تبیان، دستیار زندگی
وب سایت فرهنگی اطلاع رسانی تبیان در آستانه قیام 28مرداد و در گفتگویی با حجت الاسلام والمسلمین سیدهادی خسروشاهی به بازخوانی تاریخ معاصر پرداخت.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تاریخ معاصر به روایت تبیان

وب سایت فرهنگی اطلاع رسانی تبیان در آستانه قیام 28مرداد و در گفتگویی با حجت الاسلام والمسلمین سیدهادی خسروشاهی به بازخوانی تاریخ معاصر پرداخت.

هومن بهلولی- روابط عمومی

استاد سیدهادی خسروشاهی

به گزارش روابط عمومی سازمان تبلیغات اسلامی؛ بخش حوزه علمیه موسسه فرهنگی اطلاع رسانی این گفتگو را با رویکرد مرور تاریخ معاصر تهیه و منتشر کرده است.

حجت الاسلام والمسلمین سیدهادی خسروشاهی در این گفتگو با اشاره به نقش روحانیت در قیام 28مرداد گفت:« من دلایل و شواهد زیادی دارم که نقل آنها در یک مصاحبه کوتاه، مقدور نیست، ولی ترجیح می دهم در این رابطه، نکاتی را، نه به طور تفصیل، بلکه پس از تلخیص، از قول آقای دکتر همایون کاتوزیان نقل کنم که خود، یک پژوهشگر تاریخ و از هواداران آقای دکتر مصدق است. این شهادتِ دوستان و همکاران دکتر مصدق، نشان می دهد که او دچار نوعی «خودمحوری» شده بود و البته در هر حکومتی «شخص محوری» مقدمه سقوط خواهد بود. آقای کاتوزیان می نویسد:
« وقتی که دکتر مصدق تصمیم گرفت مجلس هفدهم را با مراجعه به آراء عمومی یا رفراندوم ببندد، با مخالفت جدی چند تن از نزدیکان و هواداران خود روبه رو شد. در واقع بسیاری از یاران و هواخواهان مصدق با رفراندوم مخالف بودند. دکتر عبدالله معظمی، یار مصدق و رئیس مجلس، بدون اعلام علنی مخالفت خود، از ریاست مجلس استعفا کرد و با حالت قهر به موطنش رفت تا در هنگام برگزاری رفراندوم در تهران نباشد! مخالفت سه تن از اعضای مهم نهضت ملی هم، مستند و غیر قابل تردید است: دکتر غلامحسین صدیقی، نایب نخست وزیر و وزیر کشور؛ دکتر کریم سنجابی، وزیر سابق مصدق و از سران فراکسیون نهضت ملی در مجلس و از رهبران حزب ایران؛ و خلیل ملکی، رهبر حزب نیروی سوم که بزر گ ترین و فعال ترین حزب نهضت ملی و طرفدار دولت بود. هنگامی که کتابم درباره مصدق و نهضت ملی را به زبان انگلیسی می نوشتم (که بعداً فرزانه طاهری آن را با عنوان «مصدق و مبارزه برای قدرت در ایران» به فارسی ترجمه کرد)، برای روشن شدن پاره ای نکات، با برخی از سران برجسته نهضت ملی مکاتبه کردم. یکی از آنها، غلامحسین صدیقی بود و پرسش من از او، دقیقاً به روایت او از ماجرای رفراندوم و موضعش در این زمینه ارتباط داشت. صدیقی در پاسخ، نامه بسیار بلندی در این باره نوشت. خلاصه ی آنچه صدیقی در نامه اش نوشت این بود که: وقتی مصدق به من گفت که: در صدد بستن مجلس است، گفتم: پس اجازه دهید من استعفا بدهم! توضیح این که پیش از آن چند بار در مجلس از صدیقی به عنوان نائب (به معنای قائم مقام یا جانشین) نخست وزیر سوال کرده بودند که گویا دولت قصد بستن مجلس را دارد و او صادقانه انکار کرده بود و اکنون نه فقط انکارهایش خلاف واقع از آب درمی آمد، بلکه علاوه بر آن باید به عنوان وزیر کشور، رفراندم را هم سازمان می داد و برگزار می کرد. صدیقی، به مصدق گفته بود که: اگر مجلس تعطیل شود، شاه شما را با یک فرمان عزل خواهد کرد و مصدق پاسخ داده بود که: «جرأت نمی کند!». بالأخره پس از آن که مصدق به نمایندگان پیشنهاد کرد که داوطلبانه استعفا بدهند و اکثریت آنها پذیرفتند، صدیقی حاضر شد رفراندوم را برگزار کند. صدیقی ضمناً درنامه اش نوشت که پس از 28 مرداد، محمود نریمان به او گفته بود: «تاریخ ما را به خاطر این اشتباه نخواهد بخشید!»

و اما دکتر کریم سنجابی: سنجابی یک بار شخصاً در گفت وگو با مصدق با رفراندوم مخالفت کرده بود که تفصیل آن را در مصاحبه خود با «تاریخ شفاهی» دانشگاه  هاروارد ارائه کرده است. او می گوید:
«روز پنجشنبه ای بود که از مجلس بیرون آمدم، مستقیماً رفتم به دیدن مصدق. او را در حالت عصبانیت و آشفتگی مطلق دیدم. به من گفت: آقا ما باید این مجلس را ببندیم! گفتم: چه طور ببندیم؟ گفت: این مجلس مخالف ما است و نمی گذارد که ما کار بکنیم، ما بایستی آن را با رأی عامه ببندیم. بنده گفتم: جناب دکتر من با این نظر مخالف هستم» و ادامه می دهد که به مصدق گفتم: «به هر حال اگر اجازه می فرمایید بنده شب فکر کنم و جنابعالی هم بعد از ظهر امروز با رفقای دیگر که خدمتتان می آیند، مشورت بکنید. من فردا صبح دوباره می آیم ونظریات خود را عرض می کنم. بنده صبح اول وقت منزل مصدق رفتم و گفتم: جناب دکتر من فکرهایم را کردم و در این موضوع، با دلیل می خواهم خدمتتان صحبت کنم. من با بستن مجلس مخالفم و دلایلم را هم مفصلاً خدمتتان عرض می کنم.» سپس به دنبال ارائه چندین دلیل ادامه می دهد: «بعد گفتم: آقا، من یک عرض اضافی دارم! اگر شما مجلس را ببندید، در غیاب آن ممکن است با دو وضع مواجه بشوید: یکی این که فرمان عزل شما از طرف شاه صادر بشود، دیگر آن که با یک کودتا مواجه بشوید! آن وقت چه می کنید؟ گفت: شاه فرمان عزل را نمی تواند بدهد و بر فرض هم بدهد ما به او گوش نمی دهیم. اما امکان کودتا؛ قدرت حکومت در دست ما است و خودمان از آن جلوگیری می کنیم... مصدق می گفت چون مجلس به من رأی داده و چون ملت پشتیبان من است و در سی تیر سال پیش با قیام مردم بر سر کار آمده ام، شاه نمی تواند فرمان عزل بدهد.» سنجابی در ادامه می گوید:
« ایشان از بحث طولانی من ناراحت شد و یک کلامی به من گفت که تاریخی است و چون زشت است در بیان آن تردید دارم! گفت: آقا: جناب عالی که امروز صبح اینجا آمده اید چرس کشیده اید؟ من از این حرف او بسیار ناراحت شدم. گفتم: آقای مصدق من چرس نکشیده ام، شما هر کاری بکنید، ما از پشتیبانی شما دست نمی کشیم»

متن کامل این گفتگو در اینجا  قابل مشاهده است.