تبیان، دستیار زندگی
تردیدی وجود ندارد که بخشی از مشکلات نفس گیر اقتصادی موجود در کشور، ریشه در فساد اقتصادی و زندگی اشرافی کارگزاران همین نظام دارد. تأکید چندبارۀ مقام معظم رهبری و دیگر دلسوزان نظام و همایش مبارزه با فساد و دلایل مشابه، آن قدر هستند که جایی برای تردید احتمال
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : امید پیشگر
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

درمان زخم متعفن زندگی برخی کارگزاران نظام!

تردیدی وجود ندارد که بخشی از مشکلات نفس گیر اقتصادی موجود در کشور، ریشه در فساد اقتصادی و زندگی اشرافی کارگزاران همین نظام دارد. تأکید چندباره مقام معظم رهبری و دیگر دلسوزان نظام و همایش مبارزه با فساد و دلایل مشابه، آن قدر هستند که جایی برای تردید احتمالی نمی ماند.

دکتر امید پیشگر- بخش نهج البلاغه تبیان
مجلل

سبک زندگی کارگزاران نظام

این زخمِ متعفن بر پیکر نظام اسلامی، درمانی دارد از جنس بگیر و ببند که به دست قوه قضائیه است؛ ولی تکرار هشدارهای رهبر انقلاب و دیگران، نشان می دهد این درمان تا کنون ناکارآمد بوده است.
این درد را البته چاره دیگری هم است که اگر آن یکی از جنس «رفع» بود این یکی از جنس «دفع» است؛ یعنی پیشگیری. به این معنا که اگر سبک زندگی کارگزاران نظام؛ همان هایی که ثروت این کشور در تصرف تصمیم و چسبیده به جیب آنهاست؛ به گونه ای باشد که قابل اشرافی گری نباشد؛ آن وقت است که مصونیت نسبی نسبت به فساد هم پیدا می شود؛ زیرا اساساً فساد اقتصادی در جایی است که شخص بخواهد به ناحق ثروتی را مال خود کند؛ ثروتی که اگر با وضع قانون و مصوبه نشد با گذر از حفره های قانونی که صد البته ایشان بدان اشراف دارند بدست می آید.

الگو برداری از سبک زندگی امیرالمومنین علیه السلام

وقتی امیرالمومنین علیه السلام حاکم شد؛ یعنی در حکومت اسلامی به پست و مقامی رسید سبکی از زندگی را برای خود و خانواده اش طراحی کرد که قابل اشرافی گری نبود. مروری بر شاخصه های اصلی این سبک از زندگی، ما به ویژه کارگزاران نظام را با سبکی از زندگی که یک کارگزار نظام اسلامی (حداقل در سطوح بالا) باید داشته باشد آشنا می کند.

زندگی در سطح قشر ضعیف جامعه

یعنی خداوند آن سبک از زندگی را برای حاکمان واجب کرد تا فقر فقیر طاقت از کفَش نرباید و موجب هلاکت او نگردد. در این صورت خود را با پیشوای خود مقایسه کرده، به او اقتدا می کند به نداری خود رضا می دهد و در برابر سختی ها صبر می کند

اگر جامعه را به سه دسته دارا و ندار یا غنی، ضعیف و متوسط تقسیم کنیم؛ سران و مدیران ارشد نظام اسلامی باید سطح زندگی شان را در سطح سوم یعنی در کنار قشر ضعیف جامعه تعریف کنند.
در خطبه 209 نهج البلاغه شخص تارک الدنیایی به نام عاصم بن زیاد حارثی در پاسخ به امام علیه السلام که او را از این روش برحذر داشته و به استفاده شایسته از دنیای حلال توصیه می کند سبک زندگی حضرت را وسط کشیده همین اشکال را به سبک زندگی او گرفته و می گوید:
«یا امیرالمومنین! تو خود لباس خشن بر تن می کنی و غذایی ناگوار می خوری؟!» یعنی پس چرا ما را به بهره بری از دنیای حلال تشویق کرده نسبت به ترک آن نکوهش می کنی؟
امام علیه السلام در پاسخ می فرماید:
«وَیْحَكَ إِنِّی لَسْتُ كَأَنْتَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى فَرَضَ عَلَى أَئِمَّةِ الْعَدْلِ أَنْ یُقَدِّرُوا أَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَةِ النَّاسِ كَیْلَا یَتَبَیَّغَ بِالْفَقِیرِ فَقْرُه »
وای بر تو! من که مانند تو نیستم؛ زیرا خداوند بر پیشوایان عادل واجب کرده که زندگی خود را در سطح مردم ضعیف قرار دهند تا فقر مستمندان آنان را از جا به در نبرد.
بی تردید مراد از «ائمة العدل» در این روایت، تنها شخص امیرالمومنین علیه السلام نیست که این از جمع آوردن «ائمه» پیداست؛ تنها امامان معصوم هم نیستند؛ هر چند که ایشان برترین مصادیق آن اند؛ چرا که حضرت در مقام بیان وظیفه کسانی است که در مقام پیشوایی مردم قرار گرفته و امورشان به ویژه معیشت آنها را مدیریت می کنند.

چرایی این سبک از زندگی

حکمت این سبک از زندگی هم در تعلیلی که حضرت در پایان بیان کرده روشن می شود:
«كَیْلَا یَتَبَیَّغَ بِالْفَقِیرِ فَقْرُه »

عثمان بن حنیف انصاری از اصحاب با فضیلت پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم بود که از سوی امیرمومنان على علیه السلام به فرماندارى بصره منصوب شد. در نامه 45 نهج البلاغه امام علیه السلام او را به دلیل شرکت در مهمانی گروهی از نزدیکان مرفهش ابتدا با تعبیراتى سرزنش آلود توبیخ می کند و بعد توصیه های مهمی بیان می دارد

ملا صالح مازندرانی در شرح این روایت می نویسد: «یعنی خداوند آن سبک از زندگی را برای حاکمان واجب کرد تا فقر فقیر طاقت از کفَش نرباید و موجب هلاکت او نگردد. در این صورت خود را با پیشوای خود مقایسه کرده، به او اقتدا می کند به نداری خود رضا می دهد و در برابر سختی ها صبر می کند.» (شرح الکافی،45/7)
مرحوم شوشتری در پاسخ به این سوال که چگونه بی طاقتی در برابر فقر خود و غنای حاکمان سبب هلاکت فقرای جامعه می شود می نویسد: «فینكر على اللّه تعالى و یهلك » (بهج الصباغه،381/6)؛ یعنی: دیدن غنای حاکمانی که مدعی اسلام و اجرای احکام الهی هستند برای کسی که با فقر دست و پنجه نرم می کند سبب بی اعتقادی او به خدا و معارف الهی می شود.
از حکمت این دستور دو امر ثابت می شود یکی لزوم قرار گرفتن سبک زندگی حاکمان هم سطحِ قشر ضعیفان جامعه و دیگری عدم خصوصیت امام معصوم و یا حتی نفر اول حکومت اسلامی در این حکم؛ چرا که هدف یاد شده با یک نفر محقق نشده و برای تحقق آن لازم است سبک زندگی حاکم و مدیران ارشد جامعه (حداقل) همتراز با زندگی محرومان جامعه باشد.

زندگی در سطح ضعفای جامعه با وجود قدرت مالی

عثمان بن حنیف انصاری از اصحاب با فضیلت پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم بود که از سوی امیرمومنان على علیه السلام به فرماندارى بصره منصوب شد. در نام   45 نهج البلاغه امام علیه السلام او را به دلیل شرکت در مهمانی گروهی از نزدیکان مرفهش ابتدا با تعبیراتى سرزنش آلود توبیخ می کند و بعد توصیه های مهمی بیان می دارد.
این نامه برای تبیین سبک زندگی حاکمان از چند جهت مهم است:
یک. مخاطب آن یکی از مدیران ارشد حکومت علوی است نه عموم مردم.
دوم. موضوع آن عرصه ای از سبک زندگی است که به نوع میهمانی حاکمان و مدیران ارشد آنها اشاره دارد.
سوم. امام علیه السلام در این نامه به صراحت می گوید که چرا ساده زندگی می کند و مدیران خود را به ساده زیستی در حد قشر ضعیف جامعه فرمان می دهد.

«اگر مى  خواستم هر آینه مى  توانستم به عسل مصفّا و مغز این گندم و جامه  هاى ابریشمی دست یابم؛ ولی هیهات كه هواى نفسم بر من چیره گردد و حرصم مرا به انتخاب غذاهاى لذیذ وادار نماید در حالى كه شاید در حجاز یا یمامه كسى باشد كه هیچ امیدی حتی به یك قرص نان هم ندارد و طعم سیرى را نچشیده باشد. چگونه شب با شكم سیر بخوابم در حالى كه در اطرافم شكمهاى گرسنه و جگرهایى سوزان باشد؟

در بخش مهم این نامه امام علیه السلام تصریح می کند اینکه او آنگونه که انتظار می رفت نپوشید و نخورد؛ نه برای آن بود که قدرت مالی نداشت و یا نمی توانست بِخَرد، بخورد، بپوشد و زندگی کند؛ هرگز! دلیل آن «خودْ محروم کردن»ها، وجود نیازمندان در جامعه و وظیفه او نسبت به آنها بود:
«اگر مى  خواستم هر آینه مى  توانستم به عسل مصفّا و مغز این گندم و جامه  هاى ابریشمی دست یابم؛ ولی هیهات كه هواى نفسم بر من چیره گردد و حرصم مرا به انتخاب غذاهاى لذیذ وادار نماید در حالى كه شاید در حجاز یا یمامه كسى باشد كه هیچ امیدی حتی به یك قرص نان هم ندارد و طعم سیرى را نچشیده باشد. چگونه شب با شكم سیر بخوابم در حالى كه در اطرافم شكمهاى گرسنه و جگرهایى سوزان باشد؟ چگونه به مانند کسی باشم که شاعر می گوید:
 «این درد تو را بس كه با شكم سیر بخوابى و اطراف تو کسانی باشند كه پوستى را براى خوردن آرزو می كنند.»
چگونه بپذیرم كه به من امیر مومنان گفته شود؛ ولى در سختى  هاى روزگار با آنان شریك نباشم یا در تلخى  هاى زندگى الگویشان محسوب نشوم؟!»
بی شک پیروی از این سبک زندگی مدیران ارشد و کارگزارن نظام اسلامی را نسبت به مرض اشرافی گری واکسینه می کند و آنها را از انحراف به سوی فساد اقتصادی مصون می دارد.
فقط مدیر و تصمیم سازی که اینگونه زندگی کند می فهمد که لنگ نان سفره بودن یعنی چه. خجالت کشیدن از بیکاری و وام گرفتن برای پرداخت قسط به چه معناست، و ده ها و صدها مشکل دیگر که برای برخی از مدیران و کارگزاران مرفه بی درد، بیش از چند واژه و مفهوم معنایی ندارد.
به راستی خادم ملتی که بسان معاویه شاهانه زیست می کند چگونه می تواند بسان علی علیه السلام نگران نداری و مشکلات مردم باشد و تصمیمی عملی برای رفع آن بگیرد؟


مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.