تبیان، دستیار زندگی
طاهره صفارزاده یکی از شاعران متعهدی بود که در اشعارش اندیشه های جهانی و مفاهیم حقوق بشری به چشم می خورد.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شعری از جنس حقوق بشر اسلامی

طاهره صفارزاده یکی از شاعران متعهدی بود که در اشعارش اندیشه های جهانی و مفاهیم حقوق بشری به چشم می خورد.

مهدی خسروی - بخش ادبیات تبیان
شعری از جنس حقوق بشر اسلامی

اعلامیه جهانی حقوق بشر، متأثر از تلاش های چند قرن گذشته (مانند اعلامیه حقوق انگلستان در سال 1688) و نیز پیامدهای مهم جنگ جهانی اول و دوم، در تاریخ 10 دسامبر 1948 در پاریس در مجمع عمومی سازمان ملل متحد به تصویب رسید و سپس از سوی یونسکو روز دهم دسامبر «روز جهانی حقوق بشر» نام گذاری شد؛ و چون این اعلامیه (با یک مقدمه و سی ماده) در مواردی با احکام اسلام مغایر بود، اعلامیه حقوق بشر اسلامی، پس از دو تلاش قبلی (مانند طرح اعلامیه حقوق و تکالیف اساسی انسان در اسلام در سال 1979)، در اجلاس سازمان کنفرانس اسلامی در 5 اوت سال 1990 (15 مرداد 1369) با یک مقدمه و 25 ماده تصویب شد.

از بحث تاریخی که  بگذریم، حقوق بشر و نه اصطلاح آن و تعیین روزی به نام حقوق بشر، از ابتدا و با تشکیل جوامع انسانی با بشر بوده است. مفاهیم کلیدی آن چه حقوق بشر می خوانیم، چون کرامت و آزادی انسان، در گذشته بشر و به ویژه در ادیان به معنای عام و در ادیان الهی به معنای خاص و حتی برخی اساطیر ملل مشاهده می شود؛ و البته در همه تمدن ها، زبان و ادبیات، و بخصوص زبان شعر، کلید بیان حقوق بشر و کرامت انسانی بوده است.

سخن از حقوق بشر و ادب پارسی ما را به یاد شعر سعدی (شاعر قرن هفتم هجری) می اندازد که خود را به دیگر ملل و نیز سازمان ملل رسانده است:

بنی آدم اعضای یكدیگرند / كه در آفرینش ز یك گوهرند / چو عضوی به درد آورد روزگار / دگر عضوها را نماند قرار / تو كز محنت دیگران بی غمی / نشاید كه نامت نهند آدمی

بعد از سعدی، سخن حافظ شیرازی شنیدنی است:

ده روز مهر گردون افسانه است و افسون / نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا / ای صاحب کرامت شکرانه سلامت / روزی تفقدی کن درویش بینوا را / آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است / با دوستان مروت با دشمنان مدارا

اصول انسانیت و حقوق بشر در ادب پارسی همیشه جلوه گر بوده است اما رد پای حقوق بشر با کاربرد امروزی و مدرنش در ادب و شعر فارسی، در دوره مشروطه و پسامشروطه مشاهده می شود؛ دوره ای که به تعبیر میرزا رضای کرمانی «مردم انسان شده اند» و حقوق انسانی خود را که به دست حاکم ظالم ضایع شده است مطالبه می کنند. با ظهور انسان مدرن و ارزش هایی مانند آزادی، انتخابات، مطبوعات، دموکراسی و...، ادیبان و روشنفکران این دوره ایران، اصطلاح حقوق بشر را در معنای اصطلاحی خودش (حقوق اساسی انسان) به کار می برند. پس از انقلاب اسلامی نیز نگاه شاعران به حقوق بشر وجود دارد.

دکتر طاهره صفارزاده (1315    1373)، یکی از شاعران متعهدی است که در اشعارش اندیشه های جهانی و مفاهیم حقوق بشری وجود دارد. البته وی تنها شاعر نبود، بلکه نویسنده و پژوهشگری توانا بود که این زمینه از فعالیت هایش در نوع و نگاه شاعرانه اش (مانند اشعار دینی نیمایی) بی تأثیر نبوده است. در این جا می توان به ترجمه قرآن او به دو زبان فارسی و انگلیسی یاد کرد. همچنین وی یکی از بنیانگذاران حوزه هنری سازمان تبلیغات است که در تاریخ ادبیات ایران اسلامی نقش فراوان و مهمی داشت.


نمونه های اندیشه های جهانی و بشری دکتر صفارزاده:

مجموعه «دیدار با صبح» از زبان طبیعت:

«با دست برگ، دست باید داد، این دست های شاکر و شیدا، پیوسته رو به خالق، پیوسته رو به بالایی، پیوسته رو به نور، رگ هایشان شمرده و شفاف، خطوط طالعشان، پشت و رو یكی، همه پیداست،  6، این دست ها هرگز، در جیب دوست، در دست غیر نلغزیده اند، هرگز ورود نامبارک خنجر را، در پنجه های خویش، رخصت نداده اند، هرگز در انهدام نمکدان، شرکت نکرده اند،  6، اوراق ظلم، امضای برگ را، هرگز ندیده است، جای فشار پنجه آنان، روی گلوی هستی انسان، هرگز نبوده است».

مجموعه «روشنگران راه» از زبان پرندگان:

«در صبح گاه، صدای صاف و شاد و رسا، در شام گاه، صدای خسته و محزون، این فهم عاطفه و الفت به من می گوید، بیم و جفا و خیانت، ز جانب آن ها، برای جامعه انسان نیست، و اهل حق را، یاور و خویشاوندند،  6، آزاده اند، از نژاد نیاکان و جاه و مال، حرفی نمی زنند، بیگانه اند با سکه و سیاست روز، میراث جنگ و جهانگیری، فخر خانوادگی آن ها نیست، از علم بمب و موشک، سهمی نبرده اند».

مجموعه «پیشواز صلح»:

«بشر، هماره، در آشتی بوده ست، با فعل های خوردن و خوابیدن، با اشتهای تصاحب، و با ضمیر مفرد اول شخص، اما، این رسم باستانی و امروزی، به درد هستی فردا نمی خورد، باید که چهره های دیگر معنا را، پیدا کنم، شاعر، هنگام واژه پسندیدن، باید که رمز ضابطه ها، و واژه نامه ی ناپیدا را، در یابد، وقتی به آن یگانه می اندیشم، رنگ دوگانگی ها، بی رنگ می شود، و هر دو عالم، در بی مرزی، همراز می شوند، خلیج و دریا، جزیره و اقیانوس، برکه و صحرا، جامعه ی کوه ها، و خانه ی دل ها، پایتخت اوست، جهان، و هر دو جهان، و هر چه جهان، پایتخت اوست، او بر سریر عدالت، ضد ستمگری آدم هاست، ستم به خود، به دیگری، به دگرها».

«معنای صلح چیست، در سرزمین من، در سرزمین تو، در سرزمین ما و شما، در سرزمین ایشان، معلول های جنگ، که دنبال گمشده شان می گردند، پاهای گمشده، دستان گمشده، چشمان گمشده، معنای صلح را، بهتر می دانند، معلول های درونی، دسته ی دیگر هستند، سلامت وجدان را، از دست داده اند، گم کرده اند، و، او که با وجدان، همشانه، همراه می رود، قدر گمشده ها را می داند، که درد خسته تپیدن ها، در سینه ای ست که می داند، به فرض، قلم به وساطت برخیزد، در هرج ومرج دادوستدها، مرثیه ای، برای شور و جذب همدلی زودپا،  سوگ گمشده ها، خواهد نوشت، همین و دیگر هیچ».