تبیان، دستیار زندگی
خارخاری آب دهانش را قورت داد و به خانم فیله سلام کرد. فکر می کنید خارخاری یک خارپشت بود، نخیر! خارخاری یک قورباغه بود که همش تنش می خاریدو...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

خارخاری

یکی بود یکی نبود.خارخاری آب دهانش را قورت داد و به خانم فیله سلام کرد. فکر می کنید خارخاری یک خارپشت بود؟

خارخاری

خارخاری یک قورباغه بود که همش تنش می خارید. 

خارخاری خانم فیله گفت: «چی شده؟»

خارخاری خارخاری گفت: «می شود پشتم را... بِخارانی؟»

خارخاریخانم فیله گفت: «من که انگشت بِخاران ندارم، من فقط می توانم ماساژ فیلی بدهم!»

قورباغه رسید با آقا ماره و با ترس و لرز گفت: «می شود پشتم را بخارانی؟»

خارخاری

آقا ماره فکر کرد و گفت: «من که انگشت بِخاران ندارد، من دو تا کار می توانم بکنم، هم می توانم ماساژ ماری بدهم، هم تو را بخورم!!»
خارخاری

قورباغه فرار کرد و رفت و رفت. تا رسید به خارپشت و گفت: «می شود پشتم را ...»؛اما با دیدن تیغ های خارپشت فهمید که او فقط می تواند تنش را سوزن سوزن کند». خسته شد، نشست زیر درخت و پشتش را مالید به تنه زبر درخت.

خارخاریگنجشک کوچولو از بالای درخت آمد پایین و گفت: «چه کار می کنی قورباغه؟» قورباغه گفت: «پشتم می خارد! هیچ کس انگشت بِخاران ندارد!»گنجشک پنجه کوچکش را به قورباغه نشان داد و گفت: «این خوب است؟ این بِخاران است؟»

خارخاریقورباغه خوش حال شد و گفت: «آره. فکر کنم هست!» گنجشک شروع کرد به خاراندن پشت قورباغه. قورباغه هی گفت: «آخیش! آخیش! این طرف تر، آخیش! آن طرف تر!» و کم کم خارشش خوب شد و به گنجشک گفت: «حالا من برای تو چه کار کنم؟ تو که این قدر خوب می خارانی؟»

خارخاریگنجشک گفت: «تازه لانه ساخته ام، یک کم کَت و کولم درد می کند؛ اما فکر نکنم تو بتوانی کاری بکنی!» قورباغه دست هایش را نشان گنجشک داد و گفت: «معلوم است که می توانم!» با انگشت های بادکش دارش، کت و کول گنجشک را بادکش کرد و ماساژ قورباغه ای داد. گنجشگ هی گفت: «آخیش! آخیش! آخیش!»

koodak@tebyan.com

مجله رشد نو آموز
مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.