تبیان، دستیار زندگی
شاعران آیینی کشورمان در سروده های خود از علی بن موسی الرضا (ع) می گویند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

برای آفتاب مشرق زمین

اشعاری در مدح امام هشتم، امام رضا (ع)

شاعران آیینی کشورمان در سروده های خود از علی بن موسی الرضا (ع) می گویند.

فرآوری: راحله خلیلی - بخش ادبیات تبیان
اشعاری آهوانه برای آفتاب مشرق زمین

شعر رضوی یکی از زیرمجموعه‌ های شعر ولایی‌ ست که اختصاص به ثامن‌ الحجج، امام رضا(ع) دارد. شاعران در این نوع شعر به وصف برجستگی ‌های اخلاقی، کرامات، شیفتگی و ابراز عشق نسبت به امام علی‌ بن موسی(ع)، غریبی و غریب‌نوازی این امام همام (ع) می‌ پردازند.

به همین مناسبت، چند قطعه شعر از شاعران آیینی کشورمان در ادامه منتشر می شود.

صفوف مست - محمد مهدی سیار

این آفتاب مشرقی بی کسوف را
ای ماه، سجده آر و بسوزان خسوف را

«لاتقربوا الصلاة» مخوان و به هم مزن
این مستی به هم زده نظم صفوف را

نقّاره ها به رقص کشند اهل زهد را
شاعر کند خیال تو هر فیلسوف را

می ترسم از صفای حرم باخبر شود
حاجی و نیمه کاره گذارد وقوف را

این واژه ها کم اند برای سرودنت
باید خودم دوباره بچینم حروف را

روح القدس! بیا نفسی شاعری کنیم
خورشید چشم های امام رئوف را

سلام ای غریب غریبان - سعید بیابانکی

سلام ای غریب غریبان سلام !
سلام ای طبیب طبیبان سلام !

الا ماهتاب شبستان توس
الا حضرت نور! شمس الشموس

غریبم من از راه دور آمدم
به دنبال یک جرعه نور آمدم

شبم ، آه یک جرعه ماهم بده
پناهی ندارم پناهم بده

ببخشا اگر دور و دیر آمدم
جوان بودم ، امروز پیر آمدم

منم زائری خام و بی ادعا
کبوتر کبوتر کبوتر دعا

اگر مست و مسرور و شاد آمدم
من از سمت باب الجواد آمدم

من از عطر نامت بهاری شدم
تو را دیدم آیینه کاری شدم

تواین خاک را رنگ و بوداده ای
به ایران من آبرو داده ای

ببخشای این عاشق ساده را
ببخشای این روستا زاده را

تو را دیدم و روشنایی شدم
علی ابن موسی الرضایی شدم...

اشعاری آهوانه برای آفتاب مشرق زمین

آخرش یک روز من -  علی محمد مودب

آخرش یک روز من دنبال کارم می روم

می روم یک روزی آقا می گذارم می روم

با هزاران بند یعنی قدر آهو نیستم

من که این جا این قَدَر بی اعتبارم می روم

شب، تمام نورها را از زمین دزدیده است

عشق را پیشت امانت می گذارم می روم

دست هایت را ضریح سایه های من نکن

اشک این همسایه ها را در بیارم می روم

بی خیال چشم هایت می شوم، گفتم ولی

دست کم حالا نگاهم کن که دارم می روم

ترانه ای نذر ضامن آهو  - حمید هنرجو

اسم تو زمزمه گل
اسم تو رو لب بارون
هر کی دلتنگ بهاره
یه سفر میاد خراسون

تو علی موسی الرضایی، رحمتت بی انتها
پسر صبر و صلابت، پدر جود و سخا

اسم تو، رمز شکفتن
عطر آشنای سیبه
عاشقای بی شمارت
میگن آقامون غریبه

صاحب معجزه هایی، روح پاکی و دعا
که با دست روشنت، وامیشه از هم گره ها

حرم مطهر تو
به خدا بهشت خاکه
مبتلا می شه به عشقت
هر کی خوبه، هر کی پاکه

زائرای حرمت، به عشق تو دم می گیرن
از حرم که برمی گردن، بوی شبنم می گیرن

دل ما هوایی توست
تو که هشتمین امیدی
هر کی درد بی دوا داشت
تو به فریادش رسیدی

دل ما یه عمره که دور و بر سقاخونه س
واسه ما که تشنه زیارتیم، آب بهونه س


منابع: صفحات شخصی شاعران