امیرِ قافله شعر و شعور
به یاد مهرداد اوستا، شاعری که در کودتای 28 مرداد 7 ماه زندانی شد.
محمدرضا رحمانی که بعدها نام هنری «مهرداد اوستا» را برای خود انتخاب کرد در سال 1308 در بروجرد به دنیا آمد. اولین شعری که اوستا سرود در 10 سالگی بود. پدرش محمدصادق از شاعران آن دوره و پدربزرگ مادریاش نیز شاعری بسیار خوشذوق و توانا بود و اوستا از پدر و از مادر ذوق شاعرانه را به ارث برد؛ با این حال او در رشته «معقول و منقول» لیسانس گرفت و برای فوقلیسانس رشته فلسفه را برگزید. شاید او فکر میکرد که ادبیات را به اندازه کافی میداند و نیازی به خواندن این رشته ندارد که البته نظرش درست هم بود؛ چون او در 22 سالگی دیوان سلمان ساوجی را تصحیح کرد و در 30 سالگی عضو شورایی بود که درباره رساله دکترای دانشجویان ادبیات نظر میداد و آنها را رد یا تأیید میکرد.
مبارزات سیاسی
اوستا مبارزات سیاسی خود را از دوره دکتر مصدق آغاز کرده بود تا آنجا که در جریان کودتای 28 مرداد حدود 7 ماهی زندانی شد. وی بعدها در مجموعه «شرابخانگی» و در کتاب انتقادی «تیرانا» نام امام خمینی را آورد و گرایش خود را نشان داد. اوستا پس از تبعید امام قصیدهای 56 بیتی با مطلع زیر سرود:
بازم نه دیده خفت و نه اندیشه آرمید
نی زان امیر قافله شب، خبر رسید
در زمره شاعران شهیر
مهرداد اوستا در سال 1327 به استخدام اداره فرهنگ (آموزش و پرورش) درآمد و در اداره کل کتابخانهها و کتب درسی، مشعول خدمات فرهنگی شد و سروکار مداوم او با کتاب و درس و ادبیات و فرهنگ ادامه یافت. در همان سالها، سرودههایش در نشریات مختلف به چاپ میرسید و آرام آرام به عنوان چهرهای متشخص در عرصه شعر و شاعری شناخته شد و در میان حلقهای از شاعران ارجمند کهنسرا و نوپرداز قرار گرفت که از آن میان میتوان به استاد مهدی اخوان ثالث و استاد مشفق کاشانی اشاره کرد. مهرداد اوستا یک معلم واقعی بود. در سالهای متعددی از عمرش در دبیرستانها و بعد در دانشگاهها به تدریس و آموزش اشتغال داشت. کتاب «نگارش و پژوهش در دستور زبان فارسی»، یکی از آثار مدرس ادبی اوست که در خور توجه بیشتر است. همچنان که تصحیح او از بعضی آثار خیام و نیز دیوان سلمان ساوجی، آنچنان که باید و شاید مورد امعان نظرقرار نگرفت.
دغدغههای علمی و پژوهشی
او در سالهای جوانی یعنی 27 سالگی، رسالهای در فلسفه و منطق و علوم اخلاقی و تربیتی منتشر کرد و کتاب «عقل و اشراق» او که مبتنی بر فلسفه اسلامی بود، به دست علاقهمندان رسید. تحصیلات دانشگاهی مهرداد اوستا فلسفه بود که چون در دانشکده معقول و منقول (الهیات و معارف اسلامی) پذیرفته شده بود، فلسفه اسلامی و فلاسفه مسلمان، دغدغه علمی و پژوهشی بود که سخت در آن میکوشید. او معتقد بود که اسلام، فقط یک دین الهی نیست، بلکه مکتبی علمی و فرهنگی است و دانشگاهی جهانی بلکه برای اصلاح اخلاق بشری و تفکرات انسانها نازل شده است. تألیف کتاب «روش تحقیق در بیان دینواخلاق» نتیجه علاقهمندی وی به خداشناسی و خداباوری بود. کتاب «روشت حقیق در تحولات فکری و فلسفی در اروپا» دستاورد دوستی او با سباستین مونه، فیلسوف و شرقشناس فرانسوی بود. اما مهرداد اوستا جدا از همه اینها یک شاعر واقعی بود. در سال 1339 مجموعه شعری با عنوان «از کاروان رفته» به چاپ رساند. عنوانی که خواننده ایرانی را به یادنهضت ملی شدن صنعت نفت ایران میانداخت.
وقتی ممنوعالقلم میشود!
غزل که پرچم عشق و دلدادگی و شور و شوق و دلبستگی است در کار مهرداد اوستا مشحون از غم و درد و دلشکستگی است ولی با ظهور انقلاب اسلامی و جوشش و خیزش مردم، کار شعر و شاعری او دگرگون و به شاعری امیدوار و انقلابی بدل شد. «پالیزبان»، «حماسه آرش» و «از امروز تا هرگز» او نام و آوازه ارجمند او را گسترش و اشتهار و به او محبوبیت بیشتر داد. پس از کتاب «شراب خانگی ترس محتسبخورده»اش که از سوی ساواک جمعآوری شد، کتاب «تیرانا» را که صبغه شدید اعتقادی داشت، منتشر کرد که این کتاب هم به سرنوشت کتاب قبلی دچار شد و شاعر در جمع ممنوعالقلمها قرار گرفت. اوستا به واسطه سفرهای متعددش به خارج از کشور از قبیل سفر به فرانسه، ایتالیا، انگلیس، سوییس، و... تا حدودی با ادبیات منثور و منظوم اروپا هم آشنایی داشت. کتاب «اشک و سرنوشت» او که منتخبی از آثار مشهور و مهم ادبی جهان است، شاید به انگیزه همین آشنایی و علاقهمندی باشد.
همراه امام و انقلاب
او از همان سالهای مبارزه امام خمینی(ره) با ایشان همراه شد و در طلیعه پیروزی انقلاب اسلامی یکی از درخشانترین قصیدهها را در ستایش امام و نهضت ایشان با عنوان «خورشید تابان جهاد اسلامی» سرود. در سال 1367 سفری به پاکستان داشت که در آن کشور در خیل دوستداران ایران و ادبیات فارسی، درباره حافظ و شعر جهانی او سخن گفت و اشعار فخیم و فاخر خود را نیز عندالاقتضا خواند و مورد استقبال دوستان و دوستداران قرار گرفت. انتشار مجموعه شعر «امام حماسهای دیگر» او گویای ارادت وی به دین و مردان متعهد و تحولبخش دین و میهن است که طی آن، چهره انقلابی امام را با فاخرترین کلمات ستود.
وفا نکردی و کردم
مهرداد اوستا بسیار اهل موسیقی بود، او تاریخ موسیقی تدریس میکرد ولی مهمتر این که با همه گوشههای موسیقی ایرانی آشنا بود. این ویژگی یعنی علاقه او را به موسیقی در شعرش هم میتوان دید. او در شعر به تکرار علاقه زیادی دارد و هدفش این است که با آن نوعی موسیقی بیافریند. غزل معروفش هم بر اساس همین تکرارها آفریده شده است. اما هر کس اوستا را نشناسد؛ لابد صدای دلنواز و مسحورکننده مختاباد را شنیده است که:
وفا نکردی و کردم، خطا ندیدی و دیدم
شکستی و نشکستم، بریدی و نبریدم
کیام؟ شکوفه اشکی که در هوای تو هر شب
ز چشم ناله شکفتم، به روی شکوه دویدم
بیگمان اینکه، این شعر تا این حد با موسیقی جفتوجور شده است دلیل دیگری است بر آشنایی شاعر باموسیقی.
پدرشعرانقلاب
مهرداد اوستا را «پدر شعر انقلاب» میدانند و این عنوان به خوبی توصیفگر نقش و جایگاه او در ادبیات انقلاب اسلامی است. او در زمره هنرمندان راستینی بود که به لحاظ پایبندی به تعهدهای هنری و انسانی خویش، هرگز آنگونه که باید و شاید شناخته نشد. اوستا پرچمدارشعر فاخر زبان فارسی در دوران معاصر است که با تغییر زبان خشن و زمخت قصیده به زبان لطیف و ظریف غزل، دگرگونی عظیمی را در سبک خراسانی موجب شد و از این طریق در حقیقت سبک شعری در حال اضمحلال خراسانی را احیا کرد و واضع سبکی نو در شعر فارسی شد. افزون بر شعر در نثر نیز صاحب سبک بود تا آنجا که سبک ویژه نگارش او ـکه تلفیق دلانگیزی از سبک نگارش کلاسیک فارسی و رمانتیک اروپایی است به «نثر اوستایی» شهرت یافته است. او همچنین زیباییشناس و اسطورهشناسی بلامنازع بود. او در دوران جوانی با بهرهجویی از محضر اساتیدی همچون میرزا مهدی آشتیانی در فلسفه، محمدعلی ناصح در نقد سخن، کیوان سمیعی و سیدمهدی قوامزاده در عرفان و سرانجام علامه فروزانفر در ادبیات کلاسیک از همه این مباحث اطلاعی تحسینانگیز یافت. اوستا تحصیلات آکادمیک خود را تا فوقلیسانس در رشته فلسفه ادامه داد و در 25 سالگی به عنوان جوانترین استاد دانشگاه تهران به تدریس پرداخت.
مهرداد اوستا شاعر، معلم، شعرشناس، هنرپژوه، زیباییکاو، مولف، سخنور و بالاتر از همه انسان والا و فرهیخته پس از یک عمر 64 ساله که حدود 50 سال آن را به شعر خوانی و شعرسرایی و تدریس و تحقیق متون گذرانده بود، در روز 17 اردیبهشت سال 1370 در شورای شعر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در حالی که به کار بررسی سرودههای واصله مشغول بود، بر اثر حمله قلبی و نارسایی تنفسی درگذشت.
شاعر زمان خویشتن
افشین علا درباره اوستا چنین روایت می کند: خوشبختانه این سعادت را داشتم که از دهه ۶۰ با آمدن به تهران و ورود به دانشگاه، به واسطه دوستی با شاعران نسل دوم انقلاب همچون قیصر امینپور، ساعد باقری، حسن حسینی و... با اساتیدی که بهعنوان نسل اول شعر انقلاب میشناسیم، حشر و نشر داشته باشم. مهرداد اوستا به همراه دیگر بزرگواران نسل دوم شاعران انقلاب، بهطرز عجیبی آمیزهای از مهر و تواضع و محبت بیدریغ بودند که در توصیف این عزیزان زبان من قاصر است و فقط میتوانم به این بیت سعدی اشاره کنم:
هر آنکست که ببیند روا بود که بگوید / که من بهشت بدیدم به راستی و درستی
همه این خوبان به ویژه مهرداد اوستا، مصداق این بیت بودند. اوستا در بین این بزرگان شمع جمع بود و همه به او اقتدا میکردند. توصیف راستی و درستی که در بیت سعدی آمده به چند منظور در وجود اوستا متجلی بود. هم راستی و هم درستی و هم استواری در سخن بود که از وی اعجوبهای ساخته بود. در تسلط بر شعر فارسی و گنجینه کهن ادبیات هم درستی و راستی در اندیشه و گفتار و رفتار او موج میزد.
اوستا از دهه ۴۰ به طور جدی وارد عرصه شعر سیاسی ـ مذهبی شد و این حضور را تا بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و حتی در دوران دفاع مقدس، همچنان ادامه داد. این نشاندهنده این است که اوستا، شاعر زمان خویشتن بود و نسل مخاطب خود را خوب میشناخت و با مردم همراه بود. اوستا همیشه به سادگی و آزادگی زندگی کرد و به چرب و شیرین دنیا آلوده نشد. این همه درس دیگری است که باید نسل جوان در مطالعه احوال بزرگان به ظرافتهای فکری و عملی آنها دقت بیشتری داشته باشند تا دچار قضاوتهای شتابزده نشوند.
نثر اوستا هم به اندازه نظم او قوی بود؛ در آثار اندک اما بسیار ارزشمندی که اوستا در زمینه نثر به جا گذاشته مثل «تیرانا» قواعد، ذهنیت، دقت و شیوههای بدیع او و آراستگیهای بیانی نهفته در آن را شاهدیم که خواندن اینگونه نثرها یک واجب مسلم برای نسل جوان امروز است.
همزمان با ظهور «نیما» که مانیفست جدیدی برای شعر ایجاد کرد، سنگر باران شعر فاخر کلاسیک به نگاهبانی از ظرفیتهای روز افزون و مکتوم شعر کلاسیک مشغول شدند. از جمله این افراد شهریار، اخوان، امیری فیروزکوهی و مهرداد اوستا بودند. کار اوستا در شعر همان خواستهای بود که نیما از شاعران داشت. نیما نیامده بود که بساط قالب کهن شعر فارسی را درهم بپیچد، بلکه او پرچمدار نگاه نوین به مقوله شعر بود. این نگاه را امثال اوستا با تیزبینی و اشراف همزمان در سخن و مضامین تازه به نسل ما رساندند. کما اینکه میبینیم در سرتاسر آثار کلاسیک کسانی چون مهرداد اوستا و مشفق کاشانی، کشفهای نو به نو و خلاقیتهای روزافزون به چشم میخورد. در کنار این عزیزان گروه دیگری همه مثل سیمین بهبهانی و هوشنگ ابتهاج بودند که فرمهای دیگری از نگاه جدید را در قالب کلاسیک ارائه کردند که حاصل همه این تلاشها منجر به ظهور جوانترهایی چون حسین منزوی و بعد از او غزلسریان این روزگار شد. پس سهم پیشکسوتی، مضمونآفرینی و زبانآموزی امثال مهرداد اوستا، هرگز نباید نادیده گرفته شود.
منابع: دانشنامه رشد ، روزنامه خراسان، ایلنا