اکثر رمان نویسان بزرگ همینطور هستند. یعنی آدم های تجربه گرایی هستند. وقتی داستان های ارنست همینگوی را می خوانید، می بینید که در شکار و آفریقا می گذرد و خودش هم در زندگی همین گونه بوده است. اما از سوی دیگر وقتی آثار داستایوفسکی را می خوانید می بینید که به دلیل این که تجربه بیرونی به آن معنا نداشته است و بیشتر تجربیات درونی داشته و سیر و سلوک نفسانی و درونی داشته است؛ در رمان هایش هم همین شخصیت بارز شده است. شما در رمان های داستایوفسکی می بینید که در یک آپارتمان ماجرا می گذرد.
در حالی که تولستوی وقتی برف بازی را توصیف می کند، خودش انجام داده و یا اسب سواری را که توصیف می کند، خودش اسب سوار ماهری بوده است. خیلی متعجب هستند که خداوند به تولستوی بدنی داده بوده که تا 80 سالگی این بدن به طرز عجیبی سرحال و سلامت بوده است و یخ را می شکسته و در آن آب یخ سرمای روسیه شنا می کرد و یا بچه هایش را وادار می کرده با بدن برهنه بر روی برف ها غلط بزنند. در 70 سالگی ژیمناستیک کار می کند.

فرار تولستوی را هم شاید بتوان اوج این تجربه گرایی دانست. شما هم در کتاب خود اشاره ایی به این موضوع داشته اید و فرارهای تولستوی را تشبیه به مهاجرت کرده اید !

شاید بهترین داستان از آثار تولستوی، زندگی خودش باشد. یعنی اگر بخواهند سریالی از تولستوی بسازند، می توانند خیلی اثر با شکوهی خلق کنند. چرا که تمام آن وقایع بیرونی است و می شود خیلی خوب در موردش صحبت کرد. تولستوی تا سن 50 سالگی که هنوز تحول معنوی برایش اتفاق نیفتاده ، انسان اشرافی بود. طوری که در روستا که راه می رفت تمام روستاییان به احترامش خم می شدند و خانه خیلی بزرگ و فرزندان زیادی داشت.
او همه چیز از نظر مادی داشت. اما پس از تحول معنوی، تولستوی، طوری بود که از اشرافیت و عالم مادی بیزار شده بود و احساس می کرد تا انتهای مادیت رفته است و چیزی در زندگیش کم داشت و آن معنی و معنویت زندگی بود و واقعا هم برای این کار زحمت زیادی کشید و خود شکنی کرد. این تغییر، نسبت به شخصیت اشرافی که داشت خیلی سخت است.

ژستی که بر روی جلد کتاب کار شده تولستوی نیست. من هم در جریان نبودم و انتشارات سوره مهر هم تنها متن را برایم فرستاد و طرح جلد را برایم ارسال نکردند. شخصی که تصویرش بر روی جلد کار شده، الکسی تولستوی، پسر تولستوی است

از همه بدتر این بود که همسرش و برخی فرزندانش دوست داشتند که تولستوی همان طور اشراف زاده باشد و برای همین تولستوی در خانه اش احساس غربت عجیبی داشت. همه آدم ها این وضعیت را پیدا نمی کنند و خیلی آدم ها زندگی می کنند و شخصیت ثابتی دارند و تاریخی ندارند. اما شخصیت های بزرگ مانند تولستوی ، تغییرات معنوی برایشان رخ داده است. مانند غزالی و مولانا و ... که تغییر شخصیت پیدا کرده اند.ژستی که بر روی جلد کتاب کار شده تولستوی نیست. من هم در جریان نبودم و انتشارات سوره مهر هم تنها متن را برایم فرستاد و طرح جلد را برایم ارسال نکردند. شخصی که تصویرش بر روی جلد کار شده، الکسی تولستوی، پسر تولستوی است
به همین دلیل هم تولستوی با همسر و به ویژه خانواده اش درگیر بود. تولستوی برای این که از این رنج و عذاب فاصله بگیرد فرار می کرد. تولستوی در عذاب روحی بود و همچنین حساس شده بود. بنابراین وقتش را با چخوف و برخی نویسندگان نزدیک به خود می گذارند و آن ها او را بیشتر درک می کردند.
در کتاب «تولستوی»آخرین فرار تولستوی که در سن 82 سالگی رخ می دهد را به فرار بزرگ تعبیر کرده ام. چرا که تصور می کنم در درون تولستوی نوعی دغدغه نجات معنوی وجود داشت و از این جهت تشبیه کردم به این حدیث که می فرماید فرار کنید به سوی خدا. این موضوع به دلیل این که در زندگی واقعی تولستوی هم اتفاق افتاده بود، قابل لمس تر است و معتقدم فرار پایانی تولستوی خیلی با شکوه است.

تولستوی با تفکرات روشنفکری زمانه اش موافق نبود(مصاحبه)

نقش همسر تولستوی در این فرارها را چگونه ارزیابی می کنید؟

البته همسر تولستوی به شدت عاشقش بوده است. اما زمانی آدم ها درسطح هایی با هم قرار می گیرند که ممکن است مشکل هم نداشته باشند اما دنیای همدیگر را درک نکنند. مسئله این بود که همسر تولستوی به در کارهایش تجسس می کرد و در روزهای پایانی عمرش، کنترلش می کرد و معمولا مردم هم از این نوع رفتار خوششان نمی آید. البته این کنترلگری نه از روی نفرت، بلکه از عشق و علاقه بود. زن خوبی هم بوده و تولستوی را جمع و جور کرده و چندین بچه برایش به دنیا آورده است.  اما در رابطه با اختلاف این دو، در واقع از دو سطح صحبت می کنیم.

تعبیری که شما از زندگی و شخصیت تولستوی داشته اید، با دیگر آثار و نظرات محققان و نویسندگان کشورمان هم مشترک است؟

در کتاب های دیگری که درباره تولستوی در کشور ما نوشته شده، ایشان به قدری عظیم توصیف شده که در حد قدیس بالا برده شده است و اتفاقا جنبه های خشونت تولستوی مورد پسند بسیاری از اهالی ادبیات است. اما در کتابی که نگاشته ام، آورده ام که تولستوی خیلی هم قرص و محکم نبوده و در خیلی از جاها از خود ضعف نشان داده است. نوع زندگی که تولستوی داشت را با عرفای خودمان مقایسه نکرده ام.

انگیزه ام از نگارش کتاب «تولستوی» این بود که در کتابی به طور خلاصه جمع بندی ارائه دهم که جزئیات زندگی این شخصیت شهیر ادبیات جهان، چطور بوده است. فکر می کنم از این جهت کمتر اثری تولید شده و کتابی با این مضمون از نویسندگان کشورمان درباره تولستوی وجود نداشته است. درباره تولستوی اگر کاری صورت گرفته ، از نوع ترجمه بوده است. این که روایت خودمان را از تولستوی بگوییم و تا حدی هم داوری کنیم مهم است

شخصیتی مانند شمس تبریزی از نظر من به مراتب سلوک وصل بوده است، اما تولستوی شخصیت اخلاقی بوده و به آن مرتبه از عرفان نرسیده است. البته قصد مقایسه هم نداشته ام. اما در این کتاب هم تنها به تعریف و تمجید نپرداخته ام و در بخش هایی از داستان های زندگی تولستوی اگر نظری داشته ام ، نظرم را گفته ام و داوری کرده ام. برای من تا حدی که روشن می شد سعی می کردم اگر تولستوی راهی را اشتباه رفته است بگویم. در بخش اندیشه هم همینطور است و دیدگاه تولستوی درباره فلسفه، دین و هنر و ... را نقد کرده ام.

آثار و زندگینامه تولستوی را که خواندم به این نتیجه رسیدم که می توان تولستوی را در شش بخش، طبقه بندی کرد و این ها بخش های مهم اندیشه تولستوی است. در کتاب خود، دیدگاه تولستوی به دین، معنای زندگی، زن و ازدواج (شهوت)، غرور، هنر و نسبتش با دولت و ... را مورد بررسی قرار دادم.

اساسا چه شد که به فکر معرفی، بررسی و نقد چنین شخصیت برجسته ادبی افتادید و تصور می کنید برای شناخت بهتر شخصیت تولستوی باید به چه آثاری از او رجوع کرد؟

جامعه ادبی، اغلب آثار اصلی رمان نویسان بزرگ را خوانده اند و خیلی از زندگی و شخصیت فرد خبر ندارند و مردم عادی همان رمان ها را هم نمی خوانند. تفاوتی بین رمان نویسان بزرگ در غرب و رمان نویسان کشورمان وجود دارد. در اینجا ، رمان نویسان، افراد متفکر و اندیشمند نیستند. اما رمان نویسی در غرب نیاز به دانش خیلی زیادی دارد و شخصیت های بزرگ، افرادی هستند که در حوزه های مختلف مطالعه دارند و اندیشمند و گاهی در زمینه هایی صاحب نظریه هستند. اما قالبی که برای بیان حرف هایشان انتخاب می کنند رمان است. برای همین است که می بینیم رمانی مانند بینوایان ماندگار می شود و هنوز که هنوز است کتاب و فیلم درباره آن می نویسند.
انگیزه ام از نگارش کتاب «تولستوی» این بود که در کتابی به طور خلاصه جمع بندی ارائه دهم که جزئیات زندگی این شخصیت شهیر ادبیات جهان، چطور بوده است. فکر می کنم از این جهت کمتر اثری تولید شده و کتابی با این مضمون از نویسندگان کشورمان درباره تولستوی وجود نداشته است. درباره تولستوی اگر کاری صورت گرفته ، از نوع ترجمه بوده است. این که روایت خودمان را از تولستوی بگوییم و تا حدی هم داوری کنیم مهم است. درست است که تولستوی شخصیت بزرگی بوده، اما دلیل نمی شود که نقدش نکنیم. من در کتاب تولستوی حرف خودم را هم زده ام و این کتاب تنها توصیف زندگی تولستوی نبوده است.

در پایان نکته ای وجود دارد که بخواهید به آن اشاره کنید؟

دوست داشتم کتاب «تولستوی» بهتر دیده شود و اگر ایرادی به این کتاب وارد است، علاقه مندم منتقدان آن را بیان کنند.

من تصور می کنم نخستین انتقاد به تصویر جلد کتاب وارد است!

درست است. ژستی که بر روی جلد کتاب کار شده تولستوی نیست. من هم در جریان نبودم و انتشارات سوره مهر هم تنها متن را برایم فرستاد و طرح جلد را برایم ارسال نکردند. شخصی که تصویرش بر روی جلد کار شده، الکسی تولستوی، پسر تولستوی است. تولستوی به لحاظ بصری، چهره سینمایی دارد و چندین عکس و نقاشی از چهره اش کار شده است. تولستوی لباس های دهاتی داشته و چکمه های خاص و ریش بلندی دارد. ژس های زیبایی داشت و امیدوارم در چاپ های بعدی اصلاح شود.